مدعيان مهدويت، بابيت و سفارت- قسمت اول
مترجم: سيد شاهپور حسيني
نويسنده: مجتبي الساده
نويسنده: مجتبي الساده
اشاره: با سپاس و قدرداني از استاد محقق مجتبي الساده که مجموعة حاضر را در اختيار موعود گذاشتند از اين پس بخش هاي مختلف و خواندني اثر ايشان تقديم موعوديان عزيز ميگردد .
در دوران اخير ما شاهد برخي ادعاهاي دروغين در محافل عمومي شيعيان هستيم؛ در اين ميان، برخي ادعا ميكنند كه با امام مهدي(ع) در ارتباط هستند و به دستور ايشان تبليغ ميكنند. از سوي ديگر محافل اهل تسنن نيز خالي از چنين ادعاهايي نيست و در بسياري از كشورهاي اسلامي، برخي ادعا ميكنند كه خود مهدي موعود(ع) هستند، حتي برخي پا از حدود و مرزها و خطوط قرمز فراتر نهاده و ادعاي پيامبري كردهاند. با مطالعة تاريخ اسلام، در مييابيم كه اين پديدة جديدي نيست، بلكه در طول تاريخ، افراد زيادي چنين ادعاهايي داشتهاند. اعمال، رفتار و كردار مدعيان جديد در حال حاضر، شناخته شده و بسيار شبيه به اعمال و رفتار و كردار مدعيان گذشته است، ولي اين مسئله در حال حاضر، بسيار خطرناكتر است؛ زيرا اكنون ما در دوراني به سر ميبريم كه پيشرفت و گسترش علم، مرزهاي زماني و مكاني را در هم شكسته و همه، منادي گشودن درها به روي عقل و حاكم كردن آن در تمام امور و به طور كلي منادي عقلگرايي شدهاند.علل و انگيزههاي چنين ادعاهايي در سالهاي اخير، در شرايط سياسي، ديني و اجتماعي جوامع اسلامي نهفته است، اين شرايط، جو و محيطي مساعد براي طرح اين افكار و عقايد و انديشههاي حامي اين ياوهگوييها را به وجود آورده است، افزون بر اين، ما شاهد نوعي خلأ ديني و كمبود عناصر فرهنگي و فكري و وجود تناقض در روشهاي تربيتي و ديني هستيم كه همة اينها، باعث شايع شدن چنين ادعاها، مهملات و ياوهگوييهايي شده است.اين پديدة ناساز و ناهمخوان كه تأثير رواني و فكري زيانبخشي بر جامعه گذاشته، در حقيقت، تكرار همان ادعاهاي گذشته است كه در طول تاريخ، روي داده است. برخي اشخاص ـ از زمانهاي دور تاكنون ـ در جامعة اسلامي لباس شخصيت شريف مهدي موعود(ع) را بر تن كرده و خود را پرچمدار برخي اعمال و رفتار قهرمانانه كه ايشان پس از ظهور مباركشان آنها را انجام ميدهند، اعلام نمودهاند، اين پديده با گذشت زمان به كرات تكرار شده و پس از مدتي از بين رفته است، تا اينكه اكنون به صورت يك مشكل جدّي در آمده كه انديشه اسلامي در دوران ما با آن مواجه است.هر از چند گاهي اخباري ميشنويم، حاكي از آنكه برخي اشخاص در جامعه خود ادعاي مهدويّت كردهاند يا خود را از جمله نمايندگاني ميدانند كه امام، ايشان را به عنوان واسطه تعيين فرموده است يا ادعا ميكنند كه امام مهدي(ع) در خواب يا رؤيا براي آنها تجلي كرده و آنها ايشان را زيارت كردهاند. برخي نيز ادعاي پيامبري ميكنند و ميگويند: خداوند بلندمرتبه، به آنها براي هدايت و نجات بشريت از ستم، مأموريت داده است، ولي مدت زيادي طول نميكشد كه همة اين ادعاها، در همان محيط از بين ميرود و اثري از آن باقي نميماند. هر از چند گاهي، شاهد برخي «مهديهاي دروغين» يا مدعيان پيامبري در جوامع اسلامي هستيم كه باعث ايجاد غوغا و سر و صداي زيادي ميشود، ولي اندك زماني بعد، آن دعوتها و ادعاها، با شكست مفتضحانه و سختي مواجه ميشوند. حقيقت اين است كه يكي از انگيزهها و علل پيدايش چنين ادعاهايي، شرايط اجتماعي و رواني بد مردم است (زيادي شكستها و ناكاميها) موضوعي كه در اين ميان بسيار خطرناك است، اين است كه اين ادعاهاي دروغين پيوسته تكرار ميشود و آن مهديهاي دروغين، هر بار از محقّق ساختن اهداف خود، ناكام ميمانند و با شكست مواجه ميشوند و اين شكستهاي پيدرپي، به نوعي باعث گريز و بيزاري مردم، هم از نظر رواني و هم از نظر عقلي، از آن مهدي موعود واقعي و اصلي ميشود كه در آخرالزّمان ظهور ميكند و عدالت و داد را در همهجا ميگستراند.البته بعيد نيست كه دست برخي كساني كه از گسترش انديشة اصيل و عدالت مهدويت در هراسند، پشت پرده باشد و آنها باشند كه مردم را تشويق به چنين ادعاهايي ميكنند تا از آن در جهت منافع خود، بهرهبرداري نمايند و البته همه اينها، به خاطر به وجود آوردن موضعگيريهاي عقلي و گرايشهاي رواني ضدّ اين نظريه درست و گريزان كردن مردم از آن اصل واقعي و درست است.ما در اين مباحث، با جزئيات اين پديده آشنا خواهيم شد و پس از آن جداگانه به بحث و بررسي در مورد هر يك از اين ادعاها (ادعاي نمايندگي امام مهدي(ع) و ادعاي نبوت) خواهيم پرداخت تا اين مسئله به خوبي روشن شود و ميزان خطرناك بودن اين مشكل و ميزان تأثيرگذاري آن آشكار شود .
ادعاي سفارت و نيابت امام(ع) يكي از بدترين و خطرناكترين فتنهها در دوران غيبت كبري است و اين مشكل به گونهاي است كه ثابت كردن دروغگويي اينها براي اشخاص ساده دل و كمخرد، بسيار دشوار است، زيرا اين مدعيان، از برخي اصطلاحات فريبدهنده مانند ادعاي مشرف شدن به ديدار حضرت حجّت و ادعاي عنايت و توجه خاص امام به اينها و... استفاده ميكنند و همين باعث فريبخوردن سادهدلان ميشود و اكثر اوقات اين مدعيان در لباس اشخاص پارسا و عابد و اهل سير و سلوك ظاهر ميشوند و اعمال و رفتار صوفيانه دارند و ميگويند اين اعمال از جمله سنّتها و مستحبات است و اظهار ميدارند كه خداوند به آنها كشف و كرامات و معجزاتي عطا كرده است و با برخورد با آنها، اينگونه به نظر ميآيد كه آنها، از جمله اوتاد و ابدال هستند، زيرا به ظاهر شباهت زيادي يا اولياي خداوند و بندگان صالح او دارند. اين گونه اشخاص، گاهي اوقات از جادو و شعبدهبازي استفاده ميكنند تا به مردم ثابت كنند كه داراي كشف و كرامات و مكاشفاتاند و از امور غيبي و رؤياهاي صادقانه و خوابهاي خود، بسيار سخن ميگويند و برخي از اشخاص ساده دل و ضعيفالنفس، ممكن است آنها را اشخاصي روحاني تصور كنند. اين در حالي است كه اين افراد، هيچ گونه حقانيتّي ندارند و البته احوال و نيرنگ اينها، بر اهل علم و بصيرت پوشيده و پنهان نيست، بلكه آنان، حقيقت اينگونه اشخاص را به خوبي دريافتهاند.اكثر اين ادعاهاي دروغين، با ادعاهاي سفارت (بابيّت) امام مهدي(ع) آغاز ميشود و پس از آن به ادعاي پيامبري ميرسد و در پايان به ادعاي خداوندي ختم ميشود، «حسين بن منصور حلاج» يكي از نمونههاي آن بود.حسين بن منصور حلاج، در ابتدا ادعاي بابيّت، سپس ادعاي مهدويت و بعد ادعاي پيامبري و در پايان، ادعاي خداوندي كرد و در پايان سال 309 ق. در زمان غيبت صغري، در آتش سوزانده شد .
« علي محمد شيرازي» معروف به باب نيز يكي ديگر از اين اشخاص بود. او در سال 1235 ق. در شيراز به دنيا آمد. وي در ابتدا ادعا ميكرد كه باب مهدي موعود(ع) است. پس از مدتي مدعي شد كه خود مهدي موعود(ع) است و زماني كه مشاهده كرد اشخاص نادان و احمق زيادي دور او جمع شدهاند، ادعاي خداوندي كرد. كتاب او به نام البيان بهترين دليل براي اثبات كفر او است.علماي ديني زمان او، فتواي كافر بودن او را صادر كردند و دستور قتل او را دادند و حكم اعدام او و يكي از پيروانش در تبريز به اجرا در آمد و در آن شهر تيرباران شد و جسد آن دو در چاهي انداخته شد. حكم اعدام در بامداد دوشنبه 27 شعبان سال 1265ق به اجرا درآمد و پس از اعدام، مشخص شد كه مزدوران روسيه او را تشويق ميكردند كه چنين دروغها و ياوههايي را بر زبان آورد و آنها او را در اين راه ياري ميدادند. علما، پس از آن فتواي كافر بودن پيروان بهايي او را نيز صادر كردند و آنها را نجس دانستند و ازدواج با آنها را حرام اعلام نمودند .
شيخ طوسي در كتاب الغيبة، در يك باب جداگانه به نامهاي برخي از منحرفان اشاره ميكند كه به دروغ ادعاي بابيّت2 (نيابت يا سفارت امام) كردهاند .
او در اين باب، از اشخاص زير نام برده است :
1. حسن معروف به شريعي؛
2. محمد بن نصير نميري؛
3. احمد بن هلال كرخي؛
4. ابوطاهر محمدبن عليبن بلال؛
5. حسينبن منصور حلاج؛
6. محمدبن علي شلمغاني؛
7. ابوبكر محمدبن احمدبن عثمان بغدادي؛
8. محمدبن مظفر كاتب ازدي أبودلف .
اين اشخاص، نمايانگر خط انحراف در زمان غيبت صغري بوده و تلاش ميكردهاند كه به وسيله اين اكاذيب به خواستهها و اهداف طمعجويانه خود برسند .
ادعاي سفارت امام مهدي(ع) از زمان شيخ محمدبن عثمان عمري، سفير دوم امام در زمان غيبت صغري، آغاز شد. در زمان سفير و نمايندة اول امام، شرايط براي ادعاي سفارت و نيابت از امام، آماده نبوده، زيرا غيبت صغري هنوز در دوران آغازين خود بود، حاكمان عباسي و مزدورانشان در پي يافتن امام مهدي(ع) بودند و ميخواستند همة كساني را كه با ايشان در ارتباط بودند، دستگير و مجازات كنند. سفارت و نيابت از امام در دوران سفير و نمايندة اول امام(ع) به منزلة جهادي بزرگ و يك فداكاري برجسته بود. با اين اوصاف، چه كسي جرأت چنين كاري را داشت و ميتوانست به دروغ خود را سفير و نايب امام معرفي كند و خودش را در معرض خطر قرار دهد. علاوه بر اين، مردم نيز در آغاز غيبت، چندان آشنايي و آگاهي با سفارت صادقانه و راستين و نيابت از امام(ع) نداشتند، بلكه اين مسئله، نياز به مدت زماني داشت تا مردم خود را با اين شرايط و چنين چيزهاي جديدي سازگار كنند و آن را درك نمايند. به هر حال، با توجه به مقام و منزلت والايي كه سفارت و نيابت از امام در جامعه اسلامي و در ميان مردم داشت، و با توجه به اهميت اين جايگاه حساس كه شخص به وسيلة آن ميتوانست از امكانات مالي يا معنوي زيادي بهرهمند شود، اشخاص زيادي ادعاي تشرف يافتن به مقام سفارت امام(ع ) كردند .
ادامه دارد ...
ارسال توسط كاربر محترم:mohammad_43
در دوران اخير ما شاهد برخي ادعاهاي دروغين در محافل عمومي شيعيان هستيم؛ در اين ميان، برخي ادعا ميكنند كه با امام مهدي(ع) در ارتباط هستند و به دستور ايشان تبليغ ميكنند. از سوي ديگر محافل اهل تسنن نيز خالي از چنين ادعاهايي نيست و در بسياري از كشورهاي اسلامي، برخي ادعا ميكنند كه خود مهدي موعود(ع) هستند، حتي برخي پا از حدود و مرزها و خطوط قرمز فراتر نهاده و ادعاي پيامبري كردهاند. با مطالعة تاريخ اسلام، در مييابيم كه اين پديدة جديدي نيست، بلكه در طول تاريخ، افراد زيادي چنين ادعاهايي داشتهاند. اعمال، رفتار و كردار مدعيان جديد در حال حاضر، شناخته شده و بسيار شبيه به اعمال و رفتار و كردار مدعيان گذشته است، ولي اين مسئله در حال حاضر، بسيار خطرناكتر است؛ زيرا اكنون ما در دوراني به سر ميبريم كه پيشرفت و گسترش علم، مرزهاي زماني و مكاني را در هم شكسته و همه، منادي گشودن درها به روي عقل و حاكم كردن آن در تمام امور و به طور كلي منادي عقلگرايي شدهاند.علل و انگيزههاي چنين ادعاهايي در سالهاي اخير، در شرايط سياسي، ديني و اجتماعي جوامع اسلامي نهفته است، اين شرايط، جو و محيطي مساعد براي طرح اين افكار و عقايد و انديشههاي حامي اين ياوهگوييها را به وجود آورده است، افزون بر اين، ما شاهد نوعي خلأ ديني و كمبود عناصر فرهنگي و فكري و وجود تناقض در روشهاي تربيتي و ديني هستيم كه همة اينها، باعث شايع شدن چنين ادعاها، مهملات و ياوهگوييهايي شده است.اين پديدة ناساز و ناهمخوان كه تأثير رواني و فكري زيانبخشي بر جامعه گذاشته، در حقيقت، تكرار همان ادعاهاي گذشته است كه در طول تاريخ، روي داده است. برخي اشخاص ـ از زمانهاي دور تاكنون ـ در جامعة اسلامي لباس شخصيت شريف مهدي موعود(ع) را بر تن كرده و خود را پرچمدار برخي اعمال و رفتار قهرمانانه كه ايشان پس از ظهور مباركشان آنها را انجام ميدهند، اعلام نمودهاند، اين پديده با گذشت زمان به كرات تكرار شده و پس از مدتي از بين رفته است، تا اينكه اكنون به صورت يك مشكل جدّي در آمده كه انديشه اسلامي در دوران ما با آن مواجه است.هر از چند گاهي اخباري ميشنويم، حاكي از آنكه برخي اشخاص در جامعه خود ادعاي مهدويّت كردهاند يا خود را از جمله نمايندگاني ميدانند كه امام، ايشان را به عنوان واسطه تعيين فرموده است يا ادعا ميكنند كه امام مهدي(ع) در خواب يا رؤيا براي آنها تجلي كرده و آنها ايشان را زيارت كردهاند. برخي نيز ادعاي پيامبري ميكنند و ميگويند: خداوند بلندمرتبه، به آنها براي هدايت و نجات بشريت از ستم، مأموريت داده است، ولي مدت زيادي طول نميكشد كه همة اين ادعاها، در همان محيط از بين ميرود و اثري از آن باقي نميماند. هر از چند گاهي، شاهد برخي «مهديهاي دروغين» يا مدعيان پيامبري در جوامع اسلامي هستيم كه باعث ايجاد غوغا و سر و صداي زيادي ميشود، ولي اندك زماني بعد، آن دعوتها و ادعاها، با شكست مفتضحانه و سختي مواجه ميشوند. حقيقت اين است كه يكي از انگيزهها و علل پيدايش چنين ادعاهايي، شرايط اجتماعي و رواني بد مردم است (زيادي شكستها و ناكاميها) موضوعي كه در اين ميان بسيار خطرناك است، اين است كه اين ادعاهاي دروغين پيوسته تكرار ميشود و آن مهديهاي دروغين، هر بار از محقّق ساختن اهداف خود، ناكام ميمانند و با شكست مواجه ميشوند و اين شكستهاي پيدرپي، به نوعي باعث گريز و بيزاري مردم، هم از نظر رواني و هم از نظر عقلي، از آن مهدي موعود واقعي و اصلي ميشود كه در آخرالزّمان ظهور ميكند و عدالت و داد را در همهجا ميگستراند.البته بعيد نيست كه دست برخي كساني كه از گسترش انديشة اصيل و عدالت مهدويت در هراسند، پشت پرده باشد و آنها باشند كه مردم را تشويق به چنين ادعاهايي ميكنند تا از آن در جهت منافع خود، بهرهبرداري نمايند و البته همه اينها، به خاطر به وجود آوردن موضعگيريهاي عقلي و گرايشهاي رواني ضدّ اين نظريه درست و گريزان كردن مردم از آن اصل واقعي و درست است.ما در اين مباحث، با جزئيات اين پديده آشنا خواهيم شد و پس از آن جداگانه به بحث و بررسي در مورد هر يك از اين ادعاها (ادعاي نمايندگي امام مهدي(ع) و ادعاي نبوت) خواهيم پرداخت تا اين مسئله به خوبي روشن شود و ميزان خطرناك بودن اين مشكل و ميزان تأثيرگذاري آن آشكار شود .
ادعاي نمايندگي از طرف امام مهدي(ع )
ادعاي سفارت و نيابت امام(ع) يكي از بدترين و خطرناكترين فتنهها در دوران غيبت كبري است و اين مشكل به گونهاي است كه ثابت كردن دروغگويي اينها براي اشخاص ساده دل و كمخرد، بسيار دشوار است، زيرا اين مدعيان، از برخي اصطلاحات فريبدهنده مانند ادعاي مشرف شدن به ديدار حضرت حجّت و ادعاي عنايت و توجه خاص امام به اينها و... استفاده ميكنند و همين باعث فريبخوردن سادهدلان ميشود و اكثر اوقات اين مدعيان در لباس اشخاص پارسا و عابد و اهل سير و سلوك ظاهر ميشوند و اعمال و رفتار صوفيانه دارند و ميگويند اين اعمال از جمله سنّتها و مستحبات است و اظهار ميدارند كه خداوند به آنها كشف و كرامات و معجزاتي عطا كرده است و با برخورد با آنها، اينگونه به نظر ميآيد كه آنها، از جمله اوتاد و ابدال هستند، زيرا به ظاهر شباهت زيادي يا اولياي خداوند و بندگان صالح او دارند. اين گونه اشخاص، گاهي اوقات از جادو و شعبدهبازي استفاده ميكنند تا به مردم ثابت كنند كه داراي كشف و كرامات و مكاشفاتاند و از امور غيبي و رؤياهاي صادقانه و خوابهاي خود، بسيار سخن ميگويند و برخي از اشخاص ساده دل و ضعيفالنفس، ممكن است آنها را اشخاصي روحاني تصور كنند. اين در حالي است كه اين افراد، هيچ گونه حقانيتّي ندارند و البته احوال و نيرنگ اينها، بر اهل علم و بصيرت پوشيده و پنهان نيست، بلكه آنان، حقيقت اينگونه اشخاص را به خوبي دريافتهاند.اكثر اين ادعاهاي دروغين، با ادعاهاي سفارت (بابيّت) امام مهدي(ع) آغاز ميشود و پس از آن به ادعاي پيامبري ميرسد و در پايان به ادعاي خداوندي ختم ميشود، «حسين بن منصور حلاج» يكي از نمونههاي آن بود.حسين بن منصور حلاج، در ابتدا ادعاي بابيّت، سپس ادعاي مهدويت و بعد ادعاي پيامبري و در پايان، ادعاي خداوندي كرد و در پايان سال 309 ق. در زمان غيبت صغري، در آتش سوزانده شد .
« علي محمد شيرازي» معروف به باب نيز يكي ديگر از اين اشخاص بود. او در سال 1235 ق. در شيراز به دنيا آمد. وي در ابتدا ادعا ميكرد كه باب مهدي موعود(ع) است. پس از مدتي مدعي شد كه خود مهدي موعود(ع) است و زماني كه مشاهده كرد اشخاص نادان و احمق زيادي دور او جمع شدهاند، ادعاي خداوندي كرد. كتاب او به نام البيان بهترين دليل براي اثبات كفر او است.علماي ديني زمان او، فتواي كافر بودن او را صادر كردند و دستور قتل او را دادند و حكم اعدام او و يكي از پيروانش در تبريز به اجرا در آمد و در آن شهر تيرباران شد و جسد آن دو در چاهي انداخته شد. حكم اعدام در بامداد دوشنبه 27 شعبان سال 1265ق به اجرا درآمد و پس از اعدام، مشخص شد كه مزدوران روسيه او را تشويق ميكردند كه چنين دروغها و ياوههايي را بر زبان آورد و آنها او را در اين راه ياري ميدادند. علما، پس از آن فتواي كافر بودن پيروان بهايي او را نيز صادر كردند و آنها را نجس دانستند و ازدواج با آنها را حرام اعلام نمودند .
شيخ طوسي در كتاب الغيبة، در يك باب جداگانه به نامهاي برخي از منحرفان اشاره ميكند كه به دروغ ادعاي بابيّت2 (نيابت يا سفارت امام) كردهاند .
او در اين باب، از اشخاص زير نام برده است :
1. حسن معروف به شريعي؛
2. محمد بن نصير نميري؛
3. احمد بن هلال كرخي؛
4. ابوطاهر محمدبن عليبن بلال؛
5. حسينبن منصور حلاج؛
6. محمدبن علي شلمغاني؛
7. ابوبكر محمدبن احمدبن عثمان بغدادي؛
8. محمدبن مظفر كاتب ازدي أبودلف .
اين اشخاص، نمايانگر خط انحراف در زمان غيبت صغري بوده و تلاش ميكردهاند كه به وسيله اين اكاذيب به خواستهها و اهداف طمعجويانه خود برسند .
ادعاي سفارت امام مهدي(ع) از زمان شيخ محمدبن عثمان عمري، سفير دوم امام در زمان غيبت صغري، آغاز شد. در زمان سفير و نمايندة اول امام، شرايط براي ادعاي سفارت و نيابت از امام، آماده نبوده، زيرا غيبت صغري هنوز در دوران آغازين خود بود، حاكمان عباسي و مزدورانشان در پي يافتن امام مهدي(ع) بودند و ميخواستند همة كساني را كه با ايشان در ارتباط بودند، دستگير و مجازات كنند. سفارت و نيابت از امام در دوران سفير و نمايندة اول امام(ع) به منزلة جهادي بزرگ و يك فداكاري برجسته بود. با اين اوصاف، چه كسي جرأت چنين كاري را داشت و ميتوانست به دروغ خود را سفير و نايب امام معرفي كند و خودش را در معرض خطر قرار دهد. علاوه بر اين، مردم نيز در آغاز غيبت، چندان آشنايي و آگاهي با سفارت صادقانه و راستين و نيابت از امام(ع) نداشتند، بلكه اين مسئله، نياز به مدت زماني داشت تا مردم خود را با اين شرايط و چنين چيزهاي جديدي سازگار كنند و آن را درك نمايند. به هر حال، با توجه به مقام و منزلت والايي كه سفارت و نيابت از امام در جامعه اسلامي و در ميان مردم داشت، و با توجه به اهميت اين جايگاه حساس كه شخص به وسيلة آن ميتوانست از امكانات مالي يا معنوي زيادي بهرهمند شود، اشخاص زيادي ادعاي تشرف يافتن به مقام سفارت امام(ع ) كردند .
ادامه دارد ...
پي نوشت ها :
1. باب به معناي فرد مورد اعتماد و رابط خاص ميان امام و پيروان ايشان است و البته در زمان هر يك از ائمه، برخي اشخاص خاص به مقام بابيّت اين امامان رسيده بودند و در زمان غيبت صغري نيز آن چهار نماينده، به چنين مقامي دست يافته بودند .
2. شيخ طوسي، الغيبة، صص 267 ـ 281 .
ارسال توسط كاربر محترم:mohammad_43