مبانی و شیوه های تربیت اخلاقی در قرآن کریم (2)
نویسندگان: زینب کبیری
حسن معلمی
حسن معلمی
از دیدگاه علامه طباطبایی
ب) فطرت
یک سلسله میل ها و جاذبه های معنوی در انسان وجود دارد که در سایر موجودات نیست. این جاذبه ها به انسان امکان می دهد دایره ی فعالیت هایش را از مادّیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات بکشاند. برخی از گرایش های فطری انسان عبارت است از: میل به حقیقت جویی و کمال یابی، میل به کرامت نفس و احترام، میل به آرامش، زیبایی دوستی، حبّ ذات وصیانت از نفس (جلب منفعت و دفع ضرر)، میل به خیر و فضیلت، تقدیس و پرستش موجود برتر، شکر و سپاس منعم که نوعی منفعت از او شامل انسان می شود.(20) پرسش مهم در اینجا آن است که آیا انسان دارای ویژگی ای به نام فطرت است؟ و آیا قبول فطرت تأثیری بر تربیت اخلاقی انسان دارد؟
قرآن کریم در این باره می فرماید: «وَ نَفسٍ وَ ما سَوَّاها فَألهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها»(شمس: 7 و 8)؛ «سوگند به نفس آدمی و آنکه آن را منظم ساخت. سپس خیر و شر را به او الهام کرد.» استاد مرتضی مطهری در این زمینه می گوید: «اگر انسان دارای یک سلسله فطریات باشد، قطعاً تربیت او باید با در نظر گرفتن همان فطریات صورت گیرد».(21)
استادان تعلیم و تربیت به این نکته اذعان دارند که تعلیم و تربیتی شایسته ی انسان است که در همه ی مراحل نوعی و فردی، با شناخت صحیح انسان و وضعیت او، همراه باشد.(22)
بنابراین، شناخت فطریات انسان، به یقین در تربیت اخلاقی او لازم است تا بتوان شیوه های تربیتی متناسب با آن اتخاذ کرد. علامه طباطبایی معتقد است عقل عملی که خاستگاه رفتارهای اخلاقی است، مقدمات احکام خود را از فطرت و غریزه ی انسانی می گیرد. ایشان ضمن پذیرش مبنای فطرت در تربیت اخلاقی، آن را نیازمند شکوفایی می داند:
نکته مهم آن است که انسان ها فطرتاً خواهان علم، قدرت و صیانت از نفس هستند و به بقا و جاودانگی خویش می اندیشند. میل به کسب اعتبار و احترام دارند؛ میل به لذت جویی و زیبایی دوستی دارند و در مقابل ولی نعمت خود خاضع اند. برای مثال، احترام به پدر و مادر به مثابه یک ولیّ نعمت در همه ی جوامع دیده می شود. روشن است که نوع دید افراد به زندگی و شناخت آنان از خویش، خداوند و جهان، جهت امیال فطری را مشخص کرده و در شدّت یا ضعف آن مؤثر است. برای نمونه، اگر انسانی باور داشته باشد دنیا تمام زندگی اوست و با مرگ، نابود می شود یا اینکه همواره در دنیا جاودانه خواهد بود؛ در این صورت او حریص ترین افراد به کسب قدرت و منفعت و لذت جویی است؛ در مقابل، انسانی که به شناخت عمیق از خداوند و هستی رسیده باشد و بداند که حیات آخرت، اصل زندگی او را تشکیل می دهد؛ با همان انگیزه های فطری یعنی میل به کمال، قدرت، عزّت، صیانت نفس و... در صدد رسیدن به سعادت ابدی و اخروی است و البته راه آن را بندگی خداوند می داند؛ زیرا موحّد حقیقی، خداوند را جوابگوی همه ی امیال و خواهش های خود می شناسد. از این روی، تمام همّ و غم خود را صرف جلب رضایت او می کند؛ قرآن کریم
در این باره می فرماید:
«فَأقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها(روم: 30)؛ پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده است.
نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که برای شکوفایی استعدادهای فطری، نیازمند برطرف کردن موانع آنها و هدایت صحیح شان برای رسیدن به کمال هستیم. بر مبنای فطرت، روش های تذکّر، موعظه، پرسش و پاسخ، امر به معروف و نهی از منکر، برای تربیت اخلاقی اتخاذ می شود.
ج)هدفدار بودن انسان
بدیهی است که انسان دارای امیال و گرایش های گوناگونی است که نمی تواند به همه آنها پاسخ دهد. در تربیت اخلاقی حول محور توحید، همه خواسته ها و امیال فرد به سمت یک هدف ارزشمند جمع می شود و آن، رسیدن به رضایت و قرب خداوند است. نکته ای که علامه طباطبایی در بحث کمال مطرح می کند آن است که کمال انسان، در متن زندگی اجتماعی او به وقوع می پیوندد و اجتماع استوار نمی شود مگر در پرتو قوانین. قوانین نیز هر چقدر عادلانه تنظیم شده باشد، راه تخلّف را نمی بندد؛ مگر اینکه فضایل اخلاقی در آن جامعه حکمفرما باشد. فضایل اخلاقی نیز وقتی انسان و جامعه را به انجام اعمال صالح و سعادت سوق می دهد که بر اساس توحید باشد؛ یعنی مردم معتقد باشند جهان پروردگاری ازلی و سرمدی دارد که هیچ چیز از علم و احاطه او بیرون نیست و هیچ قدرتی فوق آن وجود ندارد؛ او همه را آفریده و به زودی به حساب همه رسیدگی خواهد کرد. در این صورت هم و غمّ آدمیان، مراقبت از اعمالشان جهت رضایت حق خواهد بود.(26)
برخی از دانشمندان تربیتی، اجتماعی بودن انسان را مبنای جداگانه ای برای تربیت انسان می دانند.
د)اختیار
بر مبنای اختیار، روش های بشارت و انذار (وعده ی بهشت و جهنم)، عفو و صفح از خطا و روش ابتلا برای تربیت اخلاقی اتخاذ می شود.
هـ)معرفت پذیری انسان
معرفت نفس یعنی شناخت ویژگی های انسان، ضعف ها، اهداف و راه تکامل؛ همه اینها انسان را به سوی معرفت خداوند می کشاند؛ زیرا تنها خداوند است که می تواند همه ی میل ها، ظرفیت ها، و ضعفهای انسان را با کمالات نامحدود خود ارضاء کند. کسب معرفت می تواند حصولی (با استفاده از برهان و استدلال) یا حضوری و شهودی باشد. بدین شکل که وقتی انسان با برهان دریافت سراسر نیاز است و تنها خداوند رفع کننده ی نیازهای اوست، هر لحظه درعبودیت خویش کامل تر شده و شایسته دریافت فیض الهی می گردد؛ به طوری که راه را به او نشان بدهد «إن تَتَّقوا اللَّهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً»(انفال: 29).
قرآن کریم با خطاب هایی نظیر «یَتَدَبَّرُونَ»، «یَتَفَکَّرُون»، «اولُوا الألبابِ» و...قوه ی معرفت پذیری و تعقل انسان را به رسمیت شناخته است.
مرحوم علامه می فرماید: «خداوند کریم در هیچ آیه ای دستور نداده است که مردم کورکورانه ایمان بیاورند. حتی گاهی در میان آیات، علت احکام و شرایع را نیز بیان می کند. به عبارتی، قرآن، مبنای دعوت خود را بر ادراک عقلی انسان نهاده و او را به کسب بینش دعوت می کند تا با شناخت نیازهای خود و قدم در وادی تهذیب نفس به سعادت برسد».(29) قرآن کریم همچنین انسان را خلیفه خداوند،(30) امانتدار او،(31) دارای بزرگ ترین ظرفیت علمی،(32) معرفی کرده است و در مقابل، ضعف جسمی،(33) عجول بودن(34) و جهل اضطراری نسبت به آینده (نظیر مرگ) را از جمله ویژگی هایی می داند که او را به کسب کمالات و فضایل برای نزدیک تر شدن خداوند سوق می دهد. در قسمت بعد، به روش های تربیت اخلاقی که از این مبانی نشئت می گیرد؛ می پردازیم.
منبع:معرفت اخلاقی (1)
ادامه دارد...
/ج