روشهايي براي داشتن احساس بهتر در زندگي

ما زمان را مي کشيم تا از نگراني بگريزيم؛ زندگي مان را با پرژه ها و فعاليت هاي مختلف پر مي کنيم تا زمان بگذرد و ناگهان يک شب در غروب زندگي مان با آه و افسوس که چرا گذر زمان را نديده ايم، بيدار مي شويم .ولي ما اين همه کار کرديم براي...
يکشنبه، 8 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روشهايي براي داشتن احساس بهتر در زندگي

روشهايي براي داشتن احساس بهتر در زندگي
روشهايي براي داشتن احساس بهتر در زندگي


 

نويسنده:ناهيد مؤمن خواني




 
1-روي عقربه هاي ساعت تمرکز کنيد
ما زمان را مي کشيم تا از نگراني بگريزيم؛ زندگي مان را با پرژه ها و فعاليت هاي مختلف پر مي کنيم تا زمان بگذرد و ناگهان يک شب در غروب زندگي مان با آه و افسوس که چرا گذر زمان را نديده ايم، بيدار مي شويم .ولي ما اين همه کار کرديم براي...
اگر نمي خواهيد که زندگي از لابلاي انگشتانتان ليز بخورد،اگر مي خواهيد از زمان حال و زندگي در اکنون لذت ببريد و نگران آينده نباشيد،با زمان مأنوس شويد.هدف اين تمرين نيز همين است.راحت و آسوده جلوي يک ساعت عقربه دار بنشينيد.اين ساعت مي تواند يک ساعت روميزي باشد يا ساعت ديواري آشپزخانه يا ساعت عقربه اي رايانه يا تلفن همراتان.منتظر شويد تا عقربه در بالا (يعني روي 12)قرار گيرد؛سپس ثانيه به ثانيه آن را دنبال کنيد تا يک دور کامل بزند.در اين هنگام از هر کار ديگري مثل گوش دادن به موسيقي، راديو، تلويزيون، مطالعه، اتوکشي و صحبت با تلفن و...حتما خودداري کنيد.سخت ترين قسمت اين مرحله در عين سادگي، اين است که نبايد به چيزي فکر کنيد.ذهن شما نبايد درگير هيچ فکر مزاحمي که تمرکزتان را به هم مي زند، باشد(به همين دليل ساعت هاي ديجيتالي توصيه نمي شود، زيرا اين احتمال وجود دارد که وقتي اعداد جلوي چشمان تان رژه مي روند،ذهن شما را منحرف مي کنند.)چه مدت توانستيد به عقربه نگاه کنيد؟يک دقيقه،پنج دقيقه،ده دقيقه،بيشتر؟هر دفعه سعي کنيد رکورد خود را بشکنيد.هر وقت که توانستيد از عهده اين تمرين برآييد، به جاي تمرکز روي عقربه هاي ثانيه شمار، روي تنفس ها،يعني عمل دم و بازدم خود متمرکز شويد.تنها در سکوت جلوي يکي از ديوارهاي منزل تان بنشينيد.بهتر است اين ديوار خالي و يکرنگ باشد تا کاغذ ديواري،اشياي تزئيني ديواري و عکس ها و پوسترها حواستان را پرت نکنند.به غير از تنفس هيچ کار ديگري نکنيد.در صورت نياز مي توانيد روي چيزي،غير از اشياء مثل صدا و حرکت تنفس خود،تمرکز کنيد.تمام زندگي شما با اين رفت و آمد بي وقفه نفس تان جان مي گيرد.با هر عمل دم و بازدم،مثبت ها و خيرها دريافت مي شوند و منفي ها و شرها کاهش مي يابند. استادان يوگا حدود ده سال و يا حتي بيشتر تمام عمر خود، هر روز ساعت ها به اين تمرين مي پرداختند و آرامش و روشنايي را اين گونه کسب مي کردند.اما شما لازم نيست آنقدر به خودتان زحمت بدهيد فقط فقط هر شب مثل مسواک زدن اين تمرين را به طور منظم انجام دهيد.به اين ترتيب مي توانيد از تنش ها و نگراني هاي ايجاد شده در طول روز بکاهيد و براي يک خواب خوب به منظور تجديد قوا آماده شويد.با اين تمرين مي توان به آرامش روحي دست يافت.
2-قدر بي نظمي ارگان بيولوژيک خود را بدانيد
مجسمه يک گربه و گربه اي را که از برف ساخته شده در نظر بگيريد.فرق عمده آن ها در چيست؟اولي فردا هم به همين شکل امروز وجود خواهد داشت(البته به شرطي که دچار حادثه اي نشود)،در حالي که دومي از همين الان در حال آب شدن است.چون مجسمه از موادي سخت ساخته شده،اما برف بي ثبات و فناپذير است.وضعيت يک گربه زنده بين اين دو قرار دارد:ارگان بيولوژيک او منظم تر از گربه برفي و نامنظم تر از مجسمه گربه است.هر ارگانيسم زنده اي با يک بي نظمي معين که موجب حرکت او مي شود، مشخص مي گردد؛بي نظمي عميقي که او را از دنياي بي تحرک ماده متمايز مي سازد.نشانه اين بي نظمي چيست؟در نظر بگيريد،مجسمه و الماس هيچ چيز کم ندارند و به تنهايي براي خود کفايت مي کنند؛در حالي که ما به عنوان يک موجود زنده به نفس کشيدن،خوردن،آشاميدن ،عشق ورزيدن،کسب انرژي از چيزهاي مثبت و دوري از موارد منفي نياز داريم.نشانه بارز يک موجود زنده چيست؟حرکت دائم، مثل ضربان قلب يا تنفس.اين امر نشانگر وابستگي،شکنندگي و زوال پذيري موجود زنده نيز هست.در حاليکه نظم بي نهايت يک مجسمه مرمري يا الماس به نوعي آنها را فناناپذير مي کند،اما در عين حال،بي حرکت و بي احساس هستند.تمرين بعدي بر اساس متحول کردن و سپس نرم و ملايم کردن نظم هاي روزمره است و به اين منظور انجام مي شود که در آينده وقتي مساله اي پيش مي آيد و زندگي از روال هميشگي و عادي خود خارج مي شود، آمادگي داشته باشيد؛(مواردي مثل درگيري،طلاق مرگ يک عزيز،اخراج، تصادف، بيماري و غيره).هدف ديگر اين است که هميشه دنيارا از ديدگاه خود و با نظم و روال خاص خودمان ننگريم تا بتوانيم ديگران را بفهميم و درک کنيم.همچنين هنگامي که شرايط عوض مي شود،در صورت نياز بتوانيم تغييراتي در حالات خود ايجاد کنيم.بهتر است با عکس ها؛ پوسترها، تابلو ها و ديگر اشياي تزئيني که به ديوارها آويخته ايد،شروع کنيد.هنگامي که آنها را نصب مي کرديد،حتما اعتقاد داشتيد بهترين جا را براي شان در نظر گرفته ايد.حالا يکي از آنها را کمي کج کنيد.ابتدا فقط مي خواهيد آن را به حالت اول بازگردانيد، اما با گذشت زمان،کم کم به اين نظم و حالت جديد عادت مي کنيد.آن زمان وقتش است که کمي آن را کج تر کنيد و يا حتي سر و ته آويزانش کنيد.بعد از اين تمرين سراغ کمدها و گنجه هايي برويد که قبلا آنها را با نظم خاص خودتان چيده بوديد.مسلما نظم همسر،فرزندان و يا دوستان تان با نظم شما متفاوت است.حالا از يکي از آنها بخواهيد تا با نظم و ترتيب خودش يکي از گنجه هاي شما را بچيند.از آشپزخانه يا سالن آغاز کنيد و با کمد لباس هاي تان خاتمه دهيد.هر چه بيشتر بتوانيد با نظم ديگران زندگي کنيد، بدون اينکه بي نظمي و آشفتگي به درون تان راه يابد، بر لطافت روح و استحکام شخصيتي که براي مواجه شدن با اختلال ها و بي نظمي ها و تغييرات آينده مفيد خواهد بود،افزوده ايد؛ مثل خانه تکاني براي بهار،اين تمرين را مرتب انجام دهيد!
3-خالي بودن را برگزينيد
ما عادت داريم بگوييم که طبيعت عاري از تُهي است؛در حالي که مملو از آن است! 99/99درصد تمام هستي خالي است.اگر مي شد خالي بودن را از ميان هر چيزي که در سياره مان وجود دارد(مثل خاک،آب، هوا، کوه ها، گياهان،حيوانات، انسان ها، اشياء ساختمان ها، ماشين ها و غيره)برداريد،آنچه باقي مي ماند، در کف دست جا مي شد!خالي بودن هم خاصيت هاي خاص خودش را دارد.خطوطي را که اکنون داريد مي خوانيد،بنگريد.اگر زمينه کاغذ خالي نبود، براي خواندن مطلب با مشکل مواجه مي شديد،درست مثل سکوتي که بين نت هاي موسيقي وجود دارد.
اگر رگ ها تهي نبودند، خون چطور مي توانست در آنها جاري شود؟
پس اين ما هستيم که از خالي بودن هراس داريم.خالي و تهي براي ما به معناي غياب،فقدان، تنهايي، از دست دادن،جدايي، فاصله و سرانجام به معناي مرگ است.اما خالي بودن مفيد است و همه جا وجود دارد؛حتي اگر آن را ناديده بگيريم و يا نخواهيم به آن فکر کنيم.بنابراين،بهتر است با تمرين زير، با آن خو گرفته و مأنوس شويد:
با ديوارهاي منزل تان شروع کنيد.هر چه که روي آنهاست،برداريد و پانزده روز بدون آنها زندگي کنيد.سپس دوباره همه را سر جاي خودشان،مثل قبل بچينيد.حالا نگاهي به آنها و همچنين چيزهايي که در کمدها و گنجه ها داريد،بيندازيد.از خودتان بپرسيد که کداميک را مي توانيد حذف کنيد؛ بدون آنکه موجب سختي،پريشاني و کسالت شما شوند.همين تمرين را در مورد جاهايي که وسايل صوتي قرار دارند، انجام دهيد.صداي اصلي هميشگي(مانند راديو، تلويزيون و ضبط صوت)که سکوت خانه را با آن پر مي کنيد،در نظر بگيزيد.براي يک هفته آن صدا را قطع کنيد.البته به غير از مواقعي که مي خواهيد روي صداي برنامه اي يا آوايي متمرکز شويد، سپس آن دو،يعني صدا و سکوت را با هم ترکيب نماييد.براي مدتي صداها را قطع کنيد تا بتوانيد صداي سکوت و خالي بودن را حس کنيد و بشنويد.بدون شک،خالي بودن را فقط مي توان با اشيا، افراد، فعاليت ها، برنامه ها و پروژه ها،مواد غذايي،پول، کتاب ها و مقاله ها،اعتقادات،آموختني ها،مشکلات و...پر کرد.شايد بعد از اين تمرين باز هم بخواهيد کمي در زندگي تان خالي بودن را تجربه نماييد تا کمتر احساس خفگي کنيد.کمي فضاي خالي ايجاد کنيد تا بهتر بتوانيد تنفس کنيد.
4-رشته هاي وابستگي را قطع کنيد
همه ما وقتي به دنيا مي آييم، با يک بند ناف به مادر خود وصل هستيم.اين رابطه در بدو تولد قطع مي شود،ولي ما خيلي زود آن را با روابط عاطفي جايگزين مي کنيم.اين رشته هاي نامرئي همان کار را انجام مي دهند؛ يعني ما را به موجودات ديگر وصل مي کنند و به اين ترتيب عشق، امنيت و آسودگي به همراه مي آورند.اين موجودات در ابتدا پدر و مادر هستند، سپس خواهرها و برادرها و سرانجام دوستان،عشق ها ،فرزندان و.... عاقبت، اين زنجيرهاي عاطفي با دو رشته امنيت و وابستگي بافته مي شوند و به اين ترتيب ما به افرادي که دوست مان دارند و دوست شان داريم پيوند مي خوريم.اين زنجيرها ما را دلبسته و وابسته مي کنند؛ زيرا بدون اين عزيزان احساس تنهايي، خلاء، شکنندگي و بيهودگي مي کنيم.امروزه اين رشته هاي نامرئي توسط تلفن،وسيله اي جادويي که هميشه اجازه ارتباط و اتصال مي دهد،برقرار مي گردند.با تلفن همراه نيز،هميشه و همه جا، اين وابستگي تشديد مي شود؛طوري که افراد مدام تلفن همراه خود را چک مي کنند و در اين مواقع هيچ چيز بدتر از گوشي که صدايش را قطع کرده باشند (silent)نيست.بعضي ها تا جايي پيش مي روند که براي وابستگي برنامه ريزي مي کنند تا هميشه سر يک ساعت مشخص تماس بگيرند.در مورد والديني که شاغل هستند و يا فرزندان شان مدتي از روز را در مدرسه به سر مي برند،اين فاصله و دوري موقتي،به فرزندان امکان مي دهد در غياب آنها استقلال و اختيار لازم را براي بزرگ شدن و رشد کردن و براي آنکه بتوانند گليم خود را از آب بيرون بکشند، به دست بياورند.اگر نمي خواهيد که وابستگي ها تبديل به محدوديت و محروميت شوند،اين روند را پيش بگيريد. در اين خصوص يک تمرين ساده وجود دارد.البته گفتنش ساده ولي انجامش کمي سخت است:
از پيامک ها و ايميل هاي تان شروع کنيد.فقط در صورت کار ضروري آن ها را بفرستيد و وقتي چيزي دريافت مي کنيد،اجازه دهيد چند دقيقه بگذرد و بعد آن را بخوانيد.با اين تمرين کوچک شما حداقل يک ساعت از وقت تان را آزاد خواهيد کرد.سپس،کم کم خود و طرف مقابل را عادت دهيد که مکالمه تلفني تان را کوتاه و کوتاه تر کنيد.در اين صورت مي توانيد از وقت آزاد بعد از ظهر و يا يک روز کامل لذت ببريد.در هنگام تولد، بند ناف شما را بريدند تا اختيار حيات و بيولوژيک تان را به خودتان بدهند.حالا اين شماييد که بايد يک بار ديگر رشته هاي زائد وابستگي را قطع کنيد تا بتوانيد روي پاي خود بايستيد و استقلال روحي -رواني خود را به دست گيريد.البته اين تمرين پيوندهاي عاطفي را به هيچ وجه نفي نمي کند و تنها توصيه اش قطع وابستگي هاست،نه دلبستگي ها!هر کسي براي آنکه يک زندگي اجتماعي موفق داشته باشد، در وهله اول بايد از نظر فکر،تصميم گيري و انتخاب مستقل باشد.بنابراين،با مديريت درست عواطف بايد به اين جنبه زندگي اهميت داده شود.
منبع:ماهنامه سلامت،شماره 50.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط