نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (3)

قبل از نهضت امام، فضاي حاکم بر حوزه ها، تنها علمي بود و مداخله در سياست چندان معمول نبود. سيدهادي خامنه اي که در سال1338وارد حوزه علميه مشهد شد، درباره شرايط سياسي حاکم بر حوزه ها در اين برهه از تاريخ مي گويد:
چهارشنبه، 29 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (3)

نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (3)
نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (3)


 

نويسنده: حسن شمس آبادي (کارشناس ارشد تاريخ ايران اسلامي)




 

فضاي حاکم بر حوزه مشهد قبل از نهضت امام
 

قبل از نهضت امام، فضاي حاکم بر حوزه ها، تنها علمي بود و مداخله در سياست چندان معمول نبود. سيدهادي خامنه اي که در سال1338وارد حوزه علميه مشهد شد، درباره شرايط سياسي حاکم بر حوزه ها در اين برهه از تاريخ مي گويد:
سطح فرهنگ بطور کلي يک فرهنگي بود که يک اسلام بي تفاوت، يک اسلام بي خاصيت را ترويج مي کرد و اسلامي که در آن روز توسط فارغ التحصيلان آن نوع مدارس و مدرسين و مربيان آن حوزه ها ترويج ميشد همان اسلامي بود که حضرت امام(ره) بارها به آن اشاره کرده بودند که يک اسلام بي ضرر براي طاغوت، يک اسلام بي تفاوت، يک دين و اسلام کاملا منزوي و مربوط به زندگي شخص و غير مربوط به مسائل اجتماعي و سياسي، کار سياسي در آن جامعه و آن حوزه بسيار غريب بود.(1)
تقسيم علما قبل از انقلاب بدين گونه بود. حاج ميرزا احمدکفايي فرزند آخوند، يک آخوند درباري بود که هرگاه شاه به مشهد مي آمد، ايشان بطور مسلم جزو استقبال کنندگان بود و ردخور نداشت و اين احترام دو سويه بود. آقاي سبزواري هم مردمي بود و دانش منش و حالتي طوطي منش داشت. گروه ديگر ميلاني و قمي بودند که در دوره انقلاب به هر حال بين مردم نفوذ پيدا کرده و از شهرت برخوردار شدند. دسته سوم و يا مرحله سوم طلايي هستند که پس از ميلاني و قمي بودند که غالبا مدرس بودند و اينها يک طيفشان که جلسات آنها که در ميدان برگزار ميشد از جمله شيخ مجتبي قزويني و يک عده هم بودند که زياد در ميدان مبارزه نبودند، از جمله سيدجواد حسيني خامنه اي.(2)
محمدرضا محامي نيز وضعيت سياسي و تفکر مبارزاتي حاکم بر حوزه مشهد را در دوران قبل از نهضت مساعد نمي داند و معتقد است که نوعي تمايل به دربار در ميان حوزه ها حاکم بود که پس از شروع نهضت اين تفکر تغيير کرد. عبايي خراساني هم در خاطرات خود بيان مي کند که پانصد الي هزار نفر از طلاب حوزه در شب پانزدهم سالهاي 35و36خ در مجلسي شرکت کردند که به شکرانه سلامتي شاه پس از سوء قصد نسبت به جان وي برگزار شده بود.(3)

« اوضاع سياسي ـ اقتصادي حوزه علميه مشهد در طول نهضت(1357 ـ 1340خ)
 

همانطور که قبلاً ذکر شد در دوران نهضت امام، مدارس علميه متعددي در مشهد وجود داشت که از جمله آن مدارس مي توان به اينها اشاره کرد: مدرسه ميرزا جعفر، عباسقلي خان، نواب، دو درب، بالاسر، پريزاد، باقريه، خيرات خان وسليمان خان.(4) اساتيد اين مدارس عبارت بودند از: شيخ مجتبي قزويني، سيداحمد مدرس، شيخ کاظم دامغاني، فقيه سبزواري، ميرزا احمدکفايي، شيخ مرتضي سبط آشتياني، شيخ غلامحسين تبريزي، سيدرضا بختياري، حسن طباطبايي قمي، محمدتقي اديب نيشابوري و سيدمحمدهادي ميلاني ـ که ايشان مرجعيت داشت ـ در اين سالها مشهد به لحاظ کثرت اهل علم جزو شهرهاي کم نظير ايران بود و علماي موجه و صاحب نفوذي در ميان مردم اين شهر وجود داشتند. علاوه برآن، ائمه جماعات اين شهر نيز هر يک در گوشه اي براي خود دستگاهي داشتند و از اعتبار مردمي خاصي برخوردار بودند. از ائمه جماعات مسجد گوهرشاد مي توان به شيخ احمدشاهرودي، سيدمحمدعلوي، حسنعلي مرواريد و ميرزا جواد آقا تهراني اشاره کرد.(5)
از نظر وضعيت اقتصادي بايد گفت در اين زمان از ميان مدارس مذکور، تنها مدرسه نواب بود که تعداد مهمي از موقوفات آن باقي مانده بود عوايد آن بين طلاب تقسيم ميشد و از مدارس ديگر آبادتر بود. با وجود اين وضعيت اقتصادي طلبه ها در اين دوران مطلوب نبود و آنها از لحاظ امکانات مادي و معيشتي در تنگنا قرار داشتند.(6)
هادي خامنه اي درباره وضعيت معيشتي حاکم بر طلاب حوزه مشهد در اين برهه زماني مي گويد:
وضع حوزه اين طوري بود که طلبه ها زندگي شان زندگي بسيار بدي بود. انصافاً عرض کردم استثنا، آن طلبه هايي که يک مقدار متکي به زندگي پدرشان بودند و تحت تکفل خانواده هايشان يا احيانا درآمدهاي ديگري مي توانستند داشته باشند، طلبه اي که صرفاً روي پاي خودش بايستد آنجا گمان نمي کنم توان زندگي مي داشت با آن پول نمي شد زندگي کرد و تو حجره ها که مي رفتيم ما، از فرش درست و حسابي خبري نبود، اتاق ها نوعاً بو مي داد و بوي رطوبت مي داد و عرض مي شود که غذاها، بسيار ابتدايي بود براي طلبه ها، امکانات هم بسيار کم بود رفاه و اينها اصلا نبود يا بسيار کم بود... برق آن وقتها يا نبود يا اگر بود آنجاها نبود و در عبور و مرور، تاريکي هم يکي از مشکلات بود.(7)
در طول سالهاي نهضت جو مبارزاتي حاکم بر حوزه مشهد متفاوت بود. در1340خ، جو حوزه بيشتر علمي، ديني و اخلاقي بود. در اين سالها توجه به مسائل سياسي و اجتماعي يا وجود نداشت يا افراد داراي شمه سياسي و اجتماعي در اقليت بودند. در يک نگاه کلي مي توان علماي حوزه علميه مشهد را به سه دسته تقسيم کرد:
1 ـ عده اي مخالف دخالت در مسائل سياسي بودند. آنها بيشتر به مسائل علمي، احکام يا برگزاري مجالس روضه خواني توجه مي کردند.
2 ـ روحانيان درباري که از سوي اوقاف و رژيم مورد حمايت قرار مي گرفتند؛ رهبري اين دو گروه بر عهده کفايي و سبزواري بود.
3 ـ روحانيان مبارزي که رهبري آنها بر عهده قمي و ميلاني بود. در سالهاي 42تا49خ اين بخش از روحانيان، توسط افرادي چون ميلاني، قزويني، حسنعلي مرواريد، سيدعبدالله شيرازي، خامنه اي، عباس واعظ طبسي، سيدعبدالکريم هاشمي نژاد و فلسفي رهبري مي شدند و به عنوان روحانيان طرفدار خميني شناخته مي شدند.(8)
آيت الله علي خامنه اي درباره وجود آن طيف از روحانيان که مخالف مبارزه بودند، چنين بيان مي نمايد:
علماي بزرگ و معروفي بودند که اينها با مبارزه مخالف بودند و هيچ انتظار مبارزه از آنها نمي رفت. يکي ميرزا احمدکفايي بود پسرمرحوم آخوند که ملاي درجه يک مشهد بود، يعني مورد احترام آقاي ميلاني و آقاي قمي هم بود به خاطر بينش و اصالتش و سوابق طولاني او در مشهد و متانت فوق العاده او...ايشان جزو کساني بود که هميشه به ديدن شاه مي رفت و ديگر ميرزا حسين سبزواري و پيشنماز معروف مسجدگوهرشاد، که هرچند مردم مشهد به او نماز اقتدا نمي کردند اما زوار چرا... در عين حال با شاه ملاقات مي کرد و مخالف مبارزه بود.(9)
ايشان درباره جناح بي تفاوت نسبت به مسائل سياسي اينگونه مي گويد:
يک دسته کساني بودند که اينها مبارز نبودند. ضد مبارزه هم نبودند برايشان مبارزه حل نشده بود، جا نيفتاده بود طرز فکر قديمي داشتند. انگيزه مبارزه در آنها قوي نبود. يک وقت اگر پيش مي آمد. در مجلس مثل همين مجلس منزل آقاي قمي دعوت از آنها مي کردند شرکت مي کردند يا مثلاً آقاي قمي از زندان برمي گردد. ديدنش مي رفتند يا روضه اي که مربوط به مبارزه و مبارزين باشد شرکت مي کردند يا اگر قرار بود نماز جماعت در مشهد تعطيل بشود، مخالفت نمي کردند تا از اين کار تخلف کنند، امام مبارز نبودند معتقد به مبارزه نبودند حتي اگر وقتي پايش مي افتاد مبارزين را زير فشار و ملامت و اينها هم قرار دادند و اينها اکثريت علماي مشهد بودند. پدر خود من از[اين] قبيل بود...(10)
البته وضع به همين منوال باقي نماند و وقايعي چون انقلاب شاه، تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، حمله به مدرسه فيضيه و توهين به روحانيت، موجي از اعتراض را در بين علما ايجاد کرد؛ بطوري که دو گروه مخالف و بي تفاوت را هم تحت تاثير قرار داد. اين حوادث باعث شد تا طلاب حوزه درس کساني را هم که مخالف مبارزه بودند، به تعطيلي بکشانند؛ چرا که فعاليت درسي آنها باعث ميشد تا از تعطيلي حوزه هاي علميه قم و مشهد نتيجه مطلوب حاصل نگردد. از جمله آنها حوزه درس اديب نيشابوري بود، ايشان نسبت به مبارزه نظري مطلوب داشت؛ زيرا معتقد بود اينگونه اقدامات باعث سلب امنيت مي شود و مهم ترين چيز براي طلبه ها بحث هاي علمي است. طلاب جوان از سالهاي41و42خ وارد فعاليتهاي سياسي شدند. با اين حال علما، نسبت به اين امر خوشبين نبودند و معتقد بودند اين تحريکات سياسي به ضرر حوزه است.
هادي خامنه اي که از جمله موسسان نشريه «راه حق» در حوزه مشهد بود ـ نشريه اي که درآن مقالات سياسي درج و به در و ديوار مدرسه نواب و ميرزا جعفر چسبانده ميشد ـ ايشان از بي توجهي اوليه طلاب و حتي تمسخر آنها سخن مي گويد و از نهضت امام به عنوان معجزه و روح بخش به حوزه مشهد ياد مي کند:
غرض اينکه حوزه ها خيلي حوزه هاي دور از اين مسائل بودند. اصلا زمينه به نظر نمي آمد که ذره اي مساعد باشد و آنچه که به عنوان نهضت اتفاق افتاد و اين حوزه ها را به دنبال خودش کشيد، يک معجزه بود...(11)
بنابراين، هنگامي که آيت الله خامنه اي در سال 1343از قم به مشهد بازمي گردد، جو مشهد را فضايي مبارزاتي مي يابد:
اوايل43که من آمدم به مشهد يعني از قم برگشتم بطور کامل به اين ترتيب بود که مشهد يک شهري بودکه آدم به هر جايش نگاه مي کرد يک نشانه اي از مبارزه مي ديد...
وقتي سال 43 وارد مشهد شدم يک مقداري معاشرت کردم، افراد را ديدم، نظرهاي مربوط به مبارزه را از آنها شنيدم در مجامعشان شرکت کردم آن شور و هيجان و احساسي که[بر] غالب قشرهاي مردم حاکم بود را ديدم...(12)
ايشان علت اين قبيل تغييرات را، وجود آيت الله ميلاني و آيت الله قمي و رفت و آمد افراد با اين دو مي داند.
حجت الاسلام محسن دعاگو که در حوزه علميه مشهد تحصيل و با علماي آنجا مراوده داشت فضاي اين حوزه را در سال 1350 اينگونه ترسيم مي کند:
در مدرسه نواب نيروهاي طرفدار نهضت و امام در اکثريت بودند. جو مشهد درآن سالها طوري شده بود که بسياري از روحانياني که براي شاه دعا مي کردند و يا وقتي شاه به مشهد مي آمد به استقبال او مي رفتند. از نيروهاي انقلابي به شدت مي ترسيدند، چون عمامه هاي بعضي از آنها برداشته ميشد يا بعضي ها کتک مي خوردند.(13)
اين مقوله را با سخن محمدرضامحامي ـ که به همراه آيت الله خامنه اي و آيت الله واعظ طبسي نقش محوري را در جريان مبارزات مردم مشهد ايفا کرد ـ به پايان مي بريم:
استقبال طلاب و مردم هم خوب بود. اگر در يک اعلاميه مردم به راهپيمايي و تظاهرات دعوت مي شدند بخوبي استقبال مي کردند و انصافاً از هيچ چيز مضايقه نداشتند.
البته حرکتهاي مخالفي وجود داشت ولي مردم اکثراً روبه انقلاب بودند، طلبه ها نيز فداکاري مي کردند. طلبه هاي زيادي را مي شناسم که در راه ترويج اسلام و انقلاب به شدت شکنجه شدند، به زندان افتادند و تبعيد شدند. ميتوان گفت که بيشتر طلاب خراسان در جهت انقلاب حرکت مي کردند...(14)
يکي از اسناد مهمي که حاکي از ضعف ساواک مشهد در مقابل روحانيان و مبارزان ضد رژيم است جوابيه سرتيپ بهرامي(رئيس ساواک خراسان) به تيمسار مقدم، مدير اداره کل سوم در مرداد1354مي باشد.
...شهر مشهد يکي از مراکز تشيع جهان است صرفنظر از وجود2500نفر طلبه،يک سوم جمعيت خود شهر که فوق العاده متعصب و طرفدار روحانيت هستند روزانه به طور متوسط 20الي30هزار زوار از طبقات پايين و عامي و متعصب به مشهد وارد ميشوند کنترل اين جمعيت اگر غيرمقدور نباشد. يقيناً مشکل خواهد بود. بنابراين چنانچه در ميان اين اجتماع 100هزارنفري درحرم مطهر و مسجدگوهرشاد يک نفر طلبه به خميني دعا کند، ساواک خراسان مقصر نيست و دليل برعدم تسلط در منطقه نمي باشد. مضافا به اينکه اين قبيل افراد بلافاصله پس از اظهار مطالبي شناخته شده و بازداشت و تحت تعقيب قرار مي گيرند...اگر بنا باشد در مشهد با موقعيت خاص و مذهبي چنين صحبت هايي(تبليغ امام خميني) شنيده شود پس کدام شهرستان مناسب تراست؟ آيا انتظار مي رود که مثلاً در آبادان و کرمانشاه يک فردي به نفع خميني يا قمي و غير...شعار بدهند. بديهي است شهر مشهد بهترين محل فعاليت روحانيون که روزانه 30هزار نفر زوار عامي و احتمالاً خرابکار در بين آنها است مي باشد...بارها به استحضار رسيده است که فقط در مشهد250نفر طلبه(عامي) و مومن به روحانيت زندگي مي کنند و وجود هزارها نفر افراد متعصب مذهبي اعم از بومي و زوار نيروي اين افراد را مضاعف مي کند. مضافا اينکه در وضع حال به جز عده اي طلبه که متاسفانه اهل قم هستند و در مشهد جا و مکاني ندارند و در دعاي توسل شرکت مي کنند، مجال هيچ گونه فعاليت مضر، به کسي داده نشده است. و اين اشخاص نيز به محض بيان مطالبي بازداشت و متشکل است که با بدترين شرايط زندگي تن داده و در قبال روزانه يک نان و ماهانه100ريال که از قمي و ميلاني دريافت مي دارند به شديدترين حملات مقامات انتظامي تن مي دهند و اگر بنا بود با عمل متقابل آنها را سرکوب کرد بعد از جريان مدرسه فيضيه ديگر نمي بايست در قم طلاب فعاليت داشته باشند. عليهذا تنها راه مبارزه با طلاب در اختيار گرفتن آنها بوسيله پول و شدت عمل است که اين شدت عمل هم به صورت بازداشت و تنبيه و اعزام آنها به حوزه هاي نظام وظيفه مي باشد و اين روش فعلا بوسيله اين ساواک اعمال مي گردد.(15)
البته انجمن ها و گروههاي مذهبي بسياري در مشهد وجود داشتند. مانند: کانون نشر حقايق اسلامي، انجمن تبليغات اسلامي، انجمن پيروان قرآن، انجمن اسلامي دانشجويان، انجمن اسلامي بانوان، انجمن اسلامي دانش آموزان، مجمع محدثين، جبهه اسلامي و...که فعاليت آنها عليه رژيم پهلوي که از سال1320شروع شده بود و ارتباط آنها با علما باعث شده بود که شهر مشهد از موقعيت مبارزاتي مناسبي برخوردار گردد.
در سند ديگري آمده است:
در حوزه علميه مشهد قريب250طلبه مشغول تحصيل هستند که در بين اين طلاب، طلاب افغاني و پاکستاني نيز وجود دارد و همچنين در بين طلاب حوزه علميه مشهد طلبه هايي است که طرفدار روحانيون مخالف دولت بوده و تاکنون اقدام به توزيع اعلاميه هاي مضره و تبليغ بر عليه دولتها و روحانيون مخالف دولت و تحريک و تحريص مردم نموده اند که داراي پرونده، بعضاً دستگير و تعقيب شده اند. ضمناً عده اي از امامان جماعت واعظيني هستند که طرفداري از روحانيون مخالف دولت سخنراني و تبليغ نموده که اغلب بازداشت و تحت تعقيب واقع شده اند...مرتبا علما و روحانيون وعاظ و طلاب شهرستانها و استانهاي مختلف کشور به شهر مذهبي مشهد اياب و ذهاب نموده حتي از کشورهاي ديگر مانند پاکستان، افغانستان و عراق مسافرت نموده و هيئت هاي مذهبي همه ماه به خصوص در ماههاي محرم و صفر و رمضان و دهه فاطميه جهت سوگواري به مشهد وارد و در صحن و حرم مطهر به سينه زني و عزاداري مشغول مي شوند که کنترل و مراقبت آنان نيز لازم و توسط عوامل و امکانات موجود اين اقدام به عمل مي آيد.(16)

پي نوشت ها :
 

1 ـ مصاحبه با هادي خامنه اي، موجود در آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ش بازيابي659،ص3و4
2ـ همان، ص19و20
3ـ «شاخه شمشاد» ويژه نامه ياد «يادنامه آيت الله محمدعبايي خراساني به مناسبت اولين سالگرد درگذشت وي، نشريه بنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران،س2،ش76،1384،ص95و96
4ـ جهت اطلاع بيشتر از اين مدارس نک: علي اصغر مقري، بناهاي تاريخي خراسان(مشهد: اداره کل فرهنگ خراسان،1359)؛ خامنه اي، همان؛ همچنين عباس مشهدي محمد، مشهد الرضا(تهران: بي نا، بي تا) براي اطلاع از کتيبه هاي مدارس نک: محمدحسن خان صنيع الدوله(اعتماد السلطنه)، مطلع الشمس،ج2(تهران: آبان، بي تا)
5ـ مصاحبه با سيدعلي خامنه اي، موجود در آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ش بازيابي1235، جلسه يازدهم،ص5و6
6ـ خاطرات مرحوم حجت الاسلام موحدي ساوجي، به کوشش عباس پناهي (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي1381)ص31و32
7ـ مصاحبه با هادي خامنه اي، همان،ص4 ـ 7
8ـ حسن جلالي عزيزيان، زندگي نامه سياسي شهيد هاشمي نژاد(تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي1382)ص109و112
9ـ مصاحبه با سيدعلي خامنه اي، همان،ص4
10ـ همان،ص7و8
11ـ مصاحبه با هادي خامنه اي، همان،ص4
12ـ مصاحبه با سيدعلي خامنه اي، همان،ص16
13ـ خاطرات حجت الاسلام محسن دعاگو، به کوشش زهره کلاچيان(تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي1382)ص48
14ـ غلامرضا کرباسچي، تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي،ج2(تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي1380)ص91
15ـ آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده علماي خراسان،ش بازيابي132، اسناد ش236 ـ 233
16ـ همان.
 

منبع:نشريه 15 خرداد شماره 19



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط