نویسنده: محمد حسن نجفی راد
بر اساس گواه های استوار و دلیل های محکم، فقاهت هماره با تحول و نوآوری در آمیخته و همراه بوده است.
دامن گستری فقه و به درآمدن آن از دایره محدود و چهارچوبی که کتاب هایی چون: مقنع و مقنعه برای آن ترسیم کرده بودند، به ساحت و عرصه ای بس فراخ با چشم اندازی بس گسترده و بحث های پر شاخ و برگ و فرع های گسترده و پر دامنه که در کتاب هایی بسان جواهر و مکاسب جلوه گر شده و نمود یافته گواه این سخن است.
در هر برهه ای که فقیهی ژرف اندیش، کاونده، همه سونگر و زمان شناس، دست به ابتکار و نوآوری در شیوه استنباط زده است به ژرفا افزوده و به میزان درخوری، در ساحت مقدس فقه، بالندگی و پویندگی آفریده است و گاه تلاش او در ساحت فقاهت، نقطه آغازی شده برای تحولی مهم در سیر تکاملی فقه.
در اساس به کارگیری تمام تلاش و توان و تکاپوی بسیار برای فهم درست احکام دین، که معنای حقیقی اجتهاد است نمی تواند با ایستایی و جمود و بر روش پیشینیان پا بفشرد و هموار باشد. نوآوری و تحول همه سویه در روش، جزو حقیقت اجتهاد است.
جلوه گری، رخشانی و پرتوافشانی چهره های آفتاب گون پر درخششی همچون: ابن عقیل، شیخ طوسی، ابن ادریس، علامه حلّی، محقق حلّی، محقق کرکی، محقق اردبیلی، صاحب جواهر، شیخ انصاری و...بر تارک تاریخ فقه، بدان سبب بوده که موج آفریده اند، طرح نو در افکنده اند، سکون و رکورد را برنتافته اند، پوسته عادت ها را شکافته و در روش استنباط، راه های نارفته را رفته اند. این پدیده بزرگ در تاریخ فقاهت دورهای بالنده و پوینده را رقم زده است و هر دوره ای با شاخصه ها و ویژگیهایی.
و امروز نیز اگر خیزش بزرگ پاس داشته شود، خیزش ها پدید خواهد آمد و زمینه و بستر را برای حرکت های فقهی بزرگ، مهیا خواهد ساخت.
بر پایه همین نقش آفرینی است که تحول و تکامل فقاهت و روش استنباط، همواره جایگاهی مهم در مطالبات رهبر فرزانه انقلاب از حوزه داشته است. و معظم له کراراً بر ضرورت توجه به آن و تأثیری که می تواند داشته باشد تأکید فرموده اند.
فقاهت، یعنی شیوه استنباط، خود این هم به پیشرفت احتیاج دارد. این که چیز کاملی نیست، بلکه متکامل است. نمی شود ادعا کرد که ما امروز دیگر به اوج قله فقاهت رسیده ایم و این شیوه، دیگر بهتر از این نخواهد شد. نه، از کجا معلوم است؟ شیخ طوسی ملّای با آن عظمت، فقاهت داشت. فتاوای ایشان را در یک مسأله فقهی ببینید. امروز کدام مجتهد حاضر است آن گونه بحث کند؟ آن فتاوا ساده و سطحی است. مجتهد امروز، هرگز راضی نمی شود که آن طور کار کند و استنباط نماید. فقاهت در دوره های متعدد تکامل پیدا کرده است.
آذرماه /74
امروزه با این که سه دهه از طلوع فجر انقلاب اسلامی می گذرد و زمینه از هر جهت برای به حقیقت پیوستن عینی فقه مهیا بوده، هنوز راه های نرفته بسیار است و پرسش های بی پاسخ انبوه.
فقه که کار اصلی ما است، به زمینه های نوظهور گسترش پیدا نکرده یا خیلی کم گسترش پیدا کرده است. امروز خیلی از مسائل وجود دارد که فقه باید تکلیف اینها را معلوم کند، ولی معلوم نکرده است. 74/9/16
حال، جای این پرسش است که گره کار کجاست؟ آیا فقه ناتوان است و یا فقیهان و یا فقاهت؟
از آموزه های اسلامی و زلال آیه ها و روایات معصومان بر می آید فقه در دعوی خود: داشتن برنامه زندگی از گهواره تا گور صادق است و این ادعا به دور از گزافه است.
اما درباره توانایی فقیهان باید گفت: از کارنامه، تلاش و تکاپو، شور و نشاط آنان به دست می آید فقیهان توان عرصه داری را به تمام و کمال دارند و می توانند شکوه بیافرینند و بی خستگی و رخوت کار را به فرجام برسانند.
پس گره کار در ناتوانی و کم کاری نیست بلکه در درست کار نکردن است و توان و نیرو را در راه ثمرده و نتیجه بخش و راه گشا، به کار نبردن است. ناتوانی در فقاهت است. اگر فقاهت، سازوار با دگرگونی های زمان، دگرگونی بیابد، بی گمان فقه به بسیاری از پرسش ها پاسخ خواهد داد.
معمار انقلاب، با تجربه علمی و عملی که داشت، بن بست شکنی و راه گشایی را در دگرگونی در فقاهت و اجتهاد اعلام کرد:
اجتهاد مصطلح، برای اداره جامعه کافی نیست.(1)
البته بن بست شکنی و بیرون آمدن از دایره اجتهاد مصطلح، خود به خود برای فقیه به دست نمی آید.
با رویارویی با دشواری ها، گرفتاری های مردم و جامعه و اندیشه و تلاش و درنگ برای حلّ آنهاست که ناکارآمدی اجتهاد مصطلح خود را می نمایاند و نمایان شدن این ناکارآمدی برای فقیه دستاورد بزرگی است و با آن راه برون رفت برای وی آشکار می شود؛ از این روی امام خمینی خطاب به عالمان دین و حوزه های دینی می گویند:
روحانیت، تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمی تواند درک کند اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست.(2)
مقام معظم رهبری نیز بر این باور است که رشد و بالندگی فقه و توازن مندی آن در پاسخگویی به نیازهای حکومتی و اجتماعی، بسته به پدید آوردن دگرگونی ژرف و همه سویه در فقاهت است.
فقاهت یعنی شیوه استنباط، خود این هم به پیشرفت نیاز دارد...فقاهت در دوره های متعدد تکامل پیدا کرده است...چه دلیلی دارد که فضلا و بزرگان و محققان ما نتوانند بر این شیوه بیفزایند و آن را کامل کنند.
ای بسا، خیلی از مسائل، مسائل دیگری را در بر بگیرد و خیلی از نتایج عوض گردد و خیلی از روش ها دگرگون شود. روش ها که عوض شد جواب های مسائل نیز عوض خواهد شد و فقه طور دیگری می شود این از جمله کارهایی است که باید بشود. آذر/74
گشودن آفاق و گستره های جدید در امر فقاهت لازم است. چه دلیلی دارد که بزرگان و فقها و محققان ما نتوانند این کار را بکنند؟ حقیقتاً بعضی از بزرگان این زمان و نزدیک به زمان ما از لحاظ قوت و دقت نظر، از آن اسلاف کمتر نیستند. منتها باید این راه در حوزه به حرکت در آید. باید این گستاخی و شجاعت پیدا شود و حوزه آن را بپذیرد. 74/9/16
او در فقاهت، مبتکر شیوه ای جدید و در رجال و حدیث، صاحب سبک بود و در تدریس و تربیت شاگرد و تعلیم کار دسته جمعی بر زمان خود سبقت داشت... شایسته است که حوزه های علمیه و زعمای علمی آن به تکریم اکتفا نکرده، روش های علمی و تحقیقی آن بزرگوار را نیز که همچنان از تازگی برخوردار است تعقیب و تکمیل کنند و گردونه فقاهت اسلام را به پیش برند.(3)
دیگر صاحب نظران و اندیشه وران بویژه شاگردان آن مرحوم هر کدام از زاویه ای این قلّه برافراشته را به تفسیر نشسته است.
امام خمینی روش اجتهادی آیت الله بروجردی را می ستاید و می گوید:
طلبه ای که مقدمات و سطح را خوب طی کرده باشد و دارای استعداد باشد، دو یا سه ما در دروس آیت الله بروجردی شرکت کند، مجتهد می شود و ــ می تواند همین روش را در دیگر ابواب مسائل فقهی به کار گیرد.(4)
این سخن اما، بیانگر قاعده و قانون مند بودن روش اجتهادی آیت الله بروجردی و توانایی این روش در پرورش استعدادها و کوتاه کردن زمان رسیدن به مقام والای اجتهاد است.
روش آقای بروجردی در اجتهاد به گونه ای است که برای انسان آرامش خاطر می آورد که با به کار بردن آن حکم شرعی به درستی به دست می آید:
سبک استنباط آن جناب به گونه ای بود که برای انسان از دیگر روشها، اطمینان بیش تری ایجاد می کرد که به حکم شارع رسیده است.(5)
آقای بروجردی در روش فقاهت دگرگونی آفرید و بر روش های پیشین نماند و پا را فراتر گذاشت، از این روی دوره هایی از تکامل فقاهت فرا روی فقیهان قرار گرفت.
ویژگی مهم ایشان در فقه، شیوه استنباطی بود که به کار می بست تا قبل از آیت الله بروجردی، اجتهاد و استنباط به همان روش های معمول پیش می رفت ولی ایشان تحولی در شیوه اجتهاد و استنباط به وجود آورد.(6)
روش اجتهادی آقای بروجردی، راه رسیدن به مقام اجتهاد را آسان می کند و از سردرگمی می رهاند و پژوهشگر و محقق حوزوی را از این که عمر خویش را در راه دانش های غیر ضرور در اجتهاد صرف کند نجات می دهد:
ایشان با این روش خود، تحولی در شیوه اجتهاد به وجود آورد و نشان داد که اجتهاد آن قدرها صعب الوصول نیست، آن طور که تورم علم اصول و آمیخته شدن آن با مسائل کلامی و فلسفی، چنین وانمود کرده بود.(7)
استاد شهید مرتضی مطهری نیز این برجستگی استاد را ستوده و به برخی ویژگی های روشی استادش نیز اشاره نموده است که شایسته است از نگاه شخصیتی دقیق و تیزبین که هماره دغدغه دگرگونی آفرینی در فقه و فقاهت داشته به این قله برافراشته چشم بدوزیم و آن را به تماشا بنشینیم.
یکی از مزایای برجسته معظم له، روش فقهی ایشان بود که شایسته است پیروی شود و فراموش نگردد. این بنده در مدت 8 سال آخر اقامتم در قم که مصادف بود با اوائل ورود معظم له به آن شهر، از درس های ایشان بهره مند می شدم، و چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم، معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود.
آنگاه پس از مقایسه روش فقهی ایشان با روش فقهی متأخرین موارد ذیل را به عنوان ویژگی های روش فقهی ایشان اینگونه بر می شمارد.
اولاً، همان طوری که اشاره کردم، به تاریخ فقه آشنا بود و سبک فکرهای مختلف قدما و متأخرین را می شناخت و بعضی را تأیید و نسبت به بعضی انتقاد داشت و آنها را عامل انحراف فقه می دانست.
ثانیاً، بر حدیث و رجال حدیث تسلّط کامل داشت؛ طبقات روات و محدّثین را کاملاً می شناخت و خود یک طبقه بندی مخصوصی کرده بود که بی سابقه بود. با یک نگاه به سند حدیث اگر خللی در سند آن حدیث وجود داشت درک می کرد. ثالثاً، بر فقه سایر فرق مسلمین و روش و مسلک آنها تا اندازه ای محیط بود. کتب حدیث و رجال حدیث را می شناخت.
معرفت رجال حدیث شیعه و سنّی از یک طرف و اطلاع بر فتاوی و فقه سایر فرق اسلامی از طرف دیگر موجب می شد که گاه اتفاق می افتاد حدیثی طرح می شد و ابتدا یک معنی و مفهوم از آن به نظر می رسید؛ ولی بعد معظم له تشریح می کرد که این شخصی که این سؤال را از امام کرده اهل فلان شهر یا فلان منطقه بوده و در آن جا مردم تابع فتوای فلان فقیه از فقهای عامّه بوده اند و فتوای آن فقیه این بوده است و چون آن شخص در آن محیط بوده و آن فتوا در آن محیط شایع بوده پس ذهن وی مسبوق به چنان سابقه ای بوده. پس مقصود وی از سؤال این بوده که سؤال کرده و جواب شنیده. وقتی معظم له این جهات را تشریح می کرد و به اصطلاح روحیه راوی را تحلیل می کرد می دیدیم که معنی و مفهوم سؤال و جواب عوض می شود و شکل دیگر به خود می گیرد.
و یا کلمه ای در حدیث بود که در عرف عام امروز، یک معنای معین داشت ولی با اظهارات معظم له معلوم می شد که این کلمه در محیط خاصّی که در آن وقت محل پرورش سؤال کننده حدیث بوده معنای دیگری داشته.
باهمه تبحّری که در اصول فقه داشت کم تر مسائل فقهی را بر مسائل شکلی اصولی مبتنی می کرد و هرگز گرد مسائل فرضی نمی رفت. گاه به طعنه می گفت: آقایان طلاب منتظرند که یک (اصل) را گیر بیاورند و دست آویز قرار دهند و به بحث و جدل بپردازند.
با قرآن و تفاسیر آشنایی کامل داشت. قرآن را هر چند به تمامه حافظ نبود، امّا نیمه حفظ داشت. تاریخ اسلامی را دیده و خوانده و آشنا بود. در نتیجه همه اینها جوّ و محیطی را که آیات قرآن در آن نازل شده و همچنین جوّ و محیطی را که اخبار و احادیث در آن صدور یافته و محیطهایی که فقه در آن جاها تدریجاً رشد کرده بوده و پرورش یافته، کاملاً می شناخت و بدیهی است که این جهات به وی روشن بینی خاصّی داده بود.
سبک و سلیقه معظم له در فکر و سلیقه حوزه علمیه قم زیاد اثر کرد. تا حدّ زیادی روشها را عوض کرد و امیدواریم هر چه بیش تر سبک و روش ایشان پیروی شود و تعقیب و بلکه تکمیل گردد.
سوگمندانه، با همه این برجستگیها که این روش فقاهتی از آن برخوردار است و با همه کارآمدی و این همه تأکید عالمان و صاحب نظران، این روش آن گونه که بایسته و شایسته است مورد توجه عالمان و فاضلان و علمای حوزه قرار نگرفت.
الف ــ در نظام آموزشی، واحد درسی بدان اختصاص یابد و در کنار دیگر درس های عالی حوزوی جایگاه ویژه بیابد و کرسی های تدریس به خود اختصاص دهد.
ب ــ در نظام پژوهشی از پایگاه ارجمندی برخوردار گردد سهمی از پژوهش بدان اختصاص یابد، سبک های گوناگون شناخته شود نوآوری عرصه فقاهت، به همراه تمایزات و ارزیابی های لازم صورت پذیرد و بخشی از مقالات و مکتوبات را ویژه خود سازد.
ج ــ نشست های علمی ویژه آن گردد و عرصه تبادل اندیشه و تضارب آراء فراهم شود تا راه برای رسیدن به یک روش اجتهادی کارآمد و استوار گردیده بر ترازها و معیارهای علمی هموار گردد و از این رهگذر تغییر و تحول ژرف و همه سو به در خور فقه و پژوهش های فقهی پدید آید. به امید آن روز
دامن گستری فقه و به درآمدن آن از دایره محدود و چهارچوبی که کتاب هایی چون: مقنع و مقنعه برای آن ترسیم کرده بودند، به ساحت و عرصه ای بس فراخ با چشم اندازی بس گسترده و بحث های پر شاخ و برگ و فرع های گسترده و پر دامنه که در کتاب هایی بسان جواهر و مکاسب جلوه گر شده و نمود یافته گواه این سخن است.
در هر برهه ای که فقیهی ژرف اندیش، کاونده، همه سونگر و زمان شناس، دست به ابتکار و نوآوری در شیوه استنباط زده است به ژرفا افزوده و به میزان درخوری، در ساحت مقدس فقه، بالندگی و پویندگی آفریده است و گاه تلاش او در ساحت فقاهت، نقطه آغازی شده برای تحولی مهم در سیر تکاملی فقه.
در اساس به کارگیری تمام تلاش و توان و تکاپوی بسیار برای فهم درست احکام دین، که معنای حقیقی اجتهاد است نمی تواند با ایستایی و جمود و بر روش پیشینیان پا بفشرد و هموار باشد. نوآوری و تحول همه سویه در روش، جزو حقیقت اجتهاد است.
جلوه گری، رخشانی و پرتوافشانی چهره های آفتاب گون پر درخششی همچون: ابن عقیل، شیخ طوسی، ابن ادریس، علامه حلّی، محقق حلّی، محقق کرکی، محقق اردبیلی، صاحب جواهر، شیخ انصاری و...بر تارک تاریخ فقه، بدان سبب بوده که موج آفریده اند، طرح نو در افکنده اند، سکون و رکورد را برنتافته اند، پوسته عادت ها را شکافته و در روش استنباط، راه های نارفته را رفته اند. این پدیده بزرگ در تاریخ فقاهت دورهای بالنده و پوینده را رقم زده است و هر دوره ای با شاخصه ها و ویژگیهایی.
و امروز نیز اگر خیزش بزرگ پاس داشته شود، خیزش ها پدید خواهد آمد و زمینه و بستر را برای حرکت های فقهی بزرگ، مهیا خواهد ساخت.
بر پایه همین نقش آفرینی است که تحول و تکامل فقاهت و روش استنباط، همواره جایگاهی مهم در مطالبات رهبر فرزانه انقلاب از حوزه داشته است. و معظم له کراراً بر ضرورت توجه به آن و تأثیری که می تواند داشته باشد تأکید فرموده اند.
فقاهت، یعنی شیوه استنباط، خود این هم به پیشرفت احتیاج دارد. این که چیز کاملی نیست، بلکه متکامل است. نمی شود ادعا کرد که ما امروز دیگر به اوج قله فقاهت رسیده ایم و این شیوه، دیگر بهتر از این نخواهد شد. نه، از کجا معلوم است؟ شیخ طوسی ملّای با آن عظمت، فقاهت داشت. فتاوای ایشان را در یک مسأله فقهی ببینید. امروز کدام مجتهد حاضر است آن گونه بحث کند؟ آن فتاوا ساده و سطحی است. مجتهد امروز، هرگز راضی نمی شود که آن طور کار کند و استنباط نماید. فقاهت در دوره های متعدد تکامل پیدا کرده است.
آذرماه /74
چرایی تحول در روش اجتهاد
امروزه با این که سه دهه از طلوع فجر انقلاب اسلامی می گذرد و زمینه از هر جهت برای به حقیقت پیوستن عینی فقه مهیا بوده، هنوز راه های نرفته بسیار است و پرسش های بی پاسخ انبوه.
فقه که کار اصلی ما است، به زمینه های نوظهور گسترش پیدا نکرده یا خیلی کم گسترش پیدا کرده است. امروز خیلی از مسائل وجود دارد که فقه باید تکلیف اینها را معلوم کند، ولی معلوم نکرده است. 74/9/16
حال، جای این پرسش است که گره کار کجاست؟ آیا فقه ناتوان است و یا فقیهان و یا فقاهت؟
از آموزه های اسلامی و زلال آیه ها و روایات معصومان بر می آید فقه در دعوی خود: داشتن برنامه زندگی از گهواره تا گور صادق است و این ادعا به دور از گزافه است.
اما درباره توانایی فقیهان باید گفت: از کارنامه، تلاش و تکاپو، شور و نشاط آنان به دست می آید فقیهان توان عرصه داری را به تمام و کمال دارند و می توانند شکوه بیافرینند و بی خستگی و رخوت کار را به فرجام برسانند.
پس گره کار در ناتوانی و کم کاری نیست بلکه در درست کار نکردن است و توان و نیرو را در راه ثمرده و نتیجه بخش و راه گشا، به کار نبردن است. ناتوانی در فقاهت است. اگر فقاهت، سازوار با دگرگونی های زمان، دگرگونی بیابد، بی گمان فقه به بسیاری از پرسش ها پاسخ خواهد داد.
معمار انقلاب، با تجربه علمی و عملی که داشت، بن بست شکنی و راه گشایی را در دگرگونی در فقاهت و اجتهاد اعلام کرد:
اجتهاد مصطلح، برای اداره جامعه کافی نیست.(1)
البته بن بست شکنی و بیرون آمدن از دایره اجتهاد مصطلح، خود به خود برای فقیه به دست نمی آید.
با رویارویی با دشواری ها، گرفتاری های مردم و جامعه و اندیشه و تلاش و درنگ برای حلّ آنهاست که ناکارآمدی اجتهاد مصطلح خود را می نمایاند و نمایان شدن این ناکارآمدی برای فقیه دستاورد بزرگی است و با آن راه برون رفت برای وی آشکار می شود؛ از این روی امام خمینی خطاب به عالمان دین و حوزه های دینی می گویند:
روحانیت، تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمی تواند درک کند اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست.(2)
مقام معظم رهبری نیز بر این باور است که رشد و بالندگی فقه و توازن مندی آن در پاسخگویی به نیازهای حکومتی و اجتماعی، بسته به پدید آوردن دگرگونی ژرف و همه سویه در فقاهت است.
فقاهت یعنی شیوه استنباط، خود این هم به پیشرفت نیاز دارد...فقاهت در دوره های متعدد تکامل پیدا کرده است...چه دلیلی دارد که فضلا و بزرگان و محققان ما نتوانند بر این شیوه بیفزایند و آن را کامل کنند.
ای بسا، خیلی از مسائل، مسائل دیگری را در بر بگیرد و خیلی از نتایج عوض گردد و خیلی از روش ها دگرگون شود. روش ها که عوض شد جواب های مسائل نیز عوض خواهد شد و فقه طور دیگری می شود این از جمله کارهایی است که باید بشود. آذر/74
امکان تحول
گشودن آفاق و گستره های جدید در امر فقاهت لازم است. چه دلیلی دارد که بزرگان و فقها و محققان ما نتوانند این کار را بکنند؟ حقیقتاً بعضی از بزرگان این زمان و نزدیک به زمان ما از لحاظ قوت و دقت نظر، از آن اسلاف کمتر نیستند. منتها باید این راه در حوزه به حرکت در آید. باید این گستاخی و شجاعت پیدا شود و حوزه آن را بپذیرد. 74/9/16
نمونه عینی
او در فقاهت، مبتکر شیوه ای جدید و در رجال و حدیث، صاحب سبک بود و در تدریس و تربیت شاگرد و تعلیم کار دسته جمعی بر زمان خود سبقت داشت... شایسته است که حوزه های علمیه و زعمای علمی آن به تکریم اکتفا نکرده، روش های علمی و تحقیقی آن بزرگوار را نیز که همچنان از تازگی برخوردار است تعقیب و تکمیل کنند و گردونه فقاهت اسلام را به پیش برند.(3)
دیگر صاحب نظران و اندیشه وران بویژه شاگردان آن مرحوم هر کدام از زاویه ای این قلّه برافراشته را به تفسیر نشسته است.
امام خمینی روش اجتهادی آیت الله بروجردی را می ستاید و می گوید:
طلبه ای که مقدمات و سطح را خوب طی کرده باشد و دارای استعداد باشد، دو یا سه ما در دروس آیت الله بروجردی شرکت کند، مجتهد می شود و ــ می تواند همین روش را در دیگر ابواب مسائل فقهی به کار گیرد.(4)
این سخن اما، بیانگر قاعده و قانون مند بودن روش اجتهادی آیت الله بروجردی و توانایی این روش در پرورش استعدادها و کوتاه کردن زمان رسیدن به مقام والای اجتهاد است.
روش آقای بروجردی در اجتهاد به گونه ای است که برای انسان آرامش خاطر می آورد که با به کار بردن آن حکم شرعی به درستی به دست می آید:
سبک استنباط آن جناب به گونه ای بود که برای انسان از دیگر روشها، اطمینان بیش تری ایجاد می کرد که به حکم شارع رسیده است.(5)
آقای بروجردی در روش فقاهت دگرگونی آفرید و بر روش های پیشین نماند و پا را فراتر گذاشت، از این روی دوره هایی از تکامل فقاهت فرا روی فقیهان قرار گرفت.
ویژگی مهم ایشان در فقه، شیوه استنباطی بود که به کار می بست تا قبل از آیت الله بروجردی، اجتهاد و استنباط به همان روش های معمول پیش می رفت ولی ایشان تحولی در شیوه اجتهاد و استنباط به وجود آورد.(6)
روش اجتهادی آقای بروجردی، راه رسیدن به مقام اجتهاد را آسان می کند و از سردرگمی می رهاند و پژوهشگر و محقق حوزوی را از این که عمر خویش را در راه دانش های غیر ضرور در اجتهاد صرف کند نجات می دهد:
ایشان با این روش خود، تحولی در شیوه اجتهاد به وجود آورد و نشان داد که اجتهاد آن قدرها صعب الوصول نیست، آن طور که تورم علم اصول و آمیخته شدن آن با مسائل کلامی و فلسفی، چنین وانمود کرده بود.(7)
استاد شهید مرتضی مطهری نیز این برجستگی استاد را ستوده و به برخی ویژگی های روشی استادش نیز اشاره نموده است که شایسته است از نگاه شخصیتی دقیق و تیزبین که هماره دغدغه دگرگونی آفرینی در فقه و فقاهت داشته به این قله برافراشته چشم بدوزیم و آن را به تماشا بنشینیم.
یکی از مزایای برجسته معظم له، روش فقهی ایشان بود که شایسته است پیروی شود و فراموش نگردد. این بنده در مدت 8 سال آخر اقامتم در قم که مصادف بود با اوائل ورود معظم له به آن شهر، از درس های ایشان بهره مند می شدم، و چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم، معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود.
آنگاه پس از مقایسه روش فقهی ایشان با روش فقهی متأخرین موارد ذیل را به عنوان ویژگی های روش فقهی ایشان اینگونه بر می شمارد.
اولاً، همان طوری که اشاره کردم، به تاریخ فقه آشنا بود و سبک فکرهای مختلف قدما و متأخرین را می شناخت و بعضی را تأیید و نسبت به بعضی انتقاد داشت و آنها را عامل انحراف فقه می دانست.
ثانیاً، بر حدیث و رجال حدیث تسلّط کامل داشت؛ طبقات روات و محدّثین را کاملاً می شناخت و خود یک طبقه بندی مخصوصی کرده بود که بی سابقه بود. با یک نگاه به سند حدیث اگر خللی در سند آن حدیث وجود داشت درک می کرد. ثالثاً، بر فقه سایر فرق مسلمین و روش و مسلک آنها تا اندازه ای محیط بود. کتب حدیث و رجال حدیث را می شناخت.
معرفت رجال حدیث شیعه و سنّی از یک طرف و اطلاع بر فتاوی و فقه سایر فرق اسلامی از طرف دیگر موجب می شد که گاه اتفاق می افتاد حدیثی طرح می شد و ابتدا یک معنی و مفهوم از آن به نظر می رسید؛ ولی بعد معظم له تشریح می کرد که این شخصی که این سؤال را از امام کرده اهل فلان شهر یا فلان منطقه بوده و در آن جا مردم تابع فتوای فلان فقیه از فقهای عامّه بوده اند و فتوای آن فقیه این بوده است و چون آن شخص در آن محیط بوده و آن فتوا در آن محیط شایع بوده پس ذهن وی مسبوق به چنان سابقه ای بوده. پس مقصود وی از سؤال این بوده که سؤال کرده و جواب شنیده. وقتی معظم له این جهات را تشریح می کرد و به اصطلاح روحیه راوی را تحلیل می کرد می دیدیم که معنی و مفهوم سؤال و جواب عوض می شود و شکل دیگر به خود می گیرد.
و یا کلمه ای در حدیث بود که در عرف عام امروز، یک معنای معین داشت ولی با اظهارات معظم له معلوم می شد که این کلمه در محیط خاصّی که در آن وقت محل پرورش سؤال کننده حدیث بوده معنای دیگری داشته.
باهمه تبحّری که در اصول فقه داشت کم تر مسائل فقهی را بر مسائل شکلی اصولی مبتنی می کرد و هرگز گرد مسائل فرضی نمی رفت. گاه به طعنه می گفت: آقایان طلاب منتظرند که یک (اصل) را گیر بیاورند و دست آویز قرار دهند و به بحث و جدل بپردازند.
با قرآن و تفاسیر آشنایی کامل داشت. قرآن را هر چند به تمامه حافظ نبود، امّا نیمه حفظ داشت. تاریخ اسلامی را دیده و خوانده و آشنا بود. در نتیجه همه اینها جوّ و محیطی را که آیات قرآن در آن نازل شده و همچنین جوّ و محیطی را که اخبار و احادیث در آن صدور یافته و محیطهایی که فقه در آن جاها تدریجاً رشد کرده بوده و پرورش یافته، کاملاً می شناخت و بدیهی است که این جهات به وی روشن بینی خاصّی داده بود.
سبک و سلیقه معظم له در فکر و سلیقه حوزه علمیه قم زیاد اثر کرد. تا حدّ زیادی روشها را عوض کرد و امیدواریم هر چه بیش تر سبک و روش ایشان پیروی شود و تعقیب و بلکه تکمیل گردد.
سوگمندانه، با همه این برجستگیها که این روش فقاهتی از آن برخوردار است و با همه کارآمدی و این همه تأکید عالمان و صاحب نظران، این روش آن گونه که بایسته و شایسته است مورد توجه عالمان و فاضلان و علمای حوزه قرار نگرفت.
راهکارها
الف ــ در نظام آموزشی، واحد درسی بدان اختصاص یابد و در کنار دیگر درس های عالی حوزوی جایگاه ویژه بیابد و کرسی های تدریس به خود اختصاص دهد.
ب ــ در نظام پژوهشی از پایگاه ارجمندی برخوردار گردد سهمی از پژوهش بدان اختصاص یابد، سبک های گوناگون شناخته شود نوآوری عرصه فقاهت، به همراه تمایزات و ارزیابی های لازم صورت پذیرد و بخشی از مقالات و مکتوبات را ویژه خود سازد.
ج ــ نشست های علمی ویژه آن گردد و عرصه تبادل اندیشه و تضارب آراء فراهم شود تا راه برای رسیدن به یک روش اجتهادی کارآمد و استوار گردیده بر ترازها و معیارهای علمی هموار گردد و از این رهگذر تغییر و تحول ژرف و همه سو به در خور فقه و پژوهش های فقهی پدید آید. به امید آن روز
پی نوشت ها :
1.صحیفه نور ج 98/21.
2.همان/100.
3.چشم و چراغ مرجعیت/سری کتاب های مجله حوزه.
4.همان/132.
5.همان، آیت شیخ لطف الله صافی/125.
6.همان، آیت شیخ محمد فاضل لنکرانی (ره)/151.
7.همان، آیت شیخ علی پناه اشتهاردی/197.