نگاهي به تحول آراي پيتر برگر درباره سکولاريسم(3)

مورخان درست مي گويند که ابعاد چند گانه تجربه ي ديني داراي ثبات انسان است که بارها ظهور خواهد کرد؛ هرچند جهان بيني رسمي جامعه حضور آن را انکار کند. برگر مي گويد: کساني از ما که به تفسير ديني واقعيت علاقه مندند، چنين ديدگاهي را ترجيح خواهند داد. من جزو اين افراد هستم، اما نمي گويم که بررسي علمي دين بايد به اين نوع تصديق
پنجشنبه، 2 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به تحول آراي پيتر برگر درباره سکولاريسم(3)

نگاهي به تحول آراي پيتر برگر درباره سکولاريسم(3)
نگاهي به تحول آراي پيتر برگر درباره سکولاريسم(3)


 

نويسنده: حسن يوسف زاده




 

ب) عدم امکان تداوم و عرفي شدن
 

مورخان درست مي گويند که ابعاد چند گانه تجربه ي ديني داراي ثبات انسان است که بارها ظهور خواهد کرد؛ هرچند جهان بيني رسمي جامعه حضور آن را انکار کند. برگر مي گويد:
کساني از ما که به تفسير ديني واقعيت علاقه مندند، چنين ديدگاهي را ترجيح خواهند داد. من جزو اين افراد هستم، اما نمي گويم که بررسي علمي دين بايد به اين نوع تصديق فلسفي استوار باشد؛ بلکه به شدت معتقدم که اين کار بايد به لحاظ معرفت شناختي بي طرفانه انجام شود.(1)
انسان شناسي برگر به او کمک مي کند تا به اين نتيجه برسد که نظريه هاي عرفي، در نهايت رو به افول خواهند رفت. چون انسان از نظر زيستي در پي گستراندن سايبان مقدس بر عرصه ي گيتي است تا آن را معنادار سازد و اين ويژگي از انسان تفکيک ناپذير است؛ زيرا در سرشت او ريشه دارد. نظام هاي عرفي که ويژگي بارز آنها شک و عدم قطعيت است، چه بسا براي مدتي بر جوامع و آگاهي بشري سيطره پيدا کنند، اما دوام نخواهند آورد.
نوگرايي سعي دارد در قطعياتي که مردم در طول تاريخ با آن زيسته و خو گرفته اند، شبهه اي ايجاد کند. شک و شبهه در مورد قطعيات، وضعيتي ناراحت کننده ايجاد مي کند که بسياري آن را غيرقابل تحمل مي دانند و لذا، حرکت هاي ديني که ادعاي ارايه قطعيات به مردم را دارند، مقبوليت عام مي يابند. ساختار رواني نوع انسن به گونه اي است که شک و عدم قطعيت او را مي آزارد و بسياري از مردم، به خصوص آنان که ميراث دار سنت هاي ديني هستند، به دشواري با آن کنار مي آيند. به همين دليل، در مواجهه با سرگرداني عقل مدرن، مردماني بر سنت هاي ديني يقين آور پاي مي فشارند. اين امر باعث شده که جهان مدرن در عين حال شاهد جنبش هاي ضدعرفي هم باشد و تعامل و چالش هاي مداومي بين سنت، که عمدتاً جلوه هاي ديني دارد، و مدرنيته، فرايند عرفي شدن جلوه اي از آن است، جريان داشته باشد.(2)
اما برگر معتقد است قطعيت گذشته ديگر حاصل نخواهد شد:
افرادي که از عدم قطعيت رنج مي برند، مستعد پذيرش هرگونه قطعيت ارائه شده مي گردند و احتمال گرويدن به مکاتبي که ادعاي حقيقت مطلق را دارند، بيشتر مي شود و مکاتبي که چنين ادعايي دارند، ممکن است مذهبي و ممکن است عرفي باشند و افرادي که به اين مکاتب جذب مي شوند متعصب مي شوند؛ به تعبير ديگر، همان نهيليست هاي ديروز نسبت به آموزه هاي جديد در مورد حقيقت متعصب مي گردند و اين روند پس از مدتي معکوس مي شود؛ يعني افراد مجدداً در وضعيت پلوراليستي قرار مي گيرند و بسوي نسبيت کشيده مي شوند و همين طور يک حالت ديالکتيک ميان نهيليست و تعصب وجود دارد که همواره در جريان است. افراد هميشه در حسرت قطعيت گذشته باقي مي مانند.(3)
برگر در همين زمينه مي گويد:
چنانچه نظرات من درست باشد، بايد واژگونه شدن هرچه بيشتر عرفي شدن را در آينده شاهد باشيم؛ هرچند کارشناسان « رسمي» تعريف واقعيت سعي خواهند کرد گوش هايشان را به روي صداهاي غرنده و زيرين اين روند بربندند و حتي الامکان نخواهند گذاشت اين صدا به گوش ديگران برسد؛ اما خدايان بسيار کهن و بسيار قدرتمندند.(4)
در اين نظر که روند عرفي شدن نمي تواند براي هميشه ادامه داشته باشد، دانشمندان زيادي با برگر هم عقيده اند. البته برگر به طور مستقل چنين تعبيري ندارد؛ بلکه در آنجا که از ناتواني مشروعيت بخشي هاي عرفي در پاسخ به پرسش هاي اساسي و معناي زندگي سخن مي گويد، به همين امر تأکيد مي کند. برگر در محکوم کردن منابع جايگزين معنا به همان نکته اشاره مي کند: « من تحت تأثير ناتواني دروني جهان بيني هاي عرفي شده براي پاسخ به پرسش هاي وضعيت بشري، پرسش هاي مربوط به از کجا، چه و چرا قرار گرفتم. اين سؤال هاي بنيادي به هيچ وجه از بين نمي روند و تنها با پيش پا افتاده ترين شيوه ها از سوي اديان تقلبي عرف گرايي پاسخ داده مي شوند.(5) به رغم شواهد قوي درباره ي کاهش علاقه به دين، دوام عرفي شدن غيرممکن است؛ زيرا در حيات انساني شرايطي وجود دارد که پرسش از مسائل ماورائي را گريزناپذير مي کند. ما براي يافتن معناي زندگي ناچار از روي آوردن به چنين پرسش هايي هستيم.
اين امر را شايد بتوان با مراجعه به ديدگاه هاي استارک(6) و بن بريج(7) بيشتر توضيح داد. نظريه ي استارک و بن بريج با اين قضيه آغاز مي شود که مردم به دنبال پاداش هستند و براي آن هزينه مي دهند. بعضي از پاداش ها کمياب و غيرقابل دست رس اند. زماني که پاداش هاي بسيار مطلوب به طور مستقيم دور از دسترس باشند، مردم به جاي آن به جبران کننده ها روي مي آورند. استارک در جايي مي گويد: جبران کننده ها شکلي از « من به تو بدهکارم» هستند. آنها وعده مي دهند که به جاي ارزشي که در حال حاضر حاکم است، پاداش موردنظر آنها سرانجام به دست خواهد آمد. به نظر اين نويسندگان، جبران کننده ها مجموعه اي از باورها و دستورالعمل هايند که جايگزين دستاوردهاي سهل الوصول پاداش ها مي شوند. جبران کننده ها دسترسي به پاداش اصلي را به آينده ي دور محول مي کنند؛ اما جبران کننده ها متفاوت اند؛ در مواردي مانند درمان زگيل يا معناي کلي حيات مشخص هستند، اما برخي از پاداش ها چنان عظيم و کمياب اند که تنها با فرض جهان ماورائي دسترسي به آنها ممکن مي شود و نظام عرفي از عهده چنين کاري برنمي آيد.
از اين گفته دو چيز به دست مي آيد: اولاً، فاصله گرفتن سازمان هاي ديني از فلسفه ماوراي طبيعت مايه ي ضعف آنها مي شود؛ زيرا در اين صورت نمي توانند جبران کننده هاي قوي را فراهم آورند. از نظر استارک و بن بريج دليل کاهش پروتستانتيسم ليبرال نيز در همين امر نهفته است. کساني که از کليساها فرار مي کنند به دامن انسان گرايي سکولار پناهنده نمي شوند؛ بلکه در نهايت به طرف باورهاي سنتي گرايش پيدا مي کنند و اين يک نکته ي بسيار با اهميت است که برگر نيز بدان توجه کرده است؛ چنانچه خود آنان نيز چنين نباشند، نسل آنان اين کار را خواهند کرد. پس، عرفي شدن يک فرايند خودمحور سازنده است و هرجا مذاهب عمده سر فرود آورند، باورهاي جديدي از نوع ماورايي پديد آمده، جبران کننده هاي معتبري را ارائه خواهند کرد؛ ثانياً سازمان هايي که خود وعده بزرگ ترين و پايدارترين پاداش ها را مي دهند، به مباني ماورائي روي خواهند آورد.(8) چه بسا اين اتفاق در شکل جنبش هاي جديد ديني باشد که سيطره نظام سکولار را برنمي تابند. خيزش هاي ديني در انتقاد از نظام سکولاريسم، با يکديگر تفاوت هايي دارند؛ ولي آنچه آنان درباره ي آن اتفاق نظر دارند، بي محتوا بودن فرهنگي است که تلاش دارد بدون هيچ گونه پايگاه متعالي، همه گير و فراگستر شود. فصل مشترک تمام خيزش هاي مختلف ديني در انتقاد از سکولاريسم اين است که هستي انسان بدون بهره مندي از تعالي ديني، چيزي جز يک هستي فقير و حتي سست بنياد نيست.(9)
اما نقايص ديگري در نظريه ي عرفي شدن وجود دارد که برگر بدان توجه نکرده است. از نظر کريستين اسميت،(10) نظريه ي عرفي شدن نقص هاي اساسي دارد:
اولاً، بيش از حد انتزاعي (11) است. ثانياً، فاقد عامل انساني است؛ يعني فرايندي است که بدون توجه به عامل انساني در حرکت سير مي کند و عرفي شدن را بدون عرفي کنندگان نمايش مي دهد. ثالثاً، به جبرگرايي افراطي دچار است. « به حاشيه رفتن اديان از زندگي سياسي به عنوان يک فرايند طبيعي و غيرقابل اجتناب همچون ميتوز،(12) سلول يا بلوغ جنسي به تصوير کشيده شده است.» نظريه ي عرفي شدن در سنت آگوست کنت و اسپنسر، بازتاب يک نگاه خطي به تکامل اجتماعي است. اميل دورکيم مي نويسد: اگر يک حقيقت وجود داشته باشد که تاريخ به ما مي آموزد، عبارت از اين است که دين به تدريج بخش کوچک تر و کوچک تري از حيات اجتماعي را در بر مي گيرد؛ رابعاً، ايدئاليستي است؛ خامساً، خيالي است؛ سادساً، بر خودويرانگري دين بيشتر تأکيد شده است؛ سابعاً، اينکه نگرش مکانيکي وجود دارد. برايان ويلسون تأکيد مي کند که دين و مدرنيته ناسازگارند.
اسميت به همه ي پاسخ مي دهد:
اما جامعه شناسان و مورخين توضيح ندادند که دقيقاً چگونه و چرا اين تغييرات اجتماعي اثرات به اصطلاح زيان بخش بر روي دين دارد. دقيقاً چرا بايد شهري شدن يا پيشرفت هاي تکنولوژيکي اقتدار دين را تضعيف کنند؟ دقيقاً صنعتي شدن و مهاجرت منجر به خصوصي سازي ديني مي شود؟ چرا ما بايد با اينها به عنوان « عوامل مهم تاريخ» برخورد کنيم که با سنگي دلي جاده ي خود را به سوي خصوصي سازي ديني صاف مي کند؟(13)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. Peter.L Berger, Some Second Thoughts on Substantive versus Functional Definitions of Religion". Journal for the Scientific Study of Religion,N.13,No.2.pp.125-133.
2. پيتر ال برگر و توماس لاکمن؛ افول سکولاريسم، ص 27.
3.Berger Peter.L," Protestantism and the Quest for Certainty". The Christian Century. Volum:115.Issue:23.August 26,P:782+.
4. Ibid.
5.Berger Peter.L,Religion in a Revolutionary Society, Washington DC:American Enterprise Institute for Public Policy Research,p.15.
6. Rodney Stark.
7. William Sins Baninbridge.
8. Steve Bruce, Choice and Religion: A Critique of Rational Choice Theory; p.30-44.
9. پيتر ال برگر و توماس لاکمن؛ افول سکولاريسم؛ ص 29.
10. CristianSmith.
11. Over-abstraction.
12. تقسيم هسته سلول بدوقسمت بدون کم شدن کرموزم ها(cell mitosis)
13. نوهاس، 2:2005.
 

منبع:فصل نامه علمی تخصصی معرفت فرهنگی اجتماعی ش 1
ادامه دارد...




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط