روشنگر طريق بيداري(3)

با تبعيد امام خميني به عراق، طلاب و روحانيون مبارز، براي حفظ و ادارة حوزه علمية قم، جامعة مدرسين را تأسيس كردند. شهيد آيت الله مفتح در اين تشكيلات مهم، نقش تعيين كننده اي داشتند وهمواره بر برنامه ريزي و دقت كار تأكيد مي كردند. ايشان با آگاهي از وضعيت جامعه و روند حركت و رشد فكري سياسي آن، نيازبه كار تشكيلاتي را از مهم ترين
سه‌شنبه، 31 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روشنگر طريق بيداري(3)

روشنگر طريق بيداري(3)
روشنگر طريق بيداري(3)


 






 

نيم نگاهي به حيات علمي و عملي عالم مجاهد شهيد آيت اله دکتر محمد مفتح
 

جامعه مدرسين حوزه علميه قم
 

با تبعيد امام خميني به عراق، طلاب و روحانيون مبارز، براي حفظ و ادارة حوزه علمية قم، جامعة مدرسين را تأسيس كردند. شهيد آيت الله مفتح در اين تشكيلات مهم، نقش تعيين كننده اي داشتند وهمواره بر برنامه ريزي و دقت كار تأكيد مي كردند. ايشان با آگاهي از وضعيت جامعه و روند حركت و رشد فكري سياسي آن، نيازبه كار تشكيلاتي را از مهم ترين نيازهاي حوزه مي دانستند.
پيشينه تشكيل اين جامعه به ارتحال آيت الله العظمي بروجردي بر مي گردد. پس از فوت ايشان، عده اي از علما و بزرگان حوزه، براي رفع برخي از نواقص و ايجاد امكان بهره برداري بيشتر از وقت طلاب در حوزه علميه، جلساتي را تشكيل دادند و مباحثي را مطرح كردند. يكي از افراد فعال و اصلي اين جلسات شهيد آيت الله مفتح بودند. نظم دادن به تحصيلات حوزوي، پرداخت منظم و حتي الامكان يكجاي شهريه مراجع، تشكيل مدارس حوزوي و تجديد نظر در مواد درسي، از جمله مسائلي بودند كه در اين جلسات طرح مي شدند. پس از قيام حضرت امام خميني و نهضت روحانيت، اين جلسات تشكل منسجم تري پيدا كردند و نهايتا به نام جامعه مدرسين حوزه علميه قم، به فعاليتهاي خود ادامه دادند.

جامعه روحانيت مبارز تهران
 

اين جامعه به همت بزرگاني چون حضرت آيات شهيد مفتح، شهيد بهشتي، شهيد دكتر باهنر، حضرت آيت الله مهدوي كني، آيت الله امامي كاشاني، شهيد مطهري، شهيد شيخ فضل الله محلاتي، شهيد مهدي شاه آبادي تأسيس شد و از معدود تشكيلاتي است كه در سالهاي انقلاب، ضمن تماس مستقيم با امام خميني (ره)، رهبري و برنامه ريزي مبارزات را در تهران به عهده داشت. به خصوص در راهپيمايي هاي تاسوعا، عاشورا و اربعين و تعطيل بازار، هماهنگي مساجد و مجامع، شهيد آيت الله دكتر مفتح از بنيانگزاران اين جامعه بودند. ايشان به اتفاق علامه شهيد مطهري و ديگر بزرگان، اساس اين جامعه را پي ريزي كردند. ايشان همگام با آيت الله شهيد مطهري اساسنامه اي را براي تشكل بيشتر اين نهاد اسلامي و اجتناب از سياستهاي غير انقلابي و جريانات سازشكارانة ملي گرايانه تدوين كردند. تلاش بي وقفه و منظم شهيد مفتح در تأسيس و ادامه فعاليت اين جامعه، نشانه روح بلند، مبارز و تشكل گراي آن شهيد و يكي از مؤثرترين عناصر در شكل گيري و رهبري جريانات انقلابي و حركت مردم مسلمان در نهضت امام خميني است.

تصدي مؤسسه اطلاعات
 

پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد مفتح با وجود مسئوليتهاي سنگين و فراوان به خاطر حساسيت و علاقه به امور فرهنگي و خصوصاً روزنامه ها و نقش آنها در آگاهي و روشنگري مردم، مسئوليت روزنامه اطلاعات را پذيرفتند و با برنامه ريزي منظم، زمينه تغيير و تحول اساسي آنجا را فراهم آوردند.

مكتب الرضا (ع)
 

مكتب الرضا (ع)، هيئت آذربايجانيهاي مقيم مركز، در اواخر سال 1347 با هدف فعاليتهاي فرهنگي، در تهران آغاز به كار كرد. عمده فعاليتهاي آن عبارت بودند از دعوت سخنرانان برجسته و مبارز و برقراري جلسات پرسش و پاسخ و مسابقه تهيه و تنظيم مقالات بود. بودجه مخارج مكتب الرضا (ع) به طور هفتگي از اعضا دريافت مي شد.
سخنرانان اين هيئت بزرگاني چون: شهيد علامه مرتضي مطهري، شهيد آيت الله مفتح، شهيد دكتر محمد جواد باهنر، حجت الاسلام سيدصدرالدين بلاغي، عالمه محمد تقي جعفري تبريزي، حجت الاسلام سيد احمد شبستري و حجت الاسلام علي دواني بودند.

كار تحقيقاتي
 

شهيد آيت الله مفتح در دهه 1350 با همكاري آيت الله حاج شيخ محمد رضا مهدوي كني، شهيد آيت الله دكتر سيد محمد بهشتي و حضرت آيت الله حاج سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، پيرامون متون اسلامي و ارائه مباحث جديد، جلسات مشتركي را تشكيل دادند و تحقيقات بسيار ارزنده و عميقي را شروع كردند كه متأسفانه ناتمام ماند. در اين جلسات، ابتدا موضوعات و عناوين مورد تحقيق تعيين و هر كدام از بزرگوران فوق الذكر در طول هفته، با مطالعه درباره آن، فيشهايي را تهيه و در جلسه هفتگي كه صبحهاي سه شنبه تشكيل مي شد، در جمع 4 نفري مطرح و درباره آن بحث و بررسي مي كردند.
با اوج گيري انقلاب اسلامي و پس از آن، با پيروزي انقلاب و مسئوليتهاي سنگيني كه بر عهده هر يك از بزرگواران گذاشته شد، فرصت ادامه اين كار عميق از ايشان سلب شد. با شهادت آيت الله دكتر مفتح و سپس آيت الله دكتر بهشتي، به طور كلي اين كار متوقف شد و اميد آن كه ديگران اين خدمت بزرگ علمي را دنبال كنند و به انجام برسانند.

آثار و تأليفات
 

مرحوم دكتر مفتح در عمر كوتاه و پربركت خود، آثار گرانسنگي را به يادگار گذاشتند كه هر يك در نوع خود حكايت از ژرفاي انديشه و دقت ايشان در تجزيه و تحليل مباني علوم اسلامي دارد. شهيد مفتح كه در عرصه هاي اجتماعي و سياسي، به عنوان يك مصلح و يك مبارز تمام عيار حضور داشتند، هنگامي كه قلم در دست مي گرفتند و در شناخت مسائل اسلامي و مباني معرفت شناختي ديني به تأليف و تحقيق مي پرداختند نظرات بديع و دقيقي را ارائه مي كردند كه در نوع خود كم نظيرند.متأسفانه خفاش صفتان نابكار، چراغ وجود ايشان را خيلي زود خاموش كردند و جامعه را از بهره بر دن از انديشة قوي وروح پر معنويت وي محروم ساختند. عارف كامل و مقتداي شيفتگان معنويت و فضيلت، حضرت امام خميني قدس سره نفسه الزكيه دربارة وي فرمودند :
« اميد بود كه از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهره ها براي اسلام و پيشرفت نهضت برداشته شود و اميد است از شهادت امثال ايشان بهره ها برداريم.»

روشنگر طريق بيداري(3)

از تأليفات و تحقيقات و ترجمه هاي استاد:
 

1. «حاشيه اي بر اسفار ملاصدرا » (بزرگ ترين كتاب فلسفه اسلامي ). ايشان در طول دوران تحصيل و تدريس، اين اثر بزرگ فلسفي را مطالعه دقيق كردند و حاشيه اي بسيار عميق و علمي به زبان عربي بر اين كتاب نگاشتند كه اين خود نشانه ديد عميق و آگاهي وسيع ايشان از فلسفه است. اين اثر ارزشمند متأسفانه هنوز به صورت خطي باقي مانده و منتشر نشده است.
2. «ترجمه تفسير مجمع البيان» كه از باارزش ترين تفاسير شيعي است و با همفكري و همياري آيت الله حاج شيخ حسين نوري همداني و تني چند از فضلاي قم منتشركردند.
3. «روش انديشه در علم منطق » كه هم اكنون به عنوان متن درسي در حوزه و دانشگاه تدريس مي شود.
4. كتاب «حكمت الهي در نهج البلاغه» اين كتاب پايان نامه دكتراي شهيد آيت الله متفح از دانشگاه تهران است. محور اصلي اين رساله، دين و فلسفه و رابطه آنها با يكديگر است و استاد شهيد در آن به اثبات وجود خدا، صفات صانع، جبر و اختيار، شبهه و قضا و قدر، پرداخته اند و نهج البلاغه را در موارد مذكور بررسي و تحليل و تفسير كرده اند. در مباحث ديگر اين كتاب، صفت تكلم، ديدگاه فرق اسلامي و عقايد متكلمين متعزله، مشروحاً بيان شده اند. استاد شهيد در تهيه و نوشتن اين رساله تلاش فراواني كردند به نحوي كه اين اثر به عنوان تحقيقي عميق و دقيق مورد مراجعه محققان، انديشمندان و تمام علاقمندان به اين مباحث است.
شهيد مفتح در مقدمه با اشاره به اين تحقيق مي گويند: «پس از آن كه خداوند توفيق داد در دوره د كتراي دانشكده الهيات و معارف اسلامي را در رشته معقول گذراندم، طبق معمول لازم بود كه موضوعي را انتخاب كنم و به عنوان پايان نامه تحصيلي تحقيقاتي ابتكاري را در آن موضوع نشان دهم.»
5. كتاب « آيات اصول اعتقادي قرآن» مشتمل بر بخشي از سخنرانيهاي استاد است. استاد در دفاع از امام (ع) مي نويسند: «ما هدايت و زعامت را بر روي هم در مورد امام، خلافت مي ناميم. پيامبر (ص) هر دوي اين مقام را داشتند و امام هم بايد همين گونه باشد. پس چون منصب امام همان منصب پيامبر معصوم (ص) است، امام نيز بايد معصوم باشد و نيز ويژگيهاي ديگر از قبيل تقوا، علم، زهد، ورع و آگاهي كه در نبي هست، در امام نيز بايد باشد.» از مطالب ديگر اين رساله «به كجا مي رويم» و «حكومت اسلامي و فلسفه انقلاب و حكومت» است كه نمونه هايي از مقالات و سخنرانيهاي استاد است.
6. «وحدت دو قشر روحاني و دانشگاهي»

شهادت
 

با طليعه پيروزي انقلاب اسلامي، گروههاي التقاطي در صحنة سياسي جامعه ظاهر شدند. اين جريان كه از يك سو همچون «نهروانيان» در حماقت و تعصب غوطه ور بودند، از سوي ديگر توسط نفوذيهاي مرئي و نامرئي وابسته به سازمان جاسوسي «سيا» و «اينتليجنت سرويس» فعال شدند و به نام دفاع از دين و قرآن، عليه روحانيت مبارزه و آگاه و انقلاب اسلامي، موضعگيري قرآن، موضعگيري كردند. اوليه ثلمه اي كه بر اسلام وارد شد، شهادت علامه شهيد آيت الله مرتضي مطهري بود. آنها با ترور شهيد آيت الله محمد علي قاضي طباطبايي فعاليت تروريستي خود را گسترش دادند و با عنوان گوره «فرقان » مرتكب جنايات بيشماري شدند و ضربات جبران ناپذيري را به انقلاب و فرهنگ جامعه وارد كردند، كه يكي از آنها «ترور آيت الله دكتر محمد مفتح» در 27 آذر 1358 بود.

گزارش شهادت
 

در روز بيست و هفتم آذر سال 1358 آيت الله مفتح ساعت 8/20 صبح از منزل مسكوني خود حركت كردند و در ساعت 9 وارد دانشكدة الهيات شدند. درهمين حال يك موتور سيكلت و سه سرنشين از خيابان فرعي به طرف محل دانشكده آمدند. دو تروريست از موتور پياده شدند و با دست اسلحة زير لباس خود را لمس كردند و جدا از هم، عرض خيابان را طي كردند و بعد از ورود به محوطه حياط، مستقيماً به سوي بالكن جلوي ساختمان دانشكده الهيات رفتند. تروريست دوم با فاصله پانزده متر از خيابان عبور كرد و در پياده روي جلوي دانشكده ايستاد. تروريست سوم كه رانندگي موتور را بر عهده داشت، پس از پياده كردن آن دو، به كوچه مقابل دانشكده پيچيد و در ابتداي كوچه دور زد و توقف كرد و از موتورسيكلت پياده شد و با حالت نگراني و آشفتگي به سوي خيابان اصلي رفت و در حالي كه اسلحه خود را لمس مي كرد، به سوي خيابان نگريست.
رأس ساعت 9 صبح، اتومبيل حامل آيت الله مفتح به حوالي دانشكده رسيد. تروريست سوم كه در پياده روي مقابل دانشكده نگهباني مي داد تا ورود استاد را خبر دهد، با شتابزدگي به شريك جرمش كه در پياده روي مقابل ايستاده بود، نگاه كرد و كلاه كاسكتش را دو دستي به علامت دستور ترور از سر برداشت و با سرعت به داخل كوچه رفت، كلاه را روي آيينه موتور سيكلت گذاشت و برگشت. اتومبيل استاد در پياده روي عريض جلوي دانشكده ايستاد. در همين حال، راننده كه در حال نگريستن به دكتر از آيينه داخل ماشين بود با حالتي حاكي از بيم و نگراني خطاب به استاد گفت،«استاد»
استاد يادداشتهاي و كتابهاي خود را از صندلي برداشتند و با کمال طمأنينه، پاسخ دادند، «زندگي ما دست خداست. نگران نباشيد.»
دكتر پياده وارد دانشكده شدند. در اين حال، تروريست سوم كه در سمت مقابل دانشكده ايستاده بود، به سوي اتومبيل رفت، راننده (پاسدار شهيد اصغر نعمتي) را كه در حال پياده شدن بود، هدف چندين گلوله قرار داد و او را در همان لحظه اول به شهادت رساند. آيت الله مفتح وقتي صداي شليك گلوله را شنيدند سر خود را عقب برگرداندندو ناگهان تروريست دوم كه در حياط مستقر بود، به سوي استاد شكليك كرد. محافظ دكتر با سلاح خود به مقابله برخاست و استاد در پوشش آتش محاظ (پاسدار شهيد جواد بهمني ) و فرصت به دست آمده، با سرعت به طرف ساختمان دانشكده رفتند، ولي گلوله جنايتكاران، امانشان نداد. چند تير پي در پي به دست، شانه و پاي ايشان اصابت كرد. تروريستي كه راننده را شهيد كرده بود، به كمك شركاي خود از كنار در و از پشت محافظ، استاد را هدف گلوله قرار داد و بلافاصله به سوي موتورسيكلت رفت، آن را روشن كرد و آماده فرار شد. دكتر وارد بالكن جلوي ساختمان دانشكده شدند، در حالي كه خون از نقاط مختلف بدنشان جاري شده و عبايشان را گلگون كرده بود. يكي از تروريستها خود را به ايشان رساند در گوشه اي كه براي استاده راه گريزي نبود، مغز ايشان را هدف چندين گلوله قرار داد. پس از آنكه جنايتكاران به كار خود پايان دادند، صحنه را ترك كردند و گريختند. دكتر را به بيمارستان اميراعلم منتقل كردند. تيم پزشكي براي نجات جان ايشان تلاش فراوان كرد، با اين همه،دكتر مفتح همزمان با اذان ظهر، در ساعت 12 روز 27 آذر، به لقاء الله پيوست.
بدين ترتيب يكي ديگر از «شهداي فضيلت» به ابديت عروج كردو به قول برادر استاد :
«جامعه اسلامي با برگزيدن شهادت كه ساليان دراز به فراموشي سپرده شده بود، اينك آن را دوباره زنده كرد. دشمن اينك براي توطئه، خلع سلاح شده و مي بيند كه حربه هاي پوسيده اعزام ناوگان دريايي و تهديد به محاصرة اقتصادي، در روند انقلاب مؤثر نيست و لذا به وسيلة مزدوران خود دست به كشتار ناجوانمردانه فرزندان راستين انقلاب مي زند. غافل از اينكه شهادت براي ما افتخار است. امپرياليسم جهانخوار گمان مي كند با كشتن امثال دكتر مفتح مي تواند بار ديگر ما را زير سلطه استثمار ببرد، حال آنكه اين شهادتها نفرت مردم را نسبت به امپرياليسم جهانخوار بيشتر خواهد كرد...»
در روز چهارشنبه 28 آذر 1385 دانشجويان و مردم انقلابي تهران، پيكر مطهر به خون آغشته آيت الله دكتر مفتح و دو پاسدار شهيدش را از شبستان مسجد دانشگاه به طرف لانه جاسوسي حركت دادند. جمعيت يكصدا شعار مي داند، «آمريكا ! آمريكا! ننگ به نيرنگ تو... عزا عزاست امروز، خميني بت شكن صاحب عزاست امروز...» پيكرهاي پاك شهدا به شهر مقدس قم منتقل و در ساعت 4 بعدازظهر روز 1358/9/28، در حالي كه حضرت امام خميني و ديگر مراجع تقليد در جمع تشييع كنندگان حضور يافتند، تشييع ودر صحن حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شدند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 14



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط