گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران(2)

بر اساس تمهيدات نظري پيش گفته ، اين قسمت به واكاوي معنا ، مفهوم ، عناصر و دقايق گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ، به عنوان يك دولت ديني مي پردازد . گفتمان عدالت كه حول دال متعالي «عدالت» قوام مي يابد ، مجموعه اي از احكام و قضاياي مرتبط منطقي متشكل از مفاهيم ، مقولات طبقه بندي ها و
شنبه، 19 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران(2)

گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران(2)
گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران(2)


 

نويسنده:سيد جلال دهقاني فيروزآبادي




 

2. گفتمان عدالت
 

الف . معنا و مفهوم
 

بر اساس تمهيدات نظري پيش گفته ، اين قسمت به واكاوي معنا ، مفهوم ، عناصر و دقايق گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ، به عنوان يك دولت ديني مي پردازد . گفتمان عدالت كه حول دال متعالي «عدالت» قوام مي يابد ، مجموعه اي از احكام و قضاياي مرتبط منطقي متشكل از مفاهيم ، مقولات طبقه بندي ها و قياس هايي است كه جهان خارج را براي جمهوري اسلامي ايران بر مي سازد و معنا دار مي كند. اين گفتمان سياست خارجي ، به جهان خارج و منافع ، موقعيت ، مواضع و تعاملات جمهوري اسلامي با ساير بازيگران در نظام بين الملل معنا مي بخشد . گفتمان عدالت به هويت ، عقلانيت ، منافع ، ارجحيت ها و تلقي ايران از واقعيت ها در تعاملات با ساير بازيگران بين المللي شكل مي دهد ؛ از اين رو ، اين گفتمان توضيح مي دهد ، چرا جمهوري اسلامي ايران در سياست
خارجي ، بعضي از نقش ها ، منافع ، رويه ها و رفتارها را ممكن و مشروع مي پندارد و برخي ديگر را ناممكن و نامشروع مي داند.
بنابراين ، گفتمان عدالت به منزله يك نظام معنايي و دلالت ، واقعيت ها و امور بين المللي را بر مي سازد كه در آن ايران به تعامل با بازيگران ديگر مي پردازد؛ به گونه اي كه نظام بين الملل ، بازيگران بين المللي ، نهادها و سازمان هاي بين المللي ، منافع ملي ، امنيت ملي و حتي دولت ملي در چارچوب اين نظام دلالت و نشانه ، معنا مي يابد و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بر پايه آن اتخاذ و اعمال مي گردد . همچنين گفتمان عدالت نيز مانند ساير گفتمان ها بر اساس تضادهاي دووجهي يا دوگانه اي (1) چون «عدالت و ظلم» ، «عادل و ظالم» و «حق و باطل» تشكل مي يابد كه در آن همواره عناصر نخست بر دوم برتري و ارجحيت دارند. جهان واقعي نيز بر اين مبنا به دو بخش حقيقي و كاذب ، و انسان ها به دو گروه حق و باطل تقسيم مي شوند . اين ساختار معنايي ، ايجاب مي كند كه جمهوري اسلامي همواره در اردوگاه حق و عدالت قرار گيرد و به تقابل با جبهه باطل و بيدادگري بپردازد .

گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران(2)

فراتر ازاين ،گفتمان عدالت با توجه به قدرت مولديت خود ، اشيايي را توليد و باز توليد مي كند كه در آن تعريف مي شوند . اين گفتمان از يك سو ، زباني را براي تحليل و طبقه بندي پديده ها و امور بين المللي مهيا مي كند و از ديگر سو ، راه و روش هايِ بودن و بقا در زندگي بين المللي و كنش در آن را قابل فهم مي سازد . افزون بر اين ، گفتمان عدالت ، رژيم حقيقتي را عملياتي كرده كه بعضي از انواع هويت و كنش سياسي را مشروع و ممكن مي سازد و برخي از اشكال هويت و كنش را مستثنا و حذف مي كند؛ از اين رو ، گفتمان عدالت ، سوژه ها و اثرهايي به صورت ظالم و مظلوم وعادل و بيدادگر را توليد و باز توليد مي كند . دولت ديني در اين گفتمان ، جبراً و طبعاً هويتي عادل مي يابد و در سياست خارجي خود بايد
به دفاع از مظلوم و مبارزه با ظلم بپردازد . جمهوري اسلامي ايران ، ايفاگر نقش هاي ملي اي چون عامل ضد امپرياليست ،ضد استعمار ، ضد صهيونيست ، حامي مستضعفان و مدافع مسلمانان خواهد بود ؛ به گونه اي كه عدول از اين نقش ها ، نه مجاز است نه ممكن ؛ چون ناقص هويت جمهوري اسلامي در مقام يك دولت ديني و اسلامي مي باشد.(2)
مولديت گفتمان عدالت ، متضمن هژموني ـ ولو موقت آن ـ در ساحت سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران است ، اما در چارچوب بازي هاي زباني و رويه هاي گفتماني ، اين گفتمان همواره در حال صيرورت و شدن و دستخوش دگرديسي و دگرگوني است . اين امر حاكي از امكان فراز و فرود و حتي گسست و انقطاع گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران مي باشد ؛ به گونه اي كه مفصل بندي و معنايابي دال هاي شناور سياست خارجي ، همواره در چارچوب اين گفتمان صورت نمي گيرد . چون گفتمان عدالت دائماً در يك ميدان گفتماني ، در حال رقابت مستمر با پادگفتمان هايي است كه در تلاش براي دستيابي به منزلت هژمونيك در سياست خارجي ايران هستند ، از اين رو ، فهم و تحليل گفتمان عدالت ، بدون توجه به درك و شناخت گفتمان هاي فرودستي كه در ضديت با آن به سر مي برند ، امكان ناپذير است .

ب. عناصر و دقايق گفتماني
 

گفتمان عدالت به مثابه ي يك نظام معنايي و دلالت ، بر عناصر و دقايق خاصي استوار است . دقايق و عناصري كه اين گفتمان را از پادگفتمان هاي خود ، متفاوت و متمايز مي سازد . هويت و ماهيت گفتمان عدالت بر پايه اين عناصر قوام مي يابد كه به رفتار و كردار سياست خارجي جمهوري اسلامي معنا مي بخشد . اين دقايق گفتماني را مي توان به سلبي و ايجابي تقسيم كرد. عناصر ايجابي عبارت اند از :
عدالت خواهي ، استقلال طلبي ، صلح طلبي مثبت ، و حمايت از مسلمانان و مستضعفان ، دقايق سلبي نيز از اين قرارند : ظلم ستيزي ، سلطه ستيزي و استكبار زدايي ، تجديد نظر طلبي و شالوده شكني نظام بين الملل.

1. عدالت خواهي
 

حكومت جمهوري اسلامي ايران، بر اساس اعتقاد ديرينه ملت ايران به حكومت حق و عدل قرآن تأسيس شد (اصل اول قانون اساسي) ؛ از اين رو ، نظام جمهوري اسلامي بر پايه ايمان به «عدل خدا در خلقت و تشريع » و «قسط و عدل » (اصل دوم قانون اساسي) براي «رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي همه ، در تمام زمينه هاي مادي و معنوي» (اصل سوم قانون اساسي ) استوار است . يكي از مهم ترين وظايف و مسئوليت هاي اين حكومت اسلامي ، «تأمين حقوق همه جانبه افراد ... و ايجاد امنيت قضايي عادلانه براي همه و تساوي عموم در برابر قانون» و «پي ريزي اقتصاد صحيح و عادلانه» مي باشد (اصل سوم قانون اساسي).
عدالت خواهي تنها در مركز سياست داخلي جمهوري اسلامي ايران ، به عنوان يك دولت ديني قرار ندارد ، بكله كانون هويت يابي و مفصل بندي سياست خارجي آن نيز به شمار مي رود؛ زيرا «جمهوري اسلامي ايران، .... حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان مي شناسد» (اصل يكصد و پنجاه و چهارم قانون اساسي). بنابراين ، جمهوري اسلامي ، از يك سو ، به حكم آيه شريفه 8 سوره ممتحنه كه مي فرمايد :« خدا شما را از نيكي كردن و عدالت ورزيدن با آنانكه به شما در دين نجنگيده اند و از سرزمينتان بيرون نرانده اند،باز نمي دارد» ، در سياست خارجي خود بر پايه قسط و عدل اسلامي عمل مي كند(اصل سيزدهم قانون اساسي) و از سوي ديگر ، سياست خارجي جمهوري اسلامي بر مبناي عدالت گستري ، حق برابر كشورها ونظام عادلانه بين المللي تدوين و تعقيب مي گردد.

2. استقلال طلبي
 

يكي از نمودها و نمادهاي عدالت خواهي در سياست خارجي و روابط بين الملل، استقلال طلبي و آزادي عمل است ؛ همچنان كه يكي از مظاهر و مصاديق بيدادگري و ستمكاري قدرت هاي استعمارگر در ايران ، نقض استقلال و حاكميت ملي اين كشور بوده است . تحميل قراردادهاي ناعادلانه از سوي روسيه و انگليس بر ايران و مداخله گسترده امريكا در امور داخلي كشور ، استقلال طلبي را به صورت يكي ازآرمان هاي ملت ايران درآورد؛ به گونه اي كه استقلال خواهي يكي از انگيزه ها و اهداف بنيادي انقلاب اسلامي در سال 1357 بود. ملت ايران به همان اندازه كه از استبداد شاه ناراضي بودند ، از سياست خارجي وابسته آن به غرب و امريكا نيز خشنودي نداشتند؛ (3) از اين رو ، «استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي» و «نه شرقي ، نه غربي ، جمهوري اسلامي» ، نه تنها دو شعار اساسي انقلاب اسلامي بودند؛ بلكه به او اصل بنيادين سياست خارجي ايران تبديل شدند ، به گونه اي كه استقلال به
عنوان يكي از مهم ترين ارزش هاي ملت ايران در صدر اولويت هاي منافع و اهداف سياست خارجي جمهوري اسلامي قرار گرفته و پيگيري شده است . قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز تصريح مي كند ، سياست خارجي آن بر اساس حفظ استقلال همه جانبه سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي استوار است (اصول دوم و يكصد و پنجاه و دوم).

پي نوشت ها :
 

1.Binary oppositions.
2. سيد جلال دهقاني فيروز آبادي ، «گفتمان اصول گرايي عدالت محور در دولت احمدي نژاد» ، دو فصلنامه دانش سياسي ، ش 5 ، 1386 ، ص 82.
3. روح الله رمضاني ، صدور انقلاب ايران: سياست ، اهداف و وسايل ، در جان اسپوزيتو ، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن ، ترجمه محسن مديرشانه چي ، ص58.
 

منبع:نشريه معرفت سياسي،شماره1



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.