حرفي از جنس محبت!
عواطف يعني چه؟
اگر از شما بپرسند عواطف يعني، چه،چه پاسخي مي دهيد؟ اطرفيان و نزديکان شما چه پاسخي مي دهند؟ منظور ، کساني است که روانشناس نيستند و دراين حوزه نيز کار نمي کنند. معمولا پاسخ مردم به اين که عواطف چيست، اين است که عواطف يعني احساس محبت وعلاقه و بروز آن احساس نسبت به شخص ديگر، گاهي هم مي شنويم که مي گويند: «فلاني آدم عاطفي است » و منظورشان اين است که فلاني آدم لطيف و حساس و پرمحبتي است . در مجموع وقتي صحبت از عواطف مي شود بلافاصله حالت احساسي خوشايندي از جنس عشق و محبت به ذهن متبادر مي شود.حالا اگر بپرسند هيجان يعني چه،چه مي گوييد؟ در اين باره هم معمولا پاسخي که مي شنويم دلالت بر رفتاري مي کند ازجنس جوش و خروش و ناآرامي و اضطراب.هرچند همه اين اظهارنظرها تا حدي درست است و به بخشي از رفتارهاي هيجاني يا عاطفي اشاره دارد، اما همه مطلب نيست. حالا به تعريف هيجان از نظر علوم رفتاري توجه کنيد. معمولا هيجان و عواطف نيز يکسان يا نزديک به هم معني شده اند:«هيجان ، واکنش احساسي پيچيده اي است مرکب از يک عده تغييرات فيزيولوژيک که در تغييرات بدني که مقدمه اعمال آشکارند، ظاهر مي شود».پس هيجان يا عاطفه نوعي واکنش است ، يعني نوعي رفتار و جنبه احساسي دارد وناشي از يک حس وادراک آن است (توجه به تعريف احساس از نظر روانشناختي نيز ضروري است ). از آنجا که احساس در انسان ها داراي جنبه هاي خوشايند يا ناخوشايند است، پس عواطف و هيجان ها که رفتارهاي ناشي از احساس هاي انسان است ، خود داراي جنبه هاي خوشانيد وناخوشايند مي باشد؛ بنابراين تصور اينکه عواطف تنها داراي بار خوشايند است ،درست نيست. با چند مثال از هيجان ها و عواطف به اثر آنها در زندگي مي پردازيم. حالت هاي مثل غم، شادي ، خشم ، عصبانيت ،ترس ، اضطراب و افسردگي همگي حالت هاي عاطفي يا هيجاني است که به نوعي عکس العمل رفتاري را نيز با خود دارد. شيوه هاي بروز عواطف در افراد، گوناگون است وتحت تأثير يادگيري و زمينه هاي زيستي وارثي قرار مي گيرد، اما آنچه قطعيت دارد اين است که رفتارها جنبه يادگيري دارند، بنابراين مي توان برنامه هايي براي آموزش ايجاد تعادل و هماهنگي در بروز عواطف درنظر گرفت وبه اين ترتيب به طور غيرمستقيم به کودکان کمک کرد تا عواطف خود را به درستي بروز دهند. عده اي فکر مي کنند که تسلط بر رفتار عاطفي يعني کوشش براي سرپوش گذاشتن برآنها وبروز ندادنشان ، نادرست است وبايد به فکر ايجاد محيط هايي باشيم تا درآن فرزندان ما به طور غيرمستقيم و با يادگيري از الگوهاي سالم در اطراف خود بتوانند عواطفشان را به درستي وبه اندازه لازم نشان دهند. اصولا نشان دادن عواطف، چه عواطف خوشايند و چه عواطف ناخوشايند، براي سلامتي، بقا و ارتباط سالم بين انسان ها ضروري است.
منبع:نشریه ایرانیان شماره 34
اگر از شما بپرسند عواطف يعني، چه،چه پاسخي مي دهيد؟ اطرفيان و نزديکان شما چه پاسخي مي دهند؟ منظور ، کساني است که روانشناس نيستند و دراين حوزه نيز کار نمي کنند. معمولا پاسخ مردم به اين که عواطف چيست، اين است که عواطف يعني احساس محبت وعلاقه و بروز آن احساس نسبت به شخص ديگر، گاهي هم مي شنويم که مي گويند: «فلاني آدم عاطفي است » و منظورشان اين است که فلاني آدم لطيف و حساس و پرمحبتي است . در مجموع وقتي صحبت از عواطف مي شود بلافاصله حالت احساسي خوشايندي از جنس عشق و محبت به ذهن متبادر مي شود.حالا اگر بپرسند هيجان يعني چه،چه مي گوييد؟ در اين باره هم معمولا پاسخي که مي شنويم دلالت بر رفتاري مي کند ازجنس جوش و خروش و ناآرامي و اضطراب.هرچند همه اين اظهارنظرها تا حدي درست است و به بخشي از رفتارهاي هيجاني يا عاطفي اشاره دارد، اما همه مطلب نيست. حالا به تعريف هيجان از نظر علوم رفتاري توجه کنيد. معمولا هيجان و عواطف نيز يکسان يا نزديک به هم معني شده اند:«هيجان ، واکنش احساسي پيچيده اي است مرکب از يک عده تغييرات فيزيولوژيک که در تغييرات بدني که مقدمه اعمال آشکارند، ظاهر مي شود».پس هيجان يا عاطفه نوعي واکنش است ، يعني نوعي رفتار و جنبه احساسي دارد وناشي از يک حس وادراک آن است (توجه به تعريف احساس از نظر روانشناختي نيز ضروري است ). از آنجا که احساس در انسان ها داراي جنبه هاي خوشايند يا ناخوشايند است، پس عواطف و هيجان ها که رفتارهاي ناشي از احساس هاي انسان است ، خود داراي جنبه هاي خوشانيد وناخوشايند مي باشد؛ بنابراين تصور اينکه عواطف تنها داراي بار خوشايند است ،درست نيست. با چند مثال از هيجان ها و عواطف به اثر آنها در زندگي مي پردازيم. حالت هاي مثل غم، شادي ، خشم ، عصبانيت ،ترس ، اضطراب و افسردگي همگي حالت هاي عاطفي يا هيجاني است که به نوعي عکس العمل رفتاري را نيز با خود دارد. شيوه هاي بروز عواطف در افراد، گوناگون است وتحت تأثير يادگيري و زمينه هاي زيستي وارثي قرار مي گيرد، اما آنچه قطعيت دارد اين است که رفتارها جنبه يادگيري دارند، بنابراين مي توان برنامه هايي براي آموزش ايجاد تعادل و هماهنگي در بروز عواطف درنظر گرفت وبه اين ترتيب به طور غيرمستقيم به کودکان کمک کرد تا عواطف خود را به درستي بروز دهند. عده اي فکر مي کنند که تسلط بر رفتار عاطفي يعني کوشش براي سرپوش گذاشتن برآنها وبروز ندادنشان ، نادرست است وبايد به فکر ايجاد محيط هايي باشيم تا درآن فرزندان ما به طور غيرمستقيم و با يادگيري از الگوهاي سالم در اطراف خود بتوانند عواطفشان را به درستي وبه اندازه لازم نشان دهند. اصولا نشان دادن عواطف، چه عواطف خوشايند و چه عواطف ناخوشايند، براي سلامتي، بقا و ارتباط سالم بين انسان ها ضروري است.
منبع:نشریه ایرانیان شماره 34
/ج