تقسيم بندي نمايشها در اسارت(1)
نويسنده: عبدالمجید رحمانیان
انواع نمايشها
تقسيم بندي نمايشها در اسارت
ب) از نظر چگونگي اجرا
ج) از نظر نوع اجرا
د) از نظر موضوع و محتوا
تقسيم بندي نمايشها در اسارت
الف ) از نظر مدت زمان
ب) از نظر نحوه ي اجرا
ج) از نظر نوع اجرا
د) از نظر موضوع و محتوا
ما به تفكيك ، هر كدام از اقسام را تا اندازه اي شرح خواهيم داد.
الف ) تقسيم بندي نمايشها از نظر مدت زمان اجرا
بيشتر نمايشها در طول اسارت ، كوتاه مدت بود و به كمتر از يك ساعت انجام مي پذيرفت ؛زيرا اسرا اكثر اوقات خود را به ناچار در داخل آسايشگاه سپري مي كردند. خطر لو رفتن نيز باعث مي شد كه اجراي نمايشها هر چه زودتر دور از چشم عراقيها به پايان برسد. اين نمايشها داراي قالبهاي متفاوت و با موضوعات و مضامين متنوع بود و معمولاً جنبه ي تفريحي داشت. اين نمايشها خاص آسايشگاه بود و در هنگام "داخل باش" اجرا مي گرديد؛ ولي در مناسبتها و روزهاي تعطيل ؛ مانند صبح جمعه در وقت "بيرون باش" به اجرا درمي آمد و ديگران با رعايت نظم و امنيت اردوگاه ، مي توانستند براي تماشا وارد شوند. پانتوميم ، بداهه سازي، سرودهاي نمايشي ، مشاعره هاي نمايشي ، شبيه خواني و تئاترهاي كوتاه ، از اين گونه نمايشها محسوب مي گشت.
2 ـ نمايشهاي بلند مدت
مدت زمان اين نوع نمايشها يك تا سه ساعت بود كه بيشتر ، در مناسبتها اجرا مي گرديد . در بسياري از اردوگاه ها هيچ مناسبت مذهبي ، تاريخي و سياسي، بدون اجراي برنامه نبود. تمام مناسبتها از قبل مورد بررسي قرار مي گرفت . روي نمايشهاي بلند مدت ، زياد كار مي شد . نمايشنامه ها دقيقاً مورد مطالعه قرار مي گرفت و از مدتها قبل از اجرا تمرنيهاي پيوسته صورت مي پذيرفت . كار مسؤولان تداركات ، بسيار مشكل و طاقت فرسا بود . نگهباني اين گونه تئاترها دشوار و متضمن خطرهاي زيادي بود. هنرمندان اسير علاوه بر مناسبتها، براي روزهاي عيد نوروز كه آزادي نسبي به مدت سه روز در اردوگاه وجود داشت ، يك تئاتر ويژه كه معمولاً به فيلم سينمايي شبيه تر بود و مدت آن نيز به سه ساعت مي رسيد ، روي صحنه مي بردند.
يكي از آزادگان مي گويد:
*وقتي ما بچه هاي تئاتر ، در ارودگاه همديگر را پيدا كرديم ، به اين نتيجه رسيديم كه علاوه بر بقيه ي نمايشها ، يك كار بلند مدت نمايشي سالانه داشته باشيم . به همين دليل ، همفكر شديم و سالي يك نمايش درجه يك نيز به اجرا درآورديم كه از جنبه هاي موضوع، نحوه ي اجرا ، تداركات و ... عالي بود. تئاتر "سالهاي جدايي، تئاتر "هديه" (به مدت سه ساعت) و تئاتر "مسافران ، جدا از زندگي" از اين گونه نمايشها بود. در تئاتر "مسافران ، جدا از زندگي" كه سفر به يك جزيره بود، درون يك كشتي كه به سوي جزيره حركت مي كرد همه جور آدم بود. اين تئاتر هم كمدي بود و هم تراژدي . مي توان گفت كه كار يك فيلم سينمايي را انجام مي داد. در اين نمايش ، طول آسايشگاه را به عنوان صحنه درست كرديم . در چند پرده ، دريا را نشان مي داد كه از ملافه هاي سفيد آنها را با جوهر آبي رنگ كرده بوديم . موجهاي دريا طوري بود كه تا لب كشتي بالا مي آمد و اين صحنه ها در نظر بيننده كاملاً طبيعي بود . اتاق ناخدا نيز تداركاتي وسيع داشت . در يكي از صحنه ها يك كوسه پاي مرا گاز مي گرفت . ديدن اين صحنه همه ي بينندگان را وحشتزده مي كرد. معمولاً براي اين گونه تئاترها ، حدود سه ماه كار صورت مي پذيرفت.(19)
3 ـ نمايشهاي سريالي
اجراي بعضي از نمايشها چندين روز به طول مي انجاميد ؛ مانند نمايش "كوچك جنگلي" و "قلندر" ، "اسير پرس" (آدينه) ، نمايش عروسكي "آقاي مشتاق" و برخي از نمايشها كه در هر هفته در روزهاي معين و با وقت ثابت به اجرا درمي آمد. اين دسته از نمايشها تداركات وسيعي نياز داشت و افراد بسياري در آن ايفاي نقش مي كردند.
ب) تقسيم بندي نمايشها از نظر نحوه ي اجرا
هر آسايشگاه براي خود تئاتري داشت كه نمايشها را كه معمولاً كوتاه مدت بود ، اجرا مي كردند. اين نمايشها هر هفته يا دو هفته يك بار براي افراد آسايشگاه اجرا مي شد . برخي موارد بنا به مناسبتهاي مهم سالانه ، مجموعه اي از نمايش هاي مختلف هنري در هر آسايشگاه به اجرا درمي آمد. كيفيت اجرا در هر آسايشگاه ، به تعداد و نوع هنرمنداني كه در آنجا بودند نيز بستگي داشت ؛ به عنوان مثال، در اردوگاه موصل 3 ، آسايشگاه 6 و 3 ، از اين نظر غني بودند. همچنين اين موضوع به موقعيت جغرافيايي آسايشگاهها هم مربوط مي شد.
آسايشگاههايي كه از ديد عراقيها پنهان بودند يا دسترسي نگهبانان به آسايشگاهها سريع نبود ، امكان اجراي بهتري وجود داشت .
2 ـاجراي تمام آسايشگاهي
گاهي يك نمايشنامه از لحاظ موضوع و اجرا موفقيت خوب به دست مي آورد . مسؤولان فرهنگي - هنري آسايشگاههاي ديگر از نويسنده يا مسؤول تئاتر مي خواستند كه نمايشنامه را در اختيار آنان بگذارد. آن آسايشگاه نيز با گروه تئاتر خود ، آن نمايشنامه را به اجرا در مي آوردند. اين نمايشها معمولاً يك تا دو ساعت به درازا مي كشيد. گاهي يك آسايشگاه براي آسايشگاهي كه گروه تئاتر نداشت نمايش اجرا مي كردند. در مواردي، با طرح و نقشه هاي دقيق و بدون اين كه عراقيها متوجه شوند، براي اسراي هنرمند ، هنگام آمار عصر به آسايشگاهي وارد مي شدند كه هنرمندان كمتري در آنجا وجود داشت . اينها به تعداد ، جاي خود را با بقيه عوض مي كردند.
3 ـ اجراي اردوگاهي
مسؤولان فرهنگي و شوراي تئاتر اردوگاه ، براي روزهاي ويژه كه مي خواستند نمايش ترتيب دهند ، از بهترين نويسنده ها و كارگردانان دعوت مي كردند تا نمايشنامه ها را بررسي كنند. سپس يك يا چند نمايشنامه انتخاب مي شد و از بهترين بازيگران و كارگردانان تمام آسايشگاهها براي تمرين و اجراي نمايش انتخاب مي شدند.
در حالت عادي ، هر دو ماه يك بار و در همه ي مناسبتها ، يك نمايش اردوگاهي اجرا مي شد.
براي اينكه دشمن متوجه ازدحام جمعيت نشود و شك نكند، نمايشها به صورت ضربدري طي چند روز در سطح اردوگاه اجرا مي شد ؛ مثلاً، اردوگاه 3 در آسايشگاه 3 ، روز بعد، همان ادروگاه در آسايشگاه 5 و به همين ترتيب ، نمايش در تمام آسايشگاهها اجرا مي شد . اين گونه اجراها داراي دكور و گريم سنگين بودند و افراد بسياري در آن همكاري مي كردند. گاهي چند نمايش ، همزمان در سطح اردوگاه به اجرا در مي آمد. اجراي نمايش اردوگاهي بسيار خطرناك بود و گاهي به علت مسائل امنيتي ، برنامه چند ساعت يا چندين روز به تعويق مي افتاد؛ اما اين موضوع از عشق و علاقه ي اسرا به تئاتر و تماشاي آن نمي كاست .
در اردوگاه موصل 4 ، كه يكي از عميقترين و پرشورترين اردوگاهها از لحاظ فعاليت فرهنگي محسوب مي شد ، نخستين تئاتر اردوگاهي ، تئاتر نور بود كه در دهه ي فجر سال 63 به اجرا در آمد. بازيگران آن از آسايشگاههاي مختلف بودند. اين تئاتر ، داستان شور و عشق و فعاليت و سرانجام ، شهادت يك جوان در ايام ورود امام و پيروزي انقلاب اسلامي را نشان مي داد. در آن سال دو تئاتر ديگر به نامهاي "آمريكا" و "شوروي " نيز به اجرا درآمد. تئاتر بعدي اردوگاهي با شكل بهتر و منظم تر و استفاده از تجربيات قبل اجرا شد .
ج) تقسيم بندي نمايشها از نظر نوع اجرا
1 ـ تئاتر
2 ـ پانتوميم (لال بازي)
يكي از آزادگان مي گويد :
* اولين روز دهه ي فجر سال 62، در آسايشگاه 3 موصل 4 بوديم . قرار شد كه برنامه هايي نمايشي داشته باشيم .ابتدا تصميم گرفتيم كه قبل از غروب و پس از آمار ، برنامه را اجرا كنيم ؛ زيرا عراقيها از بيرون ، ديد كافي نسبت به داخل آسايشگاه نداشتند؛ ولي پس از گفتگو و مشاوره با بچه ها ، تصميم بر اين شد كه پس از نماز مغرب و عشاء ، برنامه داشته باشيم ؛ زيرا شب براي اجراي نمايش لذت بخش تر بود. آقاي محمدي ، هنرمند معروف اسارت ، پانتوميم "مجسمه" را بين دو ستون در وسط آسايشگاه اجرا كرد؛ يعني دقيقاً در مقابل پنجره و در ديد عراقيها. پس از چند لحظه حامد ، نگهبان عراقي پشت پنجره آمد. او در تماشاي نمايش غرق شد. با خنده هاي بچه ها، او هم بلند مي خنديد . ارشد آسايشگاه به او گفت: "چون تعدادي از اسرا را صليب سرخ به ايران فرستاده است ، بنابراين دارند شادي مي كننند."
حامد گفت :"آيا فردا شب هم اجرا مي كنيد؟ اگر فردا شب هم برنامه داريد ، پس وقت آن را طوري تنظيم كنيد كه به پست نگهباني من بخورد".
شب دوم هم برنامه اجرا شد و حامد مشتاقترين تماشاچي آن بود. ده شب ، برنامه اجرا گرديد و عراقيها به تماشا مي آمدند. پس از ده شب و تمام شدن برنامه ها ، تازه فهميدند كه دهه ي فجر بوده است؛ ولي ديگر كار تمام شده بود.(20)
يكي از هنرمندان دوران اسارت نيز مي گويد :
* ما در طول هشت سال اسارت در ادوگاههاي مختلف بويژه موصل 2 و 3 ، بيش از 150 پانتوميم به اجرا درآورديم ؛ به عنوان مثال ،
ـ "سياه و آدم برفي"
اين نمايش ، داراي موسيقي خوب و افكت بود. صداي حيوانات جنگلي به خوبي تقليد مي شد و از پشت صحنه پخش مي گرديد .
ـ "مجسمه" (پانتوميم شاد و كميك)
ـ "روياي يك مرد انقلابي"
ماجراي شخصي كه در عالم رويا، پيوسته در حال جنگ و گريز است و عليه نيروهاي شاه مخلوع در مبارزه است .
ـ "دماغ" ( شاد و كمدي)
ـ "نماز وسواسيها"
اين نمايش ، مربوط به دوران اسارت است و هدف آن درمان بيماري كساني است كه در خواندن نماز خود ، مبتلا به وسواس هستند.
ـ "مطالعه"
در اين نمايش ، مردي در حال خواندن كتاب است كه با خواندن هر صفحه شكل و حالتش منطبق با نوشته هاي آن صحنه تغيير مي كند.
ـ "دزد"
اين پانتوميم ،عدم موفقيت دو دزد و به كارگيري شيوه هاي مختلف توسط آنها را نمايش مي دهد.
ـ "ورزش"
اختصاص به نوع ورزشها و مشكلات آن در دوران اسارت داشت، ... و بسياري پانتوميمهاي ديگر.(21)
3 ـ تئاتر عروسكي
يكي از آزادگان هنرمند مي گويد :
*سال 61 ، يك كار عروسكي را با امكانات بسيار ابتدايي شروع كردم؛ به اين شكل كه روي زمين خوابيدم و پاهايم را بالا گرفتم . يك ملافه ي سفيد روي پايم انداختم و يك كلاه روي انگشتان پايم گذاشتم و يك بلوز روي زانوها ، دو تا چوب هم از آستينها بيرون كردم و هر كس جلو مي آمد و سؤال مي كرد، با طنز جواب مي دادم. اين كار ، فقط جنبه ي تفريحي داشت (22).
از سال 65 تئاتر عروسكي وضع بهتري به خود گرفت. "شهر موشها" در حدود شش ماه نوشته شد. پس از تصويب متن نمايش يكي از هنرمندان آزاده ، عروسكها را به شكل انگشتي ساخت و در سطح اردوگاه به اجرا گذاشت. موضوع نمايش ، جنگي بود و قهرمانان به شكل عروسك با دشمن در حال نبرد بودند.
نمايش عروسكي "آقاي مشتاق" نيز مدتها در برخي اردوگاههاي موصل به صورت سريالي اجرا شد و سر و صداي زيادي به پا كرد.
از ديگر نمايشهاي عروسكي اجراي يك سيرك بود كه آن هم جنبه ي سرگرمي داشت .عروسكها يا از تشكهاي ابري ساخته مي شدند يا از مقوا . در اين سيرك حيوانات متعددي بازي مي كردند به غير از حيوانات كوچك ؛ مانند موش (زيرا تعادل جثه اي حيوانات در مقايسه با يكديگر به هم مي خورد). براي حيوانات عظيم الجثه مانند فيل ، زرافه و شتر از دو نفر استفاده مي شد و براي حيوانات كوچك اندام مثل ميمون يك بازيگر كافي بود. افراد به صورت خميده پتو روي خود مي انداختند و ماسك حيوان را به صورت مي زدند . از طنابي هم به جاي دم حيوان استفاده مي شد و وارد صحنه مي شدند و حركات نمايشي انجام مي دادند. در پايان ، همه ي حيوانات در صحنه جمع شده و هماهنگ سرودي خنده دار مي خواندند.
در بعضي از نمايشها ، فردي ملافه را به صورت چادر روي سرش مي انداخت. گاهي از ماسك استفاده مي نمود و گاهي چهره خود را نمايان مي كرد. كسي پشت چادر پنهان مي شد و دستهايش را زير بغل فرد چادري بيرون مي كرد و با تناسب به ديالوگهاي طرف ، دستهايش را حركت مي داد.
برخي نمايشها به صورت اردوگاهي و در حياط اردوگاه اجرا مي شد (خياباني) .نمونه ي آن ، در اردوگاه تكريت بود كه يكي از اسرا با اسفنجهاي داخل بالش ، سر يك الاغ را درست كرده و آن را بر سرگذاشته بود. يك نفر هم خميده دست بر پشت او گذاشته ، پتويي روي خود كشيده بود و دمي هم به او آويزان بود. اين الاغ در اردوگاه مي گشت و حرفها و حركات صدام (رئيس جمهور ديكتاتور و ستمگر عراق) را تكرار مي كرد. بچه ها مي خنديدند و عراقيها هم نادانسته ، از خنده روده بر شده بودند.
موارد ذكر شده در بالا ، نمونه هايي از تئاترهاي عروسكي بود كه به صورتي متنوع و گسترده در اسارت اجرا مي گرديد.
4 ـ نمايشهاي ورزشي ـ سياسي
يكي از اين نمايشها به "بولدوزرها" معروف بود؛ گروهي از اسرا به دو دسته تقسيم مي شدند و به بازي فوتبال مي پرداختند. عده اي هم نقش امدادگر را به عهده داشتند؛ اما اگر مجروحي احتياجي به كمك داشت ، امدادگران كه همان دشمنان بودند ، وارد صحنه شده و با برانكارد خالي خارج مي گشتند. مجروح در وسط ميدان ، به حال خود باقي مي ماند.
نمايش ديگري به نام "چندبال" نام داشت كه روي ميز تنيس (پينگ پنگ) شروع مي شد؛ دو نفر در دو سوي ميز با راكت و بدون توپ شروع به بازي مي كردند. هر بازيكن موقع ضربه زدن صداي توپ را با دهان در مي آورد . در موقعيتهاي خاص؛ مثلا دور شدن از ميز ، در تخيل بازيگر ، توپ تبديل به توپ بدمينتون يا بستكتبال يا واليبال مي شد ، يا اگر روي زمين مي افتاد با آن فوتبال بازي مي كردند.
اين نمايش جنبه ي تفريحي داشت؛ اما عراقيها به خيال اين كه نمايش سياسي است جلوي آن را گرفتند.
يكي از آزادگان مي گويد:
*آخرين نمايشي كه ما در حضور عراقيها اجرا كرديم ، نمايش "اتكال" بود كه در زمين ، بسكتبال با توپ انجام مي گرفت . هر بازيكن نماينده ي يك كشور بود : كويت ، عراق ، امريكا ، ژاپن ، ايران ، چين و... (23).
موضوعهاي سياسي روز مثل كمكهاي كويت به عراق و حمايت آمريكا و از اين گونه مسائل در اين نمايشها شكل مي گرفت. شكل اجرايي نمايش اين گونه بود: بعد از مدتي از بازي ، كويت دولا مي شد . عراق بر پشت كويت مي ايستاد و توپ را داخل تور مي انداخت . امريكا هم شادماني مي كرد.دسته ي موزيك هم شروع به نواختن آهنگهاي عربي مي كرد و عربها با يزله كردن (نوع رقص عربي) خوشحالي خود را نشان مي دادند. با اعتراض ايران ، سوت داور ژاپني به صدا در مي آمد و از بازيكنان مي خواست كه زدن گل را بازسازي كنند؛ در همان حالت ، همه ي بازيكنان فيكس مي شدند و از همان حالت آخر با حركت آهسته به حركت اول برمي گشتند و همان حركات را با حركت آهسته تكرار مي كردند و فيكس مي ماندند و دوباره به حالت عادي بازمي گشتند.
علاوه بر اسرا ، سربازان عراقي نيز تماشاگر اين گونه نمايشها بودند. اسرا ، دانسته مي خنديدند و سربازان ، ندانسته قهقهه مي زدند. يك روز در اردوگاه موصل شماره ي 4 ، در حالي كه يكي از نمايشهاي داغ ورزشي ـ سياسي در حال اجرا بود و همه ي اسرا با شادماني مي خنديدند ؛ "نذير" درجه دار خشن و نادان ، قهقهه مي زد. "مقداد" كه درجه داري زيرك بود ، همچنان به ظرافتهاي نمايش دقت مي كرد؛ تا اينكه يكباره بر سر "نذير" فرياد زد: "والله هذا مالعب (به خدا اين ورزش نيست)"، "هذا مسرحية سياسيه" (اين تئاتر سياسي است).
5 ـ پرده خواني ـ نقالي
*ما پرده خواني را به صورت زنده اجرا مي كرديم ؛ يعني با حركات بازيگر و نقال . گاهي نقال و شعبده بازي و معركه گيري با هم ادغام و نمايش كمدي جالبي از اين ادغام حاصل مي شد.
موضوع يكي از اين نمايشها اين گونه بود كه بازيگر ، جعبه اي در ميان مي گذاشت . با نخهاي سيگار "مار" مي ساختيم و دور آن معركه مي گرفتيم . پيام ما اين بود كه هر كس مار او را نيش بزند تا آخر عمر درگير و اسير مار خواهد بود.
بعد از تمام شدن معركه گيري ، بچه مرشد كلاه مي گرداند و اسرا هر كدام از پول تو جيبي كه به صورت اوراق اعتباري بود و ماهيانه از عراقيها مي گرفتند، داخل كلاه بچه مرشد مي انداختند و چيزي حدود 20 دينار جمع شد. ما اين 20 دينار را به بيت المال داديم مسؤول بيت المال شير خريد و بين اسرا پخش كرد.(24)
نقالي بيشتر مواردي به اجرا در مي آمد كه تئاتر ، رشد نكرده بود يا با علت شرايط دشوار ، امكان اجراي تئاتر وجود نداشت يا اينكه وقت كافي براي تهيه يك تئاتر موجود نبود . يك شب در اردوگاه 3موصل ، آسايشگاه 6 دو نفر از بازيگران تئاتر اجراي نقالي را در وسط آسايشگاه آغاز كردند. بچه مرشد از مرشد اطاعت مي كرد و همه در آسايشگاه ميخكوب شده بودند و تماشا مي كردند. مرشد گفت :"من در كرات ديگر جاسوساني دارم كه منتظر فرمانم هستند تا عملياتشان را در زمين شروع كنند." يكباره رو به بالا اعلام كرد: "اي جاسوسان من! كار خود را شروع كنيد! ناگهان در عرض چند لحظه ، بيش از هفتاد ، هشتاد نفر چهره هاشان با دود سياه شد. آن شب ، او در كنار هم هر نفر يك مأمور گذاشته و كف دستهاشان را مخفيانه دوده ماليده بود. آنها به محض دريافت فرمان مرشد ، چهره هاي بچه ها را سياه كردند. جالب اينكه عده اي هم مأمور بودند تا آن عوامل را سياه كنند.
آسايشگاه يكباره مثل بمب، از خنده منفجر شد. عراقيها براي كسب اطلاع از ماجرا پشت پنجره آمدند. ارشد آسايشگاه كه هنوز صورتش سياه نشده بود پشت پنجره رفت . عراقي با تشر پرسيد : "چه خبر شده"؟ تا ارشد خواست جواب دهد خنده اش گرفت و در همان حال ، يك نفر از پشت چهره ي او را سياه كرد.
نگهبان عراقي ، گازش را گرفته بود كه عصباني شود كه يكباره شل شد و شروع كرد به خنديدن و ماجرا اين گونه تمام شد .
اوايل اسارت كه نمايش هنوز پا نگرفته بود، پيرمردي قبل از خواب براي اسراي آسايشگاه ما شاهنامه خواني مي كرد.(گفته ي يكي از آزادگان) . با قدرت گرفتن تئاتر ، نقالي طرفداران خود را از دست داد. علاوه بر اين ، پرده خواني هم نياز به امكانات زيادي داشت كه با توجه به محدوديت هاي اردوگاه ، اجراي آن به ندرت صورت مي گرفت.
6 ـ اسلايد
براي ساختن فيلم اسلايد ، از فيلمهاي راديولوژي و مشابه آن استفاده مي شد . اسرايي كه در كار نقاشي خبره بودند ، روي فيلم، موضوعهايي دلخواه را با خودكار نقاشي مي كردند. موضوعها مربوط مي شد به جنگ ، جبهه ، شكنجه ي اسرا، تصاوير امام و... .
دستگاهي براي نشان دادن تصاوير، مورد نياز بود؛ شيشه ي عينك يكي از اسرا ، لنز دستگاه شد و كارتن هاي گوشت يا قوطي خالي شير خشك حكم تاريكخانه را داشت ؛ لنز داخل جعبه قرار مي گرفت ؛ پشت لنز يك لامپ قرار داشت و اسلايد بين لامپ و لنز قرار مي گرفت.
ابتدا آسايشگاه را تاريك مي كردند تا شبيه سالن نمايش فيلم شود ، سپس سرود جمهوري اسلامي ايران همراه با نمايش آرم جمهوري اسلامي اجرا مي شد . بعد از سرود و آرم ، موضوعهاي نقاشي شده داخل دستگاه قرار داده مي شد و يك نفر درباره ي آن صحبت مي كرد و در ضمن خواندن متن ، موسيقي نواخته مي شد.
نخستين بار در بهمن 66 ، در اردوگاه موصل 4 ، 26 قطعه عكس از جبهه ها، شهدا و بيت الله الحرام همراه با عبارت پردازي به نمايش گذاشته شد كه بسيار مورد استقبال قرار گرفت.
دومين اسلايد در شهريور 67 در همان اردوگاه به مناسبت شهادت شهيد رجايي به اجرا درآمد. اين بار كيفيت كار خيلي بهتر از پيش بود، كه با بيش از چهل قطعه عكس از سير انقلاب تا سال 67 به نمايش گذاشته شد . نمايش اسلايد با آياتي از قرآن مجيد آغاز گرديد و هر صحنه از نمايش ، با سرود مناسب و يا عباراتي از سخنان امام خميني و يا كلامي ادبي همراه بود. تصوير حاج آقا ابوترابي نيز در اسلايد براي اسراي اردوگاه بسيار جذاب و ديدني بود.
* در چهلم رحلت حضرت امام در اردوگاه خيبر مراسمي داشتيم . چند شعر و سرود زيبا و غم انگيز قرائت شد ؛ سپس با استفاده از لامپ معمولي و چند شيشه عينك به جاي عدسي ، تصوير زيبايي از حضرت امام به صورت فيلم اسلايد بر روي ديوار نقش بست . اسرا زار زار مي گريستند.(25)
ساختن دستگاه اسلايد و تصوير حضرت امام در ابعاد بسيار كوچك بر روي يك ورقه نايلون و نمايش تصوير ، عملي خارق العاده و در نوع خود در اسارت ، بي نظير بود.
اوج اين فعاليت هنري زماني بود كه بچه هاي هنرمند اسير ، اقدام به ساخت انيميشن (پويانمايي) كردند. هرچند مدت زمان نمايش آن كوتاه بود؛ ولي يكي از افتخارات هنري اسراي ايراني محسوب مي شد و اثرات عميقي بر روحيه ي آنها مي گذاشت .
نقاشان زبردست ، تصاوير امام (ره) را با تحمل رنجها و مشكلات فراوان به زيبايي طراحي كردند؛ لحظه اي كه از بالاي پلكان هواپيما چهره ي نوراني او ظاهر مي شد تا زماني كه پا بر زمين فرودگاه مي گذاشت .
اسرا براي اولين بار ، پس از گذشت سالهاي طولاني ، امام را مي ديدند كه از هواپيما پياده مي شدند. خود به خود خاطرات 12 بهمن 57 در ذهنها زنده مي شد و اشك از چشمها سرازير مي گشت.
كسي نبود كه با ديدن آن تصاوير اشك نريزد و در غم آن رهبر خردمند و دلسوز ، ضجّه نزند. هنگامي كه چهره ي نوراني حضرت امام (ره) پديدار مي گشت، سرود "خميني اي امام " نيز همزمان خوانده مي شد.
7 ـ مشاعره هاي نمايشي
مشاعره ي نمايشي "شاه عباس" كه در دو قسمت در موصل اجرا گرديد ، براي آن تماشاگران به يادماندني است .
8 ـ سروده هاي نمايشي
سرودها شكلها و موضوعات مختلفي داشت :
ـ سرودهاي روحيه بخش و راهگشا
ـ سرودهاي تصويري
ـ سرودهاي طنز
ـ سرودهايي كه به عنوان موسيقي تئاتر به كار مي رفت.
ـ مجموعه سرودهايي كه در زمان معين و با درخواست شنوندگان و بينندگان پخش مي شد و... .
سرودها زماني تكامل يافت كه به صورت "نماهنگ" ، اما در سبك ابتكاري درآمد؛ به عنوان مثال ، در اردوگاه موصل 2 و 3 و 4 ، همزمان با سوم شعبان و روز پاسدار ، در آسايشگاه ، جبهه ي جنگ بازسازي شد؛ نيروها در دو طرف ، آتش تهيه ي خود را بر سر هم ريختند . با آغاز عمليات تعدادي از نيروهاي پاسدار در وسط ميدان ، تيرخورده و به شهادت مي رسيدند. دود و آتش همه ي آسايشگاه را فرا گرفته بود. گروه سرود ، هماهنگ با صحنه ها سرود مي خواند. اشك از همه ي ديده ها جاري بود و رهبري اردوگاه ، كه علاقه ي زيادي به كار فرهنگي و هنري داشت ، در كنار يك ستون به تماشا ايستاده و سر خود را بر آن تكيه داده بود و زار زار گريه مي كرد.
صحنه ، گويا ميدان نبرد بود. وقتي يك نفر تير مي خورد ، فرياد "آه قلبم امامم ، جان به راهت سپارم" از گروه سرود بلند مي شد . سرانجام ، يكي از فرماندهان به شهادت مي رسيد . بچه هاي ژيمناست در وسط ميدان يك لاله درست مي كردند و همزمان ، گروه سرود به اين بيت مي رسيد:
"لاله ي رسته به دامان صحرا مي دهد هر دم نشان از كربلا".
همچنين به عنوان مثال ، هنگامي كه سرود "ورزش" ساخته شد: ورزشكارم ، ورزشكار ، شادم و ايرانيم ، ... . "براي آن ، نمايشهاي ورزشي از قبيل جودو ، كنگ فو ، پرش با شيرجه و ديگر حركات ورزشي ، هماهنگ با مفاهيم سرود بازسازي گرديد كه همه را مجذوب خود مي كرد . شيرجه از درون حلقه هاي آتش نيز تماشايي بود.
ـ سرود "اسير" كه در همه ي اردوگاهها فراگير شد و پس از آزادي در حضور رهبر انقلاب خوانده شد ، يكي از سرودهاي روحيه بخش و راهگشا بود؛ "من اسيرم ، كوه صبرم ، شير در بند و كمندم ـ پاكي و خدمت شمارم، زينب اين را داده درسم . ... ."
ـ برخي از سرودها به صورت نمايشي و در قالب طنز اجرا مي شد . اجراي اين گونه سرودها غوغا مي كرد. لباس و گريم خوني براي آنها در نظر گرفته مي شد.
محمد باقر عباسي ، كمدين مشهور اسارت ، مي گويد :
* در موصل تصميم گرفتيم كه يك گروه سرود طنز اردوگاهي داشته باشيم . اين كار مورد استقبال بچه ها قرار گرفت . اولين سرود را به نام "بيت المال" با آهنگ "اي ايران" اجرا كرديم .
بيت المال ، اي مسؤول خوراك اي كه پارسال كرده اي كولاك
من به عنوان مدير گروه سرود و تك خوان آن بودم . نحوه ي اجرا ، نوع شعر ، موضوع و آهنگ آن همه را شيفته ي خود كرده بود.
سرود بعدي را براي مسؤول آشپزخانه (حاجي) خوانديم :
حاجي آش داد ديگه شعار ما نيست
حاجي سوپ داد ، حاجي سوپ داد
پشت مطبخ كه ما غيبت مي كرديم
حاجي گوش داد، حاجي گوش داد
ابووليد كه اسرا او را "كج كلاه خان" مي ناميدند ، عضو حزب بعث
و نيروي اطلاعاتي عراق بود كه براي او نيز يك سرود طنز اجرا كرديم . ابو وليد ، ابو وليد مرگ به نيرنگ تو
حق اسيران ما ، پريده تو چنگ تو (2)
(تك خوان ):
بودجه ي ما از بالاس
چه از خوراك ، چه لباس
آخه تو چه كاره اي ؟
به تو چه اي عمر و عاص ؟
روبه مكاره اي
خيلي پاچه پاره اي ـ و... .
اين گونه سرودها با پيشنهاد بچه ها ، روز به روز بهتر و متنوع تر مي شد.
ـ سرودهايي هم وجود داشت كه به عنوان متن موسيقي برخي تئاترها به كار مي رفت؛ مثلاً ؛ تئاتر "كوچه ي دلها" همراه با چهار سرود بود. البته برخي از اين سرودها را خود بازيگران در حال اجرا مي خواندند.
در برخي مواقع گروه سرود در حالي كه سرود مي خواندند تغيير موقعيت داده و شكلهاي مختلفي را به وجود مي آوردند. همچنين با ايجاد "اكو" در صدا و پوشيدن لباسهاي زيبا و صداهاي موزون ، همه را به وجد مي آوردند.
ايجاد "اكو" در صداها به اين صورت بود كه به دو گروه تقسيم مي شدند و صداهاي دو گروه حدود يك ثانيه يا كمتر ، نسبت به هم فاصله زماني داشت .
هنگامي كه سرود "مبعث" خوانده مي شد ، برخي از اعضاي سرود در ميان جمع ، ، در حال حركت بودند و با خواندنِ "به حرا بنگر چه روشن ـ ز پيمبر گشته گلشن" ،ناگهان از پشت صحنه به وسيله ي آتش افروزي همه جا روشن مي شد .
ـ گاهي اوقات همه ي اعضاي گروه سرود در يك آسايشگاه جمع مي شدند و هر كس درخواست خود را با نام سرود مورد نظر ، اعلام مي كرد و گروه سرود بدون درنگ با هماهنگي كامل ، آن سرود را اجرا مي نمود . در اردوگاه شماره ي 5 تكريت اين برنامه تا مدتي در بعد از ظهر روزهاي جمعه انجام مي شد و اين يك برنامه ي ثابت و دلچسب بود.
بيشتر سرودهاي اسارت ، جديد و داراي آهنگ ابتكاري بود. شاعران، هميشه آمادگي خود را براي ساختن سرودها اعلام مي كردند و مسؤول سرود در معرض خطرهاي شديدي قرار داشت ؛ بويژه آن كه سرود با سر و صدايي كه ايجاد مي كرد ، عراقيها را به سوي خود مي خواند. واژه ي "نشيد" در اسارت ، پيامدهاي سختي از طرف عراقيها با خود داشت .
بي ترديد اگر آن سرودهاي متنوع، حماسي ، آموزشي ، روحيه بخش و جذاب بازسازي شود تأثيرات عميقي خواهد گذاشت و جو اسارت بيشتر درك خواهد شد.
پي نوشت ها :
19.آزاده ، محمد باقر عباسي
20.آزاده رضا ملكي
21.آزاده رضا رجبي (سيگاري)
22. آزاده ، مهرداد فردوسيان
23.آزاده ، محمدرضا هراتي
24. آزاده ، حسن محمدي
25. آزاده ، سيامك عطايي