من اي پاد دارم، پس هستم

هنوز مدت كوتاهي از عرضه‌اي پاد به عنوان يكي از آخرين مظاهر فن‌آوري‌هاي چند رسانهاي به بازارهاي جهان نگذشته است، اما در همين مدت كوتاه نيز منتقدان متعددي به جنبه‌هاي گوناگون اثرات زيانبار رواني و رفتاري اين ابزارك پرداخته‌اند. برخي از اين منتقدان حتي پا را از اين سطح انتقادات فراتر گذاشته و دامنه و عمق معضلات ناشي از
دوشنبه، 7 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
من اي پاد دارم، پس هستم

من اي پاد دارم، پس هستم
من اي پاد دارم، پس هستم


 

نويسنده:مت پترسون(1)




 
چكيده:
هنوز مدت كوتاهي از عرضه‌اي پاد به عنوان يكي از آخرين مظاهر فن‌آوري‌هاي چند رسانهاي به بازارهاي جهان نگذشته است، اما در همين مدت كوتاه نيز منتقدان متعددي به جنبه‌هاي گوناگون اثرات زيانبار رواني و رفتاري اين ابزارك پرداخته‌اند. برخي از اين منتقدان حتي پا را از اين سطح انتقادات فراتر گذاشته و دامنه و عمق معضلات ناشي از كاربرد اين ابزارها را بسيار فراگيرتر مي‌بينند. براي مثال، نويسنده اين مقاله معتقد است كه فن‌آوري در كليت خود و فن‌آوريهاي ارتباطي و چند رسانه‌اي به طور خاص، باعث پديد آمدن انسانهاي جديدي شدهاند كه اگر چه نه از نظر ژنتيك، اما از جنبه ذهني و شعوري ميتوان آنها را يك گونه جانوري جديد در فرايند تكامل به حساب آورد. گونه جديدي كه نگاهي به كلي متفاوت با پدران و پدربزرگهاي خود به خود و جهان و در نتيجه دركي متفاوت از جهان و پديده‌هاي آن دارند و لذا در گفتمانهاي اجتماعي، بايد اين تفاوت ادراكي ژرف را نيز در نظر گرفت.
«اپل» ابزارك جديد خود را روانه بازار كرده است و اطمينان دارم كه خبر آن را شنيدهايد. اين ابزارك شيك و زيباست، با صفحهاي نوراني و چشم‌نواز كه اسمش را «آي پاد» گذاشته‌اند و از طريق آن ميتوانيد با يك حركت انگشت، به سرگرمي‌ها، اطلاعات و اينترنت دسترسي پيدا كرده و در آنها دستكاري كنيد.
آي پاد دستگاه حيرت‌انگيزي است. همچون تمام محصولات فن‌آوري، اين ابزار نيز فقط ظرف چند دقيقه كاري ميكند كه هم به نظر ضروري بيايد و هم اجتناب‌ناپذير. نغمه اغوا‌گرانه و همچون پريان دريايي‌اي پاد، بلند و اشتياق‌برانگيز است كه فرياد بر ميآورد: مرا لمس كنيد؛ با من بازي كنيد؛ از من استفاده كنيد. همچنان كه بسياري از صاحب‌نظران اشاره كردهاند، هوشمند بزرگ به كار رفته در اين وسيله اين است كه جاي چيزهاي ديگر را ميگيرد. شما در‌اي پاد به ايميل‌تان سر نميزنيد، با‌اي پادتان، درست توي ايميلتان هستيد. شما توي‌اي پاد فيلم تماشا نميكنيد، بلكه يك فيلم را توي سرتان مرور مي‌كنيد. تجربهاي كه در يك چشم برهم زدن، فراگير، نامرئي، وسوسه گر و مطيع ميشود.آي پاد تمام اين چيزها را در خود دارد و آنها را انجام ميدهد. چيزي كه‌اي پاد دارد و انجام مي‌دهد، موضوع بحث و جدلي قابل توجه بوده است. اما آنچه كه اين وسيله و همتايانش با ما ميكنند، بسيار كم مورد بحث قرار گرفته است.
اكنون مدتي است كه من در اين باره ميانديشم و قلم ميزنم كه اين فن‌آوري ديجيتال، فشار منقلب‌كننده و شديدي را به ما وارد ميآورد و ما در مقابل چشمانمان شاهد ظهور يك گونه جانوري جديد به نام «هومو ديجيتوس» هستيم، جانوري جديد كه در واقع يك دورگه انسان/ ماشين است.
البته اين جانوران مدتهاست كه به يكي از سوژه‌هاي استاندارد آثار علمي ـ تخيلي و خيالي تبديل شده‌اند. از «دارت ويدر»، شخصيتي منفي كه براي به دنيا آمدنش به كمك يك ماشين نيازمند بود تا مرد آهنين، قهرماني كه براي به تپش واداشتن قلبش به يك ماشين نياز داشت. در هر دوي اين موارد، درهم آميختن انسان با فلز به عنوان تركيبي تراژيك اما ضروري به تصوير كشيده شده است.
در جهان ما اين در هم آميزي، كمتر فيزيكي و بيشتر شعوري است و بيم دارم كه روحي باشد. اينترنت به يك مغز بزرگ تبديل شده است، ديگر لازم نيست چيزي به خاطر سپرده شود يا به ياد آورده شود، چرا كه اينترنت امكان دسترسي فوري به تمام دانش بشري را فراهم آورده است. ديگر به شخصيتها نيازي نيست، «پروفايل‌هاي» فيس بوك به جايگزيني ساده براي شخصيت تبديل شدهاند. جاي چون و چرا ندارد كه‌اي پاد اين روندها را تسهيل و تسريع خواهد كرد.
سيناپسهاي مغزي جواناني كه جلوي رايانه باليدهاند، اگر نگوييم مستقيماً «به» فن‌آوري ديجيتال، ميتوان گفت كه «از طريق» فن‌آوري ديجيتال اتصال برقرار مي‌كنند. در نتيجه مغزهاي آنها اساساً با نوع «قديمي» مغزها تفاوت دارد و از اين رو نوع متفاوتي از ذهن را پرورش ميدهند. اين مغزهاي جديد به طرق متفاوتي به جهان و خودشان مينگرند و نسبت به اينكه دومي چگونه ميتواند و بايد اولي را هدايت كند، درك متفاوتي دارند. از نظر من اين تفاوت آنچنان ژرف است كه اين مغزهاي جديد ميتوانند آنچه را عملاً يك گونه جانوري جديد است تجسم ببخشند.
به طور خلاصه، بين دو گروه از انسانها ـ كساني كه مغزهايشان در عصر آنالوگ شكل گرفته و مغزهايي كه در عصر ديجيتال شكل گرفته است ـ شكاف ذهني، روحي و اجتماعي ژرف و به طور روزافزون غلبه‌ناپذيري در حال ظهور است. براي نمونه اين موضوع را در نظر بگيريد: براي انسان‌هايي كه مغز آنالوگ دارند، موسيقي سپهري متعالي و مقدس را در قلب انسان به خود اختصاص مي‌دهد. فردريش نيچه وقتي ميگويد، زندگي بدون موسيقي «خطايي» بيش نمي‌بود، تلاش داشته است كه همين مقوله را صورت‌بندي كند.
اما براي هومو ديجيوسها موسيقي زودگذر و بي‌دوام است، صفر و يكهايي محض است، لحن‌ها و رنگ‌هايي به شدت مصرف‌شدني و در نتيجه فاقد ارزش‌هاي عشق يا وفاداري. موسيقي براي اين انسانها، آن معنايي را ندارد كه براي اسلافشان داشت و در واقع اين گونه جديد، فاقد ظرفيت خلق كردن يا تحسين موسيقي هستند كه زماني وجود داشت. اين تفاوت كمي نيست. زماني اين گونه پنداشته ميشد كه موسيقي صداي خداست. تصور چنين تجربهاي براي هومو ديجيوسها غير ممكن است؛ اگر چه آنها هيچ تقصيري ندارند، همان طور كه براي آنها غيرممكن است روزگاري را تصور كنند كه يك انسان مجبور بوده است، چيزي را كه ارزش دانستن داشته است ـ يك قطعه شعر، يك تاريخ يا چهره ـ را به خاطر بسپارد.
تأثيرات فن‌آوري بر ذهن انسان يك گفتمان قديمي است. افلاطون در كتاب خود از زبان سقراط يك افسانه مصري را روايت مي‌كند كه در آن خداي مصريان «تت»، به انسان موهبت نگارش را به عنوان كمك به حافظهاش ميبخشد. طبق گفته سقراط ـ كه خودش هيچ اثر مكتوبي نداشته است و ممكن است بي‌سواد بوده باشد ـ حاكم مصر تاموس، رندانه جواب ميدهد: « اين كشف تو در جان انسانها فراموشي به وجود ميآورد، چرا كه آنها از حافظهشان استفاده نميكنند. آنها به حروف نگارش بيروني اعتماد خواهند كرد و خودشان را به خاطر نخواهند آورد. چيز خاصي كه تو كشف كردهاي، يك كمك براي حافظه نيست، بلكه كمكي براي يادآوري است و حقيقت را به شاگردانت نميدهد بلكه نمايي از حقيقت را به آنها ميدهد. آنها شنوندگان بسياري از چيزها خواهند بود و هيچ چيز نخواهند آموخت. آنها داناي كل به نظر خواهند رسيد، در حالي كه هيچ چيز نميدانند. آنها همنشيناني ملالت‌بار خواهند بود كه نمايش خردمندي ميدهند، بي‌آنكه چنين چيزي واقعيت داشته باشد.» سقراط در اينجا به خطري اشاره ميكند كه چندان از آن سخن گفته نشده است: «ابداع جديد و درخشان تو كاربردهاي بسياري دارد. اما تو در عوض اين كاربردها، از چيزهايي بايد دست برداري».
در اين باره كه آيا‌اي پاد ابزاري « انگيزه كش» هست يا نه، بحثهاي زيادي شده است. بي‌ترديد همين گونه است، اما اين تازه آغاز به كار گيري ظرفيت بالقوه چپاولگرانه آن است. بسيار محتمل است كه‌اي پاد وسيلهاي تلويزيون كش، تلفن همراه كش و لپ تاپ كش نيز باشد. و شايد، فقط شايد، وسيلهاي روح كش هم باشد.با اين همه، خدا به دادم برسد؛ من هم يك‌اي پاد ميخواهم!

پي‌نوشت‌ها:
 

1. Matt Patterson، يکي از اعضاي مؤسسه بازنگري ملي واشنگتن و نويسنده « اتحاد دل‌ها: داستان آبراهام لينکلن و آن راتلج».
 

منبع:americanthinkerwww.
نشريه سياحت غرب، شماره 83.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.