معماي مرد ناشناس

دي بي کوپر اسم مستعاري است که به يک هواپيماربا داده شد : اين مرد ناشناس در 24نوامبر سال 1971 يک هواپيماي بوئينگ 727 را در آمريکا دزديد و پس از دريافت 200هزار دلار در حالي که هواپيما روي اقيانوس آرام پرواز مي کرد با چتر از آن پايين پريد. او با نام «دن کوپر» سوار هواپيما شده بود اما بعدها در رسانه ها و جرايد به دي بي کوپر مشهور
چهارشنبه، 29 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معماي مرد ناشناس

معماي مرد ناشناس
معماي مرد ناشناس


 

نويسنده: محمد رضا حميدي نژاد




 
با گذشت 39 سال از جريان هواپيماربايي سال 1971 در آمريکا، هويت اين هواپيمارباي مرموز هنوز ناشناخته باقي مانده است.
دي بي کوپر اسم مستعاري است که به يک هواپيماربا داده شد : اين مرد ناشناس در 24نوامبر سال 1971 يک هواپيماي بوئينگ 727 را در آمريکا دزديد و پس از دريافت 200هزار دلار در حالي که هواپيما روي اقيانوس آرام پرواز مي کرد با چتر از آن پايين پريد. او با نام «دن کوپر» سوار هواپيما شده بود اما بعدها در رسانه ها و جرايد به دي بي کوپر مشهور شد. با وجود تحقيقات زياد ماموران پليس و سرنخ هاي موجود، تا به امروز هيچ دليل قاطع و مدرک مستدلي که نشان دهنده هويت اصلي دي بي کوپر باشد به دست نيامده و حتي 200هزار دلاري هم که به کوپر داده شده هيچ وقت رد يابي نشده است. بعد از گذشت 39 سال هنوز کسي نمي داند کوپر از آن پرش جان سالم به در برده است يا نه. با اين حال اسم او هنوز هم در فهرست سارقان تحت تعقيب در سطح بين الملل قرار دارد.
ماجراي عجيب کوپر باعث شده که شايعه هاي زيادي در مورد اينکه چه بلايي بعد از پرش از هواپيما بر سر اين هواپيماربا آمده بين مردم مطرح شود. اما اف بي آي با اطمينان بارها اعلام کرده که او بعد از پريدن از هواپيما زنده نمانده و حتماً بعد از سقوط در آب مرده است. همان طور که از سرگذشت دي بي کوپر اطلاعي در دست نيست از سرنوشت آن 200 هزار دلار هم خبري نيست البته در سال 1980 – يعني نه سال بعد از وقوع اين حادثه – يک پسر بچه هشت ساله کلمبيايي 5800 دلار اسکناس 20 دلاري خيس را در ساحل رودخانه کلمبيا پيدا کرد که شماره سريال آنها با شماره سريال پولهايي که به کوپر داده شده بود، يکي بود.
نوع فرار کوپر و ناپديد شدن او و همچنين ابهامات زيادي که در مورد سرنوشت و وضعيت او بعد از بيرون پريدن از هواپيما وجود داشت باعث شد تا شايعه ها و ابهامات و حتي در برخي از موارد داستان هاي اغراق آميز در مورد او تا به امروز ادامه يابد. مورد هواپيماربايي دي بي کوپر تنها مورد در هواپيماربايي آمريکاست که بي پاسخ باقي مانده؛ در واقع پرونده اين هواپيماربايي همچنان باز است و مختومه اعلام نشده.
ماجراي هواپيماربايي کوپر حدود چهار دهه است که موجب پريشاني و سردرگمي نيروهاي پليس و بازرسان خصوصي شده. در اين سال ها بارها احتمالاتي مبني بر زنده بودن کوپر مطرح شده اما هيچ وقت حقيقت آن ثابت نشده؛ مثلاً در ماه مارس سال 2008، وقتي که يک چتر نجات در زير خاک توسط چند کودک پيدا شد؛ اف بي آي بر اين باور بود که اين پرونده را به نتيجه نهايي رسانده و در واقع آن را حل کرده است.
اين چتر نجات در نزديکي شهر آمبوي در واشنگتن پيدا شده بود و چند بچه که براي بازي قسمتي از زمين را کنده بودند آن را از زير خاک بيرون کشيده بودند. اما تحقيقات و گزارش هاي بعدي مشخص کرد که اين چتر نجات متعلق به دي بي کوپر نيست.

آزادي مسافران در برابر تحقق خواسته ها
 

اين هواپيماربا براي آزادي مسافران 200 هزار دلار پول نقد غير قابل رديابي و چهار چتر نجات درخواست کرد. او خلبان را مجبور کرد در مدتي که به مسؤولان وقت داده بود تا اين پول را فراهم کنند، هواپيما را به مسيري که از قبل پيش بيني کرده بود ببرد. ماموران اف بي آي تصميم گرفتند از خواسته هاي کوپر پيروي کنند اما در عين حال به اين نتيجه رسيدند دلارهايي که در اختيار کوپر قرار مي دهند اکثراً در سال 1969 چاپ شده باشند چون اين دلارها شماره سريالي داشتند که با حرف بزرگ «ال» انگليسي شروع مي شد و توسط بانک فدرال سان فرانسيسکو صادر شده بود. ماموران اف بي آي علاوه بر اين کار تصميم گرفتند سريعاً ميکروفيلمي از اسکناس ها تهيه کنند تا به اين ترتيب شماره تمام اسکناس ها را داشته باشند؛ گرچه تمام اسکناس ها طبق درخواست کوپر 20 دلاري بود.
اما در مورد چتر نجات که يکي ديگر از خواسته هاي کوپر بود؛ ابتدا ماموران قصد داشتند چترهاي نظامي در اختيار دي بي کوپر قرار دهند اما او به آنها اعلام کرد که چتر غيرنظامي مي خواهد. به همين موضوع کساني که روي اين پرونده کار مي کنند احتمال مي دهند کوپر هيچ گونه اطلاعات و آشنايي اي در مورد کنترل چترهاي نظامي نداشته و به همين دليل چترهاي غيرنظامي درخواست کرده. درست است که چترهاي نظامي در مقايسه با چترهاي غيرنظامي پيچيدگي بيشتري دارند اما از نظر امنيت به مراتب بهتر و مطمئن تر هستند و انگار کوپر از اين موضوع بي خبر بوده.
اما زماني که پليس سياتل چترهاي درخواستي کوپر را تهيه مي کرد به گفته تيناموکلوف – مهماندار هواپيما – او روي يک صندلي نشسته و با خونسردي کامل مشغول خوردن نوشابه اش بود. اين مهماندار بعداً گفت که رفتار کوپر در تمام آن مدت خيلي عادي به نظر مي رسيد. او از خدمه هواپيما خواسته بود زماني که در هواپيما در سياتل روي زمين مي نشيند براي او غذا تهيه کنند. به گفته خدمه اين هواپيما کوپر با لهجه عجيبي حرف مي زده !
در ساعت 24 : 5 بعد از ظهر ماموران اف بي آي به کاپيتان اسکات، خلبان هواپيما اعلام کردند که خواسته هاي هواپيماربا را فراهم کرده اند. بعد از اين کوپر به کاپيتان اسکات اجازه داد تا در فرودگاه بين المللي «سياتل – تاکوما» فرود بيايد. اين فرودگاه بين المللي در نزديکي سياتل و واشنگتن است. بعد از اجازه کوپر براي فرود، هواپيما در ساعت 39 : 5 دقيقه روي باند فرودگاه به زمين نشست. بعد از ايست کامل هواپيما، کوپر به کاپيتان اسکات دستور داد تا تمام روشنايي هاي هواپيما را خاموش کند تا داخل هواپيما به راحتي از بيرون ديده نشود.
در حقيقت کوپر با اين کارش مانع کار تک تيراندازها و ماموران ويژه اف بي آي شد و آنها نتوانستند او را هدف قرار دهند. بعد کوپر از ماموران کنترل پرواز خواست تا 200 هزاردلار و چهار چتر نجات را به يک نفر بدهند تا براي او به درون هواپيما بياورد. شخص انتخاب شده پول نقد و چترهاي نجات را از طريق پلکان عقبي هواپيما به تينا موکلوف رساند. بعد از اين مبادله، مسافران عادي هواپيما توانستند هواپيما را ترک کنند. يکي از مهمانداران هم در جريان اين مبادله توانست از هواپيما پياده شود. اما کوپر به خلبان اسکات، مهماندار موکلوف، مهندس پرواز هواپيما و يکي از ماموران امنيتي هواپيما اجازه نداد تا هواپيما را ترک کنند.
مساله اي که ذهن ماموران اف بي آي را به خودش مشغول کرده بود، درخواست چهار چتر نجات از سوي کوپر بود. در حقيقت آنها نمي دانستند چرا کوپر تقاضاي چهار چتر نجات کرده است. براي تمام ماموران اين سوال پيش آمده بود که آيا کوپر در درون هواپيما همدستاني دارد و اگر سه چتر نجات ديگر براي سه همدست ديگر او هستند اين سه نفر در کجاي هواپيما مخفي شده اند و چه کساني هستند ؟! نکته عجيب تر اينجا بود که تا به امروز هيچ هواپيما ربايي تلاش نکرده که بعد از ربودن هواپيما و تحقق خواسته هايش با چتر نجات از هواپيما بيرون بپرد. در حالي که هواپيما در حال سوخت گيري مجدد بود يکي از ماموران حفظ امنيت هوايي آمريکا خود را به هواپيما نزديک کرد و خواهان صحبت با او شد. او مي خواست تبعات هواپيماربايي را براي کوپر بازگو کند و در واقع با پشيمان کردن او از پرواز مجدد هواپيما جلوگيري کند اما اين کار به مخالفت کوپر مواجه شد. و از اين مسوول امنيت هوايي خواست با سرعت از هواپيما دور شود و وي را تهديد کرد که اگر اين کار را انجام ندهد به او شليک خواهد کرد. اين در حالي بود که مسوول پر کردن سوخت هواپيما با برنامه قبلي اين کار را به کندي پيش مي برد تا شايد ماموران بتوانند از يک فرصت کوچک يا اشتباه کوپر استفاده کنند و او را با گلوله بزنند. بعد از 15 دقيقه وقتي که کوپر ديد کار سوخت گيري هواپيما با تاخير همراه شد به اين قضيه مشکوک شد و تهديد کرد که اگر اين کار بيشتر از اين طول بکشد هواپيما را منفجر خواهد کرد.

بازگشت به آسمان
 

بعد از مبادله گروگان ها با پول و چتر نجات و سوخت گيري مجدد هواپيما، کوپر دستور داد هواپيما مجدد پرواز کند. هواپيما در ساعت 40 : 7 بعدازظهر مجدداً از روي باند فرودگاه به پرواز درآمد تا طبق برنامه ريزي از پيش تعيين شده کوپر به مسير خود ادامه بدهد.
او به خلبانان دستور داده بود به سمت شهر مکزيکوسيتي پرواز کند اما با رعايت يک سري شرايط عجيب. کوپر گفته بود هواپيما حتماً بايد با سرعت پايين 310 کيلومتر در ساعت و در ارتفاع پايين 3 هزار متري از سطح دريا پرواز کند؛ در حالي که ارتفاع عادي در پروازها بين 25 تا 37 هزار متر است. هر چند مسوول امنيت پرواز کوپر اعلام کرد که هواپيما اگر با همين سرعت و در همين ارتفاع به پرواز خود ادامه دهد، بيش از 1600 کيلومتر نمي تواند بروند اما کوپر همچنان بر تصميم خود استوار بود.
بعد از بلند شدن مجدد هواپيما کوپر و خدمه هواپيما در مورد مکان هاي ديگري که مي توانستند به آنجا بروند در حال بحث بودند. البته قرار بود که هواپيما در نوادا مجدداً به زمين بنشيند و سوخت گيري کند. بعد از اينکه هواپيما در نوادا به زمين نشست و در را هم ببندد. تينا موکلوف مي گويد : «قبل از اينکه وارد کابين خلبان بشوم برگشتم وکوپر را ديدم.
او چيزي را با طناب به کمرش مي بست. » چند لحظه بعد خدمه هواپيما متوجه چراغي در کابين شدند که به آنها اخطار مي داد در هواپيما در حال باز شدن است. کاپيتان اسکات از طريق بلند گو به کوپر اعلام کرد که اگر قصد انجام کاري را دارد به خدمه بگويد تا براي او انجام دهند اما کوپر به آنها گفت کمکي نمي خواهد. چند لحظه بعد خدمه هواپيما متوجه شدند فشار هواي داخل هواپيما تغيير کرده است و اين يعني کوپر پلکان عقبي هواپيما را باز کرده و از هواپيما بيرون پريده بود.
اين آخرين باري بود که کوپر زنده ديده شد. در حقيقت اين موضوع، شروعي بود براي پرداختن به داستان هاي مختلف و تخيلي درباره اين مرد ناشناس. داستان ها و حرف و حديث هاي مختلفي در مورد اين هواپيما در آن دوران بين مردم شايع شده بود و حتي مي توان گفت پيگيري داستان هاي کوپر به سرگرمي مردم تبديل شده بود. طبق گفته هاي پليس اف بي آي، کوپر ساعت 13 : 8 شب از هواپيما در جنوب غربي ايالت واشنگتن از هواپيما پايين پريد. هنگامي که کوپر بيرون پريد هواپيما در حال پرواز در درون يک توفان بود و به همين دليل ميدان ديد به خاطر وجود ابرهاي تيره خيلي کم شده بود. همين عامل باعث شد جنگنده هاي آمريکايي اف بي اي که به دنبال هواپيماي ربوده شده حرکت مي کردند تنوانند بيرون پريدن کوپر را ببينند.
ابتدا تصور مي شد مکان فرود آمدن او روي زميني در نزديکي ايالت واشنگتن در نزديکي درياچه مروين خواهد بود اما آزمايش ها و پرش هاي مشابهي که در همان آب و هوا و از همان ارتفاع انجام شد نشان داد که محل فرود او اصلاً قابل پيش بيني نخواهد بود.

مظنونان احتمالي
 

ماموران اف بي اي تا به امروز از بيش از هزار مظنون در رابطه با پرونده دي بي کوپر بازجويي کرده اند اما اکثر آنها تبرئه شده اند. آنها بر اين باورند که کوپر با منطقه سياتل آشنايي کامل داشته، طوري که توانسته «تاکوما» را از بالا تشخيص بدهد. دي بي کوپر همچنين مهماندار هواپيما، موکلوف گفته بود که پايگاه نيروي هوايي مک کورد در فاصله 20 دقيقه اي از فرودگاه سياتل – تاکوما قرار دارد و همين مساله نشان دهنده اطلاعات دقيق کوپر درباره منطقه است.
البته اف بي آي ابتدا بر اين باور بود که با توجه به اطلاعات دقيق کوپر درباره نيروي هوايي آمريکا، او قطعاً يکي از اعضاي نيروي هوايي يا يک بازنشسته نيروي هوايي است اما بعدها اين نظريه رد شد چون هيچ چتر باز با تجربه اي، ريسک چنين پرش پرخطري را قبول نمي کرد. البته دليل ديگر رد اين ادعا اين بود که کوپر از ميان چتر نجات هايي که در اختيار داشت قديمي ترين و فرسوده ترين آنها را انتخاب کرده بود، در حالي که اگر يک چتر باز با تجربه بود قطعاً اين کار را نمي کرد. با تمام اين تفاسير بعد از گذشت 39 سال هنوز جوابي براي حل معماي اين مرد ناشناس پيدا نشده؛ هنوز کسي نمي داند او چه کسي بود و بعد از اين جريان کجا رفت ؟!
منبع: نشريه همشهري سرنخ، شماره56



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.