تفسير سورهي انفال ( آيات 11 تا 15 )
«11» إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَآءِ مَآءً لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ
(به ياد آوريد) زمانى كه (خداوند) از سوى خود براى آرامش شما، خوابى سبك بر شما مسلّط ساخت واز آسمان بارانى بر شما فرستاد تا شما را با آن پاك كند وپليدى (وسوسهى) شيطان را از شما بزدايد و دلهاى شما را محكم و گامهايتان را با آن استوار سازد.
لشكر قريش با ساز و برگ جنگى فراوان و آذوقهى كافى و حتّى زنان خواننده براى تقويت روحيّهى جنگجويان، وارد منطقهى بدر شدند و ابتدا چاههاى آب را در اختيار گرفتند؛ ولى مسلمانان دچار تزلزل بودند. پيامبر كه مىديد يارانش ممكن است شب را به آرامى نخوابند و فردا با جسم و روحى خسته در برابر دشمن قرار گيرند، بشارت داد كه فرشتگان الهى به يارى آنان خواهند آمد و آنها را دلدارى داد به طورى كه شب را به آرامى خوابيدند. از طرف ديگر علاوه بر كمبود آب براى تطهير و رفع تشنگى، مشكل اساسى منطقهى بدر، وجود شنهاى نرم و روان بود كه پا در آن فرو مىرفت، در آن شب باران باريد و مسلمانان دلگرم شدند و زمين زير پايشان سفت شد.
البتّه ممكن است مراد از ثبات قدم در آيه، همان استقامت و پايدارى باشد، نه محكمشدن پاها در زمين باران خورده. هر دو احتمال نيز با هم ممكن است.
مراد از «پاك شدن از پليدى» ممكن است پاك شدن از وسوسههاى شيطان و يا پاك شدن از پليدى جسمانى جنابت باشد، به هر حال باران با توجّه به نياز شديد مسلمانان، همهى اين مشكلات را برطرف كرد.(43)
امام صادقعليه السلام فرمود: «آب باران بياشاميد كه امراض را برطرف مىكند، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند».(44) «يذهب عنكم رجز الشيطان»
2- گاهى استراحت وخواب سبك در جنگ، نعمت بزرگ الهى است، كه هم خستگى را بر طرف مىكند و هم مجال شبيخون به دشمن نمىدهد. «النّعاس أمنة منه»
3 - پاكى ظاهرى: «ليطهّركم» و پاكى باطنى: «يذهب عنكم رجز الشيطان»، هر يك به تنهايى ارزش است، امّا ارزشمندتر وجود هردو با هم مىباشد.
4- انتظار خداوند از مجاهد مسلمان، پاكى و داشتن روحيّهاى بالا و مقاوم و ثابتقدم بودن است. «ليطهرّكم... ليربط على قلوبكم»
«12» إِذْ يُوحِى رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّى مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَ اضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ
(به يادآور) زمانى كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد كه من با شمايم، پس شما افراد با ايمان را تقويت كنيد، من نيز بهزودى در دلهاى كافران، رُعب وترس خواهم افكند، پس فرازگردنها را بزنيد وهمهى سرانگشتانشان را قلم كنيد (وقطع كنيد تا نتوانند سلاح بردارند).
ضربه زدن به سر و گردن كفّار يا زدن سر انگشتان دست و پاى آنان، توان رزم و اسلحه به دست گرفتن را از آنان مىگيرد و احتمال دارد بيانگر اين باشد كه اگر دشمن پياده است، سر او را هدف بگيرد و اگر سواره است، دست و پاى او را هدف قرار دهيد.(45)
شايد مراد از «فوق الاعناق»، افراد سرشناس و رهبران كفر باشد، مانند: «فقاتلوا أئمّة الكفر»(46) كه ضربه را بر سران و رهبران دشمن بايد وارد كرد.(47)
از امدادهاى الهى در جنگ بدر ايجاد رعب و وحشت در دل لشكريان كفر بود، چنانكه گزارشگران مخفى سپاه اسلام، از اردوگاه دشمن خبر آوردند كه دشمن با آن همه امكانات و ساز وبرگ، بسيار ترسيده و بيمناك مىباشد، امّا در مقابل سپاه كوچك اسلام، با وجود كمى نفرات و امكانات، روحيّهاى بسيار عالى داشتند. لذا پيامبر ابتدا به آنان پيشنهاد صلح داد و نمايندهاى را به ميان آنان فرستاد، هرچند عدّهاى با اين پيشنهاد موافق بودند، ولى ابوجهل آن را نپذيرفت و آتش جنگ شعلهور شد.
2- فرشتگان از خود قدرتى ندارند، بلكه با حمايت و لطف الهى قدرت مىيابند. «اذ يوحى ربّك الى الملائكة انّى معكم فثبّتوا»
3- خداوند، تشويق به استقامت را از طريق فرشتگان قرار داده، «فثبّتوا» (يعنى شما فرشتگان تقويت كنيد) ولى ارعاب كافران را به خود نسبت داده است. «سألقى» (خودم ترس را بر دل كفار مىافكنم.)
4- خداوند بر اهل ايمان، آرامش و سكينه نازل مىكند و بر كافران دلهره و وحشت مستولى مىسازد. «اذ يوحى ربّك... فثبّتوا الّذين آمنوا سألقى فى قلوب الّذين كفروا الرعب»
5 - دلها به دست خداوند است، آرامش و اضطراب هم از اوست. «اذ يوحى ربّك.. فثبّتوا... سألقى... الرعب»
6- رعب و وحشت، از عوامل شكست كفّار در جنگ بدر بود. «سألقى فى قلوب الّذين كفروا الرعب»
7- گرايشها و انگيزههاى انسان، در سرنوشت او و دريافت رحمت و يا عذاب الهى، تأثير به سزايى دارد. «فثبّتوا الّذين آمنوا... فى قلوب الّذين كفروا الرعب»
8 - قدرت و امكانات، به تنهايى عامل آرامش نيست. (در جنگ بدر، مسلمانان با كمى نفرات، آرامش يافتند، امّا دشمنان فراوان و مجهّز، هراسناك شدند.) «أمنة منه - الرّعب»
9- از توان رزمى خود در نبرد، بهترين استفاده را ببريد و ضربهها را به جاهاى حسّاس وارد آوريد. «فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم كلّ بنان»
«13» ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «14» ذَ لِكُمْ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَ النَّارِ
آن (حمايت الهى از مؤمنان و فرمان ضربه بر سرها و سرانگشتان دشمن)، به جهت آن بود كه آنان در برابر خدا و پيامبرش گردنكشى كردند، و هر كس با خدا و پيامبرش در افتد و مخالفت كند، خداوند داراى كيفرى سخت است. آن است (كيفر ما در دنيا)، پس بچشيد آن را و (بدانيد) عذاب دوزخ براى كافران (مهيّا) است.
2- مخالفت با رسول خدا، مخالفت با خداوند است. «شاقّوا اللّه و رسوله»
3- از سنّتهاى خداوند آن است كه هر كه با حقّ در افتد، نابود شود. «و مَن يشاقق... فانّ اللّه شديد العقاب»
4- كافران، در دنيا گرفتار انتقام و هلاكت مىشوند و در آخرت گرفتار عذاب. «فاضربوا فوق الاعناق - للكافرين عذاب النّار»
«15» يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفاً فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه با (لشگركشى و) انبوه كافران برخورد كرديد، به آنان پشت نكنيد و مگريزيد.
امام رضاعليه السلام فرمود: «فرار از جهاد، موجب وهن دين، استخفاف رهبر حقّ، جرأت يافتن دشمن و محو مذهب است».(48)
در فضائل حضرت علىعليه السلام آمده است: «وى در تمام عمر، حتّى يك بار هم از جبهه و جنگ فرار نكرد».(49) و آن حضرت فرمودند: «پسنديدهترين مرگ، شهادت است، سوگند به آن كسى كه جان فرزند ابىطالب بهدست اوست، براى من كشته شدن با هزار ضربهى شمشير، راحتتر و آسانتر از مرگ در بستر است».(50)
2- تعداد زياد دشمن، مجوّز فرار از جبهه نمىشود. «اذا لقيتم... زحفاً فلا تولّوهم»
3- در هنگام نبرد، فرار از جنگ جايز نيست. «اذا لقيتم... فلا تولّوهم» (البتّه فرار، آنگاه ممنوع است كه دو گروه، با آمادگى جنگ كنند، ولى اگر دشمن مسلّح غافلگيرانه شبيخون زد و مسلمانان آمادگى نداشتند، عقبنشينى مانعى ندارد.(51))
4- جنگهاى اسلامى، مكتبى است، نه استعمارى و از روى هوا و هوس. «الّذين آمنوا... الّذين كفروا»
/ع
(به ياد آوريد) زمانى كه (خداوند) از سوى خود براى آرامش شما، خوابى سبك بر شما مسلّط ساخت واز آسمان بارانى بر شما فرستاد تا شما را با آن پاك كند وپليدى (وسوسهى) شيطان را از شما بزدايد و دلهاى شما را محكم و گامهايتان را با آن استوار سازد.
نكتهها:
«نُعاس»، به ابتداى خواب وخواب سبك گفته مىشود، يعنى در حال استراحت آنچنان خواب بر شما مسلّط نشد كه دشمن از آن سوء استفاده كرده و بر شما شبيخون بزند.(42)لشكر قريش با ساز و برگ جنگى فراوان و آذوقهى كافى و حتّى زنان خواننده براى تقويت روحيّهى جنگجويان، وارد منطقهى بدر شدند و ابتدا چاههاى آب را در اختيار گرفتند؛ ولى مسلمانان دچار تزلزل بودند. پيامبر كه مىديد يارانش ممكن است شب را به آرامى نخوابند و فردا با جسم و روحى خسته در برابر دشمن قرار گيرند، بشارت داد كه فرشتگان الهى به يارى آنان خواهند آمد و آنها را دلدارى داد به طورى كه شب را به آرامى خوابيدند. از طرف ديگر علاوه بر كمبود آب براى تطهير و رفع تشنگى، مشكل اساسى منطقهى بدر، وجود شنهاى نرم و روان بود كه پا در آن فرو مىرفت، در آن شب باران باريد و مسلمانان دلگرم شدند و زمين زير پايشان سفت شد.
البتّه ممكن است مراد از ثبات قدم در آيه، همان استقامت و پايدارى باشد، نه محكمشدن پاها در زمين باران خورده. هر دو احتمال نيز با هم ممكن است.
مراد از «پاك شدن از پليدى» ممكن است پاك شدن از وسوسههاى شيطان و يا پاك شدن از پليدى جسمانى جنابت باشد، به هر حال باران با توجّه به نياز شديد مسلمانان، همهى اين مشكلات را برطرف كرد.(43)
امام صادقعليه السلام فرمود: «آب باران بياشاميد كه امراض را برطرف مىكند، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند».(44) «يذهب عنكم رجز الشيطان»
پيامها:
1- با اراده و امداد الهى، در برابر دشمن مسلّح و انبوه هم مىتوان آرامش داشته و آرام خوابيد، و اگر خدا نخواهد، در بهترين باغها و شرايط، نه خوابى هست و نه آرامشى. «اذ يغشّيكم النعاس أمنة منه»2- گاهى استراحت وخواب سبك در جنگ، نعمت بزرگ الهى است، كه هم خستگى را بر طرف مىكند و هم مجال شبيخون به دشمن نمىدهد. «النّعاس أمنة منه»
3 - پاكى ظاهرى: «ليطهّركم» و پاكى باطنى: «يذهب عنكم رجز الشيطان»، هر يك به تنهايى ارزش است، امّا ارزشمندتر وجود هردو با هم مىباشد.
4- انتظار خداوند از مجاهد مسلمان، پاكى و داشتن روحيّهاى بالا و مقاوم و ثابتقدم بودن است. «ليطهرّكم... ليربط على قلوبكم»
«12» إِذْ يُوحِى رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّى مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَ اضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ
(به يادآور) زمانى كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد كه من با شمايم، پس شما افراد با ايمان را تقويت كنيد، من نيز بهزودى در دلهاى كافران، رُعب وترس خواهم افكند، پس فرازگردنها را بزنيد وهمهى سرانگشتانشان را قلم كنيد (وقطع كنيد تا نتوانند سلاح بردارند).
نكتهها:
«بَنان» جمع «بنانه»، سر انگشت دست و پا، يا انگشتان دست و پا مىباشد.ضربه زدن به سر و گردن كفّار يا زدن سر انگشتان دست و پاى آنان، توان رزم و اسلحه به دست گرفتن را از آنان مىگيرد و احتمال دارد بيانگر اين باشد كه اگر دشمن پياده است، سر او را هدف بگيرد و اگر سواره است، دست و پاى او را هدف قرار دهيد.(45)
شايد مراد از «فوق الاعناق»، افراد سرشناس و رهبران كفر باشد، مانند: «فقاتلوا أئمّة الكفر»(46) كه ضربه را بر سران و رهبران دشمن بايد وارد كرد.(47)
از امدادهاى الهى در جنگ بدر ايجاد رعب و وحشت در دل لشكريان كفر بود، چنانكه گزارشگران مخفى سپاه اسلام، از اردوگاه دشمن خبر آوردند كه دشمن با آن همه امكانات و ساز وبرگ، بسيار ترسيده و بيمناك مىباشد، امّا در مقابل سپاه كوچك اسلام، با وجود كمى نفرات و امكانات، روحيّهاى بسيار عالى داشتند. لذا پيامبر ابتدا به آنان پيشنهاد صلح داد و نمايندهاى را به ميان آنان فرستاد، هرچند عدّهاى با اين پيشنهاد موافق بودند، ولى ابوجهل آن را نپذيرفت و آتش جنگ شعلهور شد.
پيامها:
1- خداوند، ارشاد و حمايت مؤمنان را گاهى از طريق فرشتگان انجام مىدهد. «اذ يوحى ربّك الى الملائكة...»2- فرشتگان از خود قدرتى ندارند، بلكه با حمايت و لطف الهى قدرت مىيابند. «اذ يوحى ربّك الى الملائكة انّى معكم فثبّتوا»
3- خداوند، تشويق به استقامت را از طريق فرشتگان قرار داده، «فثبّتوا» (يعنى شما فرشتگان تقويت كنيد) ولى ارعاب كافران را به خود نسبت داده است. «سألقى» (خودم ترس را بر دل كفار مىافكنم.)
4- خداوند بر اهل ايمان، آرامش و سكينه نازل مىكند و بر كافران دلهره و وحشت مستولى مىسازد. «اذ يوحى ربّك... فثبّتوا الّذين آمنوا سألقى فى قلوب الّذين كفروا الرعب»
5 - دلها به دست خداوند است، آرامش و اضطراب هم از اوست. «اذ يوحى ربّك.. فثبّتوا... سألقى... الرعب»
6- رعب و وحشت، از عوامل شكست كفّار در جنگ بدر بود. «سألقى فى قلوب الّذين كفروا الرعب»
7- گرايشها و انگيزههاى انسان، در سرنوشت او و دريافت رحمت و يا عذاب الهى، تأثير به سزايى دارد. «فثبّتوا الّذين آمنوا... فى قلوب الّذين كفروا الرعب»
8 - قدرت و امكانات، به تنهايى عامل آرامش نيست. (در جنگ بدر، مسلمانان با كمى نفرات، آرامش يافتند، امّا دشمنان فراوان و مجهّز، هراسناك شدند.) «أمنة منه - الرّعب»
9- از توان رزمى خود در نبرد، بهترين استفاده را ببريد و ضربهها را به جاهاى حسّاس وارد آوريد. «فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم كلّ بنان»
«13» ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «14» ذَ لِكُمْ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَ النَّارِ
آن (حمايت الهى از مؤمنان و فرمان ضربه بر سرها و سرانگشتان دشمن)، به جهت آن بود كه آنان در برابر خدا و پيامبرش گردنكشى كردند، و هر كس با خدا و پيامبرش در افتد و مخالفت كند، خداوند داراى كيفرى سخت است. آن است (كيفر ما در دنيا)، پس بچشيد آن را و (بدانيد) عذاب دوزخ براى كافران (مهيّا) است.
پيامها:
1- قهر و خشم الهى، نتيجهى سركشى و طغيان مردم و كفار است و بدون دليل و بىحساب نيست. «ذلك بأنّهم...»2- مخالفت با رسول خدا، مخالفت با خداوند است. «شاقّوا اللّه و رسوله»
3- از سنّتهاى خداوند آن است كه هر كه با حقّ در افتد، نابود شود. «و مَن يشاقق... فانّ اللّه شديد العقاب»
4- كافران، در دنيا گرفتار انتقام و هلاكت مىشوند و در آخرت گرفتار عذاب. «فاضربوا فوق الاعناق - للكافرين عذاب النّار»
«15» يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفاً فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه با (لشگركشى و) انبوه كافران برخورد كرديد، به آنان پشت نكنيد و مگريزيد.
نكتهها:
«زَحف»، به معناى غلتيدن و روى زمين كشيدن است، به لشكركشى و حركت يك لشكر انبوه هم از اين جهت كه از دور چنين به نظر مىرسد كه روى زمين مىغلتند و پيش مىآيند، زحف گفته مىشود.امام رضاعليه السلام فرمود: «فرار از جهاد، موجب وهن دين، استخفاف رهبر حقّ، جرأت يافتن دشمن و محو مذهب است».(48)
در فضائل حضرت علىعليه السلام آمده است: «وى در تمام عمر، حتّى يك بار هم از جبهه و جنگ فرار نكرد».(49) و آن حضرت فرمودند: «پسنديدهترين مرگ، شهادت است، سوگند به آن كسى كه جان فرزند ابىطالب بهدست اوست، براى من كشته شدن با هزار ضربهى شمشير، راحتتر و آسانتر از مرگ در بستر است».(50)
پيامها:
1- خداوند از مؤمنان انتظار ويژهاى دارد. «يا ايّها الّذين آمنوا...»2- تعداد زياد دشمن، مجوّز فرار از جبهه نمىشود. «اذا لقيتم... زحفاً فلا تولّوهم»
3- در هنگام نبرد، فرار از جنگ جايز نيست. «اذا لقيتم... فلا تولّوهم» (البتّه فرار، آنگاه ممنوع است كه دو گروه، با آمادگى جنگ كنند، ولى اگر دشمن مسلّح غافلگيرانه شبيخون زد و مسلمانان آمادگى نداشتند، عقبنشينى مانعى ندارد.(51))
4- جنگهاى اسلامى، مكتبى است، نه استعمارى و از روى هوا و هوس. «الّذين آمنوا... الّذين كفروا»
پي نوشت ها :
42) تفسير نمونه.
43) تفسير نمونه.
44) كافى، ج6، ص387.
45) تفسير نمونه.
46) توبه، 12.
47) تفسير فرقان.
48) تفسير نورالثقلين.
49) تفاسيرنمونهونورالثقلين.
50) نهجالبلاغه، خطبه 121.
51) تفسير فرقان.
/ع