ولادت حضرت امام علي(ع) - روز پدر(1)
-شيوه هاي تربيت فرزند از ديدگاه امام علي(ع)
اشاره
تربيت پذيربودن فرزندان واهميت تربيت از ديدگاه امام علي (ع)
امام خميني( رحمه الله)، درباره اصل «تربيت پذير بودن انسان» مي فرمايد: «اين لطفي است که از سوي خداي تبارک وتعالي به بشر، که قابل از براي اين است که تربيت شود.(4) هيچ بيماري از بيماري هاي نفساني نيست مگر اينکه انسان [دراثر تربيت] مي تواند اصلاح کند؛ گرچه درنفس، ريشه کرده باشد و استوار شده باشد....(5) آن بچه اي که به دنيا مي آيد، قابليت تربيت را دارد....(6) جوان ها به ملکوت نزديک تر وقلب آنها پاک تر است. اگر با گذشت سن، مجاهده نکنند وتحت تربيت قرار نگيرند، هرچه جلوتر مي روند، از ملکوت اعلي دورتر مي شوند.بنابراين [فرزندان] از اول بايد تربيت شوند واز همان کودکي، تربيت درست شوند وبعد هم در هر جا که هست، يک مربي هايي باشند که انسان را تربيت کنند. انسان تا پايان عمر، نيازمند تربيت است...(7) بايد دانست که آن که ديکتاتور مي شود، از همان آغاز ديکتاتور نبوده است، با تربيت هاي نادرست است که در انسان ديکتاتوري ظهور مي کند. اگر تربيت بچه صحيح باشد، آن ديکتاتوري در او ظهور نخواهد کرد.»(8)
امام خميني (رحمه الله) درکلامي ديگر مي فرمايد: «از ياد نبرديم که دل کودک مانند زمين خالي وآماده اي است که مي تواند هر بذر يا گياهي را در خود بپرورد و موجبات رشد وتکاملش را فراهم آورد. رفتار وگفتار درست يا نادرست پدران ومادران وچگونگي تربيت آنان در خانواده، به منزله بذرهايي است که در ضمير کودک افشانده مي شود، تدريجاً پرورش مي يابند ورشد مي کنند ودر دوران بلوغ وجواني، به رشد نهايي خود مي رسند وبار مي دهند. ثمره تربيت هاي خوب يا بد خانوادگي، تمايلات پسنديده يا ناپسندي است که درنهاد جوانان جاي مي گيرد.محصول تربيت هاي خانوادگي، سجاياي اخلاقي يا صفات ناپسندي است که جوانان به آنها متخلق مي شوند و بر اساس همان صفات، با مردم رفتار مي نمايند. درآيين مقدس اسلام، تربيت صحيح فرزندان، يکي از وظايف مسلم والدين است وجزو تکاليفي است که مورد پرسش خداوند قرار مي گيرد.(9) درحقيقت، جسم وجان طفل، به موازات يکديگر ساخته مي شوند. همان گونه که بدن کودک با تغذيه صحيح ومراقبت هاي بهداشتي، به سرعت رشد مي کند و راه قوت ونيرومندي را مي پيمايد، روان فرزند وطفل نيز مي تواند از تعليم وتربيت صحيح، تغذيه کند وبا قوت وسلامت روح، به کمالي که سزاوار آن است، برسد و براي يک زندگي خوب وسعادت بخش آماده شود. پدران ومادران نيز بايد از فرصت گران بهاي کودکي فرزندان خود واصل تربيت پذير بودن آنها به خوبي استفاده کنند و اساس سعادت و خوشبختي آنان را براي همه دوران عمر، پي ريزي نمايند.»(10)
علي(ع) ودغدغه تربيت فرزند
دغدغه تربيت فرزند، پدرومادر را نسبت به فررزندان خويش مسئوليت پذير مي کند، انها را به کسب آگاهي درباره تربيت فرزند وا مي دارد ومانع از دست دادن فرصت ها براي تربيت فرزند مي شود.
نامه 31 نهج البلاغه که راهکارهاي تربيتي حضرت علي (ع) به فرزند بزرگوارش امام حسن(ع) است، نمونه اي آشکار از دغدغه آن حضرت درباره تربيت فرزند خويش است. آن حضرت به دليل دغدغه فراوان خويش دراين باره، اين نامه را در حال بازگشت از جنگ صفين درميانه راه نوشته است. ايشان به تأخير انداختن بيان توصيه هاي تربيتي خويش به امام حسن(ع) را پس از رسيدن به خانه، نوعي از دست دادن فرصت و سهل انگاري در تربيت دانسته است. از اين رو، در راه نامه اي را نگاشته وآن را پيش از بازگشت به خانه، براي فرزندش امام حسن (ع) فرستاده است. «آري آن که مي خواهد فرزندش نيکو ساخته شود، بايد هميشه در صحنه تربيت حاضر باشد. و اين هشداري است که بايد به والدين گفت که اگر امروز به فرزندان خويش نرسيم، چه بسا امکان رسيدگي به طفل در فردا دير خواهد شد. اين جاي تأسف است که اشتغالات مربيان و والدين به گونه اي شده است که اغلب، ارتباط آنها با فرزندان را سطحي و بي ريشه کرده است. پدرها تنها وقتي به خانه مي آيند که کودک خوابيده است وصبح ها به هنگامي سرکار مي روند که باز هم او خوابيده ويا خواب آلود است. عده اي زنان يا مردان، مي توانند با درآمد متوسطي زندگي کنند واز فرصت به جاي مانده استفاده کرده، به پرورش فرزندان بپردازند. اما ميل به داشتن زندگي مرفه وجاذبه هاي لوکس موجب مي شود، وقت فراواني را به کار در بيرون از خانه اختصاص دهند. ودرنتيجه، از تربيت فرزندان باز مانند. اين خود نشانه آن است که آنها از دغدغه چنداني نسبت به تربيت فرزندانشان برخوردار نيستند.»(11)
نقل است پيش ازآنکه سقراط را محاکمه کنند، از وي پرسيدند: بزرگ ترين آرزويي که در دل داري، چيست؟ گفت: «بزرگترين آرزوي من اين است که به بالاترين مکان آتن صعود کنم وبا صداي بلند به مردم بگويم: اي دوستان! چرا با اين حرص و ولع، بهترين سال هاي زنديگ خود را به جمع آوري ثروت مي گذرانيد، درحالي که آن گونه که بايد وشايد، به تعليم فرزندانتان همت نمي گماريد؛ فرزنداني که مجبور خواهيد شد ثروت خود را براي آنها باقي بگذاريد.»(12)
علي (ع) و جلب اعتماد علمي وتربيتي از سوي فرزندان
حضرت علي (ع) درنامه 31 نهج البلاغه، اين گونه اعتماد امام حسن(ع) را به خويش جلب مي کند: «پسرم! اگر چه من به اندازه پيشينيان عمر نکرده ام، ولي در کردار آنها نظر افکندم ودراخبارشان انديشيدم و در آثار شان سير کردم، تا آنجا که گويي يکي از آنها شده ام، بلکه بامطالعه تاريخ آنان گويا تا پايان عمرشان با آنان بوده ام. پس قسمت هاي روشن وشيرين زندگي آنان را از قسمت هاي تيره آن شناختم و زندگاني سودمند آنان را با دوران زيان بارش شناسايي کردم. سپس از هر چيزي، مهم و ارزشمند آن را واز هر حادثه اي، زيبا وشيرين آن را براي تو برگزيدم و ناشناخته هاي آنان را دور کردم. پس [با دانشي فراوان و اندوخته هايي انبوه]، آن گونه که پدري مهربان نيکي ها را براي فرزندش مي پسندد، من نيز بر آن شدم تا تو را با خوبي ها تربيت کنم.»(13)
«درحقيقت، حضرت علي (ع) با بيان اين سخنان مي خواهد بگويد: اگر مي خواهيد کسي را تحت تربيت بگيريد، اول بايد اعتماد علمي او را به خود جلب کنيد، تا کسي که مورد تربيت قرارمي گيرد، بداند که با چه کسي روبه رو است وآيا او قابليت تربيت نمودن را دارد يا نه؟ اگر شنونده و متربي چنين اعتمادي به مربي خود داشته باشد، به حرف هايش توجه خواهد کرد، اما اگر نداند که با چه کسي روبه روست و چه کسي در صدد تربيت او بر آمده و او را نصيحت مي کند، به سخن او به طور دقيق گوش نمي دهد ودل نمي سپارد واز پندهاي وي استفاده نمي کند؛ يعني درست بودن آن را درک نمي کند و در مقام عمل نيز درست ودقيق بدان عمل نمي کند. حضرت علي (ع) دراين سخنان، اندوخته ها، آگاهي ها و تجارب ارزشمند خويش را به فرزندش گوشزد مي کند تا مخاطب به ايشان به عنوان يک انسان عادي نگاه نکند، بلکه بداند کسي به ارشاد وراهنمايي وي روي آورده است که حاصل عمر همه گذشتگان را در اختيار دارد.»(14)
«بنابراين، اولاً بدون آگاهي از راه و رسم تربيت، نمي توان به سازندگي و پرورش فرزند پرداخت. کودکان در مراحل مختلف رشد خود، به راهنمايي ما نياز دارند وبايد براساس ضوابط ومقرراتي، اقدام به اصلاح آنها شود ومربي بايد راه و روش هاي لازم را بداند؛ چرا که بدون آگاهي نمي توان به امر تربيت پرداخت. حتي گاه آگاهي نداشتن، موجب وارد آمدن آسيب هايي بر روان کودک مي شود. ثانياً آنچه در اصلاح وتربيت کودک مهم است. اين است که والدين بايد نظر واطمينان کودکان را به خود جلب کنند تا تصميم هاي آنان درباره فرزندانشان مؤثر باشد. چه نيکوست که کودک نسبت به آگاهي وتوانايي والدين، در امر تربيت اعتماد کنند و بدانند که والدين، خواهان خير وسعادت او هستند و آنچه را انجام مي دهند، به خاطر آسايش وخيراوست. ضروري است که کودک درک کند والدين او افرادي هستند صميمي، فداکار، آگاه وداراي تجربه که دغدغه خوشبختي او را در سر دارند وبه هنگام اوقات تلخي ها، قصد ندارند که کودکشان را بيازارند و به او آسيبي برسانند، بلکه انگيزه شان از برخوردهاي تندي که گاهي ممکن است با آنها داشته باشند، خدمت وتربيت آنان وبه دنبال آن، رشد وتعالي آنان است. پس براي آنکه فرزندان، به همه رفتارهاي والدين با آنها خوش بين و براي تمام رفتارهاي آنان، توجه مثبتي داشته باشند، بايد والدين، اعتماد سازي کنند واطمينان آنان را به طور کامل به سوي خويش جلب نمايند.»(15)
حضرت علي (ع) وتربيت فرزند با کمترين هزينه
حضرت علي (ع) با آگاهي از اهميت به موقع تربيت فرزندان، از پدران ومادران مي خواهد که پيش از آنکه کار تربيت فرزندانشان دشوار گردد وگرفتار انحراف و فساد شوند، به تربيت آنها همت گمارند وهيچ فرصتي را از دست ندهند. آن حضرت درنامه خويش به فرزندش امام حسن(ع) دراين باره چنين مي فرمايد: «پس درتربيت تو شتاب کردم، پيش از آنکه دل تو سخت شود وعقل تو به چيز ديگري مشغول گردد، تا به استقبال کارهايي بروي که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشيده اند و تو را از تلاش ويافتن، بي نيازساخته اند.»(17)
«بي گمان، دوران جواني، زمان مناسبي براي موعظه وتربيت است؛ زيرا دل جوان مانند زمين بکر و کاشته نشده اي است که هنوز بذري در آن پاشيده نشده، وآمادگي کشتن را دارد. حال اگر در چنين زميني علف هاي هرزه برويد يا قبلاً بذر ديگري در آن کاشته باشند، کشت بذر جديد در آن، بسيار دشوار است و هرگز مثل گذشته، سريع وکم زحمت رشد ونمو نمي کند. قلب جوان چنين حالتي دارد وصاف و پاک است وافکار وعقايد نادرست در آن رسوخ نکرده است وصفات ناپسند، هنوز در قلب جوان جوانه نزده يا اگر هم آلودگي دارد، خيلي سطحي است. به همين دليل، براي تعليم و تربيت، کاملاً آماده است، اما وقتي انسان پا به سن گذاشت، ايجاد تغيير در او خيلي مشکل است وزحمت وهزينه فراواني خواهد داشت، مانند زميني که علف هاي هرزه درآن روييده وبذرهاي گوناگوني در آن کاشته اند واز انواع علف هاي هرزه ونباتات و گياهان پر شده است که وقتي درآن زمين بذر گل بکارند، زود رشد نمي کند وچه بسا علف ها و نباتات روييده درآن زمين، مانع از رشد آن مي شود».(18)
بنابراين، اگر دراثر سهل انگاري مربي، دل جوان به ناپاکي ها و ويژگي هاي ناشايست آلوده شود، اصلاح وي زحمتي دو چندان مي طلبد، چرا که اولاً بايد آن آلودگي ها را بزدايد وثانياً با تلاشي پيگير، معارف صحيح را به او بياموزد وجايگزين عقايد انحرافي او کند».(19) بر همين اساس، حضرت علي (ع) به فرزندش امام حسن(ع) مي فرمايد: « پيش از آنکه خواهش ها ودگرگوني هاي دنيا به تو هجوم آورند و پذيرش واطاعت تو مشکل گردد، به تربيت تو اقدام کردم؛ چرا که قلبنوجوان مانند زمين کاشته نشده اي است که آماده پذيرش هر بذري است که در آن کاشته مي شود.»(20)
استفاده از فرصت ها
تربيت همه جانبه فرزند
«بايد بدانيم که از يک سو، براي داشتن يک کودک سازگار و متعادل، ناگزيريم که وضع بدني او را تحت مراقبت قرار دهيم ودرحفظ وتقويت آن بکوشيم؛ چرا که ما براي انجام کارهاي مفيد وضروري زندگي، به سلامت جسماني وقدرت بدني نيازمنديم وغرايز واستعدادها نيز در سايه رشد وپرورش بدني سالم، بهتر تعديل مي يابند. از سوي ديگر بايد بدانيم که وظيفه اصلي خانواده، تنها تغذيه و پرورش جسمي کودک نيست، بلکه رشد وپرورش روحي ورواني او نيز از اهميت ويژه اي برخوردار است. اين نکته درخور توجه است که به علت ناآگاهي و سهل انگاري هاي والدين نسبت به تربيت روحي و رواني فرزند، نه تنها زمينه بروز انواع ناهنجاري ها وبزه ها در فرزند به وجود مي آيد، بلکه چه بسا نابساماني هاي رواني، خود، موجب بيماري هاي جسماني آنان مي شود و در نتيجه، جسم و روحي بيمار خواهند داشت.»(22)
حضرت علي (ع) به عنوان بهترين الگو درتربيت فرزند، هم به تربيت روحي فرزند سفارش کرده است وهم به تربيت جسمي او. آن حضرت به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: «پسرم! آيا تو را چهار نکته نياموزم که به کمک آنها از طب بي نياز شوي؟» گفت: «چرا، اميرمؤمنان!» حضرت فرمود: «تا گرسنه نشدي، برسر سفره منشين؛ تا کاملاً سير نشدي، دست از غذا بکش؛ غذا را خوب بجو وپيش از خواب، رفتن به دستشويي را فراموش مکن».(23)
حضرت علي (ع) وتربيت فرزند براي آينده نه براي حال
براين اساس، والديني مي توانند به نيکوترين وبهترين شکل فرزندان خويش را تربيت کنند تا آينده نگر باشند ورخدادهاي آينده را يپش بيني و فرزندان خود را متناسب با رخدادهاي پيش بيني شده آينده، تربيت کنند. کانت مي نويسد: «يکي از اصول تعليم وتربيت که همواره بايد مورد توجه دست اندرکاران برنامه هاي تربيتي باشد، اين است که کودک نبايد تنها بر حسب وضع فعلي نوع بشر پرورش يابد، بلکه بايد او را براساس شرايط آينده تربيت کرد. معمولاً والدين، فرزندانشان را تنها براي اينکه با شرايط موجود زندگي سازگار باشند، تربيت مي کنند و حال آنکه مي بايست به آنان تعليم وتربيت مناسب تري داد تا بتوانند فرزندان آينده باشند.»(25)
جبران خليل جبران نيز مي گويد: « فرزندان شما به حقيقت، فرزندان شما نيستند. آنها دختران وپسران زندگي اند در سوداي خويش. اين جوهرحيات است که به شوق ديدار خويش هر دم از گوشه اي سر بر مي کند. آنها از کوچه وجود شما مي گذرند، اما از آن شما نيستند واگر چه با شمايند، به شماتعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار کنيد، اما انديشه هايتان را براي خود نگه داريد؛ زيرا آنها را نيز براي خود، انديشه اي ديگر است. جسم آنها را درخانه خود مسکن دهيد، اما روح آنها را به آينده واگذاريد؛ چرا که روح آنها درخانه فردا زيست خواهد کرد که شما حتي در رؤيا نيز نمي توانيد به ديدار آن برويد. ممکن است تلاش کنيد که شبيه آنان باشيد، ولي مکوشيد که آنان را مانند خود بار بياوريد؛ زيرا زمان به عقب باز نخواهد گشت وبا ديروز درنگ نخواهد کرد. شما کماني هستيد که از چله آن، فرزندانتان چون تيرهاي جاندار به آينده پرتاب مي شوند. کماندار - که همان پروردگار هستي باشد- نشانه را در بي نهايت مي بيند و با قوت، شما را خم مي کند تا تيرهايش با شتاب به دور دست پروازکند.بگذاريد فشار اين خم شدن، با شادماني همراه باشد؛ زيرا کماندار هم تيرهاي پرشتاب و روبه آينده را دوست دارد و هم ثبات واستحکام کمان را ».(26)
امام خميني(رحمه الله) نيز دراين باره مي فرمايد:«در روايات هست که بچه هايتان را به غير آن طوري که خودتان هستيد وبراي زمان آينده تربيت کنيد؛ چرا که اينها در زمان آينده، بايد دست به کار مملکت وکشور شوند. شما بچه ها را از سياست، از اين طور چيزها دور نگه نداريد. دور نگه داشتن بچه ها از سياست، موجب اين مي شود که وقتي[درآينده]، فرزند وارد اجتماع مي شود، مثل يک آدم کوري وارد اجتماع شود. آنهايي که مي خواهند بعداً دراين کشور زندگي کنند وامور کشور در دست آنها باشد، بايد از قبل آگاه باشند وبايد از قبل به دست شما وبه تعليم شما به آنها گفته بشود وبراي آينده آنها را تربيت کنيد».(27)
جايگاه وراثت درتربيت فرزند از ديدگاه حضرت علي (ع)
بي شک، آنگاه که دو انسان به عنوان پدر و مادرآينده، از سال ها پيش از ازدواج، قلب وجان خويش را از ناپاکي ها وصفات ناپسند مي پيرايند وروح خود را به اخلاق نيکو مي آرايند، درحقيقت، بخشي از سلامت روح و روان وتربيت کودک آينده خويش را از پيش تأمين مي کنند.
«در آموزش هاي ديني ما شواهدي وجود داردکه انتقال زمينه هاي روحي واخلاقي را از والدين به فرزندان تأمين مي کند. بنابراين، کودکي که امروز به دنيا مي آيد، زمينه هاي گوناگون ارثي را با خود به همراه دارد و در واقع، بذرهاي اوليه شخصيت کودک را بايد در وجود والدين جست وجو کرد. تمايلاتي که امروز در وجود زن يا مردي شکل مي گيرد و به تدريج، به خلق و خوي ثابت تبديل مي شود، زمينه ساز پيدايش اين تمايلات درفرزنداني است که در آينده ازآنها به وجود خواهند آمد.»(29)
دراين داستان، نقش وراثت در فرزندان به خوبي آشکار است: «محمد حنفيه، فرزند حضرت علي(ع) درجنگ جمل علمدار بود. حضرت علي(ع) به او فرمان حمله داد واو حمله کرد، ولي دشمن با ضربه هاي نيزه وتير، جلوي او را گرفت و وي از پيشروي باز ماند. حضرت علي(ع) خود را به او رساند و فرمان حمله داد وفرمود: « از ضربه هاي دشمن مترس!» محمد حنفيه اندکي پيشروي کرد، ولي دوباره متوقف شد. علي (ع) از ضعف فرزند خويش آزرده خاطر شد وبا قبضه شمشير به دوشش کوبيد وفرمود: « اين ضعف وترس را از مادرت به ارث بردي ومن که پدر تو هستم، ترسي ندارم واگر تو مادري چون فاطمه زهرا داشتي، نمي ترسيدي».(30)
«بشر دير زماني است به اين نکته پي برده که موجود زنده، بسياري از ويژگي هاي خود را به نسل بعد منتقل مي کند و درحقيقت، نسل بعد، وارث صفات نسل گذشته است. يک بذر گل، همه ويژگي هاي ساقه، برگ، گل و رنگ نهالي را که از آن به وجود آمده، درخود حفظ مي کند. و پس از سبز شدن، همه آنها را يکي پس از ديگري به نمايش مي گذارد. يک هسته زردآلو نيز همه صفات درختي را که از آن به وجود آمده است، در بردارد و وقتي آن را بکارند ورشد کند، به تدريج همه آن صفات را بروز خواهد داد. فرزند يک انسان افريقايي نيز در سياهي پوست وپيچيدگي مو وساختمان بيني و رنگ چشم مانند پدر و مادر است وهمچنين فرزند يک اروپايي درصفات پوست وچشم ومو و بيني، مانند پدرومادر خويش است. خلاصه آن که يکي از قوانين مهم در جهان موجودات زنده، قانون وراثت است. به موجب اين قانون، فرزندان بدون کوچک ترين اختياري، صفات و ويژگي هاي پدران ومادران را فرا خواهند گرفت.»(31)
گفتني است که «کودکاني که صفات موروثي آنها خوب و پسنديده است ودر سرشت خود، احساسات وعواطف مطبوعي دارند، تربيت آنها آسان است وبه زودي مي توانند صفات نيکو و ويژگي هاي پسنديده را فرا گيرند و انساني شايسته بارآيند، ولي کودکاني که صفات موروثي وساختمان عاطفي آنها بد و ناپسند است، در پرورش وتربيت آنها مراقبت هاي بيشتر ودقيق تري لازم است.»(32)
حضرت علي(ع) با توجه به تأثير قانون وراثت بر فرزندان مي فرمايد: «اياکم و تزويج الحمقاء؛ فان...ولدها ضياع؛ از ازدواج با شخص احمق وکم خرد بپرهيز که فرزند او[از نظر اخلاقي] تباه شده خواهد بود.»(33) امام خميني(رحمه الله) نيز دراين باره مي فرمايد: «ازآن وقتي که ازدواج بين پدر و مادر حاصل نشده است، اسلام براي ساختن انسان دستور داد چه زني را انتخاب کند و چه مردي را آن زن انتخاب کند و وضع اخلاقي اش چه جور باشد، وضع ديانتش چگونه باشد. شما ملاحظه کنيد، يک نفر کشاورز وقتي مي خواهد زراعتي بکند ويک بذري را دريک زميني کشت کند، بايد اين زمين را ملاحظه کند ومراقب بذري که در آن مي ريزد باشد وملاحظه کند که چه چيز مفيد است وچه چيز مفيد نيست. اسلام همين معامله را با افراد انسان کرده است؛ يعني معامله يک نفر کشاورز را که مي خواهد کشتي بکند وازآن استفاده کند. لذا دستور داد پدر و مادر چه جور باشند؛ يعني ازدواج، چه جور بايد باشد. اين براي اين است که ملاحظه عاقبت را کرده است که اگر [يکي از] پدر و مادر مثلاً اخلاقش فاسد باشد، اعمالش غير انساني باشد، اين بچه هايي که پيدا مي شوند، به واسطه وراثتي که هست، آن صفات پدر و مادر در او تأثير مي گذارند.»(34)
پي نوشت ها :
1. نهج البلاغه، ترجمه: دشتي، حکمت 399.
2. مستدرک الوسائل، ج2، ص625.
3. نهج البلاغه، نامه 31.
4. تعليم وتربيت ازديدگاه امام خميني(رحمه الله) تدوين: مجتبي فراهاني، ص17.
5. همان، ص16.
6. همان، ص18.
7. همان، ص21.
8. همان، ص20.
9. محمد تقي فلسفي، جوان از نظر عقل واحساسات، ج1، صص 264 و 265.
10. همان، ص272.
11. علي قائمي، تربيت وبازسازي کودکان، ص 79.
12. محمود حکيمي، هزار ويک حکايت تاريخي، ج2، ص36.
13. نهج البلاغه، نامه 31.
14. آيت الله مصباح يزدي، پند جاويد(شرح نامه حضرت علي(ع) به امام حسن (ع)، ج1، صص 153 و 154.
15. تربيت وبازسازي کودکان، صص 78و 79.
16. آنتوان ماکارنکو، آموزش وتربيت کودکان، ترجمه: محمد جعفر پوينده وسيمين کرماني نژاد، صص 20و 21.
17. نهج البلاغه، نامه 31.
18. پند جاويد، ج1، ص144.
19. همان، ص 157.
20. نهج البلاغه، نامه 31.
21. همان.
22. تربيت وبازسازي کودکان، صص 97و 98.
23. شيخ صدوق، خصال، ترجمه: يعقوب جعفري، ج1، ص337.
24. ابن ابي الحديد، معتزلي، شرح نهج البلاغه، ج20، ص267.
25. امانوئل کانت، تعليم وتربيت، ترجمه: غلام حسين شکوهي، ص 69.
26. جبران خليل جبران، پيامبر، ترجمه: دکتر الهي قمشه اي، صص 35و 36.
27. تعليم وتربيت از ديدگاه امام خميني(رحمه الله)، صص 275و 276.
28. محمد علي سادات، راهنماي پدران ومادران، ج2، ص21.
29. همان، صص 21و 22.
30. محمد تقي فلسفي، کودک از نظر وراثت وتربيت، ج1، ص65.
31. همان، ص61.
32. همان، ج2، ص159.
33. کليني، کافي، ج5، ص353.
34. تعليم وتربيت از ديدگاه امام خميني(رحمه الله)، ص124.