آرامش در کنار فرشته مرگ
هرچند (AC) Assassin s Creed موفقيت تجاري عظيمي براي Ubisoft به ارمغان آورد؛ اما بيش از هر عنوان بزرگ ديگري در اين نسل مورد انتقاد قرار گرفت. با اين حال اگر بخواهيم واقع بين باشيم، بايد نسخه اول AC را يک عنوان به شدت جاه طلبانه قلمداد کنيم که در عين شايستگي هاي فراوان از برخي کاستي هاي غيرقابل انکار نير رنج مي برد. قاعدتاً اين کاستي ها بايد به نحوي قانع کننده در دنباله بازي برطرف مي شدند و به همين منظور سازنده تصميم گرفت يک سري تغييرهاي اساسي در ساختار بازي جديد اعمال کند که خوشبختانه مي بينيم تأثير به سزايي در ارتقاي کيفيت گيم پلي داشته اند. در واقع بازي اول همچون جواهري با ارزش اما تراش نخورده بود که حالا در اين دنباله عمده ناهمواري هايش صيقل داده شده و جلوه به مراتب زيباتري پيدا کرده است.
AC2 بلافاصله بعد از پايان مبهم بازي نخست آغاز مي شود که طي آن دزموند (Desmond) يک سري نقوش عجيب و غريب را روي ديوار مشاهده مي کرد. او هم چنان در آزمايشگاه سري صنايع Abstergo اسيراست؛ شرکتي که در واقع توسط نسخه امروزي شواليه هاي Templar اداره مي شود! آن ها دستگاهي تحت عنوان اَنيموس (Animus) براي ياد آوري خاطرات اجداد دزموند يعني همان Assassin ها به کار مي برند. در بازي اصلي اين خاطرات متعلق به الطير، يک عضو فرقه Assassin بود (فلسفه شکل گيري اين فرقه تاريخي، کشتن براي رسيدن به آرامش بوده است!). الطير و ساير Assassin ها در تلاش بودند يک شي به نام Piece of Eden را پيدا کنند. که قادر بود توهماتي در انسان ايجاد کند. اين دقيقاً همان چيزي است که سازمان مرموز Abstergo دنبال آن مي گردد و به خاطرش دزموند را ربوده است. داستان بازي اول بسيار عميق و پيچيده بود و به دنبال وقايع اين دنباله حتي پيچيده تر نيز مي شود. لوسي استيلمن (Lucy Stillman) کارمند Abstergo به دزموند کمک مي کند از مجتمع خارج شود و او را به يک مرکز مخفي که دستگاه انيموس ديگري دارد منتقل مي کند. اين بار دزموند به کمک دستگاه جديد، خاطرات اتزيو (Ezio) يک مرد جوان ايتاليايي را در سال 1476 يعني تقريباً 300 سال بعد از وقايع بازي اول بازخواني مي کند. اتزيو در پي انتقام گرفتن از مرداني است که به او و خانواده اش خيانت کرده اند. او بازي را به عنوان يک جوان عادي و متشخص شروع مي کند؛ اما حوادث تراژيک و پي بردن به تاريخچه خانوادگي، او را در مسير نياکانش قرار داده و اتزيو همچون آن ها به يک آدمکش (Assassin) خرقه پوش و مرگبار تبديل مي شود. چنين مقدمه اي شروع به مراتب بهتري را براي بازي جديد رقم مي زند. هرچند داستان بيش از حد پيچ و تاب داده شده، بازي گاه از مسير اصلي خود منحرف مي شود و دوباره به يک پايان باز و ادامه دار (اصطلاحاً Cliff Hanger) مي انجامد؛ اما روند کلي داستان به لطف شخصيت پردازي قوي تر اتزيو نسبت به الطير بسيار بهتر پيش مي رود.برخلاف الطير که تهي از شخصيت قهرماني بود، اتزيو ذاتاً انسان خوبي است و اگرچه حس انتقام او را احاطه کرده؛ اما هرگز در آن غرق نمي شود. البته در قسمت هاي پاياني بازي شخصيت پردازي او کمي متزلزل مي شود؛ اما با اين حال به اندازه کافي دوست داشتني هست که بعضي از پيچش هاي احمقانه داستان را به خوردتان دهد!
همانند بازي اول، AC2 نيز در چندين شهر بزرگ اتفاق مي افتد که حومه اين شهرها و راه هاي ارتباطي آن ها نيز منطقه ي وسيعي را در برمي گيرد. اين بار در ايتاليا به سر مي برد و لوکيشن هاي کاملاً جديدي را شامل فلورانس، روماگنا، توسکاني و هم چنين شهر آبي و نيز ملاقات خواهيد کرد. هر کدام از اين شهرها به طرز حيرت آوري بازسازي شده اند و توجه به جزييات در طراحي آن ها پيشرفت چشمگيري داشته است. اين در حالي است که بازي قبلي هنوز هم زيباست. صدها تن از مردم در کوي و برزن رفت و آمد مي کنند، نگهبان ها در خيابان ها و بالاي پشت بام ها نگهباني مي دهند و از آن مهم تر در هر مکان کارهاي زيادي براي انجام دادن وجود دارد که مأموريت هاي اصلي پيش برنده داستان تنها بخش کوچکي از آن ها به حساب مي آيند. اتزيو از الطير هم چابک تر است و اين امر بالا رفتن از برج هاي بلند را براي او آسان تر مي کند. مثل بازي قبلي صعود به هر کدام از اين برج ها (Viewpoint) يک بخش مخفي نقشه را آشکار کرده و همزمان با آن مأموريت هاي جديدي را باز مي کند. يکي از انتقادهاي به حق وارد بر بازي نخست تکراري شدن شديد کارهايي بود که بازيباز در طول بازي انجام مي داد؛ به طوري که اين فقدان تنوع حتي مأموريت هاي اصلي را نيز شامل مي شد. شما در نقش الطير پس از ورود به هر شهر ابتدا بايد به مقر Assassin رفته و در آن جا از مأمور المعلم (رهبر گروه) راهنمايي هايي را در رابطه با محل جمع آوري اطلاعات براي هدف بعدي خود دريافت مي کرديد. سپس به منطقه موردنظر مي رفتيد، با بالا رفتن از برج هاي بلند نقشه را کامل مي کرديد و در نهايت تعداد مشخصي مأموريت را قبل از اقدام براي کشتن هدف انجام مي داديد. اجازه بدهيد صادق باشيم؛ اين مأموريت ها خيلي جالب نبودند و چندان هم تعجب آور نيست که Ubisoft چنين سيستمي را به کلي از بازي حذف کرده است. بهترين مأموريت هاي بازي قبلي مثل حرف کشيدن از اشخاص با ضرب و شتم آن ها و برخي مأموريت هاي جديد مثل Race ها و... در اين نسخه به مأموريت هاي فرعي کاملاً اختياري تبديل شده اند که در ازاي انجام آن ها پول دريافت مي کنيد. مأموريت هاي اصلي داستان هر زمان که مايل باشيد قابل انجام هستند و شما بيشتر از قبل احساس آزادي عمل مي کنيد. البته هنوز هم براي کشتن اهداف بايد زمينه سازي کنيد؛ اما مأموريت هايي که براي اين بخش طراحي شده اند بسيار سرگرم کننده تر و متنوع تر هستند. به غير از اين تغيير اساسي در ساختار مأموريت ها، تعدادي از مکانيسم هاي گيم پلي بازي اصلي نيز دستخوش تغيير شده و اصلاح، بازسازي يا تکميل شده اند. قابليت Blending که به شما اجازه مي داد ميان گروهي از مردم در حال حرکت مخفي شويد از نو بازسازي شده به طوري که حالا مي توانيد آن را در مورد هر گروه کوچکي از مردم به کار ببريد؛ کافي است به آن ها نزديک شويد تا از ديد نگهبان ها پنهان بمانيد. حالا گروه هاي مختلف نيز مي توانند در ازاي دريافت پول به شما خدماتي ارايه دهند؛ مثلاً حواس نگهبان ها را پرت کرده يا برايتان يک پوش متحرک قابل کنترل فراهم کنند. اما در صورتي که از اين پوشش قابل کنترل استفاده نکنيد و بخواهيد هم چنان در حالت Blend باقي بمانيد بايد مرتباً بين گروه هاي مختلف مردم جابجا شويد چون به ندرت پيش مي آيد که آن ها به مسير دلخواه شما بروند. اگر يک سري نگهبان جلوي در ورودي محل مورد نظر شما کشيک مي دهند و نمي توانيد راه ديگر را براي ورود به آن جا پيدا کنيد؛ اجير کردن گروهي دزد براي سرقت از آن ها بهترين راه حل است. نگهبان ها پست خود را براي تعقيب دزدها ترک مي کنند و حالا مي توانيد به راحتي وارد شويد. انجام کارهاي بدي مثل جيب بري (که البته ديگر يک نوع مأموريت نيست)، جست و خيز روي پشت بام ها يا کشتن اشخاص سبب فاش شدن هويت شما مي شود؛ به طوري که انجام مقدار زيادي از اين قبيل کارها درجه جديدي به نام Notoriety (رسوايي ) را به حداکثر خواهد رساند و چنان چه در اين حالت نگهبان ها شما را ببينند تعقيب تان خواهند کرد. شما مي توانيد با فرار و پيدا کردن يک مخفيگاه از چشم نگهبان ها پنهان شويد (هرچند آن ها بيشتر و دقيق تر از بازي قبلي دنبال شما مي گردند). اما درجه رسوايي تان هم چنان در وضعيت قرمز باقي مي ماند و تنها با انجام کارهايي نظير رشوه دادن به سخنرانان عمومي، کشتن مقامات بلند پايه يا پاره کردن پوسترهاي خاص به حالت طبيعي برمي گردد. هر چند سيستم مذکور مي تواند گيم پلي اين دنباله را نسبت به نسخه اصلي کمي سخت تر کند؛ اما طوري اجرا شده که به واقع گرايي و هيجان بازي بيفزايد. دويدن شايد دريک بازي ويديويي کار چندان جذابي به نظر نرسد؛ اما اين بازي متفاوت است و بازي هاي اندکي وجود دارند که اين عمل در آن ها تا اين حد لذت بخش و هيجان انگيز باشد. سيستم کنترل آسان و کارآمد بازي قبلي در اين جا نيز به کار گرفته شده و همچنان يکي از نقاط قوت اصي اين عنوان به حساب مي آيد.اتزيو مانند يک پارکوباز ماهر مي تواند به راحتي ميان پشت بام ها جست و خيز کند، روي تيرک ها حرکت کرده و از ديوارها بالا برود. فقط کافي است جهت مناسب را به او بدهيد. دويدن با سرعت تمام خيلي آسان به نظر مي رسد اما در واقع کار خطرناکي است چون اتزيو هنگامي که شما دکمه سرعت را نگه داشته ايد توجهي به ايمني خود ندارد و رسيدن به يک لبه بلند در اين حالت مي تواند سبب سقوط و مرگ او شود. اين امر باعث مي شود از قابليت دويدن سريع فقط در زمان پرش ها استفاده کنيد و عمدتاً دويدن عادي با سرعت متوسط را ترجيح دهيد؛ چون از پرش هاي ناخواسته و غيرقابل کنترل اتزيو جلوگيري مي کند. با اين حال زماني که مهارت کافي پيدا کنيد دويدن در اين بازي به خصوص روي پشت بام ها لذتي وصف ناپذير دارد و يکي از خصوصيات معرف AC است که بايد Ubisoft را به خاطرش تحسين کرد. هنگام مبارزه، سيستم ضد حمله (Counter Attack) نسخه قبلي نقشي اساسي ايفا مي کند. هرچند اين سيستم عمق حرکات عنواني چون Arkham Asylum را ندارد؛ اما همچنان کارآمد است. البته بايد روي دشمنان پيشرفته تر تکنيک هاي متفاوتي را اجرا کنيد؛ از قابليت جديد خلع سلاح کردن استفاده کنيد و سلاح هاي مخفي اتزيو مثل تيغه دوتايي را براي کشتن بي سروصداي دو نفر در آن واحد به کار ببريد. يکي از بزرگ ترين نوابغ تاريخ بشر، لئوناردو داوينچي به زودي به جرگه دوستان اتزيو مي پيوندند و مهارت هايش را در ساخت ابزار آلات جديد (از جمله يک وسيله ي پرنده که پيش تر در نمايش هاي بازي ديده شده بود) در اختيار او مي گذارد. روي هم رفته مبارزه در اين نسخه نسبت به نسخه اول بهبود يافته و در عين حال هم چنان براي بازيبازهايي که در اجراي چند ضرب ها و زمان بندي ضدحمله ها مهارت کافي ندارند، مناسب است.
حالا سلاح هاي بيشتري نيز وجود دارند و آيتم هاي جديد مثل بمب هاي دودزا در موقعيت هاي بسته بسيار کارآمدند. يک سيستم آسيب پذيري کاملاً جديد هم به بازي اضافه شده که سبب صدمه ديدن سلاح ها و زره شما مي شود که قابليت تعمير آن ها توسط آهنگرها وجود دارد.
AC بازي کوتاهي نيست و حتي اگر شما بخش عمده اي از ماموريت هاي فرعي را انجام ندهيد باز هم با تقريباً 20 ساعت گيم پلي شيرين سروکار خواهيد داشت. اما مطمئناً دلتان مي خواهد زمان بيشتري را در اين دنياي وسيع بگذرانيد چرا که با جمع آوري آيتم هاي مخفي پاداش خوبي دريافت خواهيد کرد. پرچم هاي پراکنده در محيط هاي بازي قبلي حالا با 100 عدد پَر جايگزين شده اند، 330 جواهر با ارزش نيز براي جمع آوري وجود دارد و از همه بهتر يک سري قبرهاي مخصوص که بايد آن ها را پيدا کنيد. جستجو براي اين قبرها برخي از چالش برانگيزترين و جذاب ترين سکانس هاي پلتفرمينگ بازي را به سبک Prince of Persia رقم مي زنند؛ با اين حال بلافاصله بعد از انجام اولي بقيه کاملاً اختياري هستند.
اگر چه Ubisoft پاداش ارزشمندي را براي کامل کردن آن ها در نظر گرفته که به خصوص براي طرفداران الطير، مي تواند جالب توجه باشد.
درآمد اضافي حاصل از انجام کارهاي خارج از برنامه مي تواند در راه تعميرات، خريد ابزار جديد، خدمات درماني و هم چنين رشوه دادن (که بسيار ضروري است) صرف شود. حتي اگر بخواهيد مي توانيد پول هاي کثيف تان را خرج خريد و جمع آوري آثار هنري کنيد! بازي هرگز شما را مجبور به اين کارها نمي کند؛ اما اين ها مواردي هستند که احتمالاً بسياري از بازيبازها ساعت ها وقت خود را صرف آن ها خواهند کرد. همين مسأله در مورد نقوش روي ساختمان ها نيز صادق است. شما مي توانيد با حل معماهايي اين نقوش را تفسير و رمزگشايي کنيد تا به رازي که بازي از آن تحت عنوان The Truth (حقيقت) نام مي برد، پي ببريد. اما حتي اگر از آن ها صرف نظر کنيد باز هم مي توانيد به بازي ادامه دهيد و اين يکي از بزرگ ترين نقاط قوت طراحي AC2 است. در حالي که روند اصلي داستان خطي است؛ اما هر کس به شيوه اي متفاوت در بازي پيش خواهد رفت؛ بنابراين هرگز احساس تکراري شدن کارها به شما دست نخواهد داد AC2 برخي از بهترين جلوه هاي بصري را روي سيستم هاي نسل حاضر ارايه مي دهد.
بدون شک شهرها ستاره ي اين نمايش چشم نواز محسوب مي شوند و سطح توجه به جزييات در آن ها به قدري است که ساعت هاي متمادي از گيم پلي بازي مي تواند تنها به تماشاي محيط ها بگذرد. اتزيو و ساير شخصيت هاي کليدي داستان نيز از چنين سطح جزيياتي برخوردارند. شايد اگر بتوان خرده اي بر گرافيک بازي گرفت، برخي انيميشن هاي عجيب و غريب، اندکي نوسان سرعت فريم (طبق تجربه شخصي من روي نسخه PS3 آشکارتر و با Screen Tearing توأم است) و مقدار نسبتاً زيادي Pop In باشد. اما مسلماً اين ها باعث نخواهند شد کار گرافيکي برجسته سازنده را تحسين نکنند.
گويندگي به جاي شخصيت هاي بازي کيفيت بالايي دارد و صداپيشگان اجراي باورپذيري داشته اند. دنياي بازي هم به لطف صداهاي محيطي عالي زنده و پويا به نظر مي رسد و کار يسپرکيد (Jasper Kyd) موزيسين بازي نيز مثل بازي قبلي فوق العاده است.
در انتها مي توان گفت که اگر چه بازي اصلي در يک سري ابعاد کليدي دچار نقص هاي عمده بود؛ اما سازنده در اين دنباله به خوبي آن ها را تشخيص داده و با برطرف کردن اکثرشان جاي شکايت چنداني باقي نگذاشته است. يوبي سافت در AC2 کتاب قاون "Assassin s Creed" را از نو ننوشته؛ اما گيم پلي آن را طوري اصلاح کرده که به تجربه متنوع تر و لذت بخش تري منجر شود.
منبع:نشريه بازي رايانه، شماره 33
AC2 بلافاصله بعد از پايان مبهم بازي نخست آغاز مي شود که طي آن دزموند (Desmond) يک سري نقوش عجيب و غريب را روي ديوار مشاهده مي کرد. او هم چنان در آزمايشگاه سري صنايع Abstergo اسيراست؛ شرکتي که در واقع توسط نسخه امروزي شواليه هاي Templar اداره مي شود! آن ها دستگاهي تحت عنوان اَنيموس (Animus) براي ياد آوري خاطرات اجداد دزموند يعني همان Assassin ها به کار مي برند. در بازي اصلي اين خاطرات متعلق به الطير، يک عضو فرقه Assassin بود (فلسفه شکل گيري اين فرقه تاريخي، کشتن براي رسيدن به آرامش بوده است!). الطير و ساير Assassin ها در تلاش بودند يک شي به نام Piece of Eden را پيدا کنند. که قادر بود توهماتي در انسان ايجاد کند. اين دقيقاً همان چيزي است که سازمان مرموز Abstergo دنبال آن مي گردد و به خاطرش دزموند را ربوده است. داستان بازي اول بسيار عميق و پيچيده بود و به دنبال وقايع اين دنباله حتي پيچيده تر نيز مي شود. لوسي استيلمن (Lucy Stillman) کارمند Abstergo به دزموند کمک مي کند از مجتمع خارج شود و او را به يک مرکز مخفي که دستگاه انيموس ديگري دارد منتقل مي کند. اين بار دزموند به کمک دستگاه جديد، خاطرات اتزيو (Ezio) يک مرد جوان ايتاليايي را در سال 1476 يعني تقريباً 300 سال بعد از وقايع بازي اول بازخواني مي کند. اتزيو در پي انتقام گرفتن از مرداني است که به او و خانواده اش خيانت کرده اند. او بازي را به عنوان يک جوان عادي و متشخص شروع مي کند؛ اما حوادث تراژيک و پي بردن به تاريخچه خانوادگي، او را در مسير نياکانش قرار داده و اتزيو همچون آن ها به يک آدمکش (Assassin) خرقه پوش و مرگبار تبديل مي شود. چنين مقدمه اي شروع به مراتب بهتري را براي بازي جديد رقم مي زند. هرچند داستان بيش از حد پيچ و تاب داده شده، بازي گاه از مسير اصلي خود منحرف مي شود و دوباره به يک پايان باز و ادامه دار (اصطلاحاً Cliff Hanger) مي انجامد؛ اما روند کلي داستان به لطف شخصيت پردازي قوي تر اتزيو نسبت به الطير بسيار بهتر پيش مي رود.برخلاف الطير که تهي از شخصيت قهرماني بود، اتزيو ذاتاً انسان خوبي است و اگرچه حس انتقام او را احاطه کرده؛ اما هرگز در آن غرق نمي شود. البته در قسمت هاي پاياني بازي شخصيت پردازي او کمي متزلزل مي شود؛ اما با اين حال به اندازه کافي دوست داشتني هست که بعضي از پيچش هاي احمقانه داستان را به خوردتان دهد!
همانند بازي اول، AC2 نيز در چندين شهر بزرگ اتفاق مي افتد که حومه اين شهرها و راه هاي ارتباطي آن ها نيز منطقه ي وسيعي را در برمي گيرد. اين بار در ايتاليا به سر مي برد و لوکيشن هاي کاملاً جديدي را شامل فلورانس، روماگنا، توسکاني و هم چنين شهر آبي و نيز ملاقات خواهيد کرد. هر کدام از اين شهرها به طرز حيرت آوري بازسازي شده اند و توجه به جزييات در طراحي آن ها پيشرفت چشمگيري داشته است. اين در حالي است که بازي قبلي هنوز هم زيباست. صدها تن از مردم در کوي و برزن رفت و آمد مي کنند، نگهبان ها در خيابان ها و بالاي پشت بام ها نگهباني مي دهند و از آن مهم تر در هر مکان کارهاي زيادي براي انجام دادن وجود دارد که مأموريت هاي اصلي پيش برنده داستان تنها بخش کوچکي از آن ها به حساب مي آيند. اتزيو از الطير هم چابک تر است و اين امر بالا رفتن از برج هاي بلند را براي او آسان تر مي کند. مثل بازي قبلي صعود به هر کدام از اين برج ها (Viewpoint) يک بخش مخفي نقشه را آشکار کرده و همزمان با آن مأموريت هاي جديدي را باز مي کند. يکي از انتقادهاي به حق وارد بر بازي نخست تکراري شدن شديد کارهايي بود که بازيباز در طول بازي انجام مي داد؛ به طوري که اين فقدان تنوع حتي مأموريت هاي اصلي را نيز شامل مي شد. شما در نقش الطير پس از ورود به هر شهر ابتدا بايد به مقر Assassin رفته و در آن جا از مأمور المعلم (رهبر گروه) راهنمايي هايي را در رابطه با محل جمع آوري اطلاعات براي هدف بعدي خود دريافت مي کرديد. سپس به منطقه موردنظر مي رفتيد، با بالا رفتن از برج هاي بلند نقشه را کامل مي کرديد و در نهايت تعداد مشخصي مأموريت را قبل از اقدام براي کشتن هدف انجام مي داديد. اجازه بدهيد صادق باشيم؛ اين مأموريت ها خيلي جالب نبودند و چندان هم تعجب آور نيست که Ubisoft چنين سيستمي را به کلي از بازي حذف کرده است. بهترين مأموريت هاي بازي قبلي مثل حرف کشيدن از اشخاص با ضرب و شتم آن ها و برخي مأموريت هاي جديد مثل Race ها و... در اين نسخه به مأموريت هاي فرعي کاملاً اختياري تبديل شده اند که در ازاي انجام آن ها پول دريافت مي کنيد. مأموريت هاي اصلي داستان هر زمان که مايل باشيد قابل انجام هستند و شما بيشتر از قبل احساس آزادي عمل مي کنيد. البته هنوز هم براي کشتن اهداف بايد زمينه سازي کنيد؛ اما مأموريت هايي که براي اين بخش طراحي شده اند بسيار سرگرم کننده تر و متنوع تر هستند. به غير از اين تغيير اساسي در ساختار مأموريت ها، تعدادي از مکانيسم هاي گيم پلي بازي اصلي نيز دستخوش تغيير شده و اصلاح، بازسازي يا تکميل شده اند. قابليت Blending که به شما اجازه مي داد ميان گروهي از مردم در حال حرکت مخفي شويد از نو بازسازي شده به طوري که حالا مي توانيد آن را در مورد هر گروه کوچکي از مردم به کار ببريد؛ کافي است به آن ها نزديک شويد تا از ديد نگهبان ها پنهان بمانيد. حالا گروه هاي مختلف نيز مي توانند در ازاي دريافت پول به شما خدماتي ارايه دهند؛ مثلاً حواس نگهبان ها را پرت کرده يا برايتان يک پوش متحرک قابل کنترل فراهم کنند. اما در صورتي که از اين پوشش قابل کنترل استفاده نکنيد و بخواهيد هم چنان در حالت Blend باقي بمانيد بايد مرتباً بين گروه هاي مختلف مردم جابجا شويد چون به ندرت پيش مي آيد که آن ها به مسير دلخواه شما بروند. اگر يک سري نگهبان جلوي در ورودي محل مورد نظر شما کشيک مي دهند و نمي توانيد راه ديگر را براي ورود به آن جا پيدا کنيد؛ اجير کردن گروهي دزد براي سرقت از آن ها بهترين راه حل است. نگهبان ها پست خود را براي تعقيب دزدها ترک مي کنند و حالا مي توانيد به راحتي وارد شويد. انجام کارهاي بدي مثل جيب بري (که البته ديگر يک نوع مأموريت نيست)، جست و خيز روي پشت بام ها يا کشتن اشخاص سبب فاش شدن هويت شما مي شود؛ به طوري که انجام مقدار زيادي از اين قبيل کارها درجه جديدي به نام Notoriety (رسوايي ) را به حداکثر خواهد رساند و چنان چه در اين حالت نگهبان ها شما را ببينند تعقيب تان خواهند کرد. شما مي توانيد با فرار و پيدا کردن يک مخفيگاه از چشم نگهبان ها پنهان شويد (هرچند آن ها بيشتر و دقيق تر از بازي قبلي دنبال شما مي گردند). اما درجه رسوايي تان هم چنان در وضعيت قرمز باقي مي ماند و تنها با انجام کارهايي نظير رشوه دادن به سخنرانان عمومي، کشتن مقامات بلند پايه يا پاره کردن پوسترهاي خاص به حالت طبيعي برمي گردد. هر چند سيستم مذکور مي تواند گيم پلي اين دنباله را نسبت به نسخه اصلي کمي سخت تر کند؛ اما طوري اجرا شده که به واقع گرايي و هيجان بازي بيفزايد. دويدن شايد دريک بازي ويديويي کار چندان جذابي به نظر نرسد؛ اما اين بازي متفاوت است و بازي هاي اندکي وجود دارند که اين عمل در آن ها تا اين حد لذت بخش و هيجان انگيز باشد. سيستم کنترل آسان و کارآمد بازي قبلي در اين جا نيز به کار گرفته شده و همچنان يکي از نقاط قوت اصي اين عنوان به حساب مي آيد.اتزيو مانند يک پارکوباز ماهر مي تواند به راحتي ميان پشت بام ها جست و خيز کند، روي تيرک ها حرکت کرده و از ديوارها بالا برود. فقط کافي است جهت مناسب را به او بدهيد. دويدن با سرعت تمام خيلي آسان به نظر مي رسد اما در واقع کار خطرناکي است چون اتزيو هنگامي که شما دکمه سرعت را نگه داشته ايد توجهي به ايمني خود ندارد و رسيدن به يک لبه بلند در اين حالت مي تواند سبب سقوط و مرگ او شود. اين امر باعث مي شود از قابليت دويدن سريع فقط در زمان پرش ها استفاده کنيد و عمدتاً دويدن عادي با سرعت متوسط را ترجيح دهيد؛ چون از پرش هاي ناخواسته و غيرقابل کنترل اتزيو جلوگيري مي کند. با اين حال زماني که مهارت کافي پيدا کنيد دويدن در اين بازي به خصوص روي پشت بام ها لذتي وصف ناپذير دارد و يکي از خصوصيات معرف AC است که بايد Ubisoft را به خاطرش تحسين کرد. هنگام مبارزه، سيستم ضد حمله (Counter Attack) نسخه قبلي نقشي اساسي ايفا مي کند. هرچند اين سيستم عمق حرکات عنواني چون Arkham Asylum را ندارد؛ اما همچنان کارآمد است. البته بايد روي دشمنان پيشرفته تر تکنيک هاي متفاوتي را اجرا کنيد؛ از قابليت جديد خلع سلاح کردن استفاده کنيد و سلاح هاي مخفي اتزيو مثل تيغه دوتايي را براي کشتن بي سروصداي دو نفر در آن واحد به کار ببريد. يکي از بزرگ ترين نوابغ تاريخ بشر، لئوناردو داوينچي به زودي به جرگه دوستان اتزيو مي پيوندند و مهارت هايش را در ساخت ابزار آلات جديد (از جمله يک وسيله ي پرنده که پيش تر در نمايش هاي بازي ديده شده بود) در اختيار او مي گذارد. روي هم رفته مبارزه در اين نسخه نسبت به نسخه اول بهبود يافته و در عين حال هم چنان براي بازيبازهايي که در اجراي چند ضرب ها و زمان بندي ضدحمله ها مهارت کافي ندارند، مناسب است.
حالا سلاح هاي بيشتري نيز وجود دارند و آيتم هاي جديد مثل بمب هاي دودزا در موقعيت هاي بسته بسيار کارآمدند. يک سيستم آسيب پذيري کاملاً جديد هم به بازي اضافه شده که سبب صدمه ديدن سلاح ها و زره شما مي شود که قابليت تعمير آن ها توسط آهنگرها وجود دارد.
AC بازي کوتاهي نيست و حتي اگر شما بخش عمده اي از ماموريت هاي فرعي را انجام ندهيد باز هم با تقريباً 20 ساعت گيم پلي شيرين سروکار خواهيد داشت. اما مطمئناً دلتان مي خواهد زمان بيشتري را در اين دنياي وسيع بگذرانيد چرا که با جمع آوري آيتم هاي مخفي پاداش خوبي دريافت خواهيد کرد. پرچم هاي پراکنده در محيط هاي بازي قبلي حالا با 100 عدد پَر جايگزين شده اند، 330 جواهر با ارزش نيز براي جمع آوري وجود دارد و از همه بهتر يک سري قبرهاي مخصوص که بايد آن ها را پيدا کنيد. جستجو براي اين قبرها برخي از چالش برانگيزترين و جذاب ترين سکانس هاي پلتفرمينگ بازي را به سبک Prince of Persia رقم مي زنند؛ با اين حال بلافاصله بعد از انجام اولي بقيه کاملاً اختياري هستند.
اگر چه Ubisoft پاداش ارزشمندي را براي کامل کردن آن ها در نظر گرفته که به خصوص براي طرفداران الطير، مي تواند جالب توجه باشد.
درآمد اضافي حاصل از انجام کارهاي خارج از برنامه مي تواند در راه تعميرات، خريد ابزار جديد، خدمات درماني و هم چنين رشوه دادن (که بسيار ضروري است) صرف شود. حتي اگر بخواهيد مي توانيد پول هاي کثيف تان را خرج خريد و جمع آوري آثار هنري کنيد! بازي هرگز شما را مجبور به اين کارها نمي کند؛ اما اين ها مواردي هستند که احتمالاً بسياري از بازيبازها ساعت ها وقت خود را صرف آن ها خواهند کرد. همين مسأله در مورد نقوش روي ساختمان ها نيز صادق است. شما مي توانيد با حل معماهايي اين نقوش را تفسير و رمزگشايي کنيد تا به رازي که بازي از آن تحت عنوان The Truth (حقيقت) نام مي برد، پي ببريد. اما حتي اگر از آن ها صرف نظر کنيد باز هم مي توانيد به بازي ادامه دهيد و اين يکي از بزرگ ترين نقاط قوت طراحي AC2 است. در حالي که روند اصلي داستان خطي است؛ اما هر کس به شيوه اي متفاوت در بازي پيش خواهد رفت؛ بنابراين هرگز احساس تکراري شدن کارها به شما دست نخواهد داد AC2 برخي از بهترين جلوه هاي بصري را روي سيستم هاي نسل حاضر ارايه مي دهد.
بدون شک شهرها ستاره ي اين نمايش چشم نواز محسوب مي شوند و سطح توجه به جزييات در آن ها به قدري است که ساعت هاي متمادي از گيم پلي بازي مي تواند تنها به تماشاي محيط ها بگذرد. اتزيو و ساير شخصيت هاي کليدي داستان نيز از چنين سطح جزيياتي برخوردارند. شايد اگر بتوان خرده اي بر گرافيک بازي گرفت، برخي انيميشن هاي عجيب و غريب، اندکي نوسان سرعت فريم (طبق تجربه شخصي من روي نسخه PS3 آشکارتر و با Screen Tearing توأم است) و مقدار نسبتاً زيادي Pop In باشد. اما مسلماً اين ها باعث نخواهند شد کار گرافيکي برجسته سازنده را تحسين نکنند.
گويندگي به جاي شخصيت هاي بازي کيفيت بالايي دارد و صداپيشگان اجراي باورپذيري داشته اند. دنياي بازي هم به لطف صداهاي محيطي عالي زنده و پويا به نظر مي رسد و کار يسپرکيد (Jasper Kyd) موزيسين بازي نيز مثل بازي قبلي فوق العاده است.
در انتها مي توان گفت که اگر چه بازي اصلي در يک سري ابعاد کليدي دچار نقص هاي عمده بود؛ اما سازنده در اين دنباله به خوبي آن ها را تشخيص داده و با برطرف کردن اکثرشان جاي شکايت چنداني باقي نگذاشته است. يوبي سافت در AC2 کتاب قاون "Assassin s Creed" را از نو ننوشته؛ اما گيم پلي آن را طوري اصلاح کرده که به تجربه متنوع تر و لذت بخش تري منجر شود.
منبع:نشريه بازي رايانه، شماره 33