آداب قرائت بر دو قسم است
1- آداب ظاهریه
2- آداب باطنیه
2- با کمال ادب خواندن.
3- با طماءنینه در حال ایستاده یا نشسته، بدون اینکه تکیه دهد یا چهار زانو بنشیند.
4- شمرده، شمرده بخواند، چنانچه در قرآن مى فرماید: و رتّل القرآن ترتیلا.
5- جهر متوسط (یعنى معمولى بخواند) اگر ایمن از ریا باشد و الاّ آهسته بخواند.
6- با حال حُزن و گریه و بکاء باشد.
7- با تحسین و تجوید قرائت، یعنى با در نظر گرفتن قواعد تجوید.
8- اداء حقوق قرائت، با اینکه اگر به آیه سجده رسیده سجده کند، و اگر به آیه عذاب رسید به خدا پناه ببرد و استعاذه کند و اگر به آیه رحمت و مغفرت برخورد کرد استرحام و استغفار و شکرگزارى نماید و به آیات بهشت مسئلت و درخواست کند. و به آیه دعاء، دعا نماید، وبه آیه تکبیر، تکبیر گوید و به آیه تسبیح، تسبیح کند.
9- قبل از شروع به قرائت استعاذه کند (اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم گوید).
10- پس از فراغ از قرائت هر سوره بگوید: صدق اللّه العلى العظیم و بلّغ رسوله الکریم اللّهم انفعنا به وبارک لنا فیه و الحمد للّه رب العالمین .1
و کلید خزائن گوهرهاى گرانبهائى است که هر که بچنگ آورد، بغناى حقیقى نائل گردد و آب حیاتى است که هرکه بیاشامد از زندگانى جاوید بهرمند شود و داروى شفابخشى است که هرکه بنوشد از دردهاى نهانى و آشکار شفا یابد.
2- دانستن و پى بردن به عظمت گوینده کلام، یعنى بداند که گوینده آن خداوند بزرگ و آفریدگار و پروردگار جهانیان است که ذات مقدسش جامع جمیع کمالات و منزّه از همه عیوب و نواقص و مبرّا از احتیاج است.
و نهایتى براى صفات کمالى و عظمت و کبریائى و علوّ او نیست و او حکیم على الاطلاق و عالم به جمیع سرائر و نهان ها و ضمائر و قادر بر هر چیز وسیع و بصیر و مُدرِک و لطیف و خبیر است .
3- از طهارت ظاهر به طهارت باطن التفات نمودن، به این معنى که بداند، چنانچه ظاهر «قرآن» را بدون طهارت نمى توان مسّ نمود تا زمانى انسان از سخنان زشت و ناروا پاک نگردد و دل انسان از اخلاق ناپسند و صفات نکوهیده پیراسته نشود، حقیقت کلام حق را در نمى یابد و لذّت شیرینى آن را درک نمى نماید.
4- با خضوع و خشوع و رقّت قلب و خوف خدا قرائت کردن، چنانچه از حضرت صادق علیه السلام روایت مى کند:
من قرء القرآن یخضع ولم یرقّ قلبه ولم ینشاء حزنا و وجلا فى سرّه فقد استهان بعظیم شاءن اللّه و خسر خسرانا مبینا
کسى که «قرآن» بخواند و خاضع نشود و رقت قلب نداشته باشد و در باطنش حزن و ترس پیدا نشود، به تحقیق به امر بزرگ خدا توهین کرده و زیان آشکارائى نموده .2
5- با حضور قلب و ترک حدیث نفس که روح هر عباداتى است ، «قرآن » خواندن.
6- در معانى آیات «قرآن» تدبّر نمودن، چنانچه در «قرآن» مى فرماید أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا 3 پس آیا در قرآن تدبر نمى کنند بلکه بر دلهاى آنان قفل زده شده. و آقا امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: در عبادت بدون علم، و در قرائتِ بدون تدبیر و فکر خیرى نیست.4
7- متحقق شده به حقایق «قرآن» از اعتقادات واخلاق فاضله و اعمال صالحه چون قرآن مشتمل بر توحید و بیان صفات و افعال صانع عالم و اوصاف و احوال روز قیامت و بهشت و دوزخ و علّت بعثت انبیاء و صفات و رفتار آنها و تمجید از گروندگان به پیغمبران و تقبیح مخالفین آنان.
و بیان صفات حسنه و اخلاق پسندیده و همچنین صفات سیّئه و اعمال نکوهیده و ذکر فوائد اطاعت و ایمان و عمل صالح و زیانهاى معصیت و کفر و اعمال زشت، و بیان قصص و حکایات امم گذشته، و غیر اینها از امور دیگر مى باشد که خواننده «قرآن» باید از هر قسمت از این امور کاملاً بهرهبردارى کند.
به امور اعتقادیه آن معتقد، و به اخلاق فاضلهاش متخلّق، و به اعمال شایستهاش عامل گردد. از قصص آن عبرت گرفته، به وعدههاى «قرآن» امیدوار و از وعید آن بهراسد.
8- تخصیص: یعنى متوجه باشد که خداوند او را مخاطب قرار داده با وى تکلم مى کند و گویا در محضر پیغمبر صلى الله علیه و آله بوده و از زبان آنحضرت کلام الهى را مى شنود.
9- تاءثیر قلبى: یعنى از مواعظ «قرآن» متعظ و متذکر شود، (پند بگیرد) اوامر آن را امتثال، و از نواهى آن اجتناب کند، به ذکر نِعَم الهى که مى رسد شکرگزار و از بلیّات و نعماتش استعاذه نماید و به حول و قوّه الهى متمسّک و از هر حول و قوّهاى بیزارى جوید و توفیق امتثال اوامر و اجتناب از نواهى «قرآن» را از خدا طلب نماید.
10- ترقّى به درجات و مراتب کلام حق به این معنى که:
در مرتبه اول: خود را مقابل حق ببیند که با خدا تکلم مى کند.
و در مرتبه دوم: کلام حق را بشنود که بندهاش را مخاطب قرار داده با او سخن مى گوید.
در مرتبه سوم: خدا را به چشم دل ببیند، چنانچه از «حضرت سیّد الشهداء علیه السلام» و از «حضرت صادق علیه السلام» روایت شده است که:5 خداوند بر بندگانش در کتاب خود و کلام خود تجلّى مى نماید.6
2- آداب باطنیه
«آداب ظاهریه قرائت قرآن»:
2- با کمال ادب خواندن.
3- با طماءنینه در حال ایستاده یا نشسته، بدون اینکه تکیه دهد یا چهار زانو بنشیند.
4- شمرده، شمرده بخواند، چنانچه در قرآن مى فرماید: و رتّل القرآن ترتیلا.
5- جهر متوسط (یعنى معمولى بخواند) اگر ایمن از ریا باشد و الاّ آهسته بخواند.
6- با حال حُزن و گریه و بکاء باشد.
7- با تحسین و تجوید قرائت، یعنى با در نظر گرفتن قواعد تجوید.
8- اداء حقوق قرائت، با اینکه اگر به آیه سجده رسیده سجده کند، و اگر به آیه عذاب رسید به خدا پناه ببرد و استعاذه کند و اگر به آیه رحمت و مغفرت برخورد کرد استرحام و استغفار و شکرگزارى نماید و به آیات بهشت مسئلت و درخواست کند. و به آیه دعاء، دعا نماید، وبه آیه تکبیر، تکبیر گوید و به آیه تسبیح، تسبیح کند.
9- قبل از شروع به قرائت استعاذه کند (اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم گوید).
10- پس از فراغ از قرائت هر سوره بگوید: صدق اللّه العلى العظیم و بلّغ رسوله الکریم اللّهم انفعنا به وبارک لنا فیه و الحمد للّه رب العالمین .1
آداب باطنیه
و کلید خزائن گوهرهاى گرانبهائى است که هر که بچنگ آورد، بغناى حقیقى نائل گردد و آب حیاتى است که هرکه بیاشامد از زندگانى جاوید بهرمند شود و داروى شفابخشى است که هرکه بنوشد از دردهاى نهانى و آشکار شفا یابد.
2- دانستن و پى بردن به عظمت گوینده کلام، یعنى بداند که گوینده آن خداوند بزرگ و آفریدگار و پروردگار جهانیان است که ذات مقدسش جامع جمیع کمالات و منزّه از همه عیوب و نواقص و مبرّا از احتیاج است.
و نهایتى براى صفات کمالى و عظمت و کبریائى و علوّ او نیست و او حکیم على الاطلاق و عالم به جمیع سرائر و نهان ها و ضمائر و قادر بر هر چیز وسیع و بصیر و مُدرِک و لطیف و خبیر است .
3- از طهارت ظاهر به طهارت باطن التفات نمودن، به این معنى که بداند، چنانچه ظاهر «قرآن» را بدون طهارت نمى توان مسّ نمود تا زمانى انسان از سخنان زشت و ناروا پاک نگردد و دل انسان از اخلاق ناپسند و صفات نکوهیده پیراسته نشود، حقیقت کلام حق را در نمى یابد و لذّت شیرینى آن را درک نمى نماید.
4- با خضوع و خشوع و رقّت قلب و خوف خدا قرائت کردن، چنانچه از حضرت صادق علیه السلام روایت مى کند:
من قرء القرآن یخضع ولم یرقّ قلبه ولم ینشاء حزنا و وجلا فى سرّه فقد استهان بعظیم شاءن اللّه و خسر خسرانا مبینا
کسى که «قرآن» بخواند و خاضع نشود و رقت قلب نداشته باشد و در باطنش حزن و ترس پیدا نشود، به تحقیق به امر بزرگ خدا توهین کرده و زیان آشکارائى نموده .2
5- با حضور قلب و ترک حدیث نفس که روح هر عباداتى است ، «قرآن » خواندن.
6- در معانى آیات «قرآن» تدبّر نمودن، چنانچه در «قرآن» مى فرماید أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا 3 پس آیا در قرآن تدبر نمى کنند بلکه بر دلهاى آنان قفل زده شده. و آقا امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: در عبادت بدون علم، و در قرائتِ بدون تدبیر و فکر خیرى نیست.4
7- متحقق شده به حقایق «قرآن» از اعتقادات واخلاق فاضله و اعمال صالحه چون قرآن مشتمل بر توحید و بیان صفات و افعال صانع عالم و اوصاف و احوال روز قیامت و بهشت و دوزخ و علّت بعثت انبیاء و صفات و رفتار آنها و تمجید از گروندگان به پیغمبران و تقبیح مخالفین آنان.
و بیان صفات حسنه و اخلاق پسندیده و همچنین صفات سیّئه و اعمال نکوهیده و ذکر فوائد اطاعت و ایمان و عمل صالح و زیانهاى معصیت و کفر و اعمال زشت، و بیان قصص و حکایات امم گذشته، و غیر اینها از امور دیگر مى باشد که خواننده «قرآن» باید از هر قسمت از این امور کاملاً بهرهبردارى کند.
به امور اعتقادیه آن معتقد، و به اخلاق فاضلهاش متخلّق، و به اعمال شایستهاش عامل گردد. از قصص آن عبرت گرفته، به وعدههاى «قرآن» امیدوار و از وعید آن بهراسد.
8- تخصیص: یعنى متوجه باشد که خداوند او را مخاطب قرار داده با وى تکلم مى کند و گویا در محضر پیغمبر صلى الله علیه و آله بوده و از زبان آنحضرت کلام الهى را مى شنود.
9- تاءثیر قلبى: یعنى از مواعظ «قرآن» متعظ و متذکر شود، (پند بگیرد) اوامر آن را امتثال، و از نواهى آن اجتناب کند، به ذکر نِعَم الهى که مى رسد شکرگزار و از بلیّات و نعماتش استعاذه نماید و به حول و قوّه الهى متمسّک و از هر حول و قوّهاى بیزارى جوید و توفیق امتثال اوامر و اجتناب از نواهى «قرآن» را از خدا طلب نماید.
10- ترقّى به درجات و مراتب کلام حق به این معنى که:
در مرتبه اول: خود را مقابل حق ببیند که با خدا تکلم مى کند.
و در مرتبه دوم: کلام حق را بشنود که بندهاش را مخاطب قرار داده با او سخن مى گوید.
در مرتبه سوم: خدا را به چشم دل ببیند، چنانچه از «حضرت سیّد الشهداء علیه السلام» و از «حضرت صادق علیه السلام» روایت شده است که:5 خداوند بر بندگانش در کتاب خود و کلام خود تجلّى مى نماید.6
پي نوشت ها :
1- تفسیر اطیب البیان: ص.33
2- جامع السعادات: ص 614.
3- سوره محمد صلى الله علیه و آله: ص23.
4- جامع السعادات: ص614.
5- جامع السعادات: ص617.
6- تفسیر اطیب البیان: ص.1/34