ضرورت هاي ايجاد سند تحول حوزه
محمد رضا زيبايي نژاد**
بخش نخست اين نوشتار به توضيح ضرورت هاي برخورداري از سند تحول در حوزه دانش محور پرداخته است . توضيح چالش هايي كه امروزه حوزه به عنوان مرجع ديني مردم با آن روبه رو است ، از جمله مباحثي است كه در ابتداي نوشتار مورد اشاره واقع شده است . همچنين به چالش هايي ، مانند ظهور مدعيان جديد در عرصه پاسخگويي ديني به مردم ، ظهور گرايش هاي جديد و خلق پرسش هاي تازه با توجه به پيشرفت علوم پرداخته شده است . سپس از طراحي شبكه جامع علوم اسلامي و انجام مطالعات آينده نگرانه و درجه دو به عنوان دو كلان پروژه طراحي سند تحول ياد شده است و ذيل آن فرايندهاي هر يك توضيح داده شده است .
در ادامه هدفمند كردن سند تحول به صورت تفصيلي تبيين شده است و جهت توضيح اين مساله ، به مواردي همچون هدفمند سازي حمايت از حوزه هاي علميه ، تاسيس رشته هاي تخصصي ، شفاف شدن سياست حوزه در قبال فناوري اطلاعات و تعيين سياست حوزه در قبال آموزش مجازي اشاره شده است . همچنين از عدم همخواني توسعه معطوف به توليد دانش با سياست هاي كميت گرايانه در حوزه و لزوم تناسب دانش محوري با نظام آموزشي به مثابه يكي از ملزومات تحول ياد شده است . سپس به بحث نخبه پروري به عنوان نياز توليد دانش اشاراتي رفته است . توضيح اينكه حوزه دانش محور هاضمه علمي و فرهنگي قدرتمندي مي خواهد ، از جمله مباحث ديگر نوشتار است . در نهايت مطالعات اجتماعي دقيق جهت بالندگي علمي و ترميم روش ها ضروري دانسته شده است و ضرورت هاي توسعه دانش محور در حوزه قم تبيين شده است .
مقدمه
1 ـ ظهور گرايش هاي متنوع
2 ـ ظهور مدعيان جديد در عرصه پاسخگويي به نيازهاي ديني
3 ـ فضاي عصر موج سوم علم
4 ـ پرسش هاي نوين پيش روي مردم و نظام مديريتي
تأثير چهار عامل فوق را بايد در مورد مرجعيت حوزه در دانش هاي اسلامي مورد توجه قرار داد . نكته مهم آن است كه اين عوامل هنگامي قادر به ايجاد چالش پيش روي مرجعيت حوزه خواهند بود كه ما به عرصه هاي دانشي در فرايندهاي حوزوي بدل توجه كافي نكنيم.
پرسش اساسي آن است كه عناصر مهم زنجيره توليد دانش، در ارتباط با عرصه هاي علمي جديد ، چگونه توسط حوزه مديريت شوند كه نيازهاي امروز و فرداي ديني جامعه ذيل مرجعيت حوزه تأمين شود؟
بدين منظور نيازمند تدوين «سند تحول نظام آموزشي و پژوهشي» حوزه هستيم. اين سند از يك سو مبتني بر دو كلان پروژه است و از سوي ديگر بايد نسبت به اموري حساس و هدفمند شود.
پروژه اول) طراحي شبكه جامع علوم اسلامي
پروژه دوم ـ انجام مطالعات آينده نگر و درجه دو
در اينجا توجه به چند موضوع حائز اهميت است:
1ـ هدفمند سازي حمايت از حوزه هاي علميه و تأسيس رشته هاي تخصصي:
نكته قابل توجه و حائز اهميت ديگر آنكه گسترش رشته هاي تخصصي بايد متناسب با بالندگي و گسترش علوم مادر باشد و گرنه شكاف مفهومي و معرفتي تشديد مي شود و اسلامي شدن علوم انساني صورت تحقق به خود نمي گيرد.
2 ـ شفاف شدن سياست حوزه در قبال فناوري اطلاعات
3 ـ تعيين سياست حوزه در قبال آموزش مجازي
4 ـ عدم همخواني توسعه معطوف به توليد دانش با سياست هاي كميت گرايانه
در اينجا بايد يادآور شد كه اصل مهم در شهرستان ها اصرار بر افزايش طلاب ، تربيت و ارتقاي توانمندي اساتيد ، ايجاد حلقه علمي در ميان فضلا و شبكه كردن آنها با حلقه هاي مشابه در مركز علمي حوزه (حوزه علميه قم) است.
5 ـ لزوم تناسب دانش محوري با نظام آموزشي:
نكته ديگر آنكه حتي در ميان موسسات پژوهشي هم استانداردهاي پژوهشي به سمت مشابه سازي با مراكز غير حوزوي مي رود (مثل اينكه تعداد مقالات علمي ـ پژوهشي مندرج در نشريات معتبر ملاك رشد علمي قرار مي گيرد) كه اين نيز براي حوزه مي تواند خسارت بار باشد.
6 ـ نخبه پروري نياز توليد دانش
در نگاهي به مراكز پژوهشي حوزوي ، بايد اين نكته را نيز يادآور شد كه لازم است موافقت با رشته هاي تخصصي جديد و نهادهاي پژوهشي تازه ، صرفا پس از احراز وجود محور علمي در آن مركز/ موسسه انجام شود.
7 ـ حوزه دانش محور هاضمه علمي فرهنگي قوي مي خواهد.
اول ـ افراد غير پاسخگو پرورش مي يابند.
دوم ـ توان ارتباط با جامعه پر سوال كم مي شود.
سوم ـ افراد شجاعت و جرأت لازم را براي مقابله با چالش هاي علمي پيدا نمي كنند.
چهارم ـ در آينده پژوهش هاي پرورش يافتگان در شرايطي از اين دست ، به دليل ناآشنايي با فضاي فرهنگي كشور ، داراي ضعف در موضوع شناسي و تحليل خواهد بود.
پنجم ـ و مهم ترين نكته اينكه در عصر موج سوم كه مرزهاي فرهنگي توسط رسانه ها در نورديده شده است، مديريت فرايند انتقال پرسش ها به ذهن طلاب ، در فراق مديريتي كه از دل حوزه بر خاسته است ، توسط ديگران انجام مي شود كه به هيچ وجه مطلوب نيست.
در مراكز پژوهشي نيز لازم است در فضاي مباحثات داخلي آنان، هر شبهه اي مطرح شود و جهت پاسخگويي به آن تلاشي در خور صورت گيرد . ما بايد متوجه باشيم كه عدم توجه به جلسات و كرسي هاي مباحثه علمي ممكن است به شكل گيري جريانات زيرزميني فرهنگي ، توسط كساني كه فرصت طرح ديدگاه هاي خود را در فضاي موجود نيافته اند، بينجامد.
8 ـ مديريت مطالبات و حساسيت مقدمه اي براي توليد دانش
9 ـ مطالعات اجتماعي دقيق جهت بالندگي علمي و ترميم روش ها
ايجاد نهادهايي براي رصد اجتماعي و نيز انجام زنجيره اي از مطالعات اجتماعي كه بتواند عناصر كليدي مفهومي و روشي اين گرايش ها و مذاهب نوظهور را رصد كند و توضيح دهد، ضروري است. از سوي ديگر چنين نهادهايي ، از منظر اجتماعي و جامعه شناختي بايد همزمان خلأهاي موجود در روش هاي تبليغ و ترويج دين توسط حوزه را مورد مطالعه و پژوهش قرار دهند و به جد به اين مهم بپردازند. در واقع ايجاد حلقات اتصال ميان مطالعات اجتماعي و نهادهاي تبليغي و پژوهشي حوزوي به بارور شدن چنين رويكردي خواهد انجاميد.
10 ـ توزيع و تامين متناسب منابع مالي رقابت مراكز حوزوي با غير حوزوي در جذب پژوهشگران حوزوي ، مساله مباحث مادي را تا حدي مطرح كرده است .با توجه به ضرورت حاشيه اي نشدن كاركرد مورد نظر از نخبگان در توليد دانش ، در اينجا نيازمند مديريتي هستيم كه بتواند سياست هاي حاكم بر تمام نهادهاي پژوهشي حوزوي و پيراموني را تا حدودي هماهنگ كند.
10 ـ توسعه دانش فضاي كالبدي مناسب مي خواهد
11 ـ ضرورت توسعه دانش محور در قم و تدوين پيوست فرهنگي براي توسعه شهر قم
از سوي ديگر ، سياست هاي آموزشي حوزه نيز بايد متناسب با وضعيت شهري قم طراحي شود . به عنوان نمونه لازم است نسبت به ايجاد حلقه هاي آموزشي و كتابخانه اسلامي در مناطق حاشيه اي شهر ، متناسب با نيازهاي طلاب و ويژگي هاي شهري قم اقدام شود.
پينوشتها:
* رئيس مركز مطالعات و تحقيقات زنان
** مركز حوزه علميه خواهران
/ج