اصلاح اصول رفتار درخانواده
نویسنده : قنبرعلي تيموري
اصلاح اصول رفتار
1.اهتمام به توليد
بخش توليد،سهم عمده اي دررفاه و پيشرفت جامعه دارد و رونق اقتصادي هرکشور مديون توليد درآن کشوراست. در احاديث به کارصنعت و دامداري بسيارتشويق شده و کشاورزي بهترين کار دانسته شده است(24) که بيانگرنقش محوري و اهميت آن است.
رها کردن کارهاي توليدي،آسيب جدّي به اقتصاد مي زند و علاوه برافزايش قيمتها ، موجب وابستگي هرکشوري به کشورهاي ديگرمي شود و کالاهاي وارداتي
علاوه براينکه فرصت رقابت و خودکفايي را از ما مي گيرد فرهنگ آن کشور را نيز با خود به همراه خواهد آورد.
قال الصادق(ع): من باع ارضاً و ماءَ و لم يضعهُ في ارضِ و ماءٍ ذهب ثمنه محقاً.(25)
هرکس زمين و آب را بفروشد،و سرمايه حاصل از آن را درآب و زمين به کار نبندد(سرمايه خويش را از بخش توليد خارج کند) بهاي زمين و آب خود را هدر داده است و پولش تلف شده تلقي مي شود.
2.سرمايه گذاري
سرمايه گذاري،توليد ثروت،بالابردن سطح رفاه زندگي درجامعه و دريک کلام، استفاده درست از نعمت ها کاري پسنديده و مورد سفارش دين اسلام است.
زندگي جلوه ها و مظاهردنيايي آن باشد، و جهت گيري ها به اين سو کشيده و تلاش ها به اين سمت سوق داده شود،مادي گرايي سربرمي آورد و معاد فراموشي، مرسوم مي گردد.
ولي اگرابزاري بودن دنيا و مظاهر آن- که مورد تاکيد اسلام است-مورد توجه باشد، و دنيا،همان مزرعه آخرت تلقي گردد، و زندگي درآن ناپايدار و محدود درک شود و پلي باشد که ما را به زندگي جاويد مي رساند آن گاه سرمايه گذاري کردن،توليد ثروت کردن، به رشد اقتصادي جامعه کمک کردن، سرمايه هاي خرد را با پس اندازهاي شرعي به جريان انداختن و درساخت و ساز کشور و رشد و شکوفايي آن سهيم شدن،نه تنها بد نيست که با رعايت اصول شرعي آن، عبادت است و به تعبيرامام سجاد(ع) سودآورسازي ورشد سرمايه جوانمردي است(26)و مصرف زدگي و ايستايي سرمايه ها عملي ناجوانمردانه.
قال الصادق(ع):ما يخلف الرجل بعده شيئاً اشد عليه من المال الصامت.(27)
چقدرنابجا و ناشايسته است که انسان سرمايه هاي مالي را راکد نگاه دارد.
3.مشاوره
اگردرمعيشت و وضعيت اقتصادي خويش نيزاهل مشاوره با صاحبان فکر و تجربه و خيرخواه و متعهد باشيم،بهتر مي توانيم به رشد سرمايه خود کمک کنيم و به جاي هزينه گذاري و مصرف گرايي به سرمايه گذاري و توليد دست يابيم.
هميشه آسيب شناسي روش هاي گذشته و شناخت مانع ها و آفت ها و برآورد درست ازامکانات و فرصت ها، ما را به نتيجه مطلوب و دلخواه مي رساند و مشاوره راهي براي آسان نمودن اين فرآيند است.
درسرمايه گذاري هاي بزرگ خصوصي يا دولتي نيزاستفاده ازکارشناسان و بهره گرفتن ازخرد جمعي کاري لازم و ضروري است،چنانکه وجود اتاق فکر براي هر مجموعه اي که مي خواهد کار مطلوب و با کيفيت انجام دهد، امري پسنديده است.
قال علي(ع):اکثرمدارسه العلماء و مناقشه الحکماء في تثبيت ماصلح عليه امر بلادک و اقامه ما استقام به الناس قبلک.(28)
براي آگاهي به قوام اجتماعي اقتصادي مردم درگذشته و اصلاح خردمندانه معضلات زمان کنوني،با کارشناسان وعالمان به گفتگو بپردازد و بررسي ها را سامان ده.
4.تقدير در زندگي
بدين سان شناخت و بصيرت در دين و آيين بندگي،اگربا تحمل و صبربرمشقت ها و استقامت دراين راه، مقرون شود و برنامه ريزي و تقديربدان افزوده گردد تا در برابر اشتباهات مصونيت حاصل شود،(29) آن گاه کارها به صورت شايسته سامان مي يابد(30) و رشد نهايي و کمال متعالي دست يافتني خواهد بود و ايمان حقيقي به بار خواهد نشست.
قال الرضا(ع): لايستکمل عبد حقيقه الايمان حتي تکون فيه خصال ثلاث:التفقه في الدين و حسن التقديرفي المعيشه و الصبرعلي الرزايا.(31)
تا سه خصلت درآدمي نباشد، حقيقت ايمان او کمال نيابد:ژرف شناختن دين،اندازه داشتن درزندگي(تقدير) و پايداري در مصيبت ها.
5.سطح بندي نيازها
بعضي نيازها ضروري اند و درجه اهميت آن هابسياربالاست؛ مثل نياز به تغذيه، پوشاک، آموزش، بهداشت و سلامت، و ... .
و اولين دغدغه هر انساني بايد برآوردن و تأمين کردن اين گونه نيازها باشد.
بعضي نيازها غيرضروري اند که نبود آن ها آسيبي به زندگي نمي زند؛مثل وسايل تزئيني، تفنني، تجملاتي و ... .
و بعضي نيازها فوق العاده و غيرقابل پيش بيني اند و به صورت ناگهاني پيش مي آيند؛ مثل بيماري هاي مهم،اتفاقات خاص، مسافرت هاي ناگهاني و خريدن خانه يا... .
تدبيردرزندگي آن است که براساس اين نيازها،درآمدها را هزينه کنيم؛ يعني قسمتي از درآمد براي نيازهاي ضروري صرف شود و قسمتي نيز براي نيازهاي ناگهاني پس اندازشود و اگرچيزي ماند به نيازهاي غيرضروري اختصاص يابد.
با اين تدبيرنيازهاي جاري ازنيازهاي دراز مدت تفکيک شده،هرکدام سهمي ازدرآمد را از آن خود مي کند و ديگرمجالي براي اسراف و بيهوده خرجي نمي ماند و آرامش خاطررا نيزدرپي دارد.
قال الرضا(ع):ان الانسان اذا ادخل [ادخر] طعام سنته خف ظهره و استراح و کان ابو جعفرو ابوعبدالله لا يشتريان عقده حتي يحرزا طعام سنتهما.(32)
هرگاه انسان به قدرخوراک سالش را فراهم آورد(نيازهاي ضروري)،سبکبار و آسوده خاطرمي شود.امام باقر و امام صادق(ع) مادام که به قدرخوراک سالشان را تدارک نمي کردند،ملکي نمي خريدند(يعني تا نيازهاي ضروري را تأمين نمي کردند به نيازهاي غيرضروري نمي پرداختند.)
6.کم هزينگي
بعضي هم،هزينه زندگي شان اندک است، اهل تکلّف نيستند،تشريفات زائد ندارند و وجودشان نيزبراي جامعه پرسود و پربرکت است. در کار و تلاش گوي سبقت را از ديگران مي ربايند و در مجاهدت و نيک دلي سرآمدند،ولي در مصرف، قانع و سبک بارند،و تازه باربينوايان را نيز بر دوش مي کشند که دانسته اند بهترين مردم،آن است که پرسودترين آن ها به خلق باشد.
زيربارند درختان که تعلق دارند
اي خوش آن سرو که ازبارغم آزاد آمد(33)
قال الصادق(ع):ان اهل التقوي اخف اهل الدنيا مؤونه و اکثرهم معونه.(34)
تقوا پيشگان کم هزينه ترين مردم روزگارند و ياري ورزترين آن هايند.
7.کيفيت مطلوب
يک ضرب المثل خارجي مي گويد:ما آن قدر پول دارنيستيم که يک کالا را چند بار بخريم؛ يعني ملاک خريد نبايد تنها ارزاني قيمت آن باشد،بلکه بايد متناسب با قيمت آن، برخورداراز کيفيت لازم نيزباشد.
البته منظوراين نيست که قيمت بالاي کالاها هميشه دليل برکيفيت آن است،اي بسا چنين نباشد،بلکه مراد اين است که معيار خريدن ، بايد تامين نياز، با کيفيت مناسب باشد، تا از دوبارخريدن و صرف هزينه مجدد پرهيز شود و درنتيجه از اسراف و هدررفتن سرمايه جلوگيري گردد. همچنين اگر بازار اسلامي ازآوردن جنس هاي بي کيفيت و نامناسب پرهيزکندازاتلاف سرمايه هاي کلاني مانع شده است.
عاصم بن حميد مي گويد:قال لي ابو عبدالله (ع):اي شيء تعالج؟ قلت:ابيع الطعام،فقال لي :اشترالجيد و بع الجيد،فان الجيد اذا بعته قيل له بارک الله فيک و في من باعک.(35)
امام صادق (ع) به من فرمود: چه مي کني؟!
گفتم :آذوقه و خوراکي مي فروشم.
فرمود:جنس خوب بخر و جنس خوب بفروش؛اگرجنس خوب بفروشي به پاس آن گفته مي شود:خداي تو را برکت دهد و نيز به آن کس که به تو فروخت.
8.پيمانه کردن
درمان اين درد،اندازه نگاه داشتن در مصرف است و گرفتن پيمانه درهرچه که نيازداريم. پيمانه کردن يعنيِ:اندازه نگاه داشتن درخوردن و آشاميدن و بي حساب و کتاب نبودن و بي برنامه مصرف نکردن.
داوود بن سرجان مي گويد:امام صادق (ع) را ديدم که به دست خويش خرما را پيمانه مي کرد.گفتم :فدايت شوم!کافي است به يکي ازفرزندان يا خدمتگزاران خود دستوردهيد تا اين کاررا انجام دهند.فرمود:اي داوود! جزسه چيزانسان مسلمان را به سامان نياورد:يکي ژرف انديشي دردين،دوم صبر بربلاهاي سخت و سوم درست اندازه نگاه داشتن مصارف زندگي.(36)
دراهميت پيمانه کردن همين کافي است که امام صادق(ع) آن را خود انجام مي دهد و به ديگران وانمي گذارد و حضرت فرمود هرکس بايد مواد غذايي خانواه خود را پيمانه کند و حساب و اندازه داشته باشد و من هم براي خودم و هم خانواده ام پيمانه مي کنم و براي هرکدام مقدارلازم را در نظرمي گيرم.(37)
قال الصادق(ع):شکي قوم الي النبي(ص) سرعه نقاد طعامهم،فقال تکيلون او نهيلون؟ قالوا:نهيل يا رسول الله قال:کيلوا فانه اعظم للبرکه.(38)
گروهي به پيامبر(ص) ازاينکه گندم خوراکشان بزودي تمام مي شود شکايت بردند.حضرت فرمود:به هنگام مصرف پيمانه مي کنيد يا بي پيمانه مي ريزيد؟
گفتند:بي پيمانه(بي قاعده و بي حساب) مي ريزيم.
حضرت فرمود:به هنگام مصرف پيمانه کنيد که اين کار بربرکت مي افزايد.
9.محکم کاري
درست و استوار انجام دادن کارهاي توليدي يا خدماتي و يا شخصي مايه رشد و بالندگي است.اگرهرکس با احساس مسئوليت، وظيفه خويش را با حوصله و دقت انجام دهد، کارها سامان مي يابد و بهره وري از منابع افزايش يافته،جلب نظر مخاطبان را در پي مي آورد و موجب رضايتمندي آنان مي شود.
بعضي افراد به بهانه اينکه منافع دنيا نبايد مورد توجه باشد از دقت و استحکام کار خويش مي کاهند،غافل ازآن که امام مجتبي(ع) فرمود: براي دنياي خود چنان کار کن که گويي هميشه زنده خواهي ماند،و براي آخرت خود چنان کارکن که گويي فردا خواهي مرد.(39)
جمع بين زندگي تا ابد و مردن درفردا اين است که کارهاي دنيا و آخرت هر دو را با کيفيت و استواري انجام دهيم،تا نسبت به هيچ يک بدهکارنباشيم.
قال رسول الله(ص):إذا عمل أحدکم عملاً فليتقن.(40)
چون به کاري دست زديد بايد درست و محکم انجام دهيد.
پي نوشت ها :
24.الکافي، ج 5، ص260.
25.الحياه، ج6، ص 204.
26.الحياه، ج6، ص201.
27.همان، ج 6، ص203.
28.الحياه، ج2،ص282.
29.الحياه، ج1، ص341.
30.همان.
31.تحف العقول، ص329.
32.الکافي، ج 5، ص89.
33.حافظ.
34.تحف العقول، ص 377؛ بحارالانوار، ج 78، ص262.
35.الکافي، ج5، ص202.
36.الکافي، ج5، ص87.
37.همان، ج5، ص512.
38.الحياه، ج4،ص 348؛ وسائل الشيعه، ج12، ص323.
39.بحارالانوار، ج44، ص139؛ الحياه، ج5، ص79.
40.سفينه البحار، ج2، ص278؛ الحياه، ج5، 437.