کتک درماني!
نويسنده: م. هاشمي
نگاهي به روش هاي عجيب و غريب و بي سرانجامي که براي ترک اعتياد به کار گرفته مي شوند؛ کتک درماني ، آجر درماني، سگ درماني!
حالا چه سنگ هاي سفيد کرات باشند، چه گردهروئيني که آن را «دوا» صدا مي کنند. و هرگز دوا نبوده است،و چه اصلا سرنوشت تلخ جوانک قرباني شده.
براي غول قدرقدرت «اعتياد» ، سياه کردن سفيدي ها ، زمان زيادي نمي برد؛ حداکثر به اندازه فرودادن چند حلقه وسوسه انگيز دود.
دست هاي پدر و چشمان مادر همچنان در کارند.
مرگ در چند قدمي جوان شان ايستاده و به نعشگي هايش چشمک مي زند. همه به دنبال چاره مي گردند و راه فرار پيدا نمي کنند. غريق و اطرافيانش از سر استيصال و ناچاري به هر طنابي چنگ مي اندازند؛ اما چقدر طناب پوسيده ريخته درمسير چشم ها. برخي سودجويان تحت عنوان «درمان اعتياد» چه راهکارهايي کاسب کارانه اي که رو نمي کنند .برخي از اين مراکز ترک، مرکز درمان اعتياد نيستند. شايد «تجارت ناجوانمردانه معتادان» نام بهتري باشد، و شايد هم «معتادکشي».
وقتي بيمار دست ها را به علامت تسليم بالا مي برد و مي گويد: « براي درمان اعتيادم هرکاري که لازم باشد مي کنم.» يک قدم مهم براي رهايي برداشته شده اما اين تازه اولين گام اين راه سخت است.
درمان بيماري صعب العلاج اعتياد هرگز کار ساده اي نيست و با راهکارهاي سنتي و جمله هاي کليشه اي مثل «اراده کن و مواد را کنار بگذار!» يا «آدم بايد يک جو غيرت داشته باشد!» نمي توان دراين مبارزره کار زيادي از پيش برد. پيروزي دراين مبارزه علاوه بر يک تلاش طولاني و خستگي ناپذير به انتخاب درست يک «روش درماني» نيز نياز دارد.
شايد انتخاب اين روش از ميان هزاران پيشنهاد موجود در «بازار» امروزه، سخت ترين بخش کار باشد.
حال آن که با اندکي جست وجو در ميان کارشناسان فن و پرس وجو از قربانيان پرشمار اعتياد مي توان فهميد عبارت «ترک اعتياد تضميني» اساساً از ريشه غلط بوده و ادعاي دروغنيني بيش نيست.
دکتر مهدي حسيني، متخصص اعصاب و روان مي گويد: « پروسه درمان اعتياد به دو بخش مجزا تقسيم مي شود: اول ترک فيزکي يا سم زدايي ، و دوم مراقبت روحي و رواني براي جلوگيري از عود کردن مجدد. با قاطعيت مي توان گفت: بخش دوم اين پروسه بسيار مهم تر ازبخش اول آن است و درمان بيش تر معتادان دراين مرحله باشکست مواجه مي شود. متأسفانه بيش تر مؤسسات و پزشکاني که مدعي ترک دادن موفقيت آميز بيماران خود هستند. بيش تر روي ترک فيزيکي متمرکز مي شوند واين اشتباه بزرگي است.»
دکتر حسيني صحبت هاي خود را با ارائه يک آمار تکان دهنده ادامه مي دهد: « درکشور انگليس طبق تحقيقات به عمل آمده از ميان معتاداني که دوران ترک فيزيکي خود را با موفقيت به پايان برده اند مشخص شده که به فاصله يک سال پس از شروع درمان ، فقط يک درصد آن ها هنوز پاک بوده و 99 درصد مجدداً به مصرف مواد روآورده اند. جلوگيري از اين عود کردن مجدد، بايد با جلسات روان درماني ومشاوره هاي مختلف انجام شود واين درحالي است که مراکز ترک اعتياد ما بعد از طي کردن مرحله سم زدايي فيزيکي ، فرد معتاد را به حال خود رها کرده و مدعي مي شوند که او را درمان کرده اند.»
داود يکي از قربانيان بيماري اعتياد است که سابقه اي 25 ساله در مصرف مواد مخدر داشته . اما درحال حاضر چهارمين سال رهايي ازمصرف را طي مي کند.
او مي گويد: «بيش از 40 بار و با روش هاي مختلف اقدام به ترک اعتياد کردم که همه آن ها منجر به شکست شد و من هر بار نااميدتر به مصرف مواد ادامه مي دادم. تقريبا درتمام اين موارد هم ترک فيزيکي را با موفقيت به پايان مي رساندم. اما بعد از مدتي دوباره لغزش مي کردم.»
لغزش، اصطلاحي است که معتادان بهبود يافته براي عود کردن مجدد اعتياد و مصرف دوباره به کار مي برند.
داود ادامه مي دهد :«هر روشي که براي ترک وجود دارد من امتحان کرده ام. از سم زدايي فوق سريع گرفته تا طب سوزني، طب سنتي، سنگ درماني، درمان سرپايي، بستري شدن ، وبالاخره ترک يابويي(!)»
زماني که وضع مالي خوبي داشتم روش هاي 3-4 ميليون توماني را انتخاب مي کردم و اين اواخر رسيده بودم به ترک هاي 25 هزار توماني! بايد بگويم هيچ فرقي نمي کند که شما از کدام روش براي پاک شدن استفاده مي کنيد، مهم اين است که راه پاک ماندن را پيدا کنيد. در روش هاي پرهزينه کم تر درد مي کشيد ودر روش هاي کم هزينه تر درد بيش تري را تحمل مي کنيد. اما به هر حال اين دردها وبي خوابي ها گذراست و درزماني حداکثر 5 هفته اي به پايان مي رسد. بعد ازطي اين مدت، همه بيماران ،از هر روشي که استفاده کرده باشند ، همه دريک نقطه ايستاده اند. نقطه اي که شروع بخش اصلي ماجراست، از اين جا به بعد احتمال پاک ماندن بيماران در شرايط عادي يک درصد است و آن ها بايد با استفاده از ابزارهاي موجود درماني اين احتمال را افزايش داده و از خود مراقبت کنند. اين همان نکته مهمي است که درمان گران بايد به بيماران خود بگويند اما به خاطر اين که فقط دنبال سود خودشان هستند اين کار را نمي کنند.»
اين کمپ ها توسط معتادان بهبود يافته تأسيس و اداره مي شوند و دوره اقامت درآنها 3 تا 4 هفته طول مي کشد.
يکي از گردانندگان اين کمپ ها مي گويد: « اينجا خبري از دکر و دارو نيست. وقتي هم دردها دور هم جمع مي شوند ، درخماري بين جمع تقسيم شده و تحمل آن آسان تر مي شود . ما هم بدون هيچ چشم داشتي به آن ها کمک مي کنيم.اين عشقي است که قديمي ترها به ما ياد داده اند و ما هم آن را بلاعوض در اختيار اعضاي جديد مي گذاريم.»
هزينه اقامت دراين کمپ ها بين 60 تا 150 هزار تومان در نوسان است و معمولا بيماران پس از ترک جسمي و ترخيص از اين مراکز جذب گروههاي NA (انجمن معتادان گمنام) مي شوند تا براي «پاک ماندن» به هم کمک کنند. تولد دوباره ، اعضاي موفقي هم داشته که بسياري از آن ها زندگي پاک و موفقي دارند اما اين مؤسسه هم مثل هرپديده ديگري درطول زمان شاخ و برگ هاي فراواني پيدا کرده که برخي از آن روش هاي غير اصولي ، غير شرعي و بعضا دور از عقلي را در اين مسير باب کرده اند.
يکي از مسؤلين مرکز پيشگيري و مبارزه با مواد مخدر مي گفت: ميزان احتمال ابتلاي دوباره معتادي که ترک کرده بسيار بالاست . واين يعني «گناه نکردن ازتوبه کردن آسان تر است» اگر چه بعد از گناه چاره اي از توبه نيست.
طبق ادعاي سازمان بهزيستي بيش از 60 درصد اين کمپ ها به طور غير قانوني در باغ ها واراضي حاشيه شهر فعاليت مي کنند و هيچ نظارتي برکار آن ها صورت نمي گيرد. بنابراين قانون دراين کمپ ها براساس سليقه صاحبان کمپ وضع مي شود و دراين ميان اتفاقاتي مثل ضرب وشتم، بسته شدن با غل وزنجير، بيگاري کشيدن از بيماران در طول اقامت و..دربرخي ازاين کمپ ها به يک رسم معمولي تبديل شده است!
فريد 28 ساله که اقامت درکمپ هاي فراواني را تجربه کرده مي گويد: « صاحبان برخي از اين کمپ ها کار خود را با بر پا کردن دو خيمه درحاشيه شهر شروع مي کنند سپس از بيماران در طول اقامت شان به عنوان عمله ها بدون دستمزد سود مي برند و ساختمان کمپ را علم مي کنند. توجيه شان هم اين است که اين کارها - که نام «خدمت» بر آن گذشته اند - يک ابزار درماني است و پاک ماندن ما را تضمين مي کند! من خودم لااقل درساخت و ساز 5، 6 تا از اين کمپ ها شرکت فعال داشته ام وهرگز هم پاک نمانده ام.»
فريد ضرب و شتم بيماران در برخي از اين کمپ ها را يک اتفاق طبيعي قلمداد مي کند: « دراين کمپ ها به بهانه هايي مثل سرپيچي از دستور ، بي توجهي به قوانين، درخواست انصراف و ترک پيش از موعد کمپ و يا اقدام به فرار، بايد کتک بخوريد! اين تنبيهي است که اغلب به طور همزمان توسط چندين نفر از خدمتگزاران کمپ و به وحشيانه ترين شکل ممکن اجرا مي شود.»
يک شاهد عيني که حضور در يکي از اين کمپ ها را درحوالي شهريار تجربه کرده مي گويد: « خدمتگزاران اين کمپ افراد تنومندي هستند که براي کنترل بيماران از شوکر برقي و گاز اشک آور استفاده مي کنند! دراين مرکز ممکن است براي همراه داشتن يک تکه نان ساعت ها کتک بخوريد.»
از رسوم ديگري که دراين کمپ هاي اجباري پا گرفته، بايد به انتقال اجباري بيماران به کمپ اشاره کرد.
عوامل اين مراکز با دريافت مبلغي از خانواده بيمار دريک عمليات 4-5 نفره فرد بيمار را در محل زندگي خود داخل گوني کرده وبه کمپ انتقال مي دهند. همان شيوه اي که چندي قبل در اطراف تهران منجر به مرگ چند بيمار شد و عوامل کمپ را راهي دادگاه جنايي وصفحات حوادث روزنامه کرد!
چه لزومي دارد يک جوان که با زحمت والدين به اين سن و سال رسيده است، قدم در راهي بگذارد که براي خلاصي از آن، بايد چنين مصايبي را تحمل کند؟!
البته اين متن درمورد برخي از مراکز ترک اعتياد غير معتبر ( که تعدادشان هم کم نيست) تهيه شده و نويسنده قصد ندارد کليه فعاليتهايي که در اين زمينه و در مراکز تحت نظر کارشناسان انجام مي شود ، زير سؤال ببرد.
منبع:مجله ديدار آشنا 123
اشاره
حالا چه سنگ هاي سفيد کرات باشند، چه گردهروئيني که آن را «دوا» صدا مي کنند. و هرگز دوا نبوده است،و چه اصلا سرنوشت تلخ جوانک قرباني شده.
براي غول قدرقدرت «اعتياد» ، سياه کردن سفيدي ها ، زمان زيادي نمي برد؛ حداکثر به اندازه فرودادن چند حلقه وسوسه انگيز دود.
دست هاي پدر و چشمان مادر همچنان در کارند.
مرگ در چند قدمي جوان شان ايستاده و به نعشگي هايش چشمک مي زند. همه به دنبال چاره مي گردند و راه فرار پيدا نمي کنند. غريق و اطرافيانش از سر استيصال و ناچاري به هر طنابي چنگ مي اندازند؛ اما چقدر طناب پوسيده ريخته درمسير چشم ها. برخي سودجويان تحت عنوان «درمان اعتياد» چه راهکارهايي کاسب کارانه اي که رو نمي کنند .برخي از اين مراکز ترک، مرکز درمان اعتياد نيستند. شايد «تجارت ناجوانمردانه معتادان» نام بهتري باشد، و شايد هم «معتادکشي».
گزارش
وقتي بيمار دست ها را به علامت تسليم بالا مي برد و مي گويد: « براي درمان اعتيادم هرکاري که لازم باشد مي کنم.» يک قدم مهم براي رهايي برداشته شده اما اين تازه اولين گام اين راه سخت است.
درمان بيماري صعب العلاج اعتياد هرگز کار ساده اي نيست و با راهکارهاي سنتي و جمله هاي کليشه اي مثل «اراده کن و مواد را کنار بگذار!» يا «آدم بايد يک جو غيرت داشته باشد!» نمي توان دراين مبارزره کار زيادي از پيش برد. پيروزي دراين مبارزه علاوه بر يک تلاش طولاني و خستگي ناپذير به انتخاب درست يک «روش درماني» نيز نياز دارد.
شايد انتخاب اين روش از ميان هزاران پيشنهاد موجود در «بازار» امروزه، سخت ترين بخش کار باشد.
تضميني وجود ندارد.
حال آن که با اندکي جست وجو در ميان کارشناسان فن و پرس وجو از قربانيان پرشمار اعتياد مي توان فهميد عبارت «ترک اعتياد تضميني» اساساً از ريشه غلط بوده و ادعاي دروغنيني بيش نيست.
دکتر مهدي حسيني، متخصص اعصاب و روان مي گويد: « پروسه درمان اعتياد به دو بخش مجزا تقسيم مي شود: اول ترک فيزکي يا سم زدايي ، و دوم مراقبت روحي و رواني براي جلوگيري از عود کردن مجدد. با قاطعيت مي توان گفت: بخش دوم اين پروسه بسيار مهم تر ازبخش اول آن است و درمان بيش تر معتادان دراين مرحله باشکست مواجه مي شود. متأسفانه بيش تر مؤسسات و پزشکاني که مدعي ترک دادن موفقيت آميز بيماران خود هستند. بيش تر روي ترک فيزيکي متمرکز مي شوند واين اشتباه بزرگي است.»
دکتر حسيني صحبت هاي خود را با ارائه يک آمار تکان دهنده ادامه مي دهد: « درکشور انگليس طبق تحقيقات به عمل آمده از ميان معتاداني که دوران ترک فيزيکي خود را با موفقيت به پايان برده اند مشخص شده که به فاصله يک سال پس از شروع درمان ، فقط يک درصد آن ها هنوز پاک بوده و 99 درصد مجدداً به مصرف مواد روآورده اند. جلوگيري از اين عود کردن مجدد، بايد با جلسات روان درماني ومشاوره هاي مختلف انجام شود واين درحالي است که مراکز ترک اعتياد ما بعد از طي کردن مرحله سم زدايي فيزيکي ، فرد معتاد را به حال خود رها کرده و مدعي مي شوند که او را درمان کرده اند.»
داود هستم، يک معتاد!
داود يکي از قربانيان بيماري اعتياد است که سابقه اي 25 ساله در مصرف مواد مخدر داشته . اما درحال حاضر چهارمين سال رهايي ازمصرف را طي مي کند.
او مي گويد: «بيش از 40 بار و با روش هاي مختلف اقدام به ترک اعتياد کردم که همه آن ها منجر به شکست شد و من هر بار نااميدتر به مصرف مواد ادامه مي دادم. تقريبا درتمام اين موارد هم ترک فيزيکي را با موفقيت به پايان مي رساندم. اما بعد از مدتي دوباره لغزش مي کردم.»
لغزش، اصطلاحي است که معتادان بهبود يافته براي عود کردن مجدد اعتياد و مصرف دوباره به کار مي برند.
داود ادامه مي دهد :«هر روشي که براي ترک وجود دارد من امتحان کرده ام. از سم زدايي فوق سريع گرفته تا طب سوزني، طب سنتي، سنگ درماني، درمان سرپايي، بستري شدن ، وبالاخره ترک يابويي(!)»
زماني که وضع مالي خوبي داشتم روش هاي 3-4 ميليون توماني را انتخاب مي کردم و اين اواخر رسيده بودم به ترک هاي 25 هزار توماني! بايد بگويم هيچ فرقي نمي کند که شما از کدام روش براي پاک شدن استفاده مي کنيد، مهم اين است که راه پاک ماندن را پيدا کنيد. در روش هاي پرهزينه کم تر درد مي کشيد ودر روش هاي کم هزينه تر درد بيش تري را تحمل مي کنيد. اما به هر حال اين دردها وبي خوابي ها گذراست و درزماني حداکثر 5 هفته اي به پايان مي رسد. بعد ازطي اين مدت، همه بيماران ،از هر روشي که استفاده کرده باشند ، همه دريک نقطه ايستاده اند. نقطه اي که شروع بخش اصلي ماجراست، از اين جا به بعد احتمال پاک ماندن بيماران در شرايط عادي يک درصد است و آن ها بايد با استفاده از ابزارهاي موجود درماني اين احتمال را افزايش داده و از خود مراقبت کنند. اين همان نکته مهمي است که درمان گران بايد به بيماران خود بگويند اما به خاطر اين که فقط دنبال سود خودشان هستند اين کار را نمي کنند.»
تولد دوباره با درد تضميني!
اين کمپ ها توسط معتادان بهبود يافته تأسيس و اداره مي شوند و دوره اقامت درآنها 3 تا 4 هفته طول مي کشد.
يکي از گردانندگان اين کمپ ها مي گويد: « اينجا خبري از دکر و دارو نيست. وقتي هم دردها دور هم جمع مي شوند ، درخماري بين جمع تقسيم شده و تحمل آن آسان تر مي شود . ما هم بدون هيچ چشم داشتي به آن ها کمک مي کنيم.اين عشقي است که قديمي ترها به ما ياد داده اند و ما هم آن را بلاعوض در اختيار اعضاي جديد مي گذاريم.»
هزينه اقامت دراين کمپ ها بين 60 تا 150 هزار تومان در نوسان است و معمولا بيماران پس از ترک جسمي و ترخيص از اين مراکز جذب گروههاي NA (انجمن معتادان گمنام) مي شوند تا براي «پاک ماندن» به هم کمک کنند. تولد دوباره ، اعضاي موفقي هم داشته که بسياري از آن ها زندگي پاک و موفقي دارند اما اين مؤسسه هم مثل هرپديده ديگري درطول زمان شاخ و برگ هاي فراواني پيدا کرده که برخي از آن روش هاي غير اصولي ، غير شرعي و بعضا دور از عقلي را در اين مسير باب کرده اند.
يکي از مسؤلين مرکز پيشگيري و مبارزه با مواد مخدر مي گفت: ميزان احتمال ابتلاي دوباره معتادي که ترک کرده بسيار بالاست . واين يعني «گناه نکردن ازتوبه کردن آسان تر است» اگر چه بعد از گناه چاره اي از توبه نيست.
به جهنم خوش آمديد
طبق ادعاي سازمان بهزيستي بيش از 60 درصد اين کمپ ها به طور غير قانوني در باغ ها واراضي حاشيه شهر فعاليت مي کنند و هيچ نظارتي برکار آن ها صورت نمي گيرد. بنابراين قانون دراين کمپ ها براساس سليقه صاحبان کمپ وضع مي شود و دراين ميان اتفاقاتي مثل ضرب وشتم، بسته شدن با غل وزنجير، بيگاري کشيدن از بيماران در طول اقامت و..دربرخي ازاين کمپ ها به يک رسم معمولي تبديل شده است!
فريد 28 ساله که اقامت درکمپ هاي فراواني را تجربه کرده مي گويد: « صاحبان برخي از اين کمپ ها کار خود را با بر پا کردن دو خيمه درحاشيه شهر شروع مي کنند سپس از بيماران در طول اقامت شان به عنوان عمله ها بدون دستمزد سود مي برند و ساختمان کمپ را علم مي کنند. توجيه شان هم اين است که اين کارها - که نام «خدمت» بر آن گذشته اند - يک ابزار درماني است و پاک ماندن ما را تضمين مي کند! من خودم لااقل درساخت و ساز 5، 6 تا از اين کمپ ها شرکت فعال داشته ام وهرگز هم پاک نمانده ام.»
فريد ضرب و شتم بيماران در برخي از اين کمپ ها را يک اتفاق طبيعي قلمداد مي کند: « دراين کمپ ها به بهانه هايي مثل سرپيچي از دستور ، بي توجهي به قوانين، درخواست انصراف و ترک پيش از موعد کمپ و يا اقدام به فرار، بايد کتک بخوريد! اين تنبيهي است که اغلب به طور همزمان توسط چندين نفر از خدمتگزاران کمپ و به وحشيانه ترين شکل ممکن اجرا مي شود.»
اين جا سگ بسته اند!
يک شاهد عيني که حضور در يکي از اين کمپ ها را درحوالي شهريار تجربه کرده مي گويد: « خدمتگزاران اين کمپ افراد تنومندي هستند که براي کنترل بيماران از شوکر برقي و گاز اشک آور استفاده مي کنند! دراين مرکز ممکن است براي همراه داشتن يک تکه نان ساعت ها کتک بخوريد.»
از رسوم ديگري که دراين کمپ هاي اجباري پا گرفته، بايد به انتقال اجباري بيماران به کمپ اشاره کرد.
عوامل اين مراکز با دريافت مبلغي از خانواده بيمار دريک عمليات 4-5 نفره فرد بيمار را در محل زندگي خود داخل گوني کرده وبه کمپ انتقال مي دهند. همان شيوه اي که چندي قبل در اطراف تهران منجر به مرگ چند بيمار شد و عوامل کمپ را راهي دادگاه جنايي وصفحات حوادث روزنامه کرد!
سري که درد نمي کند، دستمال نمي بندند
چه لزومي دارد يک جوان که با زحمت والدين به اين سن و سال رسيده است، قدم در راهي بگذارد که براي خلاصي از آن، بايد چنين مصايبي را تحمل کند؟!
البته اين متن درمورد برخي از مراکز ترک اعتياد غير معتبر ( که تعدادشان هم کم نيست) تهيه شده و نويسنده قصد ندارد کليه فعاليتهايي که در اين زمينه و در مراکز تحت نظر کارشناسان انجام مي شود ، زير سؤال ببرد.
منبع:مجله ديدار آشنا 123