تفسير سورهي انفال ( آيات 66 تا 70 )
«66» أَلْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَيْنِ وَإِن يكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ اَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ
اكنون خداوند، (در امر جهاد) بر شما تخفيف داد ومعلوم داشت كه در شما ضعف راه يافته است. پس اگر صد نفر از شما پايدار باشد، بر دويست نفر (از كفّار) پيروز مىشود، و اگر از شما هزار نفر باشند، بر دو هزار نفر (از آنان) با خواست خداوند پيروز مىشوند. و خداوند با صابران است.
در اين آيه و آيهى قبل، به سه مسألهى روحى كه عامل پيروزى است و نبود آن زمينهساز شكست است، اشاره شده است: صبر، ايمان و آگاهى. البتّه نقش اصلى در پيروزى، اذن و ارادهى خداست وگرنه در جنگ حُنين، با آن همه جمعيّت، مسلمانان شكست خورده و گريختند: «أعجبتكم كثرتكم ... ثم ولّيتم مدبرين»(187)
احكام متفاوت اين آيه و آيهى قبل، در ارتباط با دو گروه مختلف و در شرايط متفاوت است، نه اينكه حكم اوّل نسخ و باطل شده باشد.(188)
2- تعيين تكليف وتغيير قانون، تنها به دست خدا است. «خفّف اللّه»
3- ايمان، قابل كاهش و افزايش است. «اَنّ فيكم ضَعفاً»
4- همه جا جمعيّتِ زياد سبب قوىشدن روحيّه نيست، گاهى جمعيّت زياد مىشود، ولى روحيّه تنزّل پيدا مىكند. «انّ فيكم ضَعفاً»
5 - در قانونگذارى بايد به روحيّه و توان افراد نيز توجّه داشت. «خفّف اللّه عنكم و علم انّ فيكم ضَعفاً»
6- عامل اصلى شكست، از درون است نه بيرون. «فيكم ضعفاً»
7- فرماندهان بايد به روحيه، نشاط، ايمان و تصميم سپاه اسلام توجّه داشته باشند. «علم أن فيكم ضعفاً»
8 - ضعف اراده، گاهى توان رزمى و روحى ده برابر را به دو برابر كاهش مىدهد. (يعنى هشتاد درصد كاهش) «مائة يغلبوا مأتين» صد نفر بر دويست نفر، در حالى كه در آيهى قبل آمده بود: «مائة يغلبوا ألفاً» صد نفر بر هزار نفر.
9- مسلمانان حتّى در حال ضعف روحيّه نيز بايد دو برابر كافران قدرت داشته باشند. «فيكم ضعفاً... ان يكن منكم ألف يغلبوا ألفَين»
10- به پيروزى خود مغرور نشويم كه پيروزى با ارادهى اوست. «باذن اللّه»
11- انسان صابر، محبوب خدا و در پناه او و مشمول امدادهاى الهى است. «واللّه مع الصّابرين»
12- شعار «واللّه مع الصابرين» بايد در جبهههاى جنگ و هرجا كه نياز به مقاومت و صبر است، تلقين شود. «واللّه مع الصّابرين»
«67» مَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِى الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
هيچ پيامبرى حقِّ اسير گرفتن ندارد، مگر بعد از آنكه در آن (منطقه و) زمين، غلبهى كامل يابد. شما (به خاطر گرفتن اسير وسپس آزاد كردن با فديه) به فكر متاع زود گذر دنيا هستيد، ولى خداوند (براى شما) آخرت را مىخواهد و خداوند، شكست ناپذير و حكيم است.
اين آيه، هشدارى است كه اسير و فديه گرفتن براى آزادى آنان و جمع غنائم جنگى، مسلمانان را از هدف اصلى باز ندارد و ناخودآگاه ضربه نخورند.
2- سنّت و سيرهى انبياى الهى اين بوده است كه تا پايگاهشان محكم نشده، نبايد اسير بگيرند. «ما كان لنبىّ... حتّى يثخن»
3- از خطر دنياگرايى، حتّى براى مؤمنان نبايد غافل شد. «تريدون عرَض الدنيا»
4- در صحنهى جنگ، پيش از تسلّط كامل بر دشمن، اسير گرفتن ممنوع است. «ما كان... حتّى يُثخِن»
5 - وظيفهى رزمنده، ابتدا تثبيت موقعيّت خود است (نه اسير گرفتن و جمع غنائم). «حتّى يُثخِن فى الارض»
6- تمركز در هدف و دورى از تشتّت در جنگ، يك ضرورت است. «حتّى يثخن فى الارض»
7- دنيا، ناپايدار و گذراست. «عرض الدنيا»
8 - سركوبى مخالفان دين و محكم كردن پايگاه توحيد، آخرتجويى است. «حتّى يثخن فى الارض... واللّه يريد الاخرة»
9- هدف اصلى در جنگ و جهاد اسلامى، رسيدن به منافع اخروى (جلب رضاى خدا، تقويت حقّ وتلاش براى نجات مستضعفان) است، نه به دست آوردن غنائم و اسير و فديه گرفتن. «واللّه يريد الاخرة»
10- رهنمودهاى خداوند در زمينهى مسائل جنگ، حكيمانه و بكارگيرى آنها رمز عزّت وپيروزى است. «واللّه عزيز حكيم»
11- دين اسلام نه تنها بىارتباط با مسائل اجتماعى و دنيوى نيست، بلكه در ريزترين مسائل تاكتيكى جنگ هم دخالت كرده و نظر داده است. (كلّ آيه)
«68» لَوْلَا كِتَابٌ مِّنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَآ أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ «69» فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلَالاً طَيِّباً وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
اگر حكم ازلى خداوند نبود (كه بدون ابلاغ، هيچ اُمّتى را كيفر ندهد)، به خاطر آنچه (از اسيران كه نابجا) گرفتيد، عذابى بزرگ به شما مىرسيد. پس، از آنچه غنيمت گرفتيد، كه حلال و پاكيزه است، مصرف كنيد و از خداوند پروا كنيد، همانا خداوند، آمرزنده و مهربان است.
الف: اشاره به سنّت الهى است كه او پيش از بيان حكم، كسى را كيفر نمىدهد. چنانكه در آيهاى ديگر مىفرمايد: «وما كنّا معذّبين حتّى نبعث رسولاً»(189)
ب: اشاره به ارادهى الهى به پيروزى مسلمانان در جنگ بدر است كه اگر تقدير خداوند به پيروزى شما نبود، اسير گرفتن پيش از تثبيت مواضع، ضربهى سنگينى به شما مىزد.(190)
ج: شايد مراد نكتهاى باشد كه در آيه 33 همين سوره خوانديم كه تا پيامبرصلى الله عليه وآله در بين شماست، خداوند عذابتان نمىكند. «وما كان اللّه ليعذّبهم و انت فيهم»
بنابراين آيه را چنين معنا مىكنيم: اگر به خاطر حضور مبارك تو كه سابقاً در كتاب آسمانى گذشت نبود، مسلمانان در جنگ بدر به خاطر اسير گرفتن بىموقع مرتكب گناه كبيره و عذاب بزرگى مىشدند.
طبق روايات، غنائم در اين آيه، همان مبلغى است كه به عنوان فديه، در برابر آزادى هر اسير دريافت مىكردند كه بين هزار تا چهار هزار درهم بوده است.
2- پرداختن به غنائم پيش از سركوبى كامل دشمن، ممنوع است. «لمسّكم فيما اخذتم عذاب عظيم»
3- شرط مصرف، حلال و پاك و دلپسند بودن است. «حلالاً طيّباً»
4- همهى غنائم از شما نيست، بلكه بايد خمس آن رابپردازيد. «فكلوا ممّا...» چنانكه در آيه 41 خوانديم: «و اعلموا انّما غنمتم من شىء فاِنّ لِلّه خمسه وللرسول...»
5 - هشيار باشيد تا غنائم جنگى و فديه گرفتنها، انگيزهى والاى شمارا در جهاد تغيير ندهد و همواره خدا را در نظر داشته باشيد. «اتّقوا اللّه» (آرى، بهرهبردارى از غنائم، لغزشگاه است.)
6- مغفرت الهى، پرتوى از رحمت اوست. «غفور رحيم»
«70» يَآ أَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لِّمَن فِى أَيْدِيكُم مِّنَ الْأَسْرَى إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِى قُلُوبِكُمْ خَيْراً يُؤْتِكُمْ خَيْراً مِّمَّآ أُخِذَ مِنْكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
اى پيامبر! به اسيرانى كه در دست شمايند بگو: اگر خداوند در دلهاى شما خيرى بداند، بهتر از آنچه از شما گرفته شده است به شما خواهد داد (و مسلمان خواهيد شد) و گناهانتان را مىبخشايد و خداوند بخشاينده و مهربان است.
در تفاسير آمده است، پس از جنگ بدر برخى گفتند: به احترام پيامبر، از عبّاس، عموى آن حضرت فديه نگيريد. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند: «واللّه لاتذرن منه درهماً» به خدا سوگند از يك درهمش هم نگذريد! سپس آن حضرت به عموى خود فرمود: «تو ثروتمندى، براى خودت و برادرزادهات عقيل، فديه بده». عبّاس گفت: «اگر فديه دهم بىپول مىشوم!» حضرت فرمودند: «از پولهايى كه نزد همسرت امّالفضل در مكّه گذاشتهاى خرج كن». عبّاس گفت: «احدى از اين ماجرا خبر نداشت، فهميدم كه به راستى تو پيامبر خدا هستى» و همانجا مسلمان شد.
در نظام اسلامى، براى اسراى جنگى، سه طرح مشروع و مقبول است:
1. آزاد كردن بدون فديه، مثل آنچه در فتح مكّه واقع شد، با آنكه مسلمانان قدرت اسير و فديه گرفتن را داشتند، ولى پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله همه را با جملهى «انتم الطلقاء» آزاد ساخت.
2. آزادى اسيران با گرفتن فديهى نقدى يا مبادلهى اُسرا.
3. نگه داشتن اسيران در دست مسلمانان، تا هم از قدرت يافتن دشمن جلوگيرى شود، هم به تدريج تعاليم دين را آموخته و به اسلام ارشاد شوند و به تدريج با سهمى از زكات يا كفاره روزه خوارى و امثال آن آزاد گردند.
انتخاب هر يك از اين سه راه در اختيار حاكم اسلامى است.
2- با اسيران چنان رفتار كنيد كه زمينهى هدايت و ارشادشان فراهم شود. (بكار بردن كلمه «خير» و«مغفرت» براى شكست خوردگان، گوياى اين پيام است.)
3- تبليغ و ارشاد اسيران جنگى لازم است و از هر فرصتى بايد استفاده كرد. «قل لمن فى ايديكم»
4- خير واقعى، اسلام و ايمان آوردن است. «اِن يَعلمِ اللّه فى قلوبكم خيراً»
5 - به مردم اميد بدهيد كه با كمترين خير، مىتوانيد به سعادت برسيد. «اِن يَعلمِ اللّه فى قلوبكم خيراً يؤتكم خيراً»
6- هدف از جنگ، هدايت مردم و شكست دادن طاغوت است، نه قتل، غارت، اسير و فديه گرفتن. «يؤتكم خيراً مما اُخذ منكم»
7- حتّى شركت در جنگ بر ضد پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله، مانع توبه و برگشت و دريافت مغفرت الهى نيست. «قل لمن فى ايديكم... يغفر لكم واللّه غفور رحيم»
8 - پذيرش اسلام، موجب گذشت از خطاها وسبب دريافت لطف ورحمت الهى است. «اِن يَعلمِ اللّه فى قلوبكم خيراً... يغفر لكم واللّه غفور رحيم»
/ع
اكنون خداوند، (در امر جهاد) بر شما تخفيف داد ومعلوم داشت كه در شما ضعف راه يافته است. پس اگر صد نفر از شما پايدار باشد، بر دويست نفر (از كفّار) پيروز مىشود، و اگر از شما هزار نفر باشند، بر دو هزار نفر (از آنان) با خواست خداوند پيروز مىشوند. و خداوند با صابران است.
نكتهها:
مراد از «ضَعف» در آيه، ضعف در ايمان و روحيّه است، چون سپاه اسلام از نظر عِدّه و عُدّه، كم نشده بود.در اين آيه و آيهى قبل، به سه مسألهى روحى كه عامل پيروزى است و نبود آن زمينهساز شكست است، اشاره شده است: صبر، ايمان و آگاهى. البتّه نقش اصلى در پيروزى، اذن و ارادهى خداست وگرنه در جنگ حُنين، با آن همه جمعيّت، مسلمانان شكست خورده و گريختند: «أعجبتكم كثرتكم ... ثم ولّيتم مدبرين»(187)
احكام متفاوت اين آيه و آيهى قبل، در ارتباط با دو گروه مختلف و در شرايط متفاوت است، نه اينكه حكم اوّل نسخ و باطل شده باشد.(188)
پيامها:
1- در مديريّت، گاهى بايد به دليل تغيير شرايط و متناسب با مخاطب، آييننامهها تغيير كند و اين منافات با قاطعيّت ندارد. «الآن خفّف»2- تعيين تكليف وتغيير قانون، تنها به دست خدا است. «خفّف اللّه»
3- ايمان، قابل كاهش و افزايش است. «اَنّ فيكم ضَعفاً»
4- همه جا جمعيّتِ زياد سبب قوىشدن روحيّه نيست، گاهى جمعيّت زياد مىشود، ولى روحيّه تنزّل پيدا مىكند. «انّ فيكم ضَعفاً»
5 - در قانونگذارى بايد به روحيّه و توان افراد نيز توجّه داشت. «خفّف اللّه عنكم و علم انّ فيكم ضَعفاً»
6- عامل اصلى شكست، از درون است نه بيرون. «فيكم ضعفاً»
7- فرماندهان بايد به روحيه، نشاط، ايمان و تصميم سپاه اسلام توجّه داشته باشند. «علم أن فيكم ضعفاً»
8 - ضعف اراده، گاهى توان رزمى و روحى ده برابر را به دو برابر كاهش مىدهد. (يعنى هشتاد درصد كاهش) «مائة يغلبوا مأتين» صد نفر بر دويست نفر، در حالى كه در آيهى قبل آمده بود: «مائة يغلبوا ألفاً» صد نفر بر هزار نفر.
9- مسلمانان حتّى در حال ضعف روحيّه نيز بايد دو برابر كافران قدرت داشته باشند. «فيكم ضعفاً... ان يكن منكم ألف يغلبوا ألفَين»
10- به پيروزى خود مغرور نشويم كه پيروزى با ارادهى اوست. «باذن اللّه»
11- انسان صابر، محبوب خدا و در پناه او و مشمول امدادهاى الهى است. «واللّه مع الصّابرين»
12- شعار «واللّه مع الصابرين» بايد در جبهههاى جنگ و هرجا كه نياز به مقاومت و صبر است، تلقين شود. «واللّه مع الصّابرين»
«67» مَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِى الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
هيچ پيامبرى حقِّ اسير گرفتن ندارد، مگر بعد از آنكه در آن (منطقه و) زمين، غلبهى كامل يابد. شما (به خاطر گرفتن اسير وسپس آزاد كردن با فديه) به فكر متاع زود گذر دنيا هستيد، ولى خداوند (براى شما) آخرت را مىخواهد و خداوند، شكست ناپذير و حكيم است.
نكتهها:
«ثخن» به معناى ضخامت، غلظت و سنگينى است و در جنگ كنايه از استحكام و پيروزى و غلبهى آشكار و قدرتمندانه است.اين آيه، هشدارى است كه اسير و فديه گرفتن براى آزادى آنان و جمع غنائم جنگى، مسلمانان را از هدف اصلى باز ندارد و ناخودآگاه ضربه نخورند.
پيامها:
1- تعيين شيوهى جنگ و اسير گرفتن، از وظايف پيامبر است. «ما كان لنبىّ...»2- سنّت و سيرهى انبياى الهى اين بوده است كه تا پايگاهشان محكم نشده، نبايد اسير بگيرند. «ما كان لنبىّ... حتّى يثخن»
3- از خطر دنياگرايى، حتّى براى مؤمنان نبايد غافل شد. «تريدون عرَض الدنيا»
4- در صحنهى جنگ، پيش از تسلّط كامل بر دشمن، اسير گرفتن ممنوع است. «ما كان... حتّى يُثخِن»
5 - وظيفهى رزمنده، ابتدا تثبيت موقعيّت خود است (نه اسير گرفتن و جمع غنائم). «حتّى يُثخِن فى الارض»
6- تمركز در هدف و دورى از تشتّت در جنگ، يك ضرورت است. «حتّى يثخن فى الارض»
7- دنيا، ناپايدار و گذراست. «عرض الدنيا»
8 - سركوبى مخالفان دين و محكم كردن پايگاه توحيد، آخرتجويى است. «حتّى يثخن فى الارض... واللّه يريد الاخرة»
9- هدف اصلى در جنگ و جهاد اسلامى، رسيدن به منافع اخروى (جلب رضاى خدا، تقويت حقّ وتلاش براى نجات مستضعفان) است، نه به دست آوردن غنائم و اسير و فديه گرفتن. «واللّه يريد الاخرة»
10- رهنمودهاى خداوند در زمينهى مسائل جنگ، حكيمانه و بكارگيرى آنها رمز عزّت وپيروزى است. «واللّه عزيز حكيم»
11- دين اسلام نه تنها بىارتباط با مسائل اجتماعى و دنيوى نيست، بلكه در ريزترين مسائل تاكتيكى جنگ هم دخالت كرده و نظر داده است. (كلّ آيه)
«68» لَوْلَا كِتَابٌ مِّنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَآ أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ «69» فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلَالاً طَيِّباً وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
اگر حكم ازلى خداوند نبود (كه بدون ابلاغ، هيچ اُمّتى را كيفر ندهد)، به خاطر آنچه (از اسيران كه نابجا) گرفتيد، عذابى بزرگ به شما مىرسيد. پس، از آنچه غنيمت گرفتيد، كه حلال و پاكيزه است، مصرف كنيد و از خداوند پروا كنيد، همانا خداوند، آمرزنده و مهربان است.
نكتهها:
در معناى جملهى «كتاب من اللّه سبق» اقوالى بيان شده است:الف: اشاره به سنّت الهى است كه او پيش از بيان حكم، كسى را كيفر نمىدهد. چنانكه در آيهاى ديگر مىفرمايد: «وما كنّا معذّبين حتّى نبعث رسولاً»(189)
ب: اشاره به ارادهى الهى به پيروزى مسلمانان در جنگ بدر است كه اگر تقدير خداوند به پيروزى شما نبود، اسير گرفتن پيش از تثبيت مواضع، ضربهى سنگينى به شما مىزد.(190)
ج: شايد مراد نكتهاى باشد كه در آيه 33 همين سوره خوانديم كه تا پيامبرصلى الله عليه وآله در بين شماست، خداوند عذابتان نمىكند. «وما كان اللّه ليعذّبهم و انت فيهم»
بنابراين آيه را چنين معنا مىكنيم: اگر به خاطر حضور مبارك تو كه سابقاً در كتاب آسمانى گذشت نبود، مسلمانان در جنگ بدر به خاطر اسير گرفتن بىموقع مرتكب گناه كبيره و عذاب بزرگى مىشدند.
طبق روايات، غنائم در اين آيه، همان مبلغى است كه به عنوان فديه، در برابر آزادى هر اسير دريافت مىكردند كه بين هزار تا چهار هزار درهم بوده است.
پيامها:
1- اسير گرفتن در بحبوحهى جنگ، شكست و عذاب سختى را بدنبال دارد. «لمسّكم فيما اخذتم عذاب عظيم»2- پرداختن به غنائم پيش از سركوبى كامل دشمن، ممنوع است. «لمسّكم فيما اخذتم عذاب عظيم»
3- شرط مصرف، حلال و پاك و دلپسند بودن است. «حلالاً طيّباً»
4- همهى غنائم از شما نيست، بلكه بايد خمس آن رابپردازيد. «فكلوا ممّا...» چنانكه در آيه 41 خوانديم: «و اعلموا انّما غنمتم من شىء فاِنّ لِلّه خمسه وللرسول...»
5 - هشيار باشيد تا غنائم جنگى و فديه گرفتنها، انگيزهى والاى شمارا در جهاد تغيير ندهد و همواره خدا را در نظر داشته باشيد. «اتّقوا اللّه» (آرى، بهرهبردارى از غنائم، لغزشگاه است.)
6- مغفرت الهى، پرتوى از رحمت اوست. «غفور رحيم»
«70» يَآ أَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لِّمَن فِى أَيْدِيكُم مِّنَ الْأَسْرَى إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِى قُلُوبِكُمْ خَيْراً يُؤْتِكُمْ خَيْراً مِّمَّآ أُخِذَ مِنْكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
اى پيامبر! به اسيرانى كه در دست شمايند بگو: اگر خداوند در دلهاى شما خيرى بداند، بهتر از آنچه از شما گرفته شده است به شما خواهد داد (و مسلمان خواهيد شد) و گناهانتان را مىبخشايد و خداوند بخشاينده و مهربان است.
نكتهها:
در شأن نزول آيه آمده است: عباس، عقيل و نوفل در جنگ بدر اسير شدند، پيامبرصلى الله عليه وآله با گرفتن فديه آنان را آزاد كرد، آنان هم مسلمان شدند. پول فديههايشان هم بعداً به آنان برگردانده شد.(191)در تفاسير آمده است، پس از جنگ بدر برخى گفتند: به احترام پيامبر، از عبّاس، عموى آن حضرت فديه نگيريد. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند: «واللّه لاتذرن منه درهماً» به خدا سوگند از يك درهمش هم نگذريد! سپس آن حضرت به عموى خود فرمود: «تو ثروتمندى، براى خودت و برادرزادهات عقيل، فديه بده». عبّاس گفت: «اگر فديه دهم بىپول مىشوم!» حضرت فرمودند: «از پولهايى كه نزد همسرت امّالفضل در مكّه گذاشتهاى خرج كن». عبّاس گفت: «احدى از اين ماجرا خبر نداشت، فهميدم كه به راستى تو پيامبر خدا هستى» و همانجا مسلمان شد.
در نظام اسلامى، براى اسراى جنگى، سه طرح مشروع و مقبول است:
1. آزاد كردن بدون فديه، مثل آنچه در فتح مكّه واقع شد، با آنكه مسلمانان قدرت اسير و فديه گرفتن را داشتند، ولى پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله همه را با جملهى «انتم الطلقاء» آزاد ساخت.
2. آزادى اسيران با گرفتن فديهى نقدى يا مبادلهى اُسرا.
3. نگه داشتن اسيران در دست مسلمانان، تا هم از قدرت يافتن دشمن جلوگيرى شود، هم به تدريج تعاليم دين را آموخته و به اسلام ارشاد شوند و به تدريج با سهمى از زكات يا كفاره روزه خوارى و امثال آن آزاد گردند.
انتخاب هر يك از اين سه راه در اختيار حاكم اسلامى است.
پيامها:
1- پيامبر و رهبر حكومت اسلامى مأمور است تا با اسيران گفتگو كرده و آنان را ارشاد كند. «يا ايّها النبىّ قل لمن فى ايديكم...»2- با اسيران چنان رفتار كنيد كه زمينهى هدايت و ارشادشان فراهم شود. (بكار بردن كلمه «خير» و«مغفرت» براى شكست خوردگان، گوياى اين پيام است.)
3- تبليغ و ارشاد اسيران جنگى لازم است و از هر فرصتى بايد استفاده كرد. «قل لمن فى ايديكم»
4- خير واقعى، اسلام و ايمان آوردن است. «اِن يَعلمِ اللّه فى قلوبكم خيراً»
5 - به مردم اميد بدهيد كه با كمترين خير، مىتوانيد به سعادت برسيد. «اِن يَعلمِ اللّه فى قلوبكم خيراً يؤتكم خيراً»
6- هدف از جنگ، هدايت مردم و شكست دادن طاغوت است، نه قتل، غارت، اسير و فديه گرفتن. «يؤتكم خيراً مما اُخذ منكم»
7- حتّى شركت در جنگ بر ضد پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله، مانع توبه و برگشت و دريافت مغفرت الهى نيست. «قل لمن فى ايديكم... يغفر لكم واللّه غفور رحيم»
8 - پذيرش اسلام، موجب گذشت از خطاها وسبب دريافت لطف ورحمت الهى است. «اِن يَعلمِ اللّه فى قلوبكم خيراً... يغفر لكم واللّه غفور رحيم»
پي نوشت ها :
187) توبه، 25.
188) تفسير نمونه.
189) اسراء، 15.
190) تفسير اطيبالبيان.
191) تفسير نورالثقلين.
/ع