نصب الاهي امام معصوم(ع) از منظر اهل بيت(ع)(2)

در سخنان اهل بيت(ع) جايگاه امامت به گونه اي توصيف شده است که لازمه اش الاهي بودن آن است. روشن است مقامي که چنين ويژگي هايي دارد، وابسته به انتخاب و رضايت مردم نخواهد بود؛ زيرا تشخيص وي براي مردم ممکن نيست. تنها خداوند است که قادر به نصب ايشان مي باشد. به استناد بسياري از روايات، امام معصوم(ع) با
شنبه، 1 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نصب الاهي امام معصوم(ع) از منظر اهل بيت(ع)(2)

نصب الاهي امام معصوم(ع) از منظر اهل بيت(ع)(2)
نصب الاهي امام معصوم(ع) از منظر اهل بيت(ع)(2)


 

نويسنده: سيد احمد حسيني




 

ب.عظمت مقام امامت
 

در سخنان اهل بيت(ع) جايگاه امامت به گونه اي توصيف شده است که لازمه اش الاهي بودن آن است. روشن است مقامي که چنين ويژگي هايي دارد، وابسته به انتخاب و رضايت مردم نخواهد بود؛ زيرا تشخيص وي براي مردم ممکن نيست. تنها خداوند است که قادر به نصب ايشان مي باشد. به استناد بسياري از روايات، امام معصوم(ع) با فرشتگان الاهي ارتباط ويژه اي دارد. از ظاهر اين اخبار مي توان گفت: اين ارتباط تنها نصيب اهل بيت(ع) مي شود. امام کسي است که مي تواند صداي فرشته الاهي را بشنود: «پرسيدم: امام چه مقامي دارد؟ فرمود: امام فرشته را نمي بيند، اما صداي او را مي شنود».(1) ارتباط فرشتگان با امام، ارتباطي هميشگي است: «سلام بر شما اي خاندان پيامبر و پايگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان».(2) «مردم چه مي گويند؟ به خدا قسم ما شجره ي نبوت، خاندان رحمت، معدن علم و محل رفت و آمد فرشته ها هستيم.»(3) به اعتقاد اهل بيت(ع)، ملائکه براي انجام وظايف خود از امام اجازه مي گيرند: «هر فرشته اي را که خداوند براي مأموريتي به زمين بفرستد، اول پيش امام مي آيد و اين مأموريت را به او عرضه مي دارد. صاحب اين امر محل آمد و رفت ملائکه است.»(4) روح که مخلوقي والاتر از فرشتگان است، همراه امام معصوم(ع) بوده، وي را ياري مي دهد: «روح، آفريده اي است بزرگ تر از جبرئيل و ميکائيل، با هيچ کس از گذشتگان نبوده تنها با محمد و امامان است، آنها را حفظ و راهنمايي مي نمايد».(5)
خداوند متعال، ما را با روح مقدس و مطهري تأييد کرده است. آن روح، فرشته نيست و با احدي از کساني که از دنيا رفته اند، نبوده است مگر با رسول خدا و با ائمه که آنها را ياري مي کند.(6)
شما چگونه حکم مي کنيد؟ فرمود: به حکم خدا و حکم داود. اما اگر موضوعي مطرح شود که حکم آن را ندانيم، روح القدس آن را به ما مي رساند.(7)
اهل بيت(ع) از ارتباط خود با انبيا و اوصياي گذشته نيز سخن گفته اند:
براي ما در شب هاي جمعه شأن بزرگي است. به ارواح پيامبران و اوصياي گذشته و روح امامي که در ميان شماست اجازه داده مي شود که به عرش الاهي بروند، طواف کنند و نزد هر رکني از ارکان عرش دو رکعت نماز گزارند. سپس، به بدن هاي خود برگردند.(8)
يکي ديگر از نشانه هاي عظمت مقام امامت، که به راحتي عنايت ويژه الاهي را به اهل بيت(ع) تأييد مي کند، علم ايشان به امور غيبي است. به فرمايش ايشان اعمال انسان ها در هر شبانه روز به امام عرضه مي گردد: «به خدا قسم اعمال شما در هر شبانه روز بر من عرضه مي شود...مگر در قرآن نخوانده اي؟ «بگو عمل کنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مي بينند.»(9)

ج.وجوب اطاعت
 

اعتقاد به وجوب اطاعت از حاکم را نمي توان به معناي الاهي دانستن حاکم قلمداد نمود؛ زيرا ممکن است حاکم به دليل لزوم دفع هرج و مرج و ثبات جامعه اسلامي، اطاعت از خود را واجب و دستورات خود را همانند اوامر الاهي نافذ بداند. با اين حال، اعتقاد به وجوب اطاعت از امامي که حاکم نيست، به معناي الاهي دانستن امامت است؛ زيرا در اين صورت با اين که سرپيچي از دستورات امام، به خصوص در امور فردي مفسده اي براي حاکميت جامعه اسلامي ندارد، پيروي از ايشان واجب دانسته شده است. اين مطلب را نمي توان به غير از اعتقاد امام به الاهي بودن امامت خويش تفسير کرد. از اين رو، اگر امامان معصوم(ع) در زماني که حاکم نبوده اند خود را خليفه الاهي خوانده يا اطاعت از خويش را واجب دانسته باشند، مي توان آنها را به الاهي بودن امامت خود معتقد دانست. اهل بيت(ع) در سخنان متعددي، وجوب اطاعت از امام معصوم(ع) را يادآور شده اند. در اين جا گزيده اي سخنان اماماني که حاکم جامعه اسلامي نبودند، نقل مي شود.
اين سخنان علاوه بر اين که، بر الاهي بودن نصب مقام امامت دلالت دارد، نشان دهنده نگاه اهل بيت(ع) درباره جايگاه رأي و نظر مردم نيز هست. ايشان پيروي از خود را بر مردم واجب مي شمردند. از اين رو، در نظر آنان عقيده و خواست مردم در اصل امامت تأثيري ندارد، بلکه بر مردم واجب است که با پذيرش امام معصوم(ع) زمينه را براي حاکميت وي، که تنها شأني از شئون امامت است، فراهم سازند.
مطابق برخي زيارت نامه ها، خطاب به هريک از امامان معصوم(ع) چنين گفته مي شود:
(خداوند) طاعت شما را همراه طاعت خود قرار داده است...هر که شما را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است و هر که شما را معصيت کند، خدا را معصيت کرده است. هرکه شما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و هرکه با شما دشمني کند، با خدا دشمني کرده است.(10)
يکي از نکاتي که ايشان در بيان ويژگي هاي خود ذکر کرده اند، لزوم اطاعت از آنهاست:
ما خزانه دار علم خداييم، ما ترجمان و مفسر امر خداييم، ما مردمي معصوم و پاکيم، خداوند به اطاعت ما فرمان داده و از نافرماني ما نهي نموده است، ما حجت کامليم بر هر که روي زمين است.(11)
ايشان اطاعت از خود را همانند اطاعت از اميرمؤمنان(ع) واجب شمرده اند: «مردي از امام کاظم پرسيد: آيا اطاعت از شما واجب است؟ فرمود: آري. گفت: مثل اطاعت از علي بن ابي طالب؟ فرمود: آري».(12) امام صادق(ع) نيز اعتقاد به وجوب اطاعت از امامان معصوم(ع) را تأييد کرده است. شاهد بر اين سخن، گفتگوي يکي از شيعيان با ايشان درباره وجوب اطاعت از امام(ع) است:
مي خواهم دينم را به شما عرضه کنم. فرمود: آن را بيان کن. گفتم:...گواهم که علي، حسن، حسين و علي بن حسين اماماني هستند که خداوند اطاعت از آنها را واجب کرده است، تا نوبت به امامت خود او رسيد. سپس، گفتم: خود شما که خدا تو را مورد رحمت خود قرار دهد. امام فرمود: اين دين خدا و فرشته هايش است.(13)
اين امام همام، نه تنها اين عقيده را تأييد نموده، بلکه خود نيز به معرفي برخي از امامان(ع) پرداخته و پيروي از آنها را واجب دانسته است: «گواهي مي دهم که علي، حسن، حسين، علي بن الحسين و محمد بن علي اماماني هستند که خداوند اطاعت و پيروي از آنها را واجب نموده است».(14)

د.حجت خداوند
 

از مباحث قابل تأمل اين است که آيا لازمه ي حجت خدا بودن، نصب الاهي است؟ آيا نمي توان گفت: امام منتخب مردم هم حجت خداوند مي باشد؟ به عبارت ديگر، خداوند امامي را که مردم منصوب کرده اند تأييد کند و به انتخاب ايشان حجيت بخشد. در اين صورت، چنين امامي هم حجت الاهي خواهد بود. در پاسخ مي توان گفت: واژه «حجت خداوند» در کلمات اهل بيت(ع) در معنايي به کار رفته که به نظر مي رسد، با نصب مردمي سازگار نباشد. از کلام امام علي(ع) چنين نقل شده است: «اللهم انک لا تخلي ارضک من حجه لک علي خلقک».(15) اخبار متعددي به مضمون فوق در کتاب هاي روايي وجود دارند. چنين رواياتي نشان دهنده نصب الاهي حجت مي باشند؛ چرا که ممکن است مردم در انتخاب امام خود به توافق نرسند. در آن صورت، حجتي نخواهد بود و اين با کلام اهل بيت(ع) راجع به حجت در تعارض مي باشد. در سخنان امام سجاد(ع) آمده است: «لم تخلوا ارض منذ خلق الله آدم من حجه الله فيها ظاهر مشهور او غايب مستور».(16) اين حديث مي فرمايد: ممکن است حجت الاهي غايب و پوشيده باشد در حالي که، غيبت حجت الاهي اي که منتخب مردم است، معنا ندارد. روشن است، کسي که مردم او را به عنوان امام انتخاب کرده اند معلوم و مشهور است. اما ممکن است کسي منتخب خداوند باشد، اما مردم او را به عنوان امام نشناسند. به علاوه، رواياتي وجود دارد که در آن اهل بيت(ع) خود را حجت الاهي مي دانند. در حالي که، بيشتر ايشان منتخب مردم نبودند.(17) بنابراين از استعمال اين واژه در کلمات اهل بيت(ع)، مي توان نصب الاهي را استفاده نمود، مگر در مواردي که قرينه اي برخلاف باشد.
اهل بيت(ع) همه امامان معصوم(ع) را حجت خدا بر مخلوقات دانسته اند. هيچ تفاوتي از اين جهت ميان ايشان قائل نيستند: «حکم درباره همه امامان جاري است...آنها حجت کامل خدايند بر اهل زمين، کمالات الاهي درباره امام اول و آخر يکسان مي باشد».(18)
امامت، جانشيني خدا و پيامبر و مقام اميرمؤمنان و ميراث حسن و حسين است...امام امين خدا است در زمين او و حجت خدا است بر بندگان او و خليفه خدا است در بلاد او. امام راهنماي حق و مدافع دين خداست.(19)
در زيارت نامه هاي وارد شده، هريک از امامان معصوم(ع) حجت خدا خوانده شده اند:
سلام بر تو اي ولي خدا. سلام بر تو اي حجت خدا. سلام بر تو اي نور خدا در تاريکي هاي زمين».(20) «سلام بر تو اي حجت خدا در زمين و شاهد خدا بر خلقش».(21) «شما روشنايي خوبان، راهنماي نيکان و حجت هاي خداوند مقتدر هستيد».(22)
ايشان در روايات، داشتن برخي کمالات را براي حجت خدا لازم دانسته اند:
روزي به آن حضرت عرض کردم: اي پسر رسول خدا! از اين که به زبان هاي مختلف، تسلط داريد، در شگفتم. فرمود: من حجّت خدا بر بندگان او هستم. صحيح نيست خداوند کسي را حجت بر مردم قرار دهد که زبان آنها را نمي فهمد.(23)
خداوند متعال، حجت خود را از ساير بندگانش با هر چيزي متمايز ساخته و به او علم زبان هاي مختلف و شناخت نسب ها و اجل ها و حوادث را عطا مي کند و اگر چنين نبود ميان حجت و مردم ديگر تفاوتي نبود.(24)

پي نوشت:
 

1.همان، ص 176/شيخ مفيد، الاختصاص، ص 328.
2.شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج2، ص 610/شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 272/شيخ طوسي، التهذيب في الاحکام، ص 96.
3.محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج 1، ص 221.
4.همان، ص 394.
5.همان، ص 273.
6.شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 200.
7.محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ص 398.
8.همان، ص 254ــ252.
9.همان، ص 220ــ219.
10.شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 616/همو، عيون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 277/شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، ج 6، ص 100.
11.محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ص 269.
12.همان، ص 187.
13.همان، ج 1، ص 188.
14.همان، ص 186.
15.همان، ص 178/همچنين ر.ک: شيخ طوسي، الغيبه، ص 221.
16.شيخ صدوق، أمالي، ص 186/همو، کمال الدين، ج 1، ص 207/احمد بن علي طبرسي، الاحتجاج علي اهل اللجاج، ج 2، ص 317.
17.ر.ک: شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 228 و 242.
18.محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج 1، ص 198.
19.همو، اصول کافي، ص 200/شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 219ــ 218.
20.همو، اصول کافي، ج 4، ص 578/شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، ج 6، ص 91/ابن قولويه قمي، کامل الزيارات، ص 301.
21.همو، اصول کافي/همو، تهذيب الاحکام، ص 114/همو، کامل الزيارات، ص 210.
22.شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 615/همو، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 276.
23.همو، عيون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 228.
24.محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج 1، ص 509.
 

منبع: نشريه معرفت كلامي شماره 1



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.