شهيد محلاتي از ديدگاه مقام معظم رهبري(2)
گفتگو با مقام معظم رهبری درباره شهید آیت الله محلاتی
همان طور كه اشاره فرموديد ، آقاي محلاتي در همان دوران جواني از تحرك خاصي برخوردار بودند ، بر اساس فرموده خودشان كه فرمودند:«خلاصه من منتظر يك قضيه اي بودم كه حركت بكنم؛از آن زماني كه درس را شروع كردم» و با توجه به اين كه اخيراً سن زيادي هم داشتند؛ اما باز هم مثل يك جوان پرشور در صحنه ها وكارها حاضربودند . در زمينه تحصن علما و جامعه روحانيت مبارز در دانشگاه و نقش ايشان اگر مطلبي هست بفرماييد.
يك خصوصياتي را درباره شهيد محلاتي ، در ضمن صحبت شما بهش توجه شد. من هم گفتم لازم است يك قدري بيشتر صحبت بكنم و آن خصوصيت ، جوان بودن شهيدمحلاتي بود. مي دانيد كه ايشان وقتي كه شهيد شدند بين 50 و 60 سال سن شان بود؛ شايد 56 يا 57 سن شان بود. اولاً چهره ايشان چهره ي مرد 57 سال نبود ، يك چهل و چند ساله به نظر مي رسيد. به علت اين كه ايشان مقيد بود به اين كه موي سر و صورتش را با يك رنگي مشكي خيلي شبيه طبيعي هميشه خضاب كند. البته گاهي اوقات به قدري كارش زياد بود كه موهاي سفيد ،از گوشه و كنار سر و صورت ، خودش را نشان مي داد و ايشان نمي رسيد كه خضاب كند و چهره ي پيرمرد پيدا مي كرد ، اما حتي در همين حالات هم تحرك او اصلاً تحرك يك مرد 50-60 ساله نبود ، مثل يك جوان بين سي يا چهل ساله به نظر مي رسيد، يك مرد بين 30 و 40 ساله ، به طوري كه از نشستن و صحبت كردن و بحث هايي كه براي تصميم گيري غالباً پيش مي آيد ،هيچ وقت خسته نمي شد ، از ايجاب جلسه خسته نمي شد . شما ببينيد در طول اين مدتي كه در سپاه مسؤوليت داشتند؛ چقدر ايشان بين تهران و جبهه رفت و آمد كردند. كمتركسي را از روحانيون ، من سراغ دارم كه اين همه بين تهران و جبهه رفت و آمد كرده باشند. در بعضي از عمليات ، در خود عمليات حضور داشت . در قرارگاه بود و شاهد عمليات بود و گاهي حتي به خطوط مقدم هم مي رفت . حضور او در آن جا عده زيادي از سپاهيان و بسيجي ها را دلگرم مي كرد. سخنراني مي كرد ، مي رفت آن جا با رزمنده ها گرم مي گرفت و جوان هاي ما حضور او را گرامي مي داشتند. هميشه براي آن ها خبرهاي تازه داشت ، هميشه مطالب دلگرم كننده داشت و عجيب اين است كه در اين چند سال اخير، نظرات و سليقه هاي سياسي مختلفي وجود داشت كه اگر آقاي محلاتي مي خواست مثل بعضي هاي ديگر به آن ها بپردازد ، در سخنراني ها و در گفت و گوهاي جمعي ، وقت زيادي را و حرف زيادي را در اختيار داشت ، اما مطلقاً به اين چيزها نمي پرداخت . هميشه براي ايجاد وحدت و هماهنگي تلاش مي كرد و بالاخره هم در راه همين رفت و آمدهاي ارزشمند و پربركت بود كه به شهادت رسيد.
همان طور كه اشاره فرموديد ، ايشان فعاليت گسترده اي براي به ثمر رسيدن انقلاب داشت و در كنار آن ، ايشان يك موضع گيري خاصي در مورد ليبرال ها و افراد ملي گرا داشتند كه بعد از انقلاب هم اين موضع بين ايشان و ليبرال ها بود. در اين مورد اگر ممكن است بياناتي بفرماييد.
من ، بد نيست كه به تبليغات شهيد محلاتي اشاره بكنم. مي دانيد يك سخنران خيلي خوب بود . در طول سال هاي متمادي ايشان همواره سخنراني را از دست نمي داد ، چه در خود تهران ، چه گاهي كه مسافرت مي كرد.در دوران اختناق هم همين جور بود ، من خودم با ايشان هم منبر بوده ام . يك وقت يادم مي آيد كه به كن مي رفتيم ؛ از تهران براي سخنراني ، حتي در هيأت انصار كه يك مجموعه بسيار جالبي بود، پيش از پيروزي انقلاب ، حدود سال هاي 3-2-1351 و اوج اختناق ، هيأت انصار ، بلكه از سال هاي 1349 و 1348 به بعد ، البته قبلاً هم بود ، آن سال هايي كه ما مي رفتيم ، چندين سال اخير بود كه مرا و آقاي رفسنجاني ، بعضي از برادرهاي ديگر ، سخنران هاي اين هيأت را تشكيل مي داديم . مرحوم شهيد محلاتي هم جزء كساني بود كه دعوت مي شد براي سخنراني آن جا و مركز مبارزين قديمي ، فعال هميشه در ميدان بود. چه جوان ها و چه كساني كه سني هم از آن ها گذشته بود ، خيلي از جوان هاي دانشجو ، بسياري از روشنفكران و تحصيل كرده هايي كه توي كارهاي مبارزاتي روحانيت دخالت داشتند و حتي كساني كه در اواخر ، توي جريان مبارزاتي غير وابسته به روحانيت بودند ، مثل جبهه ملي و اين ها هم بودند. چون اوج كامل مبارزه را در آن جا مي ديدند ، شركت مي كردند و اين جا شهيد محلاتي يكي از آن مبارزهاي خوب بود. در طول سالهاي متمادي ايشان سخنراني را ادامه مي دادند ، تبليغات شان را در مسئوليت منبر انجام مي دادند و سخنراني هاي ايشان هم همه درجهت و خط انقلاب بود. البته گاهي آشكار و رو باز بود كه بعضاً منتهي به دستگيري و بازداشت ايشان هم مي شد. گاهي هم نه ، همراه با تقيه ، اما در معنا داراي جان و جهت انقلابي .
همان طور كه مستحضر هستيد ، مرحوم آقاي محلاتي نقش عمده اي در تأسيس جامعه روحانيت مبارز داشتند و مدتي هم به عنوان دبير جامعه خدمت مي كردند. در رابطه با كار ايشان و نقش ايشان در جامعه روحانيت مبارز ، بياناتي بفرماييد.
همان طور كه اشاره فرموديد ، ايشان ، بعد از انقلاب ، مسؤوليت هاي عمده اي داشتند و عمده مسؤوليت هاي ايشان نمايندگي امام در سپاه بوده و با توجه به اين كه ايشان فعاليت هاي زيادي در بعد از انقلاب ، در تشكيلات سپاه داشتند ، نسبت به نقش ايشان در دفتر نمايندگي امام در سپاه و نقش دفتر نمايندگي امام در سپاه بياناتي بفرماييد.
و اما نقش دفتر نمايندگي امام ، اين خودش يك بحث مفصل و طولاني دارد كه اگر راجع به آن بخواهم مفصل صحبت كنم ،بايد يك مصاحبه جداگانه بگذاريم كه متأسفانه وقتش را من ندارم ، والا حرف زياد است . دفتر نمايندگي امام ، به اعتقاد من ، يك نقش بسيار اساسي در سپاه دارد . ما سپاه را يك عنصري مي دانيم كه دو خصوصيت در او بارز است : يكي خصوصيت تحرك و عمل انقلابي و فداكاري كم نظير در ميدان هاي دشوار . و ديگري آن چيزي كه پشتوانه اين هست ، يعني درك و آگاهي و ايمان انقلابي و اسلامي ، كه اگر اين دومي نباشد ، اولي هم به آن شكل نيست . ما سپاه را فقط يك عنصر رزمنده نمي دانيم ونيروي رزمنده يجمهوري اسلامي كلاً ، چه سپاه ، چه ارتش ، چه بسيج ، بايد با يك عامل ايماني و انقلابي كه از درون آن به او الهام مي دهد و او را به تحرك وادار مي كند، همراه باشند و علت اين كه سپاه توانسته در ميدان هاي دشوار بايستد و فداكاري كند، وجود آن عامل در سپاه بوده كه به صورت ايمان پرشور مخلصانه اعضاي سپاه و افراد سپاه خودش را نشان داده . خب ، حالا اين عامل دوم كه گفتيم پشتوانه عامل اول است يا آن خصوصيت دوم كه گفتيم پشتوانه آن خصوصيت اول هست .اين به چه وسيله اي تأمين مي شود؟ عناصر انقلابي آيا همواره بدون اين كه هيچ معلم و مربي و آگاه كننده و كمك كننده اي داشته باشند انقلابي مي مانند؟ نه ،طبيعي است كه هر عنصري ، هر چند قوي و مؤمن باشد ، احتياج به مذكر ومبشر و كمك كننده و هدايت كننده و تقويت كننده دارد ،و الا به تدريج و به مرور زمان انگيزه هاي انقلابي در انسان كند مي شود. كساني هم كه تازه وارد سپاه مي شوند ، لزوماً همه از آن عناصر مؤمن مناسب در اين سطح نيستند و بايستي تقويت بشوند،به آن سطح برسند . اين ها هم احتياج به آن مذكر و مبشر و استاد و دلسوز معلم دارند ،پس براي اين كه خصوصيت درك و آگاهي انقلابي و ايمان عميق در سپاه به عنوان يك مجموعه باقي بماند، احتياج به يك عامل هست و آن عامل را امام به صورت نماينده خودشان و به صورت قانونيت دادن به آن در سپاه پيش بيني نمودند .پس نماينده ي امام در سپاه ،عضو لاينفك سپاه است واگراو نباشد تضميني ندارد، يعني جهت گيري انقلابي اش ممكن است كه دچارانحراف بشود ، دچار اشتباه بشود ، اصلاً توقف پيدا بكند. خب ، فرماندهي در سپاه به او عمليات مي دهد ،به او درس مي دهد ، به او آموزش مي دهد ، او را به جبهه جنگ گسيل مي كند ، او را راهنمايي مي كند به اين كه كجا بجنگد و چگونه بجنگد و با كي بجنگد، اما آن ايماني كه تضمين كننده ي اين هست كه اين جوان ، حرف فرمانده را گوش كند و در آن ميدان سخت شركت كند و جان خودش را به خطر بياندازد و نيز آن آگهي كه به اين رزمنده بگويد كه آن كسي كه فرمانده به تو مي گويد بجنگ بايد واقعاً ما بجنگيم و اشتباه نمي كند آن فرمانده ، آن آگاهي را كي بناست به او بدهد؟ اين ايمان و اين آگاهي را بايستي دفتر نمايندگي امام بدهد ، يعني نماينده امام كه حالا تشكيلاتش به عنوان دفتر نمايندگي امام يا سازمان مثلاً دفتر نمايندگي امام شناخته مي شود در سپاه . لذاست كه من همواره هم به شهيد عزيزمان محلاتي و هم به كساني كه يا با ايشان يا بعد از ايشان يا پيش از ايشان کار مي کردند ،البته پيش از ايشان كه كسي نبود ، اما همزمان با ايشان و بعد از ايشان كساني بودند كه در سپاه كار مي كردند ، همواره اين نكته را تأكيد مي كردم كه تقويت ايمان و تقويت آگاهي جهت دهنده ي سپاه به عهده ي اين دفتر است ، و اين را دست كم نگيريد . امروز هم در توصيه ي من به همه برادراني كه در دفتر نمايندگي امام كار مي كنند هم اين است كه اين يك پيامي است به آن ها كه اين كار را در حد يك كاري كه بقاء سپاه بستگي به اوست ، بهش اهميت بدهند.
با تشكر اگر خاطره اي از شهيد محلاتي داريد بفرماييد تا استفاده كنيم.
ما از جناب عالي ، از طرف دفتر نمايندگي امام در سپاه ، صميمانه تشكر مي كنيم.
من هم از شما و همه برادران متشكرم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 56