با شهيد آسماني (2)

روزهاي سخت سياه انتظار به سرآمد. شاه كه مظهر تمام عياراستبداد و طاغوت و ستم و فحشاء و فساد بود . با همه ي سرسختي هايش و همه گونه حمايت هاي شرق و غرب و زورمندي و حيله و مكرش ، امواج خروشان وقهر انقلابي ملت ايران ستمديده ، او را به آغوش اربابانش فراري داد و با فرارآن ديو ،فرشته رحمت و هدايت به سوي كشور خونين و
سه‌شنبه، 31 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با شهيد آسماني (2)

با شهيد آسماني (2)
با شهيد آسماني (2)


 






 

نگاهي به فعاليت هاي شهيدمحلاتي درسپاه پاسداران انقلاب اسلامي
 

طلوع شهيد محلاتي در افق سپاه
 

روزهاي سخت سياه انتظار به سرآمد. شاه كه مظهر تمام عياراستبداد و طاغوت و ستم و فحشاء و فساد بود . با همه ي سرسختي هايش و همه گونه حمايت هاي شرق و غرب و زورمندي و حيله و مكرش ، امواج خروشان وقهر انقلابي ملت ايران ستمديده ، او را به آغوش اربابانش فراري داد و با فرارآن ديو ،فرشته رحمت و هدايت به سوي كشور خونين و مردم به پا خاسته ايران بال گشود . و پس از چهارده سال دوري رهبر و امام از امت قهرمان و وفادار ، او نه در فرودگاه مهرآباد ، بلكه بر قلب و جان ملت مظلوم منتظر ايران فرود آمد. ايران ، به ويژه تهران ، از شدت شوق در پوست خود نمي گنجيد .
با ورود حضرت امام ، شيرازه حكومت جبار پهلوي از هم گسست . توانايي و اقتدار ملت ، به دليل حضور امامش افزايش يافت . به فرمان حضرت امام ، شوراي انقلاب تشيكل شد واداره كشور را به دست گرفت . اوضاع كشور ، به ويژه تهران آشفته و كليه سازمان ها ادارات و مراكز تعطيل بود ، نيروهاي نظامي وانتظامي در ابهام و سرگرداني و بلا تكليفي به سر مي برند.
پس از گذشت چند روزي ، با پيام رهبر انقلاب ،كليه ادارات و سازمان ها از حالتتعطيل بيرون آمده و كار خود را شروع كردند.
جوانان غيور و متدين كه در بحران حكومت نظامي شاه براي مقابله و درگيري با مأمورين شاه كوچه ها و گذرگاه ها را به صورت سنگر در آورده بودند وامنيت شهرها را خود به عهده گرفته بودند ، پس از ورود رهبر و مرجع تقليدشان حضرت آيت الله العظمي امام خميني به ايران و پيروزي انقلاب ، همچنان به حفظ آرامش و امنيت ميهن اسلامي و سركوب بقاياي وابستگان به رژيم و فرصت طلباني كه مي خواستند از خلاء حاكميت نظام سوء استفاده كنند ، با يك دنيا شور و عشق ، شبانه روز حراست مي كردند تا اين كه ضرورت تشكيل يك نيروي مسلح كه بتواند مسؤوليت پاسداري از انقلاب اسلامي را انجام دهد و انقلاب اسلامي را در مقابل آفات و توطئه هاي داخلي و خارجي بيمه نمايد ، احساس شد و حضرت امام خميني دستور تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را صادر فرمودند . با توجه به علاقه مندي جوانان كشور اسلامي به پاسداري از انقلاب اسلامي، با گذشت مدت كوتاهي از تاريخ تشكيل ، تعداد پاسداران در كشور به شش هزار نفر رسيد ، به طوري كه هنگامي كه آمار پرسنل خدمت حضرت امام عرض شد ، باعث گشوده شدن چهره مبارك شان گرديد كه نشان دهنده اين بود كه براي مقام رهبري هم ، جذب اين تعداد جوان و اعلام امادگي براي پاسداري از انقلاب اسلامي ، غير منتظره است .
با توجه به گسترش روز افزون سپاه و جذب جوانان عاشق به تشكيلات سپاه در سراسر كشور ، از سويي ، و ظاهر گشتن آثار طرح هاي عوامل گروه ها و احزاب سياسي براي نفوذ و يافتن جاي پا در نهاد مقدس سپاه در دست گرفتن بازوان قدرتمند انقلاب اسلامي وداشتن پشتوانه قوي نيروي نظامي جهت نيل به اهداف سياسي ، از سوي ديگر ، موجبات نگراني مقام منيع رهبري را فراهم ساخته بود. حضرت امام در چاره جويي اين مشكل و تحصيل اطمينان از صيانت و نفوذ ناپذيري سپاه در مقابل همه توطئه هاي داخلي و خارجي ، به عنوان رهبر و فرمانده كل قوا ، نماينده اي از طرف خويش در قلب تشكيلات سپاه نصب كردند تا ناظر بر همه امور و جريانات داخلي و خارجي سپاه بوده و هدايت فكري و اعتقادي و فرهنگي و سياسي سپاه را بر عهده گيرد و زمينه هاي رشد معنوي و علمي و اخلاقي كليه پرسنل سپاه را فراهم آورد. و از پيدايش زمينه هاي انحرافات فكري و اخلاقي آنان جلوگيري نمايد.
انجام رسالت فوق از عهده هر كسي ساخته نبود و بر دوش كشيدن آن نياز به شرايط و خصلت هاي برجسته علمي و عملي داشت . حضرت امام ، از ميان شاگردان و ياران خويش ، شهيد بزرگوار مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ فضل الله محلاتي را براي اين مسؤوليت خطير انتخاب فرموده و ايشان را به عنوان نماينده خويش در سپاه برگزيدند . متن حكم كه در ذيل آمده است در تاريخ 1359/3/28 از سوي حضرت امام صادر گرديد:
جناب حجت الاسلام آقاي حاج شيخ فضل الله محلاتي دامت افاضاته
جناب عالي به نمايندگي ازطرف اين جانب در سپاه پاسداران منصوب مي شويد تا با همكاري حضرات آقايان نمايندگان اينجانب در ارتش و ژاندارمري و شهرباني و هيأتي از اعضاي مسلمان و متعهد و مسؤول نيروهاي انتظامي كه مورد قبول اكثريت آقايان محترم باشند، سازماني جهت بررسي امور نيروهاي مسلح تشكيل دهيد . اين سازمان موظف است آن چه را در ارتش و شهرباني و ژاندارمري و سپاه مي گذرد ، به بهترين وجه و با كمال دقت بررسي نموده و گزارشات هفتگي را براي اين جانب ارسال داد.
افراد قواي انتظامي موظفند باكوشش و جديت با آقايان همكاري نمايند.
روح الله الموسوي الخميني
با صدور حكم فوق از سوي مقام منيع رهبري ، شهيد بزرگوار مرحوم حجت الاسلام و المسلمين محلاتي ، در افق فجر صادق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي طلوع نمود و بدين وسيله فصل جديدي در تاريخ پرفراز و نشيب و سراسر مبارزه و مجاهده و مقاومت ايثار ايشان پديد آمد . شهيد بزرگوار محلاتي كه از آغاز دوران نوجواني در محضر پربركت حضرت امام پرورش يافته و نسبت به مقام رفيع رهبري داراي معرفت بسيار بالايي بود و او را مراد و محبوب واقعي خود مي دانست ، هر گاه كه حضرت امام به ايشان مأموريتي محول مي فرمودند ،تمام سعي و كوشش خود را در جهت حسن اجراء وانجام نظرات و اوامر مقام منيع رهبري به كار مي گرفت .
از اين رو ، براي اين شهيد بزرگوار ، پس از انتصاب در سپاه به عنوان نماينده مقام رهبري ، شب و روز ، زمان و مكان مطرح نبود و با تمام قدرت وارد صحنه تلاش و جديت براي صيانت و نگهداري سپاه از آفات و توطئه ها گرديد.

با شهيد آسماني (2)

شهيد محلاتي و فرمانده سپاه
 

شهيد بزرگوار عنايت خاصي به حمايت و پشتيباني از مسؤولين و فرماندهان سپاه داشت .هرگاه مسؤولي يا فرماندهي در سپاه مورد هجوم و فشارهاي سياسي اجتماعي از سوي افرادي در داخل يا خارج سپاه قرار مي گرفت ، شهيد محلاتي مانند پدري مهربان وارد صحنه مي گشت و با تمام قدرت ،موج هاي مخالف را برطرف مي كرد و به آن فرمانده يا مسؤول ، دلگرمي و قوت قلب مي بخشيد و با يك دنيا صلابت و قاطعيت ، او را براي ادامه مسؤوليت آماده مي ساخت . و اگر احياناً مسؤولين و فرماندهان دچار مشكلات مادي زندگي مي شدند ، به مجرد اطلاع ، به صورت بسيار محرمانه با اجازه اي كه از حضرت امام گرفته بودند، مشكلات مادي آنان را برطرف ساخته و آنان را براي خدمت و تلاش بيشتر براي انقلاب و جنگ از پريشاني نجات مي دادند.

شهيد محلاتي و پاسداران
 

شهيد بزرگوار محلاتي علاقه فراواني به پاسداران و بسيجيان داشت و آن ها را همانند فرزندان خود مي پنداشت . عشق و محبتش به آنان در حدي بود كه نمي توانست مشكلات و فشارهاي مادي آنان را تحمل نمايد. و مقدار زيادي از وقت شبانه روزي خويش را صرف حل مشكلات مادي پاسداران مي نمود كه نمونه بارز آن فعاليت هاي فراوان ايشان در اختصاص دادن سهميه اي از (صندوق قرض الحسنه) جهت واگذاري وام به پاسداران نيازمند بود. در ايام هفته ، دو روز را مخصوص ملاقات با پاسداراني كه مسائل و مشكلاتي دارند (كه نمي توانند با هر كسي آن را در ميان بگذارند و تنها نماينده حضرت امام را محرم خويش مي دانند) ، قرار داده بود.

شهيد محلاتي و جلسات شوراي عالي سپاه
 

با توجه به اهميت و نقشي كه شوراي عالي سپاه در هدايت و مديريت وبرنامه ريزي سپاه داشت ، شهيد محلاتي عنايت بسيار زيادي به حمايت و تقويت شوراي عالي داشت و تمام سعي خود را براي شركت در جلسات شوراي عالي به كار مي برد و حضور خويش را در جلسات سياست گذاري و قانون گذاري شوراي عالي حفظ مي كرد.
با اين كه در اواخر عمر ، پا درد شديدي داشت و نمي توانست زياد بنشيند ولي در عين حال جلسات طولاني و چندين ساعته شورا را تحمل مي كرد . اگر احياناً طرحي براي سپاه مصلحت نبود ، آن قدر تلاش مي كرد تا اعضاي شورا را از زوايا و ابعاد مختلف و زيان ها و عواقب آن مطلع سازد.
هنگامي كه طرحي به تصويب شوراي عالي مي رسيد ، تمام همت خود را جهت حمايت و تقويت و اجراء كامل طرح به كار مي گرفت و مسؤولين را به انجام آن تشويق مي نمود.

شهيد محلاتي و مسؤولين دفاتر نمايندگي
 

از سوي نماينده رهبري در سپاه ، جهت اعمال نظارت بر امور سپاه در سراسر كشور در هر منطقه و ناحيه سپاه ، يكي از روحانيون ذي صلاح ، به عنوان نماينده و مسؤول دفتر نمايندگي امام منصوب مي گرديد.
مرحوم شهيد محلاتي نسبت به نمايندگان خويش و مسئولين دفاتر در مناطق و نواحي همچنين معاونين و همكاران خود در دفتري مركزي ، برخوردي بسيار متواضعانه داشت ، هيچ گاه از موضع بزرگي و امرانه با آنان سخن نمي گفت . هميشه دستورات خود را به صورت تقاضا و درخواست اعلام مي كرد . مانند يك دوست و رفيق با آنان مي نشست ، مي گفت غذا مي خورد و مزاح و شوخي مي كرد.

شهيد محلاتي و سپاه
 

شهيد بزرگوار محلاتي ، به دليل اعتبار و موقعيت سياسي اجتماعي و سوابق مبارزاتي اي كه داشت ، پشتوانه بسيار ارزنده و توانايي براي سپاه بود. با توجه به عشق و علاقه اي كه نسبت به اين نهاد مقدس انقلابي داشت و مسؤوليتي كه از سوي مقام منيع رهبري بر دوش ايشان گذاشته شده بود ، در مجامع سياسي ، قانون گذاري ـ قضائي ـ‌فرهنگي جهت احقاق حقوق سپاه و پاسداران و دفاع از آنها حضور كاملاً فعال و پرثمري داشت .
هنگامي كه اساس نامه سپاه در مجلس شوراي اسلامي مطرح بود ، با توجه به اين كه سمت نمايندگي مجلس را در دوره اول مجلس شوراي اسلامي بر عهده داشت ، نقشي عمده و اساسي در اثبات و احياء حقوق سپاه ايفا نمود.
در مقاطعي كه هنگام تصميم گيري بعضي مقامات ، ممكن بود بعضي از حقوق سپاه ناديده گرفته شود ، فرماندهي و مسؤولين سپاه ، اميدشان به اقدامات كارساز شهيد محلاتي بود و او هم با تمام قدرت و توان در احياي حقوق سپاه مي كوشيد.

شهيد محلاتي و جنگ
 

شهيد بزرگوار محلاتي نسبت به پيشرفت و تقويت و حمايت از جنگ و مسائل آن حساسيت و عنايت بسيار فراواني داشت. هميشه فرماندهي كل و مسؤولين سپاه را نسبت به تسريع و پرشتاب نمودن كارهاي جنگ تشويق مي نمود و هيچ گاه اجازه نمي داد مسائلي كه باعث ركود و توقف در جنگ مي شد ، در سپاه مطرح شود . با كساني كه نسبت به مسائل جنگ و موفق نبودن برخي از عمليات ،سخنان و شايعاتي را مطرح مي كردند كه موجبات تضعيف جنگ و دلسردي و افسردگي فرماندهان را فراهم مي آورند نيزبه شدت برخورد مي كرد.
در شب هاي آغاز عمليات ، در سنگر فرماندهان جنگ حضور داشت و در لحظه هاي حساس و سرنوشت ساز جنگ ، كه ممكن بود اضطراب و نگراني خاطر به فرماندهان دست دهد ، مايه قوت واطمينان قلب فرماندهان بود و با سخنان حكيمانه خويش ، فضاي ترديد و ابهام را تبديل به قاطعيت و ايمان و اعتماد مي ساخت .
جنگ ، ملاك و معيار برنامه ريزي و تصميم گيري هاي شهيد محلاتي بود . هر برنامه و تصميمي كه باعث تقويت و موفقيت جنگ بود ، لازم الاجراء و هر برنامه و طرحي كه موجب تضعيف جنگ مي گشت ، ممنوع اعلام مي شد. هر گاه كه بنا بود با نمايندگان خود و مسؤولين دفاتر در سپاه سميناري داشته باشد ، سعي بر اين داشت كه اين اجتماع در منطقه جنوب اهواز تشكيل شود تا هم باعث قوت قلب فرماندهان و يگان هاي رزمي شود و هم خود و مسؤولين دفاتر ، بتوانند پس از سمينار به يگان هاي رزم رفته و از نزديك با مشكلات لشكرها و تيپ ها آشنا شده و جهت رفع آنها اقدام نمايند. شهيد محلاتي به دليل اهتمام و مسؤوليتي كه در برابر جنگ احساس مي كرد ، با شرايط سني و كسالتي كه داشت ، بيش از حد توانايي خود در جبهه حضور پيدا مي كرد و حتي در مواقعي كه در تهران بود ، تمام توجهش به مسأله جنگ معطوف بود. يكي از روحانيون مسؤول در نمايندگي حضرت امام ، مرحوم شهيد محلاتي را پس از شهادتش در خواب ديده ، از ايشان سؤال كرده كه چگونه هستيد؛ فرموده بود عازم جبهه هستم. اين سخن شهيد نشان دهنده اين است كه حتي پس ازشهادتش هم روح بزرگ او از عالم برزخ ،متوجه اوضاع جبهه است .

شهيد محلاتي و رزمندگان
 

شهيد بزرگوار محلاتي به تبعيت از اسلام و پيامبر خدا و ائمه اطهار ـ‌صلوات الله عليهم اجمعين ـ و به پيروي از رهبر و مرجع تقليدش حضرت امام خميني ، به رزمندگان و مجاهدين في سبيل الله علاقه بسيار فراواني داشت و براي آنان ارزش و مقام و احترام زيادي قائل بود و فوق العاده در برابر رزمندگان متواضع بود و هر بار كه به جبهه مي رفت با اين كه داراي جلساتي متعدد و خسته كننده بود، ولي هيچ گاه خستگي سفرو جلسات طولاني ، مانع ملاقات و ديدار ايشان با رزمندگان نمي شد . او عنايت و اصرار فراواني بر حضور در جمع آنان داشت و با حضور و ديدار با رزمندگان يك لشكر يا چند لشكر اكتفاء نمي كرد ، بلكه در اكثر لشكرها تيپ ها حضور پيدا مي كرد و ضمن ديدار و زيارت مجاهدين في سبيل الله ، با سخنان و نصايح خود آنان را مورد تفقد و محبت قرار مي داد و يكي از نشانه هاي ارادت و علاقه ايشان به مجاهدين في سبيل الله اين بود كه در مناسبت هاي مختلف يا در هنگام عمليات كه در جبهه و جمع سپاهيان اسلام شور و هيجاني به وجود مي آمد و فتح و پيروزي نصيب رزمندگان اسلام مي گشت ، با پيام هاي گرم و خالصانه اش ، مراتب تقدير و تشكر و اخلاص خويش را به رزمندگان ابلاغ مي نمود كه بهترين نمونه اين سخن پيامي است كه در آخرين لحظات عمر شريفش خطاب به رزمندگان نوشت ، ولي قبل از اتمام پيام روح بزرگش به سوي معبود شتافت و در اعلي عليين در جوار انبيا و اولياء الهي (ع) قرار گرفت .

همراه با شهيد آسمان
 

«آن روز كه شهيد محلاتي با چهل تن از فدائيان اسلام در اعتراض به ورود جنازه رضاخان دستگير گرديد و آن روزكه درمسجد چهل تن امامت نمازگزاران را بر عهده داشت و آن روزگاران تلخ كه شيخ فضل الله در زندان ، ناظم چهل تن از علماي زنداني بود و اعتصابات و حركت ها را در داخل زندان نظم مي بخشيد...» [ از مصاحبه با فرزند شهيد] كسي نمي دانست كه محلاتي سرانجام همراه با چهل تن ، پرواز شهادت را آغاز خواهد كرد. او به شهادت عشق مي ورزيد و شهادت شايسته او بود كه به راستي حدود چهل سال ، دار خويش را بر دوش داشت و كفن خويش بر سر.
او بارها مي گفت «كميته ي استقبال امام را من و آقاي دكتر مفتح و آقاي مطهري تشكيل داديم ، آن دو شهيد شدند ، من لياقت شهادت نداشتم.» [مصاحبه با خانواده و فرزند شهيد]
او در پاسخ برادري كه تقاضاي دادن بيوگرافي از ايشان كرده ، در حدود نصف صفحه گزارش مختصري از زندگي خويش را ارائه داده ودر پايان ، اين آيه را نوشته است كه آرزوي شهادت را نشان مي دهد:
« و من يطع الله و رسوله اولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رقيقاً» [سوره نساء/آيه 69]
«هر كس از خدا و رسول اطاعت كند از آن هاست كه خدا بر ايشان نعمت داده ، از پيامبران و صديقين و شهداء و صالحين و چه نيكودوستاني هستند.»
شهيد محلاتي عاشق شهادت بود و آشنايي او با رزمندگان و جانبازان و شهيدان ، اين شعله را هرروز در نهاد او افروخته تر مي ساخت .او عالمان بزرگواري همانند شهيد مطهري ،شهيد مفتح ، شهيد بهشتي و شهداي محراب را مي ديد كه چگونه از زندان تن مي گريزند و به سوي حضرت حق مي شتابند . و نيز پيكرهاي پاك و در خون تپنده رزمندگان اسلام را مشاهده مي كرد كه آن چنان براي دفاع از دين و مبارزه با استكبارجهاني ره صد ساله را يك شبه طي مي كنند و به مقام حزب الهي مي رسند . او كه مرشد و راهنماي اين سلحشوران با ايمان بود ؛چگونه مي توانست در شهادت الگوي آن ها نباشد؟
عصر روز سه شنبه ، يك هفته قبل از شهادتش ، در مراسم تشييع جنازه گروهي از شهيدان شهرخون و قيام «قم» در صحن مطهر حضرت معصومه با شور و التهاب چنين گفت :
«من رشك مي برم به اين شهدا كه چه آرام و پر طمطراق به سان مرغان بهشتي ، بال و پرگشوده اند و به سوي معبود، محبوب در پروازند.»
روز پنج شنبه ، 1364/12/1، قبل از حركت ، توسط آقاي اكرامي به فرودگاه تلفن كردند كه هواپيما را نگه داريد ، من حتماً مي آيم .حتي به ايشان مي گويند ظاهراً يك هواپيماي ديگر هم يك ساعت بعد پرواز مي كند ، شما با آن برويد ، ايشان مي گويد ، خير ، من با همين هواپيما مي آيم. آري شهيد محلاتي با اين هواپيما پرواز كرد. پرواز به سوي كوي دوست و ملكوت اعلي و پرواز به سوي آسمان قدس ربوبي . و باز همراه با چهل تن از خدمتگزاران راستين اسلام و همراه با نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ، همراه با مسؤولين قضائي كشور و همراه با كادر پرواز.
روبه صفتان پر مدعايي كه از پيكار در صحنه نبرد عاجزند و ياراي مقابله روياروي با رزمندگان دلير اسلام را در جبهه نبرد ندارند و در پي شكست بزرگي در عمليات والفجر 8 در منطقه فاو خوردند ، براي جبران عقده هاي فراواني كه از اين شكست در دل داشتند، با چند فروند هواپيماي جنگي ، هواپيماي مسافربري «آسمان» را كه چهل تن از دلباختگان مكتب عشق را به مقصد مي رساند ، در نزديكي اهواز مورد حمله قرار دادند و دست پليد خود را به خون اين عزيزان آغشتند و روي جلاد دان تاريخ را سفيد كردند. آنان با اين جنايت ، برگ سياه ديگري بر دفتر ظلم و تجاوز و ذلت خود افزودند و اينان با خون سرخ خود راه زندگي را جاودانه را پيمودند و دفتر عشق الهي را با انگشت خونين شهادت امضا كردند. ياران هم پرواز از شهيد محلاتي ،همه از شخصيت هاي فداكار و ارزشمند انقلاب اسلامي بودند و مي رفتند تا دعاي كميل را درجمع رزمندگان فاتح «فاو» برگزار كنند. و چه عاشقانه ، با بذل جان و همه هستي دنيوي خويش ، عاشقانه ، سرود وصل سر دادند...
درود و رحمت و غفران خداوند بزرگ و فرشتگانش به روان پاك شهيد بزرگوار محلاتي و همه اولياء و شهيدان راه توحيد . اللهم اجعل وفاتنا قتلا في سبيلك تحت رايه و ليك حجت بن الحسن العسكري صلوات الله عليهم اجمعين . آمين يا رب العالمين .
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 56



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط