خود فريبي

عده اي اظهار داشته اندتنها موردي که هنوز از سوي بسياري از آدميان درجامعه ي ما خطا وگناه شناخته مي شود، نادرستي وريا کاري است. اما عده اي ديگر از روان شناسان مدعي هستندکه صداقت يعني، روراست بودن با خويشتن چيي نيست که دراختيار ما قرار داشته باشد.
شنبه، 28 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خود فريبي

خود فريبي
خود فريبي


 

نويسنده: مينا قنواتيان*




 
عده اي اظهار داشته اندتنها موردي که هنوز از سوي بسياري از آدميان درجامعه ي ما خطا وگناه شناخته مي شود، نادرستي وريا کاري است. اما عده اي ديگر از روان شناسان مدعي هستندکه صداقت يعني، روراست بودن با خويشتن چيي نيست که دراختيار ما قرار داشته باشد.
به نظر فرويد، ما بالاجبار خودمان را فريب مي دهيم، ما خود و جهان را به درستي نمي بينيم. خود فريبي را مي توان به سادگي درسايرين تشخيص داد، اما نمي توان آن را د رخويش شناسايي کرد.
بسياري از ما ديده ايم: که کسي با حالت خشمکين ، چهره اي برافروحته، و مشتاني گره کرده فرياد مي زند خ من عصباني نيستم».
ما ناباورانه شنيده ايم: که شخصي درهمان حالي که به همکارش خيانت کرده وبا اونارو مي زند،؛ با ظاهري صادقانه مي گويد: « اين کار به خاطر مصالح او بود».
تقريبا همه ي ما انسان هايي را ديده ايم که چشمان خود را به روي اشتباهاتشان بسته اند، ويا قادر به درک بسياري از خطاهاي واضحي که دريک مشاجره مرتکب مي شوند، نيستند. گاه از خود مي پرسيم: اين ها فکر مي کنند سر چه کسي کلاه مي گذارند وگاه چنين پاسخ مي دهيم: معلوم است، آن ها دارند سرخودشان کلاه مي گذارند.
دربرخي موارد نادر ممکن است بايک مدرک انکار ناپذير مواجه شويم که خودمان موقعيت را بد فهميده ايم:
پس از آن که با عصبانيت منکر ملاقاتي مي شويم که ظاهراقرار آن را قبلا گذاشتيم ، تکه کاغذي مي يابيم که دستخط ما بر روي آن است ونشان از آن قرار ملاقات دارد.
شايد از ديگران تعجب کنيم، اما مي دانيم که خودمان به عمد دروغ نمي گوييم.
پژوهش هاي قابل توجهي نشان مي دهد که اين برداشت ها تصورات غير رسمي درست هستند .ما واقعا حقايق را تحريف مي کنيم، وغالبا کارهايي انجام مي دهيم که از دلايل آن بي خبريم (برودي (1)، 1983 ، گلمن(2)، 1985 ، هدي، 1980).
با اينکه فرويدي ها وبرخي نظريه پردازان ادعا دارند که: انسان ناگزير از فريب خويش است، نظريه پردازان کمال وشکوفايي اظهار مي دارند که: اشخاص برخوردار از کارکرد آرماني قادرند ادراک دقيقي ازمحيط خودداشته باشند. به اعتقاد اين نظريه پردازان ممکن است انسان خودش را فريب دهد اما چنين خود فريبي الزاما اجتناب ناپذير نيست. اهميت اين موضوع از جنبه ي نظري آن است.اگرمنکر بدخلقي خود باشيم ، نمي توانيم براي اصلاح آن کاري انجام دهيم. اگر براين باور باشيم که مهارت هاي اجتماعي ما بي عيب ونقص است ، براي بهبود آن مهارت ها، کاري از پيش نخواهيم برد.
حتي مفهوم رشد وبهبود نيز به توانايي ادراک درست خويش بستگي دارد. ما نمي توانيم ا زميان راههاي مختلف دست به انتخاب بزنمي وقادر نيستيم مسير زندگي خود وجامعه مان را با عقل ودرايت هدايت کنيم ، مگر آن که موقعيت درحد قابل قبولي درست ادراک شود.

خود فريبي

خود فريبي چگونه رخ مي دهد؟
چرا به خودمان دروغ مي گوييم؟ خود فريبي مي تواند از احساس هاي ناخوشايند برخاسته از يک موقعيت تنش زا بکاهد واين خود فريبي مي تواند براي حفظ خودپنداره اي که مورد تهديد قرار گرفته است، مفيد واقع شود.
ليکن پرسش اساسي تر اين است: چگونه مي توان به خود دروغ گفت؟
چگونه مي توان ادارک هاي ناراحت کننده را دور ساخت مگر آن که ابتدا ماهيت ناخوشايند آن ها ادراک شود؟
چگونه مي توان يک خاطره ي دردناک را به فراموشي سپرد مگر آنکه نخست دردآوربودن آن به خاطر آورده شود؟
آيا مي توان دريک زمان هم آگاه وهم ناآگاه بود؟
عده اي از روان شناسان درمفهوم خود فريبي تناقضي آشکار پيدا کرده اند. در نتيجه آنها معتقدند که اين مفهوم مثل آن است که در درون يک سر، به دنبال دو يا چند آدمک بگرديم يکي هنرمندي تيز چشم وزرنگ وديگري يک ابله ساده لوح.
ليکن اگر سطوح متفاوت آگاهي را بپذيريم يا اين که در نظر داشته باشيم که پردازش اطلاعات به صورت سلسله مراحل اتفاق مي افتند که در آخرين مرحله آگاهي کامل وجوددارد، آن گاه اين مفهوم نامعقول به نظر خواهد آمد.
تحليل گرينوالد(3) درباره ي خودمحوري، منشا کارنيک بودن و محافظه کاري است.
«اين مسئله مهمتر اي ساير مسايل است، اين مسئله، مسئله من است».ما دوست داريم رويدادها را هنگامي که خودمان جزيي از آن هستيم ، به گونه ي متفاوتي ببينيم .هنگامي که شخصا دريک رويداد درگير مي شويم، ممکن است انواع بسيار متفاوتي از سود داري ايجاد شوند.
گرينوالد (1980) اين سوداري ها را تحت سه عنوان صورت بندي کرده است:
خودمحوري: شخص بيش از آنچه هست، خودش را مرکز ثقل رويداد ها مي پندارد.
منشا کار نيک بودن: شخص اختصاصا مسوول نتايج مطلوب به شمار مي آيد.
محافظه کاري: مقاومت در برابر تغيير شناختي يا حتي تصور تغيير شناختي.
آيا خود فريبي اجتناب ناپذير است؟
آيا از اين گسترده ي خود فريبي جا خورده ايد؟ آيا از اينکه درگول زدن خود اين چنين زبردست هستيد درشگفت مانده ايد واز قدرت فريبکاري خود در حيرتيد؟ دقت کنيد، هنوز خيلي از مسايل را نگفته ايم، درباره ي خطاهاي ادراکي يا هزينه ها وتوهمات روان پريشي يا گرايش به تحريف نظرهاي مربوط به روابط خانوادگي چيزي نگفته ايم. از مشکلات تمان درفهم احتمالات حرفي نزده ايم. آيا ممکن است آدمي بتواند از شر تمايم اين خود فريبي ها راحت شود؟
پس از بررسي ادبيات فني مربوط به تحريف واقعيت، اولين واکنش عامي که ديده مي شود شگفتي از اين نکته است که چرا آدم ها با اتوبوس تصادف نمي کنند.
با وجود اين همه راه هايي که مي توانيم خودمان را گول بزنيم، چگونه مي توانيم در دنياي واقعي کار کنيم؟ لين اتوبوس به بسياري از آدميان نمي خورد، وبه نظر مي رسد که بسياري از انسان ها در اکثر اوقات با دنياي واقعي به نحو معقولي کنار مي آيند. آيا واقعا مي توان از خود فريبي اجتناب کرد؟ آيا امکان دارد براي خود فريبي محدوديت هايي وجود داشته باشد؟
آي خود فريبي چيز مطلوبي است؟
احتمالا بسياري از اشخاص موافق اين نکته اند که واقع بيني چيز خوبي است. اما فرويدي ها اظهار مي دارند که مقدار معنيني ازخود فريبي مي تواند از کار کرد مفيدي برخوردار باشد، آنها معتقدند که استفاده از مکانيسم هاي دفاعي موجب پيشگيري از سقوط به ورطه ي آشفته ومخدوش روان پريشي مي شود. ساير روان شناسان نيز اين سخن را پيش کشيده اند که خود فريبي مي تواند درخدمت اهداف مفيد قراربگيرد. براي نمونه، درموقعيت هاي تنش زا خود فريبي مي تواند به فرد در کاهش عواطف وهيجانات ناخوشايند کمک کند ونيز مي تواند حافظ خود پنداري شخص باشد.
دلايلي درحمايت از خود فريبي:
برخي بررسي ها حاکي از آن هستندکه: افراد افسرده نسبت به اشخاص غير افسرده، درسنجش عملکرد خود دقيق تر وعمل مي کنند. هنگامي که عملکرد ضعيف است، افراد افسرده احتمالا بيشتر متوجه اين ضعف عملکرد مي شوند، تا افرادغير افسرده، دسته دوم، راجع به عملکرد خود برآوردي اضافه مي کنند. شايد خود فريبي بهايي باشد که براي بهداشت رواني خودمان مي پردازيم .همچنين بررسي ها نشان مي دهند که مقدار معيني از تحريف واقعيت مي تواند در برخي شرايط مفيد باشد.
شايد خطر ديدن واقعيت به اندازه خطري باشد که در هنگام خيره شدن به خورشيد عايد ما مي گردد.

خود فريبي

دلايلي درحمايت ا زادراک واقع بينانه:
يافته هاي پژوهشي که در زير مي آيند؛ همگي حاکي از آن هستند که ادراک دقيق مي تواند با کار کرد موثرتر همراه باشد:
- بازشناسي وابراز سوگ ناشي از مرگ يک فرد محبوب در دراز مدت با مسايل ومشکلات سازگاري کمتري همراه است.
- يک ويژگي ازدواج هاي ضعيف عبارت است از ادراک نادرست همسر، حال آنکه در ازدواج هاي خوب، اداراک درست همسر به چشم ميخورد.
- آموزگاران، کودکاني را که اشتباهات خود را پذيرفته وآن را تاييد مي کنند،سالم تر از کودکاني درجه بندي مي کنند که چنين کاري را انجام نمي دهند.
چه نوع خود فريبي کمک کننده است و چه هنگامي؟
خود فريبي هنگامي مي تواند ثمربخش باشد که براي دوره هاي زماني کوتاه ودر موقعيت هاي تنش زاي غير عادي به کار رود.درعين حال، هنگامي بيشترين حالت سازگاري را ايجاد مي کند که واقعيت را دستخوش تحريف شديد نکند، انعطاف پذير باشد، وتا حدودي تحت مهار هشيار قرار داشته باشد (مثلا، هنگامي که فردبه صورت ارادي تصميم مي گيرد پس از آنکه قدم هاي مناسبي اتخاذ کرد، محرک تنش زا، را ناديده بگيرد).
کمک تخصصي:
حال که شما به اين نتيجه رسيده ايد که ادراک درست ودقيق امر مطلوبي است، آيا مي توانيد از يک متخصص بخواهيد در کسب اين ادراک شما را ياري کند؟ شايد تمايل بسياري از نظريه پردازان به مفهوم خود فريبي باعث شده است که درسه حوزه ادعا کنند که: با استفاده ا زدرمان رواني، آموزش شرايط رشد راجرز (مهارت هاي گوش فرا دادن فعال)، وآموزش حساسيت(4) مي توانند در کسب ادراک دقيق تر به آدميان کمک کنند.

خود فريبي

1- روان درماني وادراک درست ودقيق:
 

درمانگر فرويدي مي کوشند تا بيماران را در مورد عوامل ناهشيار موثر دررفتارشان آگاه کنند.
درمانگر راجرزي نيز مي کوشند شرايط رشدي مشخصي را فراهم سازند که کار خويشتن نگري درست ودرمانجورا ساده ترمي سازد. شناخت درمانگراني چون آلبرت اليس تلاش مي کنند به انسان ها درتصحيح تفسيرهاي نادرست از واقعيت کمک کنند. حتي رفتارگراها نيز که راجع به عوامل رواني سخن چنداني به ميان نمي آورند.، از فنون خاصي مثل يادداشت برداري بهره مي رند که مي تواند درمانجورا درکسب ديدگاهي دقيق تر راجع به رفتار وموقعيت هاي زندگي اش کمک کند. يقينا براي اين اعتقاد که درمان هاي رواني مي توانند درکسب ادراک کار آمدتر به آنسان ها کمک کند دلايلي وجود دارد.
متاسفانه ، درباره ي تاثير مستقيم درمان هاي روان شناختي بر ادراک درست، شواهد اندکي وجود دارد. کانون بسياري از پژوهش ها براين موضع متمرکز بوده است که آيا درمان مورد نظر از لحاظ کاهش وحذف نشانه هايي که باعث مواجهه درمانجو شده اند تاثير گذار بوده است يانه وهمان پژوهش هاي محدود نيز که با خود فريبي ارتباط دارند از نتايجي قطعي ومسلمي برخوردار نيست.
بسياري از درمانگران اعتقاد دارند که درمان مي تواند درکاهش خود فريبي به انسان ها کمک کند، زيرا درمان مي تواند درمانجو را واقع بين تر کند.

2- آموزش شرايط راجرز:
 

به اعتقاد راجرز، با ارايه شرايط رشد (گرمي، همدلي، صداقت) مي توانيم به خودمان وديگران کمک کنيم تا گشودگي بيشتري براي اطلاعات جديد داشته ونگاه دقيق تري به خودمان وديگران داشته باشيم.
از آنجايي که همدلي (يعني، توانايي درک آنچه شخص ديگري مي کوشد بيان کند) يکي از شرايط رشد به حساب مي آيد، توانايي ارايه شرايط رشد تلويحانه به معناي توانايي اداراک درست ديگران است.
لذا، ارايه سطوح بالاتر رشد مي تواند براي افزايش ادراک درست خويشتن وديگران مفيد واقع شود.

3- آموزش حساسيت:
 

بعضا، نوعي تجربه ي گروهي، که آموزش حساسيت ناميده مي شود، دراختيار درمانگران وکساني که درمانگر نيستند، قرار دارد. گروه هاي حساسيت باي افراد طراحي شده است که مشکلات رواني شديدي ندارند واعضاي گروه تشويق مي شوند که راجع به احساس ها وبرداشت هاي کنوني خود صحبت کنند. اعضاي گروه درباره ي دقت ودرستي برداشت هاي خود از ديگران ونيز اينکه او را چگونه آدمي يافته اند، از ساير اعضاي گروه اطلاعاتي کسب مي کنند. از جمله ادعاهاي طرفداران چنين گروه هايي اين است که گروه هاي فوق الذکر به شرکت کننده کمک مي کنند تا خود وديگران را دقيق تر ودرست تر ببيند.
نکته مهم اينکه رهبر گروه بايد در رشته روان شناسي يا حوزه ذي ربط ديگري از تحصيلات دانشگاهي پيشرفته، برخوردار بوده وبراي کمک به افراد جهت کنار آمدن با مشکلات رواني احتمالي تجربه کافي داشته باشد.
اگر انگيزه ي شما، دريافت کمک براي حل اضطراب، افسردگي ، انکار آشفته، يا برخي مشکلات ديگر است، دراين گروه ها ثبت نام نکنيد. براي چنين مقاصدي، روان درماني سنتي متعارف مناسب تر از آموزش حساسيت است.

در نتيجه:
 

يافته هاي مربوط به فريب دادن خودمان ونيز قابليت ديگران درفريب خويش مي تواند از تلويحات مهمي براي ما برخوردار باشد.دانستن اين موضوع که افراد خوش نيتي که مي خواهند به ما حقيقت را بگويند وبا وجود اين، گزارش هاي نادرستي ارايه مي دهند ونيز کساني که مي کوشند انسان هاي خوبي باشند اما جهت دار ومتعصب هستند، با ارزش خواهد بود .بايد نسبت به کساني که درنظر ما مغرض مي آيند يا نسبت به حقايق کور هستند گذشت داشته باشيم . آنها کاملا شبيه ما هستند، چون که ما نيز درمعرض خود فريبي قرار داريم .شايد ما نيز درزمره کساني باشيم که دنياي بيرون را نادرست ادراک مي کنند، گذشته را به صورت نادرست به ياد مي آورند ومنکر پرخاشگري خود هستند.
وهميشه به ياد داشته باشيم، خود فريبي حتي درافراد سالم وخوش نيت نيز به چشم مي خورد، پس در فکر درمان رفتار نادرست خود باشيم.

پي‌نوشت‌ها:
 

* کارشناس ارشد روان شناسي (تهران)
1- برودي Brody
2- گلمن Goleman
3- گرينوالد Green Wald
4- آموزش حساسيت Sen Sitivity Training
 

منابع :
- بهداشت فردي ث نويسنده اندرواژ. ساپينگتون، ترجمه ي حميد رضا حسين شاهي برواتي تهران: روان. 1379.
- روان شناسي باليني ث تاليف سعيد شاملو- [ويرايش سوم] تهران: رشد، 1382.
BRODY , N (1983).Human motivation: Commentaruy on gola directed behavior. New York: Academic press.
GreenwaiD,A. G.(1980).The totalitarian ego:Febrication and revision of personal history. American Psychologist, 603-678.
-GOLEMAN, D, (1985)Vital lies, simple truths: The psychology of self deception. New York: Simon& Schuster.
فصلنامه بهداشت و روان شماره 30




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.