مجازات مرگ براي آنها كه لبخند بزنند
نويسنده: سياوش رحماني
اين مقاله از سرانجام جاشوهاي كلاهبردار در يونان باستان، فروشندگان متقلب در فرانسه و مردمي كه در سال 38 بعد از ميلاد، در روم به حمام مي رفتند را مي خوانيد و چند اتفاق عجيب ولي واقعي ديگر.
سپس دريانوردان به دليل خسارت از حكومت بيمه مي گرفتند و كالايشان را هم طبق قرار قبلي تحويل مي گرفتند و به پول تبديل مي كردند. يعني هم كالايشان را مي فروختند و هم به همان مقداراز حكومت پول مي گرفتند. جواب اين سوال را كه چرا تجاري به اين زيركي سرانجام اعدام شدند، ما پس از يك كارشناسي دقيق يافتيم، تعجب نكنيد ولي اعدام شدن آنها به آمريكاي جهانخوار مربوط مي شود! اين روزها هر كس كلاهي بر مي دارد و پولي به جيب مي زند فلنگ را مي بندد و به آمريكا فرار مي كند و يك عمر در آنجا پول هايش را مي شمارد و آب پرتغال مي خورند. ولي خب چون در زمان آن بخت برگشته ها، آمريكا هنوز كشف نشده بود آنها هم به ناچار اعدام شدند!
اما من دوست دارم جلد دوم آن را هم بخوانم.» فردايش دوباره بسته اي به منزل نويسنده فرستاده شد كه يكي ديگر از آن كتاب هاي هيجان انگيز در آن بود. اما روي آن نوشته شده بود: قسمت دوم و آخر! «تا نويسنده رويش را زياد نكند!»
تبصره: اگر آفتاب اين قدر داغ نبود كه كره را آب كند او را بايد به سالن بزرگ زندان ببرند و درمقابل آتش قرار دهند و مردم حق دارند براي تماشايش به آنجا بيايند.
منبع: نشريه دانستنيها، شماره 18.
هاكي؛ همان ميدان جنگ
دريانوردان كلاهبردار
سپس دريانوردان به دليل خسارت از حكومت بيمه مي گرفتند و كالايشان را هم طبق قرار قبلي تحويل مي گرفتند و به پول تبديل مي كردند. يعني هم كالايشان را مي فروختند و هم به همان مقداراز حكومت پول مي گرفتند. جواب اين سوال را كه چرا تجاري به اين زيركي سرانجام اعدام شدند، ما پس از يك كارشناسي دقيق يافتيم، تعجب نكنيد ولي اعدام شدن آنها به آمريكاي جهانخوار مربوط مي شود! اين روزها هر كس كلاهي بر مي دارد و پولي به جيب مي زند فلنگ را مي بندد و به آمريكا فرار مي كند و يك عمر در آنجا پول هايش را مي شمارد و آب پرتغال مي خورند. ولي خب چون در زمان آن بخت برگشته ها، آمريكا هنوز كشف نشده بود آنها هم به ناچار اعدام شدند!
خواندني، مثل كتاب هاي تزار
اما من دوست دارم جلد دوم آن را هم بخوانم.» فردايش دوباره بسته اي به منزل نويسنده فرستاده شد كه يكي ديگر از آن كتاب هاي هيجان انگيز در آن بود. اما روي آن نوشته شده بود: قسمت دوم و آخر! «تا نويسنده رويش را زياد نكند!»
هر كس تخم مرغ گنديده بفروشد...
تبصره: اگر آفتاب اين قدر داغ نبود كه كره را آب كند او را بايد به سالن بزرگ زندان ببرند و درمقابل آتش قرار دهند و مردم حق دارند براي تماشايش به آنجا بيايند.
نقاشي پيكاسو كه فروخته نشد
هر كس بخندد اعدام مي شود
منبع: نشريه دانستنيها، شماره 18.
/ج