15 خرداد، سرآغاز افول تمثال پادشاهي در ايران (4)

وقتي در تاريخ 15 آبان 1343 يعني دو روز پس از تبعيد امام به تركيه راك ول يكي از مأموران وزارت خارجه امريكا در يك نامه غير رسمي به يكي دوستان خود در وزارت خارجه مي نويسد:
چهارشنبه، 23 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
15 خرداد، سرآغاز افول تمثال پادشاهي در ايران (4)

15 خرداد، سرآغاز افول تمثال پادشاهي در ايران (4)
15 خرداد، سرآغاز افول تمثال پادشاهي در ايران (4)


 






 

پرده چهارم: عالمي از نو ببايد ساخت و زنو آدمي
 

وقتي در تاريخ 15 آبان 1343 يعني دو روز پس از تبعيد امام به تركيه راك ول يكي از مأموران وزارت خارجه امريكا در يك نامه غير رسمي به يكي دوستان خود در وزارت خارجه مي نويسد:
وقايع اخير كه شما در گزارش رسمي از آنها مطلع خواهيد شد، موجب خوشنودي قلبي من شده است. سرانجام توانستيم از شر آن پيرمرد... كه چوب لاي چرخ ما مي گذاشت راحت شويم «كله گنده محلي»(1) دستور اخراج او را داده بود. در حال حاضر او در يكي از هتل هاي درجه دو تركيه اقامت دارد و سعي مي كند كه عقيده سني هاي بيچاره را تغيير دهد.(2) نه شاه و نه امريكا هيچ گاه باور نمي كردند كه اين پيرمرد كه اكنون براي تبعيد او اين چنين لبخند رضايت بر چهره دارند، روزي از فاصله 5000 كيلومتري ايران، بنيادهاي نظام شاهنشاهي و منافع امريكا را در ايران در هم بپيچد و سلطنت را براي هميشه در ايران ملغي و دست امريكا را از منافع ملت ايران كوتاه كند.
در آن لحظه هرگز به ذهن شاه مغرور و امريكاي سلطه گر خطور نمي كرد كه آنچه از 10 آذر 1340، يعني روز افشاگري امام عليه تصويبنامه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، شروع شد و در 15 خرداد1342 به يك جنبش بزرگ اجتماعي عليه نظام سلطنتي تبديل گرديد و با دستگيري و تبعيد امام خميني در 13 آبان سال 1343 به ظاهر به آرامش رسيد نه تنها آغازي بر پايان 25 قرن حاكميت رژيم سلطنتي در ايران خواهد بود بلكه طليه دور جديدي از تاريخ پرفراز و نشيب ايران محسوب خواهد شد.
براي نسلي كه فضاي آغازين نهضت امام خميني در سال هاي 40 تا پيروزي انقلاب اسلامي را در سال 57 درك نكرده است، درك عظمت كار امام چند ساده نيست. امام خميني نهضت خودرا وقتي آغاز كرد كه نه تنها هيچ گونه امكانات رسانه اي در اختيار نداشت بلكه حتي تشكيلات سابقه دار مخالفان رژيم پهلوي ـ كه به پاره اي از جريان هاي ليبرال و سكولار مدعي ملي گرايي خلاصه مي شد كه تمام مبارزه خود را بر پاره اي اعتراضات رسمي غير مفيد در حد سلطنت كردن شاه نه حكومت كردن او متمركز كرده بودند ـ نيز موافقتي با اين نهضت نداشتند و آن را تخطئه مي كردند.
نيروهاي چپ كمونيستي نيز به پيروزي از رباب خود شوروي هنوز در اين توهم به سر مي بردند كه هر انقلابي در هر كشور عقب افتاده كشاورزي كه ستم فئودالي را پايان نبخشد وميليون ها دهقان را آزاد نسازد سرنوشتي جز شكست نخواهد داشت.(3)
آنها منتظر بودند تا فرآيند تكامل ابزار توليد و روابط توليدي را دگرگون كنند واگذار از مرحله فئوداليته به سرمايه داري اتفاق بيفتد تا دهقانان، رنجبران و كارگران آزاد شوند. بنابراين آزادي مردم به كمك ساير نيروهاي اجتماعي به خصوص نيروهاي مذهبي را مانند رژيم شاه ارتجاعي مي خواندند و در اين مسأله با شاه پرستان و شاه دوستان در يك سنگر عليه دين و مذهب و متدينين مبارزه مي كردند.
امام خميني بدون واهمه از خيل عظيم چنين تئوري هاي مخربي ـ كه فضاي روشنفكري اين دوران را پر كرده بودـ وارد صحنه مبارزه شد.
امام فهميده بود كه وقتي نظام ها ناكارآمد شوند نياز به دگرگوني آشكار مي شود. بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 نظام شاهنشاهي ناتواني خود را براي حل مشكلات ايران نشان داد. براي رهبران مثل امام خميني (ره) شنيدن صداي شكستن استخوان هاي چنين نظامي دشوار نبود.
ويژگي بارز و مشترك انديشه ها و آرمان هاي امام از رساله كشف اسرار تا آخرين متني كه از ايشان منتشر شد در اين بود كه در تمامي اين آثار دعوتي كم و بيش پنهاني براي دگرگوني ارزش هاي مأنوس و عادت هاي ناپسند و گفتمان هاي رسمي و سنت هاي غير عقلاني وجود دارد.
هر كس پيامدهاي هر يك از اين ترديد هاي ژرف و ساختار شكني هاي ويرانگر افكار و انديشه هاي امام را نشناسد نخواهد توانست جرعه اي از عمق معرفت، افكار و آرمان هاي نهضت باعظمت امام خميني را از 15 خرداد 42 تا انقلاب اسلامي درك كند.
مهم ترين شاخصه امام در ميان رهبران جنبش هاي سياسي و اجتماعي دوران جديد اين است كه امام وقتي درك كرد كه نمي توان دنياي از هم گسيخته و غير ديني و غير معنوي مدرنيته را بازسازي كرد، تصميم گرفت كه بايد خود دنياي ديگري بيافريند و به جهانيان معرفي كند.
امام در 15 خرداد 1342 متوجه شد كه براي معرفي چنين دنياي جديدي بايد در نظم ترديدناپذير موجود ترديد كند و آن را بر هم زند.
آنچه امام خميني پيوسته براي آسايش و تجديد قواي چنين جهاني نيازمندش بود، ايمان به اين مسأله بود كه تنها نيست و دست حكيمانه خداوند تبارك و تعالي پشتوانه اي از معرفت اهل بيت پيامبر عظيم الشأن اسلام و تاريخي از فرهنگ اسلامي و معارف ديني در كنار اوست.
شايد هم با چنين شيوه اي از نگرش بود كه امام خميني از ناحيه اغلب جريان هاي غير ديني، ضد ديني، پاره اي از مقدس مآبان شاه پرستان ايراني، مدافعان نظم پوسيده جهاني و شبه روشنفكران دل داده به غرب و غيره به جعل دين جديد متهم شد و آگاهانه و ناآگاهانه زماني او را متهم كردند كه اراده كور مقدس مآبان حوزه هاي علميه نسبت به اخلاق و دين را ناديده انگاشته است و درست هم بود چون امام خود به نگرش روشن و عزيزانه اي در باب دين و اخلاق رسيده بود كه با نگرش تيره و ذليلانه مقدس مآبان نسبت به دين سنخيتي نداشت.
براي امام خميني نهضت پانزده خرداد بلكه حتي انقلاب اسلامي نيز تازه آغاز راه بود نه به منزله پايان راه.
امام خميني هيچ گاه فريب تأثير جاهلانه آهنگ هاي شوم غرب گرايي و سكولاريسم جريان هاي شبه روشنفكري معاصر را نخورد و اسير ناز و غمزه هاي تجدد گرايي مقلدانه در ايران نشد و شعارهاي فريبنده اما نابود كننده هويت، اصالت، عقلانيت، معنويت و عدالت مدرنيته، مدرنيسم و مدرنيزاسيون جريان هاي حاكم بر ايران را نتافت.
اما تمامي اينها حقايقي بود كه دلايل پسنديده اي براي امام فراهم كرد تا فرصت ابراز جلوه هاي حقايق نهفته در اسلام و معارف اهل بيت عليهم السلام را بر ملا سازد و به جهانيان معرفي كند.
امام با تمام وجودش به دنبال اين بود تا به مسلمانان و همه مردم جهان بقبولاند كه ديگر بس است، بشريت هنوز زنده است و ترديدي ندارد كه زندگي را اخلاقيات و معنويات و دين پي مي افكند. زندگي بر خلاف شعار مدرنيته كه نيچ اوج آرمان هاي آن بود. فقط نيازمند فريب نيست و خوراكش حيله و تزوير، ريا و درغگويي و نابودي بشريت و نفي سنت هاي پسنديده نياكان و دستاوردهاي بزرگ اديان توحيدي براي بشر نمي باشد.
امام با شعار بازگشت دين به حيات اجتماعي و تبيين ناخرسندي هاي مدرنيته، آزادي و آزادگي جديدي را در جهان از هم گسيخته آفريد. آزادي اي كه در زندگي طولاني مدت در سيطره انديشه هاي ضد معنويت، عقلانيت و عدالت متفكران غربي وجود نداشت.
تفاوت بزرگ امام با متفكران غربي كه از حاكميت مدرنيته ناخرسند بودند اين بود كه آنها براي همه پليدي هاي مدرنيته (بيماري،‌تنهايي، غربت، سستي، بيكاري، فقر، جنايت، جنگ، توليد سلاح هاي كشتار جمعي، نابودي محيط زيست و...)(4) به فراسوي نيك و بد مي انديشيدند و بشر را به فراگيري شرارت بيشتر و پرهيز از اخلاق ودين دعوت مي كردند در حالي كه امام ناخرسندي هاي مدرنيته و حاكميت نظام هاي چپ و راست و سلطنت طلب وابسته به آن را فاقد معنويت، عقلانيت و عدالت مي ديد.
مفهوم آزادي در باورهاي ناخرسندان از مدرنيته در غرب رهايي سترگ از مفاهيم انساني، اخلاقيات و دين و عدالت بود در حالي كه مفهوم آزادي در انديشه هاي امام بازگشت انسان به مفاهيم انساني، اخلاقيات دين و عدالت بود و اين شعاري بود كه امام خميني در گستره اي از تاريخ حيات پر بركت مبارزات خود از 15 خرداد 42 تا 14 خرداد 1368 هميشه به آن وفادار بود.

پي نوشت:
 

1 ـ مراد از كله گنده، محلي، شاه است.
2 ـ اسناد لانه جاسوسي، ج71، ص 220.
3 ـ اسناد تاريخي جنبش كارگري سوسيال دموكراسي و كمونيستي در ايران، ج1، تهران، علم، 1357، ص 82.
4 ـ براي مطالعه رك: فريدريس نيچه، انساني بسي انساني، ترجمه سعيد فيروزآبادي، تهران، جامي، 1384، ص 15
 

منبع:فصلنامه تخصصي 15خرداد _ شماره 11



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط