بررسی تطبیقی ازدواج در اسلام و مسيحيت بخش اول
نويسنده:علي زينتي
نوشتار حاضر نيز با بهرهگيري از روش تطبيقي، به مقايسهي پديدهاي بزرگ و بـرجسته در زنـدگي انسـان يعنـي «ازدواج» در دو ديـن الهي و آسـماني «اسـلام» و «مسيحيت» ميپردازد.
بهترين راه شناسايي يك پديده، مطالعهي فرانگر و بررسي در محملهاي گوناگون است. شناخت همهجانبه و كشف فلسفهي ازدواج نيز ميسّر نميباشد، مگر در پرتو تطبيق و مقايسه. يكي از ابعاد مؤثر و حايز اهميت اين تطبيق، مقايسهي ازدواج در دو آيين آسماني اسلام و مسيحيت است. از اين رو نوشتار حاضر، به بررسي تطبيقي علل و چرايي، جايگاه و اهداف ازدواج در اسلام و سپس در مسيحيت ميپردازد و در آخر يافتههاي حاصل را مورد مقايسه قرار ميدهد. مهمترين دستاورد اين تطبيق عبارت است از اينكه هر دو آيين، تنها راه مشروع تأمين نياز جنسي، ايجاد نسل پاك و تأمين محبت را در پرتو ازدواج و خانواده ميدانند؛ با اين تفاوت اساسي كه رهبانيت و تجرد نسبت به ازدواج در آيين مسيحيت از جايگاهي ويژه برخوردار است؛ در حالي كه در دين مبين اسلام، تجرد و رهبانيت امري كاملاً مردود است و برخلاف مسيحيت عامل تقرب به خداوند محسوب نميشود؛ بلكه اين ازدواج است كه زمينهساز تكامل و تقرب الهي خواهد بود.
كلام خداوند و سخن وحي نه تنها با پيام و محتواي عالي و نغز خود راهنماي حق جويان و حقيقتطلبان است، بلكه در ارائهي حقايق آييني و معرفي راه و روش نيز راهنمايي بيبديل و بيهمتا است. يكي از روشهاي قرآن در اعطاي بصيرت و ايجاد بينش، مقايسهي دو سوي موضوعات است. آنگاه كه قرآن آگاهان را در برابر جاهلان قرار ميدهد و استفهام معرفتي ارائه مينمايد، همين شيوه از بصيرتآفريني را به كار ميگيرد: «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون»(زمر، 9) همچنانكه با مقايسهي نابينا و بينا و اهل ايمان و عمل صالح با انسان بدكار «و ما يستوي الاعمي و البصير و الذين امنوا و عملوا الصالحات و لا المسئ» (غافر، 58) روشي ديگر جهت نيل به علم و معرفت را به آدميان ميآموزد و در پرتو تطابق و تناظر، حوزههاي ناگشودهي معرفت را به روي انسانها ميگشايد.
مطالعهي تطبيقي در كنار ديگر روشهاي مطالعه، از جايگاه ويژه و منحصر به فردي برخوردار است. روي آورد مستقيم در شناخت يك پديده و بررسي يك مسئله، محقق و مخاطب را از آگاهي نسبت به ابعاد متعدد موضوع محروم كرده و هر دو را به سطحينگري مبتلا مينمايد و در نهايت به از دست دادن فهم عميق ميانجامد وليكن مطالعهي مقايسهاي و تطبيقي، محقق و مخاطب را از حصرگرايي رها ساخته و ابعاد ناپيداي موضوع مورد نظر را در خلال مقايسه فرا روي وي ميگشايد.
ـ تحديد دامنهي تطبيق
ـ تبيين دو قطب تطبيق
ـ استقصاي وجوه و موارد تمايز و تشابه دو قطب تحقيق در دامنهي تعيين شده
ـ تبيين موارد و مواضع خلاف و وفاق در دو قطب مورد نظر
ـ ريشه يابي موارد وفاق و خلاف
بر اين اساس، رئوس مباحث مطروحه در اين مطالعه را ميتوان اينگونه طبقهبندي نمود:
از اين جهت، براي آشنائي همه جانبه با اهداف، جايگاه و فلسفهي ازدواج، بهترين محمل مقايسه ومطالعهي تطبيقي، اين دو آئين آسماني است. برخي از سؤالات مطرح شده در مقام تطبيق، به قرار ذيل است:
1- آيا هر دو دين اسلام و مسيحيت به يك اندازه به ازدواج اهميت ميدهند؟
2 - آيا هر دو دين از يك ديدگاه به ازدواج نگاه ميكنند و از آن يك تعريف و جايگاه ارائه ميدهند؟
3- آيا هر دو دين بر اساس يك راهكار از اين عامل براي سعادت بهره ميگيرند؟
4- آيا هر يك با هدفي خاص به ازدواج روي ميآورند و هدف مخصوص خويش را تعقيب ميكنند يا اهداف يكسان و مشترك دارند؟
5- آيا وظايف و كاركردهايي كه براي ازدواج بيان ميشود و از آن انتظار ميرود، در هر دو دين اسلام و مسيحيت يكسان است يا تفاوت دارد؟
ـ آيا احكام ازدواج در اين دو دين بررسي ميشود؟ كدام بخش از احكام؟ احكام عقد يا طلاق و... يا مباني اعتقادي اين دو دين در مورد ازدواج مورد مقايسه قرار ميگيرد؟ روشن است كه تا محدوده مقايسه معين نشود يا مقايسهاي اصلاً صورت نميپذيرد و اگر هم ممكن گردد، ثمره علمي در پي نخواهد داشت و به جواب سؤالات و حل مشكل منتهي نخواهد شد.
در اين نوشتار، منظور از اسلام، همانا قرآن كريم، احاديث و روايات اولياي دين ميباشد و مقصود از مسيحيت، كتاب مقدس و برداشتهاي مستند به اين كتاب است. لذا در بحث حاضر، به مشتركات مسلمانان توجه ميشود و كمتر به اختلاف مذاهب پرداخته ميشود؛ همانگونه كه در مسيحيت نيز به پراكندگي مذاهب و فرق آن توجهي نكرده و به مشتركات پرداخته ميشود و در صورت اختلاف با مذهبي خاص، موضوع اختلاف به طور دقيق بيان ميشود.
در اينجا محور اصلي مقايسه «ازدواج» در اسلام و مسيحيت است كه مبتني بر سه بحث ذيل است:
- علل و فلسفهي ازدواج در اسلام و مسيحيت
- اهميت و جايگاه ازدواج در اسلام و مسيحيت
- اهداف ازدواج در اسلام و مسيحيت
در ابتدا توصيف ازدواج در سه محور فوق از ديدگاه اسلام و سپس همان سه محور از ديدگاه مسيحيت مورد بررسي قرار ميگيرد و سرانجام در مقام تطبيق به محورهاي ذيل پرداخته ميشود:
ـ استقصاي نقاط و وجوه اشتراك اسلام و مسيحيت در مورد ازدواج در سه محور معين شده.
ـ استقصاي موارد و نقاط افتراق اسلام و مسيحيت در مورد ازدواج در سه محور معين شده.
ـ ريشهيابي موارد وفاق و خلاف اسلام و مسيحيت در مورد ازدواج در سه محور فوق، بر اساس مباني اعتقادي، زمينههاي تاريخي ادله و رويآوردها، روشها و لوازم آن در اسلام و مسيحيت.
اينك بايد ديد كه اسلام اين پيمان وثيق را به چه قصدي پي ميريزد و بر آن اهتمام ميورزد؟ ليكن قبل از بيان علل و فلسفه ازدواج، ذكر يك نكته ضروري است و آن تفاوت «فلسفه و چرايي» با «هدف يا اهداف» است كه اين دو چه سان در اين بحث از يكديگر منفك شدهاند؟ مقصود از هدف، وضعيت مطلوبي است كه به طور آگاهانه سودمند تشخيص داده شده و براي تحقق آن تلاش ميشود (اعرافي، 1376: ص5) ولي در «علت يا فلسفه» نسبت به انتخاب آگاهانه، تلاش هدفمند و تأثير ارادهي انساني در تحقق آن هيچ توجهي نيست؛ يعني علت وقوع يك پديده ميتواند عاملي غير انساني باشد؛ ولي اهداف هميشه با اراده نيرويي انساني و هدفدار محقق ميشود. در اين نوشتار نيـز اهـداف ازدواج با تـلاش انسانهـايي كه ازدواج نمودهانـد فـراهم ميشـود و بايد اينچنين باشد؛ در حالي كه وقتي از علل تشريع ازدواج سخن گفته ميشود، توجهي به ارادهي انساني در تأمين آنها نميباشد؛ به عنوان مثال چه بخواهيم و چه نخواهيم فلسفهي ازدواج، پاسخ به نداي فطرت و تأمين آرامش است.
تشريع ازدواج و ترغيب به آن در اسلام، از يك علت و فلسفهي اساسي و از چندين چرايي فرعي و غير اساسي برخوردار است. بر اين اساس، ميتوان اين علل را به دو دسته اساسي و فرعي تقسيم نمود:
افزون بر روشهاي فوق، اسلام در مقام بيان اهميت ازدواج، از دريچههاي مختلف به آن نگاه ميكند و بر اساس نقشي كه براي ازدواج قائل است، اهميت و جايگاه آن را گوشزد مينمايد. بنابراين، بر پايه نقشهايي كه اسلام براي ازدواج در نظر گرفته است، اهميت ازدواج مشخص ميشود.
تذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه اسلام با بيان اهداف تعريف شده براي ازدواج، مسلمانان را از برخي اهداف نابجا و ناپسند برحذر ميدارد و سخت هشدار ميدهد كه مبادا براي رسيدن به اهدافي غير از آنچه بيان شد يا به غرض نيل به اهدافي كه با فلسفه و جايگاه ازدواج در تعارض است، به سراغ ازدواج بروند.
پس اسلام از ازدواج، اولاً اهدافي خاص و معين را تعقيب مينمايد و براي نيل به اهداف مطلوب در مراحل مختلف انجام ازدواج تدابيري را انديشيده است و با توجه به شدت اهتمام به اين تدابير و توصيهها هرگز به از دست دادن اين اهداف رضايت نميدهد. ثانياً، اهداف ناثواب و نابجا را مردود ميشمارد و مسلمانان را از اين گونه ازدواجها كه به اين نوع اهداف ختم ميشود، منع ميكند.
در بررسي متون دين اسلام، اهداف ازدواج به دو دسته تقسيم ميشوند: اهداف مستقيم و بدون واسطه و اهداف غيرمستقيم و با واسطه
منبع:خبرگزاري فارس
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
بهترين راه شناسايي يك پديده، مطالعهي فرانگر و بررسي در محملهاي گوناگون است. شناخت همهجانبه و كشف فلسفهي ازدواج نيز ميسّر نميباشد، مگر در پرتو تطبيق و مقايسه. يكي از ابعاد مؤثر و حايز اهميت اين تطبيق، مقايسهي ازدواج در دو آيين آسماني اسلام و مسيحيت است. از اين رو نوشتار حاضر، به بررسي تطبيقي علل و چرايي، جايگاه و اهداف ازدواج در اسلام و سپس در مسيحيت ميپردازد و در آخر يافتههاي حاصل را مورد مقايسه قرار ميدهد. مهمترين دستاورد اين تطبيق عبارت است از اينكه هر دو آيين، تنها راه مشروع تأمين نياز جنسي، ايجاد نسل پاك و تأمين محبت را در پرتو ازدواج و خانواده ميدانند؛ با اين تفاوت اساسي كه رهبانيت و تجرد نسبت به ازدواج در آيين مسيحيت از جايگاهي ويژه برخوردار است؛ در حالي كه در دين مبين اسلام، تجرد و رهبانيت امري كاملاً مردود است و برخلاف مسيحيت عامل تقرب به خداوند محسوب نميشود؛ بلكه اين ازدواج است كه زمينهساز تكامل و تقرب الهي خواهد بود.
كلام خداوند و سخن وحي نه تنها با پيام و محتواي عالي و نغز خود راهنماي حق جويان و حقيقتطلبان است، بلكه در ارائهي حقايق آييني و معرفي راه و روش نيز راهنمايي بيبديل و بيهمتا است. يكي از روشهاي قرآن در اعطاي بصيرت و ايجاد بينش، مقايسهي دو سوي موضوعات است. آنگاه كه قرآن آگاهان را در برابر جاهلان قرار ميدهد و استفهام معرفتي ارائه مينمايد، همين شيوه از بصيرتآفريني را به كار ميگيرد: «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون»(زمر، 9) همچنانكه با مقايسهي نابينا و بينا و اهل ايمان و عمل صالح با انسان بدكار «و ما يستوي الاعمي و البصير و الذين امنوا و عملوا الصالحات و لا المسئ» (غافر، 58) روشي ديگر جهت نيل به علم و معرفت را به آدميان ميآموزد و در پرتو تطابق و تناظر، حوزههاي ناگشودهي معرفت را به روي انسانها ميگشايد.
مطالعهي تطبيقي در كنار ديگر روشهاي مطالعه، از جايگاه ويژه و منحصر به فردي برخوردار است. روي آورد مستقيم در شناخت يك پديده و بررسي يك مسئله، محقق و مخاطب را از آگاهي نسبت به ابعاد متعدد موضوع محروم كرده و هر دو را به سطحينگري مبتلا مينمايد و در نهايت به از دست دادن فهم عميق ميانجامد وليكن مطالعهي مقايسهاي و تطبيقي، محقق و مخاطب را از حصرگرايي رها ساخته و ابعاد ناپيداي موضوع مورد نظر را در خلال مقايسه فرا روي وي ميگشايد.
روش شناسي تحقيق:
ـ تحديد دامنهي تطبيق
ـ تبيين دو قطب تطبيق
ـ استقصاي وجوه و موارد تمايز و تشابه دو قطب تحقيق در دامنهي تعيين شده
ـ تبيين موارد و مواضع خلاف و وفاق در دو قطب مورد نظر
ـ ريشه يابي موارد وفاق و خلاف
بر اين اساس، رئوس مباحث مطروحه در اين مطالعه را ميتوان اينگونه طبقهبندي نمود:
الف- تبيين مسئله
از اين جهت، براي آشنائي همه جانبه با اهداف، جايگاه و فلسفهي ازدواج، بهترين محمل مقايسه ومطالعهي تطبيقي، اين دو آئين آسماني است. برخي از سؤالات مطرح شده در مقام تطبيق، به قرار ذيل است:
1- آيا هر دو دين اسلام و مسيحيت به يك اندازه به ازدواج اهميت ميدهند؟
2 - آيا هر دو دين از يك ديدگاه به ازدواج نگاه ميكنند و از آن يك تعريف و جايگاه ارائه ميدهند؟
3- آيا هر دو دين بر اساس يك راهكار از اين عامل براي سعادت بهره ميگيرند؟
4- آيا هر يك با هدفي خاص به ازدواج روي ميآورند و هدف مخصوص خويش را تعقيب ميكنند يا اهداف يكسان و مشترك دارند؟
5- آيا وظايف و كاركردهايي كه براي ازدواج بيان ميشود و از آن انتظار ميرود، در هر دو دين اسلام و مسيحيت يكسان است يا تفاوت دارد؟
ب- تعيين دامنهي بحث در محدودهي تطبيق و مقايسه
ـ آيا احكام ازدواج در اين دو دين بررسي ميشود؟ كدام بخش از احكام؟ احكام عقد يا طلاق و... يا مباني اعتقادي اين دو دين در مورد ازدواج مورد مقايسه قرار ميگيرد؟ روشن است كه تا محدوده مقايسه معين نشود يا مقايسهاي اصلاً صورت نميپذيرد و اگر هم ممكن گردد، ثمره علمي در پي نخواهد داشت و به جواب سؤالات و حل مشكل منتهي نخواهد شد.
در اين نوشتار، منظور از اسلام، همانا قرآن كريم، احاديث و روايات اولياي دين ميباشد و مقصود از مسيحيت، كتاب مقدس و برداشتهاي مستند به اين كتاب است. لذا در بحث حاضر، به مشتركات مسلمانان توجه ميشود و كمتر به اختلاف مذاهب پرداخته ميشود؛ همانگونه كه در مسيحيت نيز به پراكندگي مذاهب و فرق آن توجهي نكرده و به مشتركات پرداخته ميشود و در صورت اختلاف با مذهبي خاص، موضوع اختلاف به طور دقيق بيان ميشود.
در اينجا محور اصلي مقايسه «ازدواج» در اسلام و مسيحيت است كه مبتني بر سه بحث ذيل است:
- علل و فلسفهي ازدواج در اسلام و مسيحيت
- اهميت و جايگاه ازدواج در اسلام و مسيحيت
- اهداف ازدواج در اسلام و مسيحيت
در ابتدا توصيف ازدواج در سه محور فوق از ديدگاه اسلام و سپس همان سه محور از ديدگاه مسيحيت مورد بررسي قرار ميگيرد و سرانجام در مقام تطبيق به محورهاي ذيل پرداخته ميشود:
ـ استقصاي نقاط و وجوه اشتراك اسلام و مسيحيت در مورد ازدواج در سه محور معين شده.
ـ استقصاي موارد و نقاط افتراق اسلام و مسيحيت در مورد ازدواج در سه محور معين شده.
ـ ريشهيابي موارد وفاق و خلاف اسلام و مسيحيت در مورد ازدواج در سه محور فوق، بر اساس مباني اعتقادي، زمينههاي تاريخي ادله و رويآوردها، روشها و لوازم آن در اسلام و مسيحيت.
ازدواج در اسلام
الف- فلسفه ازدواج در اسلام
اينك بايد ديد كه اسلام اين پيمان وثيق را به چه قصدي پي ميريزد و بر آن اهتمام ميورزد؟ ليكن قبل از بيان علل و فلسفه ازدواج، ذكر يك نكته ضروري است و آن تفاوت «فلسفه و چرايي» با «هدف يا اهداف» است كه اين دو چه سان در اين بحث از يكديگر منفك شدهاند؟ مقصود از هدف، وضعيت مطلوبي است كه به طور آگاهانه سودمند تشخيص داده شده و براي تحقق آن تلاش ميشود (اعرافي، 1376: ص5) ولي در «علت يا فلسفه» نسبت به انتخاب آگاهانه، تلاش هدفمند و تأثير ارادهي انساني در تحقق آن هيچ توجهي نيست؛ يعني علت وقوع يك پديده ميتواند عاملي غير انساني باشد؛ ولي اهداف هميشه با اراده نيرويي انساني و هدفدار محقق ميشود. در اين نوشتار نيـز اهـداف ازدواج با تـلاش انسانهـايي كه ازدواج نمودهانـد فـراهم ميشـود و بايد اينچنين باشد؛ در حالي كه وقتي از علل تشريع ازدواج سخن گفته ميشود، توجهي به ارادهي انساني در تأمين آنها نميباشد؛ به عنوان مثال چه بخواهيم و چه نخواهيم فلسفهي ازدواج، پاسخ به نداي فطرت و تأمين آرامش است.
تشريع ازدواج و ترغيب به آن در اسلام، از يك علت و فلسفهي اساسي و از چندين چرايي فرعي و غير اساسي برخوردار است. بر اين اساس، ميتوان اين علل را به دو دسته اساسي و فرعي تقسيم نمود:
1- علت اساسي تشريع ازدواج
2- علل فرعي تشريع ازدواج
- تأمين آرامش روح و روان و سكون دل و جان
- حفظ نوع بشر
- حفظ دين
- رشد شخصيت و احساس مسئوليت اجتماعي
ب- اهميت و جايگاه ازدواج در اسلام
1- محبوبيت ازدواج نزد خداوند
2- ازدواج، پيماني مقدس
افزون بر روشهاي فوق، اسلام در مقام بيان اهميت ازدواج، از دريچههاي مختلف به آن نگاه ميكند و بر اساس نقشي كه براي ازدواج قائل است، اهميت و جايگاه آن را گوشزد مينمايد. بنابراين، بر پايه نقشهايي كه اسلام براي ازدواج در نظر گرفته است، اهميت ازدواج مشخص ميشود.
3- ازدواج، فضيلت بخش عبادتها و اعمال
4- ازدواج، مايه بركت و موجب خير
5- ازدواج، سيرهي عملي انبيا و اولياي دين
ج- اهداف ازدواج از ديدگاه اسلام
تذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه اسلام با بيان اهداف تعريف شده براي ازدواج، مسلمانان را از برخي اهداف نابجا و ناپسند برحذر ميدارد و سخت هشدار ميدهد كه مبادا براي رسيدن به اهدافي غير از آنچه بيان شد يا به غرض نيل به اهدافي كه با فلسفه و جايگاه ازدواج در تعارض است، به سراغ ازدواج بروند.
پس اسلام از ازدواج، اولاً اهدافي خاص و معين را تعقيب مينمايد و براي نيل به اهداف مطلوب در مراحل مختلف انجام ازدواج تدابيري را انديشيده است و با توجه به شدت اهتمام به اين تدابير و توصيهها هرگز به از دست دادن اين اهداف رضايت نميدهد. ثانياً، اهداف ناثواب و نابجا را مردود ميشمارد و مسلمانان را از اين گونه ازدواجها كه به اين نوع اهداف ختم ميشود، منع ميكند.
در بررسي متون دين اسلام، اهداف ازدواج به دو دسته تقسيم ميشوند: اهداف مستقيم و بدون واسطه و اهداف غيرمستقيم و با واسطه
منبع:خبرگزاري فارس
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج