اصلاح شاخص ها در راه اصلاح الگوها
1.آب
تصوّراينکه ذخايرآب پايان نمي يابد، تصور خامي است،بلکه آب نيزچون ديگرنعمت ها رو به کاهش است.شيوه هاي غلط مصرف آب،و فرهنگ نادرست دراستفاده آن، روز به روز از عمر و مقدار اين مايع حيات کاسته و سفره هاي زيرزميني را تخليه کرده است.
اصلاح آب راهه ها،ايجاد سد براي استفاده از سيلاب ها و باران ها و ... و بازيافت فاضلاب ها براي مصارف کشاورزي، تا اندازه اي مي تواند از بحراني شدن وضعيت موجود جلوگيري کند.درآموزه هاي ديني براي مصرف آب حتي براي وضو و غسل، مقدار معيني ذکر شده است؛ چنان که براي وضو يک مد(750گرم) و براي غسل يک صاع (3 کيلو گرم) تعيين شده است که نشان مي دهد درهر نوع مصرفي حتي طهارت و پاکيزگي بايد نصابي را رعايت کرد و ازآن تجاوزنکرد.
قال رسول الله(ص): سيأتي اقوامٌ بعدي يستقلون ذلک فاولئک علي خلاف سنتي و الثابت علي سنتي معي في حظيره القدس.(52)
چه بسا پس ازاين اشخاصي خواهند آمد که اين مقدار را کم مي دانند.آن ها برخلاف اين آيين و روش من هستند. تنها کساني که بر روش من پايدارند با من دربهشت همنشين اند.
2.تغذيه
و به قول سعدي شيرازي :
چو کم خوردن طبيعت کشت کسي را
چو سختي پيشش آيد سهل گيرد
و گرتن پروراست اندرفراخي
چو تنگي بيند از سختي بميرد
کاموري ها و افزون خواري ها تا آنجا رسيده است که عدّه اي براي مصون ماندن ازبيماري ها و چاقي هاي بيش ازاندازه به جراحي روي آورده اند و سوء تغذيه و ناتواني درتامين نيازهاي اوليه نيزعده اي را به فلاکت و امراض گوناگون مبتلا ساخته است.گويا جامعه بشري اين سفارش سعدي را فراموش کرده است که :
نه چندان بخور کز دهانت برآيد
نه چندان که ازضعف جانت برآيد
راز تندرستي و طول عمر در پرخوري نيست،بلکه دراندازه نگاه داري درتغذيه است.
ازامام صادق(ع) در مورد مصرف ميانه سوال شد؛فرمود:مصرف متعادل مصرف خوراکي هاي گوناگون است؛يعني انسان گاه گوشت مصرف کند،گاه شير، گاه روغن، زماني نان و گاه سرکه.(54)
آگاهي به خواص ميوه ها و مواد غذايي و اطلاع داشتن ازشيوه هاي صحيح مصرف، موجب مصونيت ازبيماري هاي بي شماري مي شود،همان گونه که استفاده نکردن از ميوه ها و غذاهاي مانده و کنسرو شده چنين است.
درآموزه هاي ديني،مصرف مواد غذايي و ميوه هاي تازه هرفصل مايه شادابي و تندرستي شمرده شده است.(55) تغذيه سالم و توجه کردن به دستورات غذايي راز سلامتي است؛ مثل اين سفارش اميرالمومنين:
قال اميرالمومنين(ع) للحسن(ع):الا اعلمک اربع خصال تستغني بها عن الطلب قال بلي، قال:لا تجلس علي الطعام الا و انت جائع و لا تقم عن الطعام الا و انت تشتهيه وجودالمضغ و إذا نمت فاعرض نفسک علي الخلاء فاذا استعملت استغيت عن الطب.(56)
اميرالمومنين(ع) به فرزند خود امام مجتبي فرمود:
آيا به تو چهارخصلت ياد ندهم که با به کار بستن آن ها ازطب بي نيازشوي؟
عرض کرد:چرا،فرمود: تا وقتي گرسنه نشده اي،بر سرسفره غذا ننشين،و از سر سفره غذا برنخيزمگر اينکه هنوز اشتهاي خوردن داري.و غذا را کاملاً جويده باش. هرگاه تصميم به خوابيدن گرفتي،شکم خويش را تخليه کن.اگراين کارها را انجام دهي ازطب بي نيازخواهي بود.
3.لباس
درزمان هاي گذشته، لباس ايراني ها چند خصوصيت بارز داشته است؛اول اينکه بلند بوده است؛يعني تمام قامت فرد را در برمي گرفته است. دوم اينکه گشاد بوده است؛ يعني راحت و پوشاننده قسمت هاي برجسته بدن بود،سوم اينکه تن پوش بوده است؛ يعني نازک و بدن نما نبوده است.چهارم اينک زيبا بوده است و به هنر ايرانيان آراسته بوده است. در فرهنگ ديني نيز همين خصوصيات مورد تأکيد بوده است،علاوه بر اينکه به رنگ و زيبايي آن نيز توجه شده است.
بزنطي مي گويد پدرم درباره لباس زيبا از امام رضا(ع) سؤال کرد،حضرت فرمود: بپوش و زيبا بپوش.(57)
حتي از وظايف مرد اين است که براي همسر خود در طول سال چهار دست لباس تهيه کند،دو دست براي زمستان و دو دست براي تابستان.(58)
درباره امام سجاد(ع) نوشته اند:براي زمستان لباسي ازپوست خزکه 500درهم قيمت داشت و رداي خزي که 50دينارمي ارزيد مي پوشيد و چون زمستان سپري مي شد آن ها را مي فروخت و بهايش را انفاق مي کرد.(59)
آن چه مايه نگراني است پوشيدن لباس هاي زيبا، مناسب و حتي داشتن چندين دست لباس به قصد دوام بيشترآن-درصورتي که تهيه لباس براي همگان ممکن است-نيست، بلکه پوشيدن لباس هايي است که به تقليد از فرهنگ بيگانگان به جاي چند خصوصيت لباس ايراني داراي چند خصوصيت ديگر است؛مثل ،تنگ بودن به گونه اي که موجب تحريک شهوت مي شود،کوتاه بودن که بخشي ازبدن را نمي پوشاند و بدن نما بودن که فساد انگيزاست.علاوه برمدگرايي که موجب شده است تا لباس ها مايه تفاخر و تکبرافراد شود و با يک بار پوشيدن از گردونه خارج شود.به نظر مي رسد راه درمان اين است که اولاً:پوشيدن لباس با توجه به نيازها و به دورازغرب زدگي باشد؛يعني داشتن لباس مجلسي براي حفظ آبرو و شخصيت فرد،و لباس راحتي در منزل،و لباسي مناسب براي کار،که اين تدبير به عمرلباس مي افزايد و در هزينه هاي افراد صرفه جويي مي شود.
ثانياً:سيره امام سجاد(ع) نيزمي تواند راهي براي اسراف نشدن لباس هايي باشد که ديگران مي توانند ازآن ها بهره ببرند.
اسحاق بن عمارمي گويد:
قلت لابي عبدالله (ع):يکون للمومن عشره اقمصه؟ قال نعم،قلت:عشرون؟ قال نعم، قلت:ثلاثون،قال نعم ليس هذا من السرف، انما السرف ان تجعل ثوب صونک ثوب بذلتک.(60)
به امام صادق(ع) گفتم:شخص مؤمن مي تواند ده پيراهن داشته باشد؟
فرمود:آري.
گفتم:بيست پيراهن چطور؟
فرمود:آري.
پرسيدم:سي پيراهن؟
فرمود:آري اين که اسراف نيست، اسراف آن است که لباس بيروني (مجلسي) را که آبروي تو را حفظ مي کند،در محل کار يا درخانه به عنوان لباس راحتي بپوشي.
4.مسکن
رسول خدا(ص) روزي بيرون آمد و آن قبه را نديد،پرسيد: قبه اي که اين جا بود چه شد ؟
گفتند:صاحب آن وقتي از ناراحتي شما آگاه شد،آن را ويران ساخت.
پيامبرفرمود:هربنايي که ساخته مي شود براي صاحب خود در روز قيامت وبالي خواهد بود،مگر ساختماني باشد به اندازه نياز.(61)
مسکن از نيازهاي ضروري است که در آموزه هاي ديني براي آن حدودي تعريف شده است. داشتن خانه کوچک که نياز افراد را تأمين نکند ازعوامل شقاوت درزندگي شمرده شده است،(61) چنان که وسعت منزل که موجب آرامش شود مايه سعادت دانسته شده است.
همين معيارخوبي است که اندازه مسکن را تعيين مي کند؛يعني نه آن قدر بزرگ که بيش از نيازباشد و نه آن اندازه کوچک که طاقت فرسا باشد.
درآموزه هاي ديني عواملي چون:استحکام و مقاومت خانه در برابر بلاهاي طبيعي و بناشدن درمحيط آبرومند و مناسب از شرايط خانه شمرده شده و براختصاص دادن جايي ازآن براي مناجات نيزتاکيد شده است.
دراين زمينه آن چه مايه نگراني است ترويج فرهنگ غيراسلامي و غيرايراني است که معماري باز و پرازتجمل را در پي آورده است.براين اساس، تزئينات بيش از حد و نداشتن حجاب اسلامي و گران قيمت بودن، قدرت خريد را از ديگران سلب نموده است. به خلاف بناهايي که با معماري اسلامي ايراني که احياي آن،درمان اين غرب زدگي است.
معماري اسلامي ايراني از ويژگي هايي مثل اندروني و بيروني،يعني جدا بودن سراي خانواده از سراي مهمان،متناسب بودن از جهت نورو هدردادن انرژي برخوردار و ساده و ارزان قيمت است.
قال رسول الله(ص): من بني بنياناً و سمعه، حمله يوم القيامه من الارض السابعه و هو نار تشتعل،ثم تطوق في عنقه و يلقي في النار،فلا يحبسه شيء منها دون قعرها،الا ان يتوب.قيل يا رسول الله(ص) کيف يبني رياء و سمعه؟ قال: يبني فضلاً علي ما يکفيه : استطاله منه علي جيرانه و مباهاه لاخوانه.(63)
هرکس ساختماني را بسازد،تا مردم ببينند و بشنوند،آن ساختمان به گونه آتشي شعله ور او را از زمين هفتم بر مي کشد،آن گاه چون طوقي به گردنش آويخته مي شود و درآتش مي افتد و تنها قعرآتش زندان او خواهد بود، مگرآنکه توبه کند. گفته شد:اي رسول خدا(ص) چگونه انسان ساختماني مي سازد تا مردم ببينند و بشنوند؟ فرمود:ساختماني مي سازد که ازنيازاو فراتراست تا به همسايگانش فخر فروشد و به برادران ديني اش مباهات کند.
5.وسيله نقليه
به تعبيرامام صادق(ع): تهيه مرکب مناسب، زينت زندگي است و وسيله تامين نيازهاست(65) و به فرموده امام باقر(ع) از نشانه هاي تيره روزي و بينوايي ،داشتن مرکب بد است.(66)
ابن طيفورمي گويد:امام رضا(ع) از من پرسيد: برچه سوار مي شوي،گفتم:برالاغ، فرمود:چند خريده اي؟ گفتم:سيزده دينار! فرمود: اين اسراف و زياده روي است که الاغي به سيزده دينار بخري، در حالي که با اين پول مي توانستي قاطر بخري!
آن چه معيارخريداري اتومبيل است، مدگرايي و هوي و هوس نيست که هرکس هرچه دلش خواست بخرد،ثروتمندي و توانايي نيزنيست که هرکس چون داراست روا باشد هرگونه مرکبي تهيه کند، بلکه معيار،تأمين نيازو بهره بردن از کيفيت مطلوب است نه خريدن برترين ها.
بنابراين،بايد به آن چه رفع نيازمي کند و از کيفيت مناسبي نيز برخورداراست قانع بود و از راکد کردن سرمايه پرهيزکرد،البته اگربا هزينه اي که مي توان مرکبي راهور و بهترخريد،خريدن مرکبي نامناسب و بي کيفيت اسراف است و همين طوراگر با مرکبي ارزان ترمي توان نيازخويش را مرتفع ساخت خريدن مرکبي به قيمت گزاف نيز اسراف است.
متاسفانه مرکب نيز مثل مسکن و لباس و خيلي چيزهاي ديگر به ابزاري براي تفاخر تبديل شده است که ناپسنداست.
قال الصادق(ع): المال مال الله: جعله ودائع عند خلقه و امرهم ... و يرکبوا قصداً، اتري الله ائتمن رجلا علي مال خول له، ان يشتري فرسا بعشره آلاف درهم و يجزيه فرس بعشرين درهما... و قال «ولا تسرفوا، انه لا يحب المسرفين»(67)
...خداوند روا داشته است که مردم،به صورتي ميانه روانه از مرکب استفاده کنند، آيا خيال مي کني کسي که خداوند او را درمالي که به او داده امين قرارداده است، مجازدانسته است که اسبي به ده هزار درهم بخرد،با اينکه اسب بيست درهمي براي رفع نيازهاي او کافي است،حال آنکه در قرآن کريم مي فرمايد:اسراف نکنيد که خدا، اسراف کاران را دوست ندارد.
6.دارو و درمان
بعضي بيماري ها با تشخيص پزشک به وسيله ورزش يا تغذيه به مرور زمان بهبود مي يابد، ليکن فرهنگ دارو محوري باعث شده است تا نسخه هاي پزشکي همراه با انبوهي از داروهاي رنگارنگ باشد!
درآموزه هاي ديني دستورات ارزشمندي درباره مداواي بيماري هاي مختلف ارائه شده و فرهنگ صحيح استفاده از دارو نيز تاکيد گرديده است، پزشک نيزنسبت به درمان بيماران مسئول دانسته شده است، به گونه اي که اگراز درمان سرباز زند چون کسي است که به کسي جراحت وارد کرده است.
امام صادق (ع) فرمود:مسيح چنين گفته است:آن کس که ازدرمان مجروح سرباز زند با کسي که جراحت وارد ساخته است هم دست است،به اين جهت که مجروح کننده خواسته که بيمارتباه گردد و کسي که او را درمان نکرده خواسته است، وي بهبود نيابد.هرکه بهبودي وي را نخواهد قطعاً بيماري او را خواسته است.(71)
تعهد نسبت به مسئوليت ها و رعايت حقوق بيمار توسط طبيبان از يک سو و رعايت دستورات دين در تندرستي وسلامت و درمان بيماري از سوي ديگر به کاهش مصرف دارو مي انجامد.
با اين همه بايد دانست که پيشگيري، آسان ترو کم هزينه تر از درمان است.
قال الکاظم(ع):الحميه راس الدواء.(72)
پرهيز،سرآمد معالجات و راه هاي درمان است.
7.انرژي
برق،انرژي مادراست و نقشي بي بديل در اداره زندگي بشردارد؛کشاورزي، صنعت، مصارف روزانه، مصارف پزشکي، آموزشي و ... همگي به اين شاهرگ حيات گره خورده اند،درحالي که به سبب دست و دلبازي درمصرف آن و گاهي شيوه هاي ناصحيح به وضعيت نابسامان و خطرآفريني رسيده است.
اگردرساخت و سازها ملاحظاتي چون تامين نورو نگهداري انرژي بشود،اگر استفاده از عايق ها معمول باشد، اگر در توزيع انرژي از راه هاي جديد و کم آفت استفاده شود و اگر فرهنگ صحيح مصرف رواج يابد تا ارزاني
انرژي و حمايت هاي دولتي موجب اتلاف آن نشود و دراوج ساعت مصرف لوازم
پرمصرف استفاده نگردد،گامي براي بهبود وضعيت فعلي برداشته ايم و الا ديريا زود گرفتارخواهيم شد.
قال الکاظم(ع):خمس تذهب ضياعاً:سراج نقده في الشمس و الضوء لا ينتفع به.(73)
پنج چيزضايع مي شود؛ از جمله: چراغي که آن را در روشنايي برافروزي و نوري که از آن استفاده نشود.
8.برگزاري مراسم
برگزاري مراسم گوناگون نيز از آسيب ها و آفت ها درامان نمانده و به ميداني براي تفاخر و رقابت تبديل شده است. هزينه هاي کلان و تشريفات فراوان موجب شده است که بسياري از عهده مخارج چنين مراسمي برنيايند و براي اينکه به خيال خويش از قافله عقب نمانند خود را بدهکار سازند.
درفرهنگ اسلامي ميهمان حبيب خداست و تا دو شب با وي به صورت ويژه بايد رفتار شود و ازشب سوم به بعد عضوي از اعضاي خانواده شمرده مي شود که بايد از +126
همان طعام ميزبان استفاده کند.(75) اطعام دادن براي عروسي، عقيقه ، ختنه کردن پسر و زيارت خانه خدا، خريدن خانه و ... نيز سفارش شده است و حتي توصيه شده براي صاحبان مصيبت تا سه روز همسايگان طعام ببرند.(76)
رعايت دستورات دين دراين گونه مراسم موجب مي شود تا اين اطعام دادن ها نه مايه رياکاري و فخرفروشي باشد و نه جولانگاه اسراف کاري و ريخت و پاش که مواد غذايي غيرقابل استفاه شود.
قال رسول الله(ص):کفي بالمرء اثما ان يستقل ما يقرب الي اخوانه و کفي بالقوم اثما ان يستقلوا ما يقرب اليهم اخوهم.(77)
درگناه کاري انسان همين بس که آنچه را براي پذيرايي پيش برادران خود مي برد،کم شمارد و درگناه کاري ميهمانان نيز همين بس که آنچه را برادرشان براي پذيرايي از آن ها مي آورد کم شمارد.
9.بهداشت و نظافت
رعايت بهداشت ازانتشار بيماري هاي گوناگون و آفت هاي مختلف جلوگيري کرده، موجب صرفه جويي در سرمايه هاي مالي و نيروي انساني شود.
هرچه سطح بهداشت در جامعه بالا باشد به همان ميزان هزينه هاي ناشي از رعايت نکردن بهداشت کاهش مي يابد.
قال رسول الله(ص):اغسلوا ثيابکم و خذوا من شعورکم و استاکوا و تزينوا و تنظفوا.(78)
لباس هاي خود را بشوييد،موهاي خود را کوتاه کنيد،مسواک بزنيد و آراسته و پاکيزه باشيد.
10.انفاق ها
البته قشري از مردم که درآمد مناسبي ندارند و سطح زندگي آنان به علت هاي گوناگون پايين تر از سطح درآمد ساير مردم است و با سيلي صورت خود را سرخ نگاه مي دارند و به حقيقت مستضعف اند،مورد احترام شايان و سفارش اولياي دين قرار گرفته اند که خدمت به آنان و رفع نياز ايشان عبادت بزرگي است. در کنار اين قشر خاموش و آبرومند،متکدياني نيز هستند که به خاطربيماري(نقص عضو،اعتياد، از هم گسيختگي خانواده و ...) يا به سبب حرفه و شغل قرار دادن تکدي گري در کوچه و خيابان دست نياز به هر سو دراز مي کنند و از همگان کمک طلب مي کنند. اين گونه متکديان علاوه برآن که مروج روحيه ذلت و خواري مي شوند و انگل پروري و کلّ برديگران شدن را ترويج مي کنند و هرساله با يارگيري به جمعيت خود مي افزايند،موجب اتلاف نيروي انساني بزرگ و سرمايه ملي هنگفتي نيز مي شوند؛ازهمين رو انفاق به آنان درنگاه دين ناپسند شمرده شده است و تکدّي گري برآن کس که توانايي مالي دارد و تندرست و نيرومند است يا صاحب شغل و حرفه اي است و توانايي کار دارد، حرام شده است.
بي گمان راه درمان چنين بيماري بزرگي، انفاق هاي بي حساب و کتاب و بي برنامه نيست که خود ترويج گداپروري است، بلکه با آموزش دادن آنان و ايجاد شغل و حرفه براي آنان هم پديده زشت تکدي گري برچيده مي شود و هم از نيرو و توان درآمدهاي آنان جامعه و خود بهره مند مي شوند و اهداي انفاق ها به نيازمنداني که در بين اقوام يا همسايگان شناسايي شده اند و يا سپردن انفاق ها به مراکزي مثل کميته امداد، و مراکز خيريه و ... مي تواند در اين زمينه موثرباشد.
قال رسول الله (ص): لا تحل الصدقه لغني و لا لذي مره سوي و لا لمحترف و لا لقوي.قلنا :ما معني هذا؟ قال:لا يحل له ان ياخذها و هو يقدرعلي ان يکف نفسه عنها.(79)
صدقه دادن به ثروتمند روا نيست و همچنين به نيرومند تندرست و به صاحب حرفه، و به انسان قادر برکار؛پرسيديم: مقصود از اين سخن چيست؟ فرمود: برکسي که مي تواند ازگرفتن صدقه خودداري کند، گرفتن آن حلال نيست.
11.امنيت
امنيت يعني حالتي که افراد از لحاظ جسمي و روحي درآن ،فارغ از ترس و آسيب رسيدن به جان يا مال يا آبروي خود يا از دست دادن آن ها ،زندگي کنند.
درانديشه اسلامي،امنيت فردي و اجتماعي را بايد درسايه تقوا، عدالت و رعايت حقوق انسانها تحقق بخشيد،دفاع از مظلوم و برخورد با مجرمان و مفسدان و رفع فقر و تامين رفاه و حفظ آزادي مشروع آنان به تحقق امنيت کمک مي کند.
پيامبر(ص) در حديثي حرمت مسلمان را چنين بيان فرموده است: همه چيز مسلمان، از مال و آبرو و خونش برمسلمان حرام است،براي مرد همين شر بس که برادر مسلمان خويش را تحقيرکند.(81)
حفظ امنيت ساير افراد و عدم آزار رساني به آن ها، از نشانه هاي مومنين به شمار آمده است وصفاتي چون تعرض،خشونت آبروي ديگران را بردن،ايجاد ناامني، رعب و هراس درتقابل کامل با ايمان به حساب آمده است.
امنيت درتفکراسلامي مختص به جان، مال، عمل و حقوق و آزادي هاي مربوط به شخص مسلمان نيست،بلکه شامل شخصيت،شرف و حيثيت وي نيز مي شود، به طوري که رسول خدا فرموده کسي که به مومني اهانت کند به تحقيق با من به جنگ پرداخته است.(82)
کافي است اين آموزه هاي ديني فرهنگ جاري شود و همه خود را به رعايت آن پايبند کنند،آن گاه بسياري از هزينه هاي کلاني که صرف تحقق امنيت و برخورد با سارقان و قاتلان و متجاوزان و فاسدان مي شود کاهش مي يابد.
قال رسول الله(ص):المومنون في تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد اذا اشتکي تداعي له سائره بالسهرو الحمي.(83)
مؤمنان در دوستي،عطوفت و مهرورزي نسبت به هم چونان يک پيکرند که هرگاه عضوي از آن به درد آيد ديگر اعضا را بي خوابي و تب فرا گيرد.
بني آدم اعضاي يک پيکرند
که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت ديگران بي غمي
نشايد که نامت نهند آدمي(84)
12.فرصت ها
وگرنه ما نيز به زودي به خيل افسوس خواران و اي کاش گويان مي پيونديم. بار ها اتفاق افتاده است که از زمان عبادتمان کاسته ايم تا به کارهايمان برسيم و بارها از کارهايمان چشم پوشيده ايم تا به استراحت بپردازيم و چه بسا از استراحت نيز دست شسته ايم تا به کارهاي عقب مانده مان برسيم،ولي هرباردرمانده ترازقبل زير انبوهي ازکارهاي به زمين مانده و وعده ها و پيمان هاي به جاي نياورده و شرمندگي هاي به جاي مانده،به سر برده ايم.
فراموش نکنيم هرچيزممکن است قابل پس اندازکردن و ذخيره ساختن باشد،ولي فرصت ها را نمي توان پس اندازکرد و بايدهر روز آن را دريافت که نه ديروزها بازمي گردند و نه امروزها باز مي ايستند.
انضباط درفرصت ها، درمان اين درد بزرگ است؛يعني با تقسيم وقت و تقسيمکار دراين اوقات و رعايت اولويت ها، پرهيزازافراط و تفريط ها،انجام تعهدات فردي و اجتماعي، و قانونمندي مي توان فرصت هارا دريافت و از اتلاف بيهوده آن ها پرهيزکرد.
قال الکاظم(ع):اجتهدوا في ان يکون في زمانم اربع ساعات:ساعه لمناجاه الله، ساعه لامرار المعاش و ساعه لمعاشره الاخوان و ... و ساعه تحلون فيها للذاتکم في غير محرم.(86)
تلاش کنيد که ساعات روزانه خويش را چهار قسمت کنيد: ساعتي براي راز و نياز و عبادت خدا، ساعتي براي فعاليت و تلاش و تامين نيازهاي زندگي ،ساعتي براي ديدارها و ملاقات ها،و ساعتي براي استراحت و تفريح هاي سالم و حلال.
13.محيط زيست
امام صادق(ع) درباره طبيعت فرمود: درباره گياهان و نباتات فکرکن! تا دريابي که انواع نيازها را مي توان به وسيله آن ها تامين کرد؛ميوه آن ها غذاست، برگ و ساقه آن ها علوفه است و تنه و شاخه هاي ضخيم آن ها سوخت و براي مصارف نجاري و کاغذ سازي مفيد است!(87)
داروهاي جديد نيز توليد مي شود(88) و حضرت علي(ع) فرمود: خداوند گياهان را آفريد تا بقاي زيست موجودات زنده سامان يابد.(89)
درباره حفظ و مراقبت از طبيعت نيز در آموزه هاي ديني نکات قابل توجهي وجود دارد؛ازجمله پيامبر فرمود:جز به هنگام ضرورت و نياز، درختان را قطع نکنيد.(90) فرمود:هرکس پرنده اي را به ناحق (از روي تفريح نه نياز ) بکشد،خداوند او را بازخواست خواهد کرد.
پرسيدند: حق آن چيست؟
فرمود: اين است که از سر نياز آن را ذبح کند و مصرف نمايد نه آن که سرش را جدا کند و بعد رهايش سازد(تفريح کند).(91)
بيشترنابساماني هاي طبيعي مانند:پيشروي آب درياها،سيل ها،کاهش سفره هاي آب زيرزميني،خشکسالي ها،آسيب پذيري لايه ازون و ...نتيجه تخريب محيط زيست است. پيشرفت تکنولوژي و توسعه صنعت اگرچه موجب آسان شدن کارها و سرعت و دقت فوق العاده آن شده است،ليکن نوشي همراه نيش بوده است که با همه منافع و فوايد آن،آسيب هاي جدي نيز به همراه داشته است.طبيعت به صورت خودکار، هميشه از فضولات و ضايعات خود به عنوان منبعي براي ترميم و حفاظت و تقويت خود بهره مي برد؛مثلاً فضولات جانوران و برگ درختان، لايه خاک را حاصل خيزمي کند،ولي کودهاي ساخته شده دست بشر،اگرچه به تقويت خاک و رشد محصولات کمک مي کند،ولي سموم ناشي از آن و بقايايي که برجاي مي گذارد هرگز قابليت پالايش و جذب درطبيعت را ندارد و آفتي براي طبيعت و خطري براي حيات شمرده مي شود.
اگردغدغه حفظ محيط زيست در هر فرد زنده شود،و مراقبت از طبيعت فرهنگ عمومي شود،و فرصت ها و تشويق هاي بيشتري براي درخت کاري و بهداشت طبيعت ايجاد شود،آن گاه زمين اين گهواره دست و دل باز و بي منت آرامش خواهد يافت و حيات دراين کره بزرگ لذت بخش تر خواهد شد.
قال رسول الله:تحفظوا من الارض فانها امکم.(92)
اززمين (طبيعت) مراقبت و محافظت نماييد؛ زيرا که زمين مادر(اصل و منشأ) شماست.
14.زباله ها
ازنظرکارشناسان، زباله ها نه اشياء بي ارزش که مواد مفيد و قابل بازيافتي هستند که به طلاي کثيف شهرت يافته اند. درمان اين برنامه به آن است که اولاً: با صرفه جويي از زباله سازي پرهيزکرد. ثانياً بسياري از وسايل و امکاناتي که به هر دليل مورد استفاده خانواده ها نيست به مراکزي سپرده شود تا به خانواده هاي نيازمند اهدا شود.با اين کار هم نيازي تامين شده است و هم ازاسراف و توليد زباله پرهيزگرديده است.
ثالثاً:فرهنگ تفکيک زباله ها در خانواده ها مرسوم شود و زباله هاي خشک و قابل باز توليد مثل کاغذ، ضايعات فلزي، شيشه و ... تفکيک شود و توسط دستگاه هاي مربوط بازيافت شود. دراين صورت هم به بهداشت محيط زيست کمک کرده ايم و هم منابع و امکانات اوليه کشوررا تقويت کرده ايم و هم به فرهنگ استفاده صحيح و صرفه جويي روي آورده ايم.
قال الصادق(ع): فلو فطنوا طالبوا الکيمياء لما في العذره لاشتروها بانفس الاثمان و غالوا بها.(93)
اگرجويندگان طلا درمي يافتند که در کودهاي حيواني چه موادي وجود دارد و چه استفاده هايي ازآن ممکن است،آن را به بالاترين قيمت ها مي خريدند و رقابت و مزايده برسرآن،قيمت آن ها را افزون مي ساخت.
فهرست منابع
1-ابن الي الحديد، ابو حامد، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آيه الله مرعشي نجفي.
2-اخترشهر،علي،اسلام و توسعه، تهران، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
3-تميمي آمدي، شرح غررالحکم و دررالکلم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
4-حرعاملي،محمد بن حسن، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت.
6-حسيني، سيد هادي، پديده شناسي فقر و توسعه،به اشراف محمد حکيمي،بوستان کتاب،قم.
7-حکيمي، محمد رضا و ديگران،الحياه، ترجمه احمد آرام،تهران، دفترنشرفرهنگ اسلامي.
8-حکيمي،محمد، عصر زندگي و چگونگي آينده انسان و اسلام،قم ،بوستان کتاب.
9-حکيمي، محمد معيارهاي اقتصادي در تعاليم رضوي،مشهد، بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي.
10-خليليان اشکذري،محمد جمال، فرهنگ اسلامي و توسعه اقتصادي، قم، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
11-صدوق، محمدبن علي،الامالي، تهران، کتابخانه اسلاميه.
12-صدوق، محمد بن علي، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال.
13-صدوق، محمدبن علي، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه المدرسين.
14-طبرسي، رضي الدين فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، موسسه الاعلمي للمطبوعات.
15-عياشي، محمد بن مسعود، تفسير عياشي،تهران، العلميه الاسلاميه.
16-فريد تنکابني، مرتضي، نهج الفصاحه، تهران،نشر فرهنگ اسلامي.
17-قمي، شيخ عباس، سفينه البحار، قم، اسوه.
18-کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، بيروت ،دارالتعارف.
19-کليني،محمد بن يعقوب،الفروع من الکافي.
20-متقي هندي،علاء الدين،کنزالعمال، دمشق،موسسه الرساله.
21-مجلسي،محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء.
22-محمد ري شهري،محمد ،ميزان الحکمه،قم،موسسه دارالحديث.
23-نوري، ميرزا حسين، مستدرک الوسائل،قم،موسسه آل البيت.
24-يوسفي،احمد علي، نظام اقتصادي علوي،تهران،انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
پي نوشت ها :
50.الحياه، ج 5،ص122.
51.همان، ج3، ص228.
52.من لايحضره الفقيه، ج1، ص35.
53.الحياه، ج4، ص259.
54.الحياه، ج6، ص128.
55.مستدرک الوسائل، ج16، ص 468.
56.الخصال، ج1، ص229.
57.الکافي، ج6، ص451.
58.الحياه، ج6، ص128.
59.ميزان الحکمه، ج8، ص477.
60.الکافي، ج6، ص441.
61.الحياه، ج4، ص284.
62.همان، ج6، ص141.
63.من لايحضره الفقيه، ج4، ص11و12.
64.نهج البلاغه، ص933.
65.وسائل الشيعه، ج 8، ص339.
66.همان، ص350.
67.الحياه، ج4، ص280.
68.ميزان الحکمه، ج5، ص252.
69.بحارالانوار،ج78، ص173.
70.ميزان الحکمه، ج9، ص126.
71.معيارهاي اقتصادي در تعاليم رضوي، ص413.
72.ميزان الحکمه، ج3، ص364.
73.الامالي، ص285.
74.ثواب الاعمال و عقاب العمال، ص276.
75.وسائل الشيعه، ج 4، ص313.
76.الفروغ من الکافي، ج3، ص217.
77.وسائل الشيعه، ج24، ص276.
78.نهج الفصاحه، ص72.
79.وسائل الشيعه، ج6، ص160؛الحياه، ج5،ص492.
80.نهج البلاغه ،خطبه 27.
81.نهج الفصاحه،ص138.
82.بحارالانوار،ج69،ص175.
83.همان، ج74، ص274.
84.سعدي شيرازي.
85.ميزان الحکمه، ج6، ص417.
86.تحف العقول،ص433؛بحارالانوار، ج75،ص321.
87.بحارالانوار، ج3، ص129.
88.الحياه، ج 5، ص357.
89.نهج البلاغه، ص259.
90.الفروغ من الکافي، ج5، ص27.
91.بحارالانوار، ج 61، ص306.
92.بحارالانوار، ج7ص، 97.
93.الحياه، ج1، ص81.