«راه روشن خداشناسي»
وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (1)
«و در زمين نشانه هايي براي جويندگان حقيقت است و در وجود خود شما (نيز نشانه هايي است)آيا نمي بينيد؟
«سخن از فرانك آلن در باب زمين»(3)
دكتر فرانك آلن استاد فيزيك زيستي دانشگاه مانيتوبا، كانادا (1944-1904) متخصص در رؤيت الوان مبحث فيزييولوژيكي نور، تهيه هواي مايع و تغييراتي كه در انسان يا غده ها پيدا مي شود. دارنده نشان طلايي از انجمن پادشاهي كانادا: بسيار كوشيده اند اين مطلب را آشكار سازند كه جهان مادي نيازمند آفريننده اي نيست! ولي آنچه در آن شك نيست اين است كه «جهان» وجود دارد. راههاي شايستگي «زمين» براي زندگي باندازه اي زياد است كه نمي توان پيدايش «حيات» را بر آن نتيجه تصادف دانست. نخست اينكه زمين كره اي است كه به آزادي در فضا به حال تعادل است و برگرد محور خود حركت دوراني روزانه دارد، كه از آن شب و روز پيدا مي شود؛ و در عين حال حركت انتقالي سالانه به دور خورشيد را نيز انجام مي دهد. اين حركتها سبب پيدا شدن «تعادل» و ثابت ماندن محور زمين در فضا مي شود. و چون تمايل محور قطبين نسبت به سطح حركت انتقالي يعني دائره البروج (حدود 23 درجه) با آن حركات ضميمه مي گردد، نتيجه آن است كه فصول سال نظمي پيدا مي كند و سطح قابل سكونت زمين مضاعف مي شود. و بيش از آنكه بر كره ثابتي امكان وجود زندگي گياهي باشد بر اين كره گردان «حيات» نباتي تنوع و توسعه پيدا مي كند. دوم اينكه جوي كه از گازهاي نگاهبان «زندگي» بر سطح زمين تشكيل شده آن اندازه ضخامت (حدود 800 كيلومتر) و غلظت دارد كه بتواند همچون زرهي زمين را از شر مجموعه مرگبار بيست ميليون سنگ هاي آسماني در روز كه با سرعتي در حدود 50 كيلومتر در ثانيه به آن برخورد مي كنند در امان نگاه دارد!
اگر فاصله «زمين» تا خورشيد دو برابر مدار كنوني آن بود، حرارتي كه از خورشيد به آن مي رسد به يك چهارم حرارت كنوني تنزل مي كرد، و سرعت حركت بر مدار آن نصف مي شد و طول زمستان دو برابر مي گرديد. بنابر اين همه موجودات زنده يخ مي بستند!!
اگر فاصله «زمين» تا خورشيد نصف مي شد، گرما چهار برابر و سرعت مداري دو برابر و طول مدت فصول نصف مي شد و زمين باندازه اي سوزان مي شد كه «حيات» بر آن نمي توانست برقرار بماند!!
نتيجه آنكه در وضع كنوني زمين از لحاظ بزرگي و كوچكي و دوري و نزديكي نسبت به خورشيد و از حيث سرعتي كه به روي مدار خود دارد، چنان دقيق و به آئين است كه مي تواند مركز «حيات» باشد. و نوع بشر به زندگي جسمي و روحي و عقلي خود ادامه دهد و ساير جانداران و همچنين نباتات و گياهان مفيد و گوناگون نيز داراي حيات و استمرار زندگي باشند.
حاصل سخن اينكه اين همه توازن و تناسب و اندازه گيري دقيق و تقدير حكيمانه فقط از خداوند توانا و داناست و اين همه شگفتي و زيبايي در زمين و خورشيد و موجودات جهان نشانه هاي آن آشنا مي باشد.
«خدايا پيش از اينكه من چيزي قابل ذكر باشم به نعمت خود آغاز وجودم كردي و مرا از خاك آفريدي... و حتي كودكي در گهواره بودم نگهداريم كردي؛ و از شير گوارا روزيم دادي و مهر و محبت مرا در دل دايه ها انداختي و حفظم كردي.
اي مهربان، اي بخشنده. تا آنگاه كه زبان باز كردم و آغاز سخن نمودم به شاياني نعمت خود را بر من تمام كردي و پرورشم دادي بفزوني در هر سال تا توان جسم و فطرتم را كامل نمودي. و حجت خود را بر من واجب و تمام ساختي و معرفت و شناخت خويش را به من الهام فرمودي.
و از نقشه هاي ظريف و زيبايي هاي بديعي كه در «آسمان و زمين» خود پديد آوردي بيدارم كردي و به شكر و ذكر و ياد خودت آگاهم ساختي و «اطاعت» و «عبادت» خود را بر من واجب ساختي و آنچه رسولانت آوردند به من فهماندي و راه قبول و رضايت خود را بر من هموار ساختي و در همه اينها بر من منت نهادي با ياري و لطف خود...
در دل هز ذره خورشيد نهان، پيداست كيست
«و در زمين نشانه هايي براي جويندگان حقيقت است و در وجود خود شما (نيز نشانه هايي است)آيا نمي بينيد؟
پيشگفتار
«سخن از فرانك آلن در باب زمين»(3)
دكتر فرانك آلن استاد فيزيك زيستي دانشگاه مانيتوبا، كانادا (1944-1904) متخصص در رؤيت الوان مبحث فيزييولوژيكي نور، تهيه هواي مايع و تغييراتي كه در انسان يا غده ها پيدا مي شود. دارنده نشان طلايي از انجمن پادشاهي كانادا: بسيار كوشيده اند اين مطلب را آشكار سازند كه جهان مادي نيازمند آفريننده اي نيست! ولي آنچه در آن شك نيست اين است كه «جهان» وجود دارد. راههاي شايستگي «زمين» براي زندگي باندازه اي زياد است كه نمي توان پيدايش «حيات» را بر آن نتيجه تصادف دانست. نخست اينكه زمين كره اي است كه به آزادي در فضا به حال تعادل است و برگرد محور خود حركت دوراني روزانه دارد، كه از آن شب و روز پيدا مي شود؛ و در عين حال حركت انتقالي سالانه به دور خورشيد را نيز انجام مي دهد. اين حركتها سبب پيدا شدن «تعادل» و ثابت ماندن محور زمين در فضا مي شود. و چون تمايل محور قطبين نسبت به سطح حركت انتقالي يعني دائره البروج (حدود 23 درجه) با آن حركات ضميمه مي گردد، نتيجه آن است كه فصول سال نظمي پيدا مي كند و سطح قابل سكونت زمين مضاعف مي شود. و بيش از آنكه بر كره ثابتي امكان وجود زندگي گياهي باشد بر اين كره گردان «حيات» نباتي تنوع و توسعه پيدا مي كند. دوم اينكه جوي كه از گازهاي نگاهبان «زندگي» بر سطح زمين تشكيل شده آن اندازه ضخامت (حدود 800 كيلومتر) و غلظت دارد كه بتواند همچون زرهي زمين را از شر مجموعه مرگبار بيست ميليون سنگ هاي آسماني در روز كه با سرعتي در حدود 50 كيلومتر در ثانيه به آن برخورد مي كنند در امان نگاه دارد!
اگر فاصله «زمين» تا خورشيد دو برابر مدار كنوني آن بود، حرارتي كه از خورشيد به آن مي رسد به يك چهارم حرارت كنوني تنزل مي كرد، و سرعت حركت بر مدار آن نصف مي شد و طول زمستان دو برابر مي گرديد. بنابر اين همه موجودات زنده يخ مي بستند!!
اگر فاصله «زمين» تا خورشيد نصف مي شد، گرما چهار برابر و سرعت مداري دو برابر و طول مدت فصول نصف مي شد و زمين باندازه اي سوزان مي شد كه «حيات» بر آن نمي توانست برقرار بماند!!
نتيجه آنكه در وضع كنوني زمين از لحاظ بزرگي و كوچكي و دوري و نزديكي نسبت به خورشيد و از حيث سرعتي كه به روي مدار خود دارد، چنان دقيق و به آئين است كه مي تواند مركز «حيات» باشد. و نوع بشر به زندگي جسمي و روحي و عقلي خود ادامه دهد و ساير جانداران و همچنين نباتات و گياهان مفيد و گوناگون نيز داراي حيات و استمرار زندگي باشند.
حاصل سخن اينكه اين همه توازن و تناسب و اندازه گيري دقيق و تقدير حكيمانه فقط از خداوند توانا و داناست و اين همه شگفتي و زيبايي در زمين و خورشيد و موجودات جهان نشانه هاي آن آشنا مي باشد.
در بخش دوم بحث «نشانه ها»
«خدايا پيش از اينكه من چيزي قابل ذكر باشم به نعمت خود آغاز وجودم كردي و مرا از خاك آفريدي... و حتي كودكي در گهواره بودم نگهداريم كردي؛ و از شير گوارا روزيم دادي و مهر و محبت مرا در دل دايه ها انداختي و حفظم كردي.
اي مهربان، اي بخشنده. تا آنگاه كه زبان باز كردم و آغاز سخن نمودم به شاياني نعمت خود را بر من تمام كردي و پرورشم دادي بفزوني در هر سال تا توان جسم و فطرتم را كامل نمودي. و حجت خود را بر من واجب و تمام ساختي و معرفت و شناخت خويش را به من الهام فرمودي.
و از نقشه هاي ظريف و زيبايي هاي بديعي كه در «آسمان و زمين» خود پديد آوردي بيدارم كردي و به شكر و ذكر و ياد خودت آگاهم ساختي و «اطاعت» و «عبادت» خود را بر من واجب ساختي و آنچه رسولانت آوردند به من فهماندي و راه قبول و رضايت خود را بر من هموار ساختي و در همه اينها بر من منت نهادي با ياري و لطف خود...
نشانه هاي پيدا
در دل هز ذره خورشيد نهان، پيداست كيست
آنكه دارد «آسمان» را تا نيفتد بر «زمين»
هم «زمين»را تا بجنبد هر زمان، پيداست كيست
سر نپيچد هيچيك از حلقه فرمان او
كار فرماي «زمين و آسمان»، پيداست كيست
آنكه حسن خوبرويان پرتوي از حسن اوست
هر جميلي مي دهد از روي «نشان»، پيداست كيست
«مولوي فيض كاشاني»
پي نوشت:
1-سوره الذاريات، آيات 20 و 21.
2-سوره آل عمرن، آيه 191.
3-FRANKALLEN.