ده آزمايش تاريخي جهان
نويسنده: منصوره صفادار
اگرچه دانشمندان تاكنون توانسته اند اجزاي تشكيل دهنده ي ذره هاي زير اتمي را در شتاب دهنده ها از يكديگر جدا كنند، توالي ژنوم انسان را كشف و فعاليت ستارگان دوردست را تجزيه و تحليل كنند، اماهنوز هم آزمايش هايي توجه دانشمندان را به خود جلب مي كند كه ميليون ها دلار هزينه در بر داشته و جريان بزرگي از اطلاعات ايجاد مي كند؛ آزمايش هايي كه پردازش آنها توسط ابر رايانه ها ماه ها به طول مي انجامد. بسياري از اين گروه هاي پژوهشي توسعه پيدا كرده اندو براي انجام فعاليت با هم مشاركت مي كنند.
اما بايد اذعان كرد كه مفاهيم علمي به ذهن هاي منحصر به فردي كه خود را درگير راز و رمزهاي جهان كرده اند، راه مي يابد. هنگامي كه رابرت پي. كريس، از گروه فلسفه ي دانشگاه ايالتي نيويورك واقع در استوني بروك و مورخ آزمايشگاه ملي بروكهان از فيزيكدانان خواست كه زيباترين آزمايش هاي كل تاريخ را نام ببرند، مشخص شد كه ده نفر نخست اين فهرست بيش تر بطور انفرادي كار كرده اند و دستياري نداشتند.
اين فهرست نگرش جالبي از تاريخ دو هزار رساله ي اكتشاف را پيش روي ما مي گذارد.
حالا ديگر فقط محاسبه هاي باقي مانده بود. فرص كنيد زمين گرد است، دراين صورت محيط دايره ي آن 360 درجه است. با اين تفسير اگر دو شهر از يكديگر هفت درجه دور باشند، مي توان گفت به اندازه ي هفت سيصد و شصتم با يك پنجاهم يك دايره ي كامل از هم فاصله دارند. با اندازه گيري فاصله ي دو شهر، مشخص شد كه اين دو پنج هزار استاديوم (واحد طول برابر با حدود 185 متر) از كيدگر دورند. ارتوستن نتيجه گرفت كه محيط زمين پنجاه برابر اين فاصله، يعني 250 هزار استاديوم است. از آنجا كه دانشمندان در مورد طول واقعي يك استاديوم يوناني اختلاف نظر دارند، غير ممكن است بتوانيم دقت اين اندازه گيري را تعيين كنيم، اما بر پايه ي برخي از محاسبه ها گفته مي شود خطاي اين اندازه گيري حدود پنج درصد است.(رتبه ي7)
«گاليلئوگاليله» كه استاد كرسي رياضيات در دانشگاه پيزا بود، آن قدر جسارت داشت كه دانش پذيرفته شده را با چالش رو به رو كند. اين داستان از جمله ماجراهاي معروف تاريخ علم است؛ گفته مي شود وي دو جسم با وزن هاي مختلف را از بالاي برج كج(پيزا در ايتاليا) شهر رها كرد و نشان داد كه آن اجسام دريك زمان به زمين مي رسند. به چالش طلبيدن باورهاي ارسطو ممكن بود براي گاليله به قيمت از دست دادن شغلش تمام شود، اما وي با اين كار نشان داد كه داور نهايي در موضوع هاي علمي، رويدادهاي طبيعي است نه اعتبار افراد. (رتبه ي 2)
گاليله با وزن كردن مقدار آب تخليه شده، زمان را اندازه گرفت و آن را با مسافتي كه گلوله طي كرده بود، مقايسه كرد. ارسطو پيش بيني كرده بود كه سرعت گلوله هاي غلتان ثابت است و اگر مدت زمان حركت را دو برابر كند، مسافت طي شده دو برابر مي شود. اما گاليله نشان داد كه مسافت طي شده با مجذور زمان متناسب است، يعني اگر مدت زمان حركت را دو برابر كنيد، مسافت طي شده چهار برابر مي شود. علت آن نيز اين است كه توپ در اثر جاذبه ي گرانشي بطور مرتب شتاب مي گيرد.(رتبه ي 8)
در پايان دهه ي اول قرن هجدهم، «هنري كاونديش» تصميم گرفت به اين پرسش پاسخ دهد. وي يك ميله ي چوبي را كه حدود دو متر طول داشت، انتخاب كرد و سپس يك گلوله ي كوچك فلزي به هر طرف اين ميله ي چوبي وصل كرد تا شبيه يك دمبل شود، سپس آن را با سيمي آويزان كرد، سپس دو گلوله ي سربي را كه حدود 160 كيلوگرم جرم داشتند، به توپ هاي كوچك دو سر ميله ي چوبي نزديك كرد تا نيروي گرانشي لازم براي جذب كردن آنها ايجاد شود. گلوله ها حركت كردند و در نتيجه سيم تاب برداشت. كاونديش با وصل كردن يك قلم كوچك در دو طرف ميله توانست ميزان جابجايي ناچيز گلوله هارا اندازه بگيرد. وي براي محافظت دستگاه از جريان هوا، آن را كه ترازوي پيچشي ناميده مي شود، درون اتاقكي قرار داد و با يك تلسكوپ ميزان جابجايي را خواند. وي با اين دستگاه توانست مقداري را كه به ثابت گرانشي معروف است، با دقت بسيار زيادي اندازه گيري كند و با استفاده از ثابت گرانشي، چگالي و جرم زمين را به دست آورد. اراستوتن توانست محيط زمين را اندازه بگيرد، اما كاونديش جرم زمين را بدست آورد.(رتبه ي 6)
در سال 1803 توماس يانگ پزشك و فيزيكدان انگليسي تصميم گرفت اين نظريه را بيازمايد. وي سوراخي را در پرده ي پنجره ايجاد كرد و آن را با يك مقوا كه به وسيله ي سوزن شكاف كوچكي در آن ايجاد كرده بود، پوشاند. سپس، نوري را كه از اين شكاف مي گذشت، با استفاده از يك آيينه منحرف كرد. در مرحله ي بعد، ورقه ي نازكي از كاغذ انتخاب كرد كه فقط يك سي ام اينچ (حدود يك ميلي متر) ضخامت داشت و آن را به طور دقيق در مسير عبور نور قرار داد تا پرتو نور را به دو قسمت تقسيم كند. نتيجه ي اين آزمايش طرحي از نوارهاي متناوب روشن و تاريك بود.
اين پديده را فقط با فرض اينكه پرتوهاي نور همانند موج رفتار مي كنند، مي توان تفسير كرد. نوارهاي روشن وقتي مشاهده مي شوند كه دو قله ي موج با يكديگر همپوشاني و يكديگر را تقويت كنند، اما نوارهاي سياه وقتي ايجاد مي شوند كه يك قله ي موج با موج مخالف آن تركيب شود و يكديگر را خنثي كنند.
اين آزمايش سال هاي بعد با استفاده از يك مقوا كه در آن دو شكاف براي تقسيم نور به دو پرتو ايجاد شده بود، تكرار شد و به همين دليل به آزمايش شكاف دو گانه نيز مشهور است. اين آزمايش بعدها به معياري براي تعيين حركت شبه موجي تبديل شد؛ حقيقتي كه يك قرن بعد، هنگامي كه نظريه ي كوانتوم آغاز شد اهميت بيش از اندازه يي يافت.(رتبه ي 5)
وي با استفاده از يك عطرپاش، قطره هاي زير روغن را به درون اتاق كوچك شفافي اسپري كرد. در بالا و پايين اين اتاق كوچك، صفحه هاي فلزي قرار داشتند كه به باتري متصل بودند و درنتيجه يكي از صفحه هاي مثبت و صفحه ي ديگر منفي بود. از آنجا كه اين قطره ها هنگام عبور در هوا داراي مقدار جزيي بار الكتريكي مي شد، مي توان سرعت سقوط اين قطره ها را با تغيير ولتاژ صفحه هاي فلزي تنظيم كرد. هنگامي كه نيروي الكتريكي بطور دقيق با نيروي گرانشي برابر شود. قطره هاي روغن همانند ستارگان درخشان در پس زمينه، تاريك به نظر مي رسند و در هوا معلق مي مانند. ميليكان اين قطره ها را يكي پس از ديگري مورد ملاحظه قرار داد، ولتاژ صفحه را تغيير داد و به مشاهده ي تأثير آن پرداخت. وي پس از انجام آزمايش هاي متعدد به اين نتيجه رسيد كه بار الكتريكي يك مقدار مشخص و ثابت دارد. كوچك ترين بار اين قطره ها چيزي نيست به جز بار يك الكترون منفرد.(رتبه 3)
طي پنج سال اول قرن بيستم، ماكس پلانك و آلبرت انيشتين نشان دادند كه نور در بسته هايي كه فوتون نام دارد، جذب و نشر مي شود. اما آزمايش هايي براي تعيين ماهيت دقيق نور همچنان ادامه داشت. بعدها تئوري كوانتوم متولد شد و طي چند دهه توسعه يافت و توانست دو نظريه ي پيشين را با يكديگر آشتي داده و نشان دهد كه هر دو مي توانند صحيح باشند ؛ فوتون ها و ساير ذره هاي زير اتمي(همانند الكترون ها، پروتون ها و...) دو چهره از خود بروز مي دهند كه مكمل يكديگرند.
فيزيكدانان براي شرح دادن اين مطلب اغلب از يك آزمايش نظري شناخته شده استفاده مي كنند. آنها ابزارهاي آزمايش شكاف دو گانه ي يانگ را بكار مي برند، اما جاي آنكه نور معمولي بكار ببرند از پرتو الكترون استفاده مي كنند. بر اساس قانون هاي مكانيك كوانتوم، جريان ذره ها به دو پرتو تفكيك مي شوند، پرتوهاي كوچك تر با يكديگر تداخل مي كنند و همان الگوي آشناي نوارهاي متناوب تاريک و روشن را كه توسط نور ايجاد شده بود، از خود نشان مي دهند، يعني ذره ها همانند موج عمل مي كنند.
بر اساس مقاله يي كه در فيزيكس ورلد منتشر شد و توسط پيتر راجرز سردبير مجله نگاشته شده است تا سال 1961 هيچ كس اين آزمايش را در عمل به انجام نرساند، تا اينكه كلاوس جانسون در اين سال موفق به انجام اين آزمايش شد. در آن هنگام هيچ كس از نتايج به دست آمده چندان شگفت زده نشد و نتيجه هاي بدست آمده همانند بسياري از موردهاي ديگر بدون آنكه نامي از كسي در ميان باشد به دنياي علم وارد شد.(رتبه 1)
منبع:نشريه 7روز زندگي، شماره100.
اما بايد اذعان كرد كه مفاهيم علمي به ذهن هاي منحصر به فردي كه خود را درگير راز و رمزهاي جهان كرده اند، راه مي يابد. هنگامي كه رابرت پي. كريس، از گروه فلسفه ي دانشگاه ايالتي نيويورك واقع در استوني بروك و مورخ آزمايشگاه ملي بروكهان از فيزيكدانان خواست كه زيباترين آزمايش هاي كل تاريخ را نام ببرند، مشخص شد كه ده نفر نخست اين فهرست بيش تر بطور انفرادي كار كرده اند و دستياري نداشتند.
اين فهرست نگرش جالبي از تاريخ دو هزار رساله ي اكتشاف را پيش روي ما مي گذارد.
1- اراتوستن: اندازه گيري محيط زمين
حالا ديگر فقط محاسبه هاي باقي مانده بود. فرص كنيد زمين گرد است، دراين صورت محيط دايره ي آن 360 درجه است. با اين تفسير اگر دو شهر از يكديگر هفت درجه دور باشند، مي توان گفت به اندازه ي هفت سيصد و شصتم با يك پنجاهم يك دايره ي كامل از هم فاصله دارند. با اندازه گيري فاصله ي دو شهر، مشخص شد كه اين دو پنج هزار استاديوم (واحد طول برابر با حدود 185 متر) از كيدگر دورند. ارتوستن نتيجه گرفت كه محيط زمين پنجاه برابر اين فاصله، يعني 250 هزار استاديوم است. از آنجا كه دانشمندان در مورد طول واقعي يك استاديوم يوناني اختلاف نظر دارند، غير ممكن است بتوانيم دقت اين اندازه گيري را تعيين كنيم، اما بر پايه ي برخي از محاسبه ها گفته مي شود خطاي اين اندازه گيري حدود پنج درصد است.(رتبه ي7)
2-گاليله: آزمايش اجسام در حال سقوط
«گاليلئوگاليله» كه استاد كرسي رياضيات در دانشگاه پيزا بود، آن قدر جسارت داشت كه دانش پذيرفته شده را با چالش رو به رو كند. اين داستان از جمله ماجراهاي معروف تاريخ علم است؛ گفته مي شود وي دو جسم با وزن هاي مختلف را از بالاي برج كج(پيزا در ايتاليا) شهر رها كرد و نشان داد كه آن اجسام دريك زمان به زمين مي رسند. به چالش طلبيدن باورهاي ارسطو ممكن بود براي گاليله به قيمت از دست دادن شغلش تمام شود، اما وي با اين كار نشان داد كه داور نهايي در موضوع هاي علمي، رويدادهاي طبيعي است نه اعتبار افراد. (رتبه ي 2)
3-گاليله : آزمايش سقوط توپ ها از سطح شيبدار
گاليله با وزن كردن مقدار آب تخليه شده، زمان را اندازه گرفت و آن را با مسافتي كه گلوله طي كرده بود، مقايسه كرد. ارسطو پيش بيني كرده بود كه سرعت گلوله هاي غلتان ثابت است و اگر مدت زمان حركت را دو برابر كند، مسافت طي شده دو برابر مي شود. اما گاليله نشان داد كه مسافت طي شده با مجذور زمان متناسب است، يعني اگر مدت زمان حركت را دو برابر كنيد، مسافت طي شده چهار برابر مي شود. علت آن نيز اين است كه توپ در اثر جاذبه ي گرانشي بطور مرتب شتاب مي گيرد.(رتبه ي 8)
4-نيوتن: تجزيه ي نور خورشيد با منشور
5-كاونديش : آزمايش ترازوي پيچشي
در پايان دهه ي اول قرن هجدهم، «هنري كاونديش» تصميم گرفت به اين پرسش پاسخ دهد. وي يك ميله ي چوبي را كه حدود دو متر طول داشت، انتخاب كرد و سپس يك گلوله ي كوچك فلزي به هر طرف اين ميله ي چوبي وصل كرد تا شبيه يك دمبل شود، سپس آن را با سيمي آويزان كرد، سپس دو گلوله ي سربي را كه حدود 160 كيلوگرم جرم داشتند، به توپ هاي كوچك دو سر ميله ي چوبي نزديك كرد تا نيروي گرانشي لازم براي جذب كردن آنها ايجاد شود. گلوله ها حركت كردند و در نتيجه سيم تاب برداشت. كاونديش با وصل كردن يك قلم كوچك در دو طرف ميله توانست ميزان جابجايي ناچيز گلوله هارا اندازه بگيرد. وي براي محافظت دستگاه از جريان هوا، آن را كه ترازوي پيچشي ناميده مي شود، درون اتاقكي قرار داد و با يك تلسكوپ ميزان جابجايي را خواند. وي با اين دستگاه توانست مقداري را كه به ثابت گرانشي معروف است، با دقت بسيار زيادي اندازه گيري كند و با استفاده از ثابت گرانشي، چگالي و جرم زمين را به دست آورد. اراستوتن توانست محيط زمين را اندازه بگيرد، اما كاونديش جرم زمين را بدست آورد.(رتبه ي 6)
6-يانگ : آزمايش تداخل نور
در سال 1803 توماس يانگ پزشك و فيزيكدان انگليسي تصميم گرفت اين نظريه را بيازمايد. وي سوراخي را در پرده ي پنجره ايجاد كرد و آن را با يك مقوا كه به وسيله ي سوزن شكاف كوچكي در آن ايجاد كرده بود، پوشاند. سپس، نوري را كه از اين شكاف مي گذشت، با استفاده از يك آيينه منحرف كرد. در مرحله ي بعد، ورقه ي نازكي از كاغذ انتخاب كرد كه فقط يك سي ام اينچ (حدود يك ميلي متر) ضخامت داشت و آن را به طور دقيق در مسير عبور نور قرار داد تا پرتو نور را به دو قسمت تقسيم كند. نتيجه ي اين آزمايش طرحي از نوارهاي متناوب روشن و تاريك بود.
اين پديده را فقط با فرض اينكه پرتوهاي نور همانند موج رفتار مي كنند، مي توان تفسير كرد. نوارهاي روشن وقتي مشاهده مي شوند كه دو قله ي موج با يكديگر همپوشاني و يكديگر را تقويت كنند، اما نوارهاي سياه وقتي ايجاد مي شوند كه يك قله ي موج با موج مخالف آن تركيب شود و يكديگر را خنثي كنند.
اين آزمايش سال هاي بعد با استفاده از يك مقوا كه در آن دو شكاف براي تقسيم نور به دو پرتو ايجاد شده بود، تكرار شد و به همين دليل به آزمايش شكاف دو گانه نيز مشهور است. اين آزمايش بعدها به معياري براي تعيين حركت شبه موجي تبديل شد؛ حقيقتي كه يك قرن بعد، هنگامي كه نظريه ي كوانتوم آغاز شد اهميت بيش از اندازه يي يافت.(رتبه ي 5)
7-فوكو: چرخش كره زمين
8-ميليكان: آزمايش قطره روغن
وي با استفاده از يك عطرپاش، قطره هاي زير روغن را به درون اتاق كوچك شفافي اسپري كرد. در بالا و پايين اين اتاق كوچك، صفحه هاي فلزي قرار داشتند كه به باتري متصل بودند و درنتيجه يكي از صفحه هاي مثبت و صفحه ي ديگر منفي بود. از آنجا كه اين قطره ها هنگام عبور در هوا داراي مقدار جزيي بار الكتريكي مي شد، مي توان سرعت سقوط اين قطره ها را با تغيير ولتاژ صفحه هاي فلزي تنظيم كرد. هنگامي كه نيروي الكتريكي بطور دقيق با نيروي گرانشي برابر شود. قطره هاي روغن همانند ستارگان درخشان در پس زمينه، تاريك به نظر مي رسند و در هوا معلق مي مانند. ميليكان اين قطره ها را يكي پس از ديگري مورد ملاحظه قرار داد، ولتاژ صفحه را تغيير داد و به مشاهده ي تأثير آن پرداخت. وي پس از انجام آزمايش هاي متعدد به اين نتيجه رسيد كه بار الكتريكي يك مقدار مشخص و ثابت دارد. كوچك ترين بار اين قطره ها چيزي نيست به جز بار يك الكترون منفرد.(رتبه 3)
9-رادرفورد : كشف هسته
10-كلاوس جانسون : تداخل يك الكترون منفرد
طي پنج سال اول قرن بيستم، ماكس پلانك و آلبرت انيشتين نشان دادند كه نور در بسته هايي كه فوتون نام دارد، جذب و نشر مي شود. اما آزمايش هايي براي تعيين ماهيت دقيق نور همچنان ادامه داشت. بعدها تئوري كوانتوم متولد شد و طي چند دهه توسعه يافت و توانست دو نظريه ي پيشين را با يكديگر آشتي داده و نشان دهد كه هر دو مي توانند صحيح باشند ؛ فوتون ها و ساير ذره هاي زير اتمي(همانند الكترون ها، پروتون ها و...) دو چهره از خود بروز مي دهند كه مكمل يكديگرند.
فيزيكدانان براي شرح دادن اين مطلب اغلب از يك آزمايش نظري شناخته شده استفاده مي كنند. آنها ابزارهاي آزمايش شكاف دو گانه ي يانگ را بكار مي برند، اما جاي آنكه نور معمولي بكار ببرند از پرتو الكترون استفاده مي كنند. بر اساس قانون هاي مكانيك كوانتوم، جريان ذره ها به دو پرتو تفكيك مي شوند، پرتوهاي كوچك تر با يكديگر تداخل مي كنند و همان الگوي آشناي نوارهاي متناوب تاريک و روشن را كه توسط نور ايجاد شده بود، از خود نشان مي دهند، يعني ذره ها همانند موج عمل مي كنند.
بر اساس مقاله يي كه در فيزيكس ورلد منتشر شد و توسط پيتر راجرز سردبير مجله نگاشته شده است تا سال 1961 هيچ كس اين آزمايش را در عمل به انجام نرساند، تا اينكه كلاوس جانسون در اين سال موفق به انجام اين آزمايش شد. در آن هنگام هيچ كس از نتايج به دست آمده چندان شگفت زده نشد و نتيجه هاي بدست آمده همانند بسياري از موردهاي ديگر بدون آنكه نامي از كسي در ميان باشد به دنياي علم وارد شد.(رتبه 1)
منبع:نشريه 7روز زندگي، شماره100.
/ج