انقلاب سفيد و غارت اراضي گلستان (2)

اما آنکه بيش از همه در مورد انقلاب سفيد اغراق مي کرد و سخن مي گفت، شخص شاه بود. پس از رفراندوم و کشتار روحانيان حوزه علميه قم در دوم فروردين و 15 خرداد 1342 و بازداشت حضرت امام خميني، يکي از برنامه هاي شاه سفر به مناطق مختلف کشور بود که به منظور افزايش ضريب اعتماد حکومتش در ميان مردم و کسب وجهه و اعتبار عمومي انجام مي گرفت،...
دوشنبه، 13 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقلاب سفيد و غارت اراضي گلستان (2)

انقلاب سفيد و غارت اراضي گلستان (2)
انقلاب سفيد و غارت اراضي گلستان (2)


 

نويسنده:غلامرضا خارکوهي(1)




 

-سخنراني شاه در گرگان
 

اما آنکه بيش از همه در مورد انقلاب سفيد اغراق مي کرد و سخن مي گفت، شخص شاه بود. پس از رفراندوم و کشتار روحانيان حوزه علميه قم در دوم فروردين و 15 خرداد 1342 و بازداشت حضرت امام خميني، يکي از برنامه هاي شاه سفر به مناطق مختلف کشور بود که به منظور افزايش ضريب اعتماد حکومتش در ميان مردم و کسب وجهه و اعتبار عمومي انجام مي گرفت، زيرا پس از وقايع فوق در سال 1342، چهره شديدا زير سؤال رفت. لذا به رغم حمايت هاي جدي امريکا، مورد خشم و غضب مردم واقع شده است، سفرهاي منطقه اي خود را آغاز نمود و هر چند وقت يک بار به يکي از مناطق و استان ها مي رفت و با مردم آنجا ديدار مي کرد. از جمله اين مناطق، خط گرگان بود که مقدمات آن از حدود پاييز سال 1342 فراهم شد و ستاد برنامه ريزي آن هم زير نظر شخص «تيمسار مزين»نماينده مخصوص شاه در اين منطقه تشکيل گرديد. مزين که همچون ارباب خود علاقه وافري به ريخت و پاش بودجه کشور داشت، دستور داد مبلغ براي اقامت يک شب شاه در کاخ بود!البته اگر هزينه ديگر اين سفر را هم به آن بيفزاييم شايد بالغ بر يک ميليون تومان شود که اين رقم در بهار 1343 اگر براي عمران و رفاه مردم کل استان گلستان صرف مي گشت، قطعا بسياري از محروميت ها از چهره اين منطقه زدوده مي شد.
البته براي اين سفرها همه امکانات رسانه اي و تبليغاتي رژيم بسيج مي شد و قلم به مزدان حکومت هر چه توان داشتند خرج ترويج مقام«اعليحضرت همايون، خدايگان، شاهنشاه آريا مهر»!مي کردند. در حالي که مردم فقير و انقلابي مي دانستند که اين نقل و نبات هاي ظاهر فريب براي خانواده هايشان نان و آب نمي شود و نه تنها شاه بلکه هيچ مقام ديگري درد و رنجشان را احساس نمي کند. به همين دليل اغلب مردم به سفرهاي شاه علاقه نشان نمي داند و اهميتي براي آن قائل نمي شدند.
بالاخره محمدرضا شاه زير چتر وسيع و شديد تدابير امنيتي روز چهارشنبه 16 ارديبهشت 1343،يعني 16 ماه پس از رفراندوم انقلاب سفيد، وارد گرگان شد و ضمن اعطاي اسناد مالکيت عده اي از کشاورزان منطقه، طبق معمول به تشريح اهداف و آرزوهاي دست نيافتني خود پرداخت و طي سخناني گفت:
انقلابي ما به پا کرديم که يک مرتبه اساس اجتماعي و زندگي سه هزار ساله-بلکه بيشتر-شما را بدون اينکه لطمه اي به اساس و تماميت و استحکام جامعه شما وارد بيايد، بدون اينکه وقفه اي در زندگي اجتماعي و اقتصادي شما وارد بيايد، بدون اينکه
خوني از دماغ کسي جاري بشود، غير از يک واقعه تأسف آوري که حتي از ذکر آن [که]در پانزدهم خرداد گذشته رخ داد شرم دارم،(2)اين مملکت يک مرتبه در صفوف اوليه ممالک مترقي و پيشرفته و متمدن دنيا پرتاب شد[!]... براي اينکه مملکت مترقي بشود نسبت جمعيت کشاورزان فعلي مملکت ما تا يک نسل ديگر يعني تا سي سال ديگر بايد معکوس جمعيت فعلي بشود. يعني بيست و پنج درصد بيشتر از جمعيت اين مملکت، مشغول کشاورزي نباشند و بتوانند نه فقط غذاي اين ملت را فراهم کنند بلکه محصولات زيادي نيز صادرات فراهم کنند و مازاد جمعيت کشاورزان مملکت به صنايع يعني يک رشته ديگر از وسايل توليد-توليد صنعتي و مالا توليد ثروت ملي-بپيوندند... آن وقت است که همه با روحي قوي تر براي توليد بيشتر خواهند کوشيد و با نقشه ها و برنامه اصلاحي که در پيش داريم، با سدهاي عظيم آبياري که ساخته شده يا ساخته خواهد شد، با نقشه زدن چاه هاي عميق به تعدادي زياد در سر تا سر مملکت، با رسانيدن برق-اين وسيله جديد تمدن-به شهرها و از شهرها به روستاها و دهات ايران، و استفاده از برق براي زراعت جديد و چاهاي آب و صنايع دستي که سابقا بود در روستاها، ولي بعدها نيز از برق استفاده خواهند کرد. زندگي روستايي اين مملکت دگرگون خواهد شد و نعمات آن را انشاء الله همه به چشم خواهيد ديد. اين دورنماي مختصري از انقلاب بزرگ ملي ايران و آينده اي که در انتظار ما است. تا ششم بهمن سال 1341 ما يک طور زندگي مي کرديم، ولي از آن روز به بعد با تصويب ملت ايران و اراده او ما زندگي ديگري آغاز کرديم.(3)
شاه در حالي که اين سخنان را مطرح مي کرد که در بسياري از روستاهاي استان گلستان به جاي اربابان قديم، اربابان جديد تحت عنوان تيمسار، سپهبد، سرهنگ و مقامات سياسي و امنيتي تازه به دوران رسيده، از داخل و خارج از منطقه حکمراني مي نمودند و مردم فقير با
خشونت ها و رفتارهاي ظالمانه آنها دست و پنجه نرم مي کردند. يعني سيستم ارباب رعيتي در اصل تغيير نکرده بود، بلکه فقط به جاي اربابان قديم اربابان جديد روي کارآمده بودند. به همين خاطر کشاورزان استان هر روز بيش از گذشته طعم تلخ شلاق هاي خونين اربابان تازه وارد را مي چشيدند.
آنچه شاه در سخنراني آن روز خود در گرگان عنوان کرد، با آنچه روستاييان فقير اين منطقه از نزديک شاهد آن بودند از زمين تا ثريا فاصله داشت؛ چرا که براي هزاران خانواده روستايي و شهري استان گلستان، شنيدن اين سخنان بيشتر به افسانه شبيه بود تا به حقيقت و اين را نه تنها در آن سال، بلکه در سال هاي بعد هم که وارد دروازه تمدن خيالي شاه شدند، عينيت اجرايي سخنان شاه را مشاهده نکردند. او در سخنراني بيشتر به افسانه شبيه بود تا به حقيقت و اين را نه تنها در آن سال، بلکه در سال هاي بعد هم که وارد دروازه تمدن خيالي شاه شدند، عينيت اجرايي سخنان شاه را مشاهده نکردند. او در سخنراني اش دم از بهداشت زد، در صورتي که در آن سال ها و حتي تا 15 سال بعد هم در اغلب مناطق اين استان از بهداشت و درمان خبري نبود. به طوري که از شدت فقر و نداري بسياري از کودکان روستاها و حاشيه شهرها پا برهنه بودند و وقتي کف پاهايشان چرک مي کرد، از کمترين داروها محروم بودند- مگر اندکي داروي خانگي-چنان که گاهي مقداري مدفوع مانده به عنوان مرحم روي زخم هايشان مي گذاشتند. به همين دليل زنان، کودکان و مرداني بودند که از فرط بيماري و فقدان مراکز درماني زمين گير و فلج شده و يا فوت کردند. شاه در آن روز از صدور محصولات کشاورزي طي سال هاي بعد به خارج از کشور سخن به ميان آورد، در حالي که ما هر سال شاهد افت توليدات کشاورزي در استان گلستان و سراسر کشور بوديم تا آنجا که چند سال بعد، ايران به يک کشور وارد کننده غذا تبديل شد، به طوري که سالانه دو ميليون تن گندم به اضافه هزاران تن گوشت يخ زده و مواد لبني از کشورهاي اروپايي وارد مي کردند. يازده سال بعد از انقلاب سفيد، مجله اکونوميست در شماره 28 آگوست سال 1976 ميلادي نوشت:
بعد از اصلاحات ارضي واردات مواد غذايي به نحو قابل ملاحظه اي افزايش يافت و دولت در سال 5-1974 ميلادي مبلغ سه ميليارد دلار مواد غذايي وارد کرد. [واگر اين
روند ادامه مي يافت]واردات مواد غذايي در سال 1980 ميلادي احتمالا به سالي چهار ميليارد دلار افزايش مي يافت و اين هنگام بود که يک سوم احتياجات کشور مي بايست از خارج وارد مي گرديد.
شاه در آنجا وعده پيشرفت را به مردم گرگان داد، در حالي که تا پيروزي انقلاب هنوز بسياري از مردم استان گلستان به ويژه مناطق روستايي در خانه هاي گلي و يا ني باف، در بدترين شرايط رفاهي زندگي مي کردند و فاقد راه مناسب (نه آسفالت )و نيز فاقد حتي مدرسه ابتدايي بودند تا چه رسد به دبيرستان. علاوه بر اين (طبق آمار جهاد سازندگي)تا سال 57، يعني 16 سال پس انقلاب سفيد، تنها 22 درصد جمعيت روستايي استان از آب لوله کشي برخوردار شدند آن هم با معضلات فراوان، به طوري که برخي از روستاها هفته اي
دو روز هم نمي توانستند از آب کافي و سالم بهره مند شوند. البته وضعيت حمام روستاها هم بهتر از اين نبود. لذا اينجا بود که مردم دريافتند واقعا پيش بيني هاي حضرت امام در مخالفت با انقلاب سفيد محمد رضا شاه کاملا بجا بوده است، لذا همراهي خود را با نهضت و مبارزات او بيشتر کردند.(4)

-گسترش فقر و وابستگي، رهاورد اصلاحات ارضي
 

مهم ترين اصل انقلاب سفيد«اصلاحات ارضي»بود که به دنبال رفراندوم ششم بهمن 1341 برگزار شد. شاه اين اصل را همراه با ساير اصول شش گانه انقلاب سفيد به همه پرسي گذاشت و مردم بي آنکه فرصتي براي مطالعه و تحقيق درباره آن داشته باشند، رژيم با لطايف الحيل آن را به تصويب رساند. از آن پس برنامه اصلاحات ارضي و تقسيم اراضي روز به روز بيشتر انجام مي گرفت. بعدها در مسافرت هاي اروپا و امريکا و به خصوص در مصاحبه هاي مطبوعاتي در خارج، اصلاحات ارضي تکيه کلام محمد رضا شاه بود و او اصول آن را صدها
بار به مقامات اين کشورها و نمايندگان مطبوعات توضيح مي داد و آن را بزرگ ترين پيروزي خود براي نجات ملت ايران توصيف مي کرد.(5) در حالي که به گفته ارتشبد حسين فردوست، رئيس دفتر ويژه اطلاعات و دوست صميمي شاه، اصلاحات ارضي دقيقا يک طرح امريکايي بود که توسط کندي، رئيس جمهورآن کشور، به شاه ديکته شد تا ايران را محتاج واردات گندم از امريکا نمايد که اين عملي هم شد.(6) توضيحي که امريکايي ها به محمدرضا داده بودند اين بود که وقتي کشاورز صاحب زمين شد از کمونيست شدن مصون مي ماند. لذا در اينکه طرح اصلاحات ارضي کندي، کشاورزي ايران را نابود کرد، ترديدي نيست. (7)
با انجام اصلاحات ارضي در روستاهاي استان گلستان، گر چه نظام مالکيت روستا تا حدودي دچار تحول شد ولي تأثير چنداني در وضع معيشت و درآمد روستاييان خرده پا نداشت و آنها که اکثريت مطلق جمعيت روستايي اين منطقه را تشکيل مي دادند همواره از وضع فلاکت بار خود شکايت داشتند، زيرا بعد از هفت هشت ماه تلاش سخت و پيگير، يک خانواده کشاورز باز هم قادر نبود سه چهار ماه بيکاري زمستان را با خيال آسوده امرار معاش نمايد. در آن دوره از شدت فقر بسياري از کشاورزان براي بهره مندي بيشتر از نيروي کار و افزايش درآمد
معيشتي، قادر نبود فرزندان خود را به مدرسه بفرستند، ضمن آنکه اغلب آنها چون قادر به تأمين آرامش روحي و رواني، بهداشت، مسکن، غذاي مناسب و نيز تأمين مخارج درمان خود نبودند، دچار انواع بيماري هاي داخلي و پوستي مي شدند. با اجراي اصلاحات ارضي نه تنها مسئله ارباب رعيتي از چهره روستاهاي استان گلستان زدوده نشد، بلکه اين امر در برخي از روستاها نيز شديدتر شد. چنان که مثلا؛ زمين هاي يک ارباب سنتي را تصرف مي کردند و در اختيار فلان تيمسار نورچشمي دربار مي گذاشتند که صد برابر ظالم تر از اربابان بومي و قدمي بود.
به هر حال تا پايان اجراي مراحل سه گانه اصلاحات ارضي در سال 1351،مجموعا33% خانواده هاي روستايي صاحب زمين شدند و چون پيش هم 25%خرده مالک بودند به اين ترتيب، پس از اصلاحات ارضي 85%خانواده هاي روستايي ايران در زمره خرده مالکان قرار گرفتند. ولي با اين حال هنوز 9 ميليون هکتار، يعني 40 درصد زمين هاي زارعي کشور، در اختيار مالکان بزرگ قرار داشت و آنها توانستند به عناوين مختلف، از جمله به بهانه کشت مکانيزه يا با نفوذ و رشوه دهي، اين زمين ها را از شمول قانون اصلاحات ارضي برکنار بدارند.
بيشتر اين نوع املاک در دشت گرگان، مغان، خراسان و خوزستان تمرکز يافته بود.(8)به طورکلي از سال 1342تا 1351 يعني طي مراحل دوم و سوم اجراي قوانين اصلاحات ارضي در استان گلستان، تنها تعداد 345 روستا به مساحت 228/462 هکتار زمين کشاورزي، بين 41868نفر زارع تقسيم شد(9) که باز انبوهي از روستاييان حتي نيم هکتار هم زمين نگرفتند و چشم به دست مالکان بزرگ و خرده مالکان داشتند.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. کارشناس ارشد مديريت آموزشي و تاريخ نگار انقلاب در استان گلستان.
2.اشاره شاه به واقعه خونين 15 خرداد سال 42 قم است که طي آن مأموران شاه عده زيادي از طلاب بي گناه حوزه علميه قم را شهيد و مجروح نمودند.
3.سخنان شاهنشاه(تهران:بي نا، بي تا)، ص 190-187.
4.خارکوهي، همان.
5.فردوست، همان، ص 273.
6. همان، ص 485.
7. همان.
8. دفتر تحقيقات و برنامه ريزي درسي، آشنايي با جامعه شناسي روستايي(تهران:بي نا، 1364)،ص 32.
9. آرشيو مديريت امور اراضي استان گلستان.
 

منبع:نشريه 15خرداد، شماره 18.
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط