ميانه روي، نشانه خردمندي

انسان براي سير و سلوک، احتياج به جسم سالم دارد، جسم مرکب روح است و اگر ناسالم باشد، انسان پيش رفت علمي و معنوي نخواهد داشت. انسان هنگامي از تعادل فکري برخوردار است که از جسم و جاني سالم بهره مند باشد. پس در کنار مسئوليت روحي، مسئوليت پاسداري و نگهباني از چسم نيز مهم و سنگين است. اصل اساسي درباره جسم اين
چهارشنبه، 25 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ميانه روي، نشانه خردمندي

ميانه روي، نشانه خردمندي
ميانه روي، نشانه خردمندي


 

نويسنده:سيد حسين اسحاقي




 

افراط و تفريط در تأمين نيازهاي جسماني
 

انسان براي سير و سلوک، احتياج به جسم سالم دارد، جسم مرکب روح است و اگر ناسالم باشد، انسان پيش رفت علمي و معنوي نخواهد داشت. انسان هنگامي از تعادل فکري برخوردار است که از جسم و جاني سالم بهره مند باشد. پس در کنار مسئوليت روحي، مسئوليت پاسداري و نگهباني از چسم نيز مهم و سنگين است. اصل اساسي درباره جسم اين است که نبايد در تأمين نيازهاي آن افراط و تفريط کنيم.
برخي از افراد زماني که مسئله مواظبت از جسم پيش مي آيد با تمام تلاش مي کوشند تا وسيله راحتي و آسايش آن را فراهم آورند و در اين راه از هيچ کوششي فروگذار نمي کنند و احتياط هاي لازم را در تأمين لقمه حلال انجام نمي دهند.
از سوي ديگر، در اسلام، تفريط هم نکوهش شده است. ترک دنيا و چشم پوشي از لذايذ مشروع آن، خلاف فطرت و طبيعت آدمي است. مسلمان واقعي بايد مطابق سيره ي پيامبر(ص)و ديگر پيشوايان ديني عمل کند و تا حد متعارف به جسم خود رسيدگي کند و غرايز مشروع خود را تأمين کند.
رهبانيت و کناره گيري از همسر و فرزند و خانواده، روحيه ي يک مسلمان متعادل و حقيقي نيست. امام صادق(ع)در تعيين جهت متعادل براي مسلمانان مي فرمايند: شيعه نيست آن که دنيايش را فداي دينش کند يا اين که دينش را فداي دنيا کند.
قرآن کريم نيز در کريمه اي دل نشين مي فرمايد:«و ابتغ فيما اتاک الله الدار الاخره و لا تنس نصيبک من الدينا(قصص/77) در آن چه خداوند به تو داده است (از مال، عقل و علم و شعور) آخرت را بجوي و بهره ي خود را از دنيايت هم فراموش نکن.
از اين آيه بر مي آيد که انسان بايد هم براي دنيا کار کند و هم آخرت، هم روح را ارضا کند و هم جسم را، باشد که در مسير فرامين الهي از افراط و تفريط بر حذر باشيم.

افراط و زياده روي در تأمين نيازهاي جسماني
 

بي گمان هر انساني، کمال خواه و بي نهايت است و در هر مسير مادي و معنوي اگر خود را آزاد بگذارد، «حد يقف و بن بستي» ندارد. اگر در خوراک، پوشاک، مسکن و ديگر نيازهاي مادي و جسمي، حد و مرز را رعايت نکند دچار هلاکت و نابودي مي شود. خداوند متعال در قرآن مجيد هشدار مي دهد که زندگي مصرفي و تجملي انسان و اجتماع را به نابودي مي کشاند. چنان که در سوره ي واقعه مي فرمايد:
«و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال*في سموم و حميم*و ظل من يحموم*لا بارد و لا کريم*انهم کانوا قبل ذلک مترفين*و کانوا يصرون علي الحنث العظيم(واقعه/41-46)
دسته چپي ها چقدر شوم اند در قيامت زيرا از آن که به جهنم بروند در آن آب جوشاني که از تجمل گرايي خود تهيه کرده اند مي افتند. به راستي اينان چه کساني هستند که اين قدر شوم اند؟ و پاسخ مي دهند افراد مترف، يعني ،افراد مصرف گرا و تجمل گرا،
آنان که تمام فکر و ذکرشان اين است که زندگي مصرفي گناه آور و معصيت زا فراهم کنند. زيرا بعضي از گناهان ريشه در تجمل گرايي دارد، چون انسان تجمل گرا براي تأمين هزينه مصرفي خود به دزدي، رشوه خواري، اختلاس، تقلب و حقه بازي دست مي زند. خداوند متعال در قرآن کريم همواره آدمي را به ميانه روي دعوت نموده است. روح تعليمات قرآني در جهت حد وسط است و حتي امت اسلامي نيز،«امت وسط» نام گرفته است. مثلاً در سوره فرقان هنگامي که صفات مؤمن را برمي شمارد، مي فرمايد:
«و الذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم تفتروا و کان بين ذلک قواماً؛(فرقان/67)
آنان که چون انفاق مي کنند، اسراف نمي کنند و خست نمي ورزند، بلکه ميان اين دو راه اعتدال را مي گيرند.
آري، مؤمن بايد در زندگي نه افراط کار کند و نه تفريط بلکه بايد حالت«توسط»و قوام در همه ابعاد زندگي او محسوس باشد. در محبت ورزيدن، رفت و آمد، خوراک، پوشاک، ازدواج و همسرداري و ديگر جنبه هاي حيات روحاني و جسماني بايد اعتدال را رعايت کند، و گر نه جسم بيمار مي شود و شخص از پيمودن پله هاي رشد و کمال باز مي ماند. و چه خوب است که با رعايت آموزه هاي نوراني اسلام، راه رشد و کمال فردي و اجتماعي را فراهم آوريم.

اندوه و اضطراب، آفت جسم
 

غم و غصه و دلهره و اضطراب يکي از مشکلات خطرناک جسم است، و مي تواند به راحتي آدمي را از پا در آورد. زيرا انسان مي تواند در مقابل حوادث بزرگ مقاومت کند و از خود بردباري نشان دهد اما اگر اندوه و اضطراب به جانش بيفتد، ديرزماني نخواهد گذشت که از پاي در مي آيد و نشاط زندگي اش را از دست مي دهد.
وقتي که اندوه و اضطراب بر زندگي حاکم شد، آفت هاي ديگري را هم به دنبال خود مي آورد و آثار ناگواري بر زندگي اطرافيان بر جا نيز مي گذارد. تعليم و تربيت که رکن اساسي در رشد و کمال است، هنگامي معنا دارد که اندوه و اضطراب بر وجود آدمي سايه نينداخته باشد. به راستي چگونه مي توان از ترتيب صحيح سخن گفت، هنگامي که افسردگي بر وجودمان حاکم شده و نشاط، از زندگي مان رخت بربسته باشد؟ انسان اگر از درون سالم و متعادل نباشد بر اعصابش نيز مسلط نيست و با کوچک ترين مشکلي هم کنار نخواهد آمد و زود از کوره در مي رود. اختلافات خانوادگي و بالارفتن آمار طلاق، از پوسيدگي درخت تنومند تن است. بنابراين اندوه و اضطراب، توقعات نابجا، چشم و هم چشمي ، بيماري مهلک حسد و خود بزرگ بيني را بايد از خود دور کرد تا جسم و سيستم هاي عصبي بتواند درخت زندگي را در گلستان حيات، خرم و با نشاط نگه دارد. پس بايد کوشيد تا با تني سالم زمينه پرورش عقل را مهيا ساخت چه اين که مشهور است:عقل سالم در بدن سالم است.

دنيا گرايي
 

يکي از مشکلات مهم انسان، باز ماندن از قله کمال و مشغول ساختن تن و جان به امور دنياست. اگر انسان بيش از اندازه به دنيا و سرگرمي هاي آن مشغول شود از عنايت پروردگار محروم مي شود. امام صادق(ع)در اين باره مي فرمايد:
«لمن اصبح و کان همه الدنيا فليس من الله في شيء؛ کسي که هميشه غم و غصه دنيا را داشته باشد خداوند به او «عنايت ندارد.»
ايشان در ادامه روايت مي فرمايند کسي که عنايت خدا را از او برداشته شود قلبش به چهار بيماري مبتلا مي شود، اول اين که چنين انساني دچار غم و اندوه و غصه هميشگي مي شود، چرا که به جاي عمل صالح و تأمين رضايت خداوند به فکر تجمل گرايي، مدپرستي و مصرف گرايي است و دائماً هم از داشته هاي ديگران رنج مي برد و به هر وسيله اي دست مي زند تا به آرزوهاي نارسيده خود دست يابد. دوم اين که اين انسان دل مشغولي هميشگي دارد. دائماً مشغول دنيا، خودنمايي و خور و خواب و خشم و شهوت است. دلي که ظرفيت دارد که جاي گاه خدا باشد اکنون در اثر غفلت به مرحله اي مي رسد که چراگاه شيطان است!دلي که بايد جام جهان نمايي مي شد تا تجليات و انوار الهي بر او بتابد و راه به ملک و ملکوت داشته باشد اينک در اثر سرگرمي هاي کودکانه دنيا، حتي پيش پاي خود را هم نمي بيند!دلي که مي توانست با ذکر الهي آينه خدايي باشد اکنون تبديل به سنگي سخت مي شود که حتي ميخ آهنين بيداري هم در آن جايي ندارد! و نتيجه سوم دنيا گرايي افراطي اين است که نيازي در دل انسان پيدا مي شود که هر چه به دست مي آورد برايش کم است، اساساً هر کس تجمل گرا شود به طور طبيعي به چشم و هم چشمي نيز گرفتار مي آيد، و دائماً چشمش به دنبال رسيدن به داشته هاي ديگران است.
ظريفي مي گويد:وقتي آدمي پولدار شد و تجمل گرا شد اول خانه اش براي او کوچک مي شود، بعد شهرتش، بعد شهرش و سپس کشورش، و اين معناي فقر و بيچارگي است. زيرا فقر واقعي و ويرانگر آن است که روحيه انسان، فقير و کم جنبه باشد و تأثير چهارم دنيا گرايي اين که آرزوهاي او بي انتها خواهد شد. دچار افت طول امل و آرزوي دراز مي شود. و اين چيزي است که آدمي را غافل مي سازد و انسان به جاي واقع بيني به دنبال خيال بافي مي رود و اين ماليخولياي خيال پردازي و خوش بودن با آرزوها، سرنوشت تمام کساني است که با آرزوهاي دراز عمر مي گذرانند. سعدي در گلستان، باب سوم، حکايتي زيبا در نکوهش آرزوي بلند دارد وي مي گويد:
بازرگاني را ديدم که صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده و خدمتکار، شبي در جزيره ي کيش مرا به حجره ي خويش برد، همه شب ديده بر هم نبست از سخنان پريشان گفتن که فلان انبارم به ترکستان است و فلان بضاعت به هندوستان و اين قباله زمين است و فلان مال را فلان ضمين. گاه گفتي خاطر اسکندريه دارم که هوايي خوش دارد باز گفتي نه که درياي مغرب، مشوش است. سعديا!سفري ديگري در پيش است اگر کرده شود. بقيت عمر به گوشه اي بنشينم. گفتم آن کدام سفراست؟ گفت گوگرد پارسي خواهم بردن به چين که شنيدم عظيم قيمتي دارد و از آن جا کاسه ي چيني به روم ببرم و ديباي رومي به هند و فولاد هندي به حلب و آبگينه حلبي به يمن و برد يماني به پارس و از آن پس، ترک تجارت کنم و به دکاني نشينم.
انصاف از اين ماليخوليا چندان فرو گفت که ديگر طاق گفتنش نماند. گفت اي سعدي تو هم سخني بگوي از آن ها که ديده اي و شنيده اي، گفتم:
آن شنيدستي که روزي تاجر
در بياباني بيفتاد از ستور
گفت:چشم تنگ دنيا دار را
با قناعت پر کند يا خاک گور

ميانه روي در بهره برداري از دنيا
 

اسلام نه به دنيا گرايي سفارش مي کند و نه آخرت گرايي مطلق؛ بلکه پيروان خود را به اعتدال و ميانه روي و بهره-برداري متوازن از هر دو فرمان مي دهد، در نکوهش محبت شديد به دنيا، امام صادق(ع)مي فرمايد:«راس کل خطيئه حب الدينا؛ محبت به دنيا ريشه همه گناهان است.»
از سوي ديگر پيروان خود را نسبت به بي ميلي شديد به دنيا بر حذر مي دارد و در روايتي ديگر اين موازنه را يادآوري مي نمايد:
«ليس منا من ترک ديناه لاخرته و لا آخرته لدنيا؛ کس که دنيا خود را به خاطر آخرت ترک کند يا آخرت خويش را به خاطر دنيا ناديده بگيرد از ما نيست.»
اسلام عزيز، آموزه هاي خود در بهره برداري از مواهب دنيا را در تعادل و ميانه روي در نظر گرفته و از پيروان خود مي خواهد در مسائل مالي، جسمي، خواب و استراحت، سخن گفتن و خوارک و پوشاک، حد وسط را رعايت کنند. اسلام پرخوري را به شدت نکوهش کرده و آن را مايه تعطيلي فکر شمرده و در مقابل در روايتي از حضرت علي(ع)آمده است: «من اقتصر في أکله کثرت صحته و صلحت فکرته؛ کسي که در خوراکش تعادل داشته باشد بدن و فکرش سالم خواهد ماند.»
دوري از اعتدال پيامدهاي زيان باري دارد از جمله در پرخوري ها علاوه بر زيان هاي جسماني روح انسان را از دست يابي به کمال و ارزش هاي انساني دور مي سازد
منبع:نشريه پيام زن، شماره 218



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط