تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (25)

... شما در نامه اخيرتان نوشته ايد كه نظر تو را شرعا بر نظر خود مقدم مي دانم... اگر شما نظر من را شرعا مقدم مي دانيد ـ كه مسلما منافقين صلاح نمي دانند ـ و شما مشغول به نوشتن چيزهايي مي شويد كه آخرتتان را خراب تر مي كنيد... از آنجا كه ساده لوح هستيد و سريعا تحريك مي شويد در هيچ كار سياسي دخالتي نكنيد. شايد
چهارشنبه، 23 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (25)

تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (25)
تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (25)


 

نويسنده: دكتر سيد حميد روحاني(1)




 

خاطرات «ساده لوحانه»، «خيانت بزرگان» و «آخرتي كه خراب شد»
 

جناب آقاي منتظري
... شما در نامه اخيرتان نوشته ايد كه نظر تو را شرعا بر نظر خود مقدم مي دانم... اگر شما نظر من را شرعا مقدم مي دانيد ـ كه مسلما منافقين صلاح نمي دانند ـ و شما مشغول به نوشتن چيزهايي مي شويد كه آخرتتان را خراب تر مي كنيد... از آنجا كه ساده لوح هستيد و سريعا تحريك مي شويد در هيچ كار سياسي دخالتي نكنيد. شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد...براي اينكه در قعر جهنم نسوزيد، خود اعتراف به اشتباه كنيد، شايد خدا كمكتان كند...تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگانش به اسلام...
امام خميني
68/1/6
قاطعيت و صلابت و تصميم گيري هاي توفنده، سازنده و سرنوشت ساز، از ويژگي هاي رهبران فرزانه و وارسته اي است كه پيوسته پيشاپيش حوادث و ناهنجاري ها حركت مي كنند و در برابر رويدادها و پيشامدها، هيچ گاه غافلگير نمي شوندو در موضع انفعالي قرار نمي گيرند.
هنر يك رهبر دانا و آگاه تنها اين نيست كه توده ها را در راه هدفي مقدس بسيج كند، از بيراهه پويي ها باز دارد، به بزرگراه رستگاري بكشاند و به مقاومت و پايداري فرا خواند، بلكه رسالت اصلي و ريشه اي رهبر آن است كه دربرهه هاي باريك و در موقعيت هاي حساس و تاريك، با تصميم گيري هاي سريع و سرنوشت ساز و با قاطعيت برنده و شكننده در برابر خطرهاي ويرانگر و بنيان كن بايستد و با حوادث ناگوار و پيش بيني نشدني مقابله كند و اصالت ها، آرمان ها و ارزش ها را پاس دارد.
با نگاهي به زندگي مردان بزرگ ورهبران سترگ اين نكته به درستي جلب نظر مي كند كه قاطعت و صلابت و تصميم گيري هاي بادرايت، رمز موفقيت و كاميابي آن ابررهبراني است كه رويدادهاي ناگهاني و شكننده نتوانسته است آنان را بشكند و غافلگير كند. در برابر ناهنجاري ها و فرافكني ها، سر سختانه و با انديشمندي و تيزبيني حوادث سهمگين را از سر را كنار زدند و خطرهاي بنيان كن را از سر گذراندند.
زندگي پيامبر اكرم (ص) و حضرت اميرالمؤمنين(ع) و تصميم گيري هاي آن بزرگواران در جنگ و صلح و برخورد آنان با دوست و دشمن، معاند و مخالف و چهره هاي منافق، پندآميز و عبرت انگيز است و اين درس گرانبها را به انسان ها مي آموزد كه در مكتب انسان ساز اسلام، تسامح و تساهل، مجامله و گذشت بر سر اصول جايي ندارد. بايد دانست آنگاه كه آرمان ها و اصالت ها به خطر افتد، ترديد و تزلزل، سستي و وقت گذراني، آفت سنگين و سهمگيني است كه آسيب هاي جبران ناپذيري به همراه دارد. از اين رو، دانايان امت و آگاهان ملت در اين گونه مسائل با گام هاي استوار و عزمي آهنين و پايدار به رويارويي با خطر آفرينان بر مي خيزند و كساني را كه با اصول و ارزش ها همراه و هماهنگ نيستندـ هر چند از نزديك ترين و عزيزترين كسان باشند ـ كنار مي زنند و همانند تيغه هاي پرتوزا كه بر فرق سياهي فرود مي آيد، بر
تاريك انديشان، فريب خوردگان و بيراهه پويان مي شورند و ريشه انحراف را به آتش مي كشند.
در زواياي فكري مردان فرهيخته و رهبران وارسته «قاطعيت» به عنوان يك اصل سازنده و آموزنده غنوده است و در راه پرفروغ و جاودانه آنان، سستي، ترديد و برگشت جايي ندارد.
مولايمان حضرت علي (ع) طلحه و زبير را به رغم آنكه پيشينه ديرينه اي در اسلام داشتند آنگاه كه به كژراهه رفتند، قاطعانه كنار زد و در كوتاه كردن دست آنان از سرنوشت مردم مسلمان ترديد به خود راه نداد و آنگاه كه مقدس مآبان تاريك انديش و كور دل ـ كه به ظاهر نماز مي خواندند و بر اثر سجده هاي طولاني پينه بر جبين داشتند ـ به رويارويي و كارشكني برخاستند و براي اسلام و امت اسلامي خطرساز شدند، امام علي (ع) در ريختن خون آنان درنگ نكرد و در خشكانيدن ريشه فساد خانمانسوز آنان قاطعانه عمل كرد. و اين شيوه همه رهبران تاريخ و ابر مرداني است كه از تاريخ درس هاي ارزشمندي گرفته و پندهاي بزرگي آموخته اند و چه بسا دليرمرداني كه با الهام از راه پيامبران و امامان و با به كارگيري تاكتيك و استراتژي مبارزه توانسته اند پيروزي را در آغوش گيرند عظيم ترين دگرگوني را در جامعه پديد آورند و راه سعادت، كاميابي و رستگاري را بر روي ملت ها بگشايند.
امام خميني نيز از سترگ رهبراني بود كه در ادوار مختلف در مقاطع حساس با دست زدن به حركت هاي متهورانه و مدبرانه توانست سرنوشت تاريخ را دگرگون سازند و طرح نو در اندازد. قاطعيت، صلابت، درايت، اراده پولادين، عزمي آهنين، مقاومت پايداري وتصميمات داهيانه و خردمندانه از ويژگي هاي بارز او به شمار مي رفت. از اين رو، در اوضاع و شرايط حساس توانست به كارهايي دست بزند كه از نظر بسياري از سياستمداران و صاحب نظران محال و ناشدني بود.
امام در اوضاعي نهضت بر ضد شاه را آغاز كرد و تاج و تحت او را هدف قرار داد كه گروه ها و احزاب سياسي و كارشناسان ملي، هر گونه حركت عليه شاه را حركتي انتحاري مي پنداشتند و بر اين باور بودند كه هر گونه موضع گيري بر ضد شاه و فرم او جز شكست و نابودي برآيندي به همراه ندارد و راه به جايي نمي برد.
چنان كه ايستادن امام روياروي امريكا و اظهار مخالفت با رژيم كاپيتولاسيون نيز از نظر سياستمداران سياسي ايران، دور از خردورزي و مآل انديشي به شمار مي آمد و آن را مشت بر سندان كوبيدن مي دانستند!
حماسه آفريني امام در پي يورش كماندوهاي شاه به مدرسه فيضيه (42/1/2) كه بسياري كاري را پايان يافته و روحانيت را شكست خورده ارزيابي مي كردند، نشان از اين واقعيت داشت كه هيچ حادثه سهمگيني نمي توانست امام را غافلگير سازد و به سرگرداني و بلاتكليفي بكشاند. امام پيوسته به نقشه ها و نيرنگ هاي دشمن از پيش آگاهي داشت و راه مقابله با آن را نيز به درستي ارزيابي و بررسي كرده و آماده ساخته بود.
آنگاه كه عوامل مرموز ساواك براي باز داشتن امام از مبارزه با صهيونيست ها به شعار «الكفر مله واحده» روي آوردند و كوشيدند امام را به بحث هاي مدرسه اي و «قيل و قال» طلبگي بكشانند و به اختلافات داخلي وا دارند، ديديم كه امام چگونه با برخوردي سنجيده و موضعي خردمندانه آن توطئه را نقش بر آب كرد و هشدار داد:
من از كلمه الكفر مله واحده كه از سازمان به دست و دهان افتاده، متأسفم. اين كلام بر خلاف نص كلام الله و براي پشتيباني از اسرائيل و عمال اسرائيل است، مقدمه شناسايي اسرائيل است، براي پشتيباني از عمال اسرائيل و فرقه ضاله منحرفه است...(2)
و با اين فراز زنده توطئه ها را خنثي ساخت و به دام دشمن نيفتاد. چنان كه پخش اعلاميه شرم آور ساواك كه در آن نسبت به امام هتاكي و فحاشي شده بود نيز نتوانست امام را از راه بي بازگشت و دشواري كه در پيش گرفته بود باز دارد و به تسليم و عقب گرد وا دارد. (3)
امام طي سخناني تاريخي، با اشاره به اين اعلاميه سخيف و اهانت آميز و با پيش بيني نقشه هاي شوم رژيم شاه عليه علما و روحانيون هشدار داد:
... خود را آماده كنيد براي كشته شدن، خود را آماده كنيد براي زندان رفتن، خود را آماده كنيد براي سربازي رفتن، خود را آماده كنيد براي ضر و شتم و اهانت... كمربندها را محكم ببنديد... نترسيد و مضطرب نشويد. به من اگر فحش مي دهند چرا شما غصه مي خوريد؟ چرا نگران مي شويد، چرا كاغذها را جمع مي كنيد ؟ مگر من از حضرت امير ـ عليه السلام ـ بالاترم؟ معاويه چند سال در بالاي منبر به علي فحش داد و آن حضرت صبر كرد...(4)
اين قدرت روحي و صلابت روحاني امام در آن شب ظلمت بار (15 خرداد 42) نيز به درستي نمايان بود كه او را دستگير كردند و به تهران آوردند. آن در هنگام دستگيري كه بر مهاجمان مسلح غريد كه «روح الله خميني منم. چرا اين بيچارگان را مي زنيد؟» آن در ميدان نزديك منزل كه وقتي نيروهاي تا دندان مسلح ارتش را كه براي دستگيري او گسيل شده بودند مشاهده كرد، با لبخندي معنادار اظهار داشت:«اين همه قوا نمي خواست!» و آن در ميان راه تهران، آنگاه كه وحشت و اضطراب و ضعف روحي همراهان را به اصطلاح صاحب منصبان ارتش شاه را ديد، به دلداري آنان همت گماشت و زبان به پند و اندرز آنان گشود و آنان را به اطاعت از مقررات اسلامي فرا خواند و آن در درون زندان كه با زندانيان قلدر مآب از موضع قدرت و صولت برخورد كرد و آنگاه كه خواستند از او بازجويي كنند، با پرخاش آنان را از خود راند و رخصت بازجويي به آنان نداد و سرانجام بدون هيچ گونه سؤال وجواب از زندان بيرون آمد.
امام كه پيوسته حوادث را به درستي پيش بيني مي كرد و با آينده نگري حركت مي كرد گويا روزهاي دستگيري و زنداني شدن خويش را نيز به درستي پيش بيني كرده وخود را براي چگونگي برخورد با قلدرمآبان و زندانبانان آماده ساخته و به نقاط ضعف آنان به خوبي پي برده بود و مي دانست كه با ستمگران و زورمداران چگونه بايد برخورد كند و با چه شيوه اي آنان را مقهور اراده خود سازد.
در جريان احياي رژيم كاپيتولاسيون نيز با آنكه به امام يادآوري كرده بودند كه براي رژيم ايران هر گونه حمله بر ضد امريكا از حمله به شخص شاه خطرناك تر است، امام در سخنراني 4 آبان 1343 شديداللحن ترين حملات را به امريكا كرد و اعلام داشت:
رئيس جمهور امريكا بداند كه امروز از منفورترين افراد بشر است در دنيا نزد ملت ايران.
و آن دسته از به اصطلاح نمايندگان مجلس شوراي ملي را كه از روي جمجمه هاي شهداي 15 خرداد گذشته و به پارلمان راه يافته و به لايحه كاپيتولاسيون رأي داده بودند، خيانتكار خواند و اعلام كرد كه:
اينها وكيل ملت نيستند، وكيل سر نيزه اند و اگر وكيل ملت هم بودند، من عزلشان كردم، از وكالت معزول اند.
حكم عزل به اصطلاح نمايندگان مجلس از سوي يك عالم روحاني كه هيچ نيروي مادي و مسئوليت رسمي ندارد، نشان دهنده قدرت روحي بالا، خودشناسي والا و باورمندي ژرف به جايگاه روحاني و معنوي اي است كه از آن برخوردار بود.
امام در دوران اقامت اجباري در عراق نيز در برخورد با حاكمان بعثي و عفلقي پيوسته با لحني آمرانه و مقتدرانه با آنان سخن مي گفت و از موضع قدرت و قاطعيت آنان را مورد خطاب و عتاب قرار مي داد كه مايه شگفتي ناظران سياسي، مقامات مذهبي و مردم آگاه آن كشور بود.
فتواي كمك به چريك هاي فلسطيني و جواز دادن زكوات و ساير صدقات به آنان و طرح حكومت اسلامي در جو آن روز نجف حركتي دلاورانه و بر خلاف مسير موج به شمار مي آمد و تنها از رهبر وارسته و آزاده اي چون امام بر مي آمد كه بتواند جوشكني كند و در برابر موج ناهنجار ارتجاع حاكم بايستد و شورش راستين به پا كند.
عدم تأييد گروهك منافق به رغم موج كاذبي كه پديد آورده و بسياري از علما و روحانيان و ياران امام را به پشتيباني از خود بسيج كرده بودند، نمونه ديگري از قاطعيت، تيزبيني، ژرف نگري، درايت و بصيرت و استقلال رأي امام است و نفوذ ناپذيري او را به نمايش مي گذارد.
هجرت امام از عراق در مهرماه سال 1357 كه رژيم عفلقي صدام راه هر گونه حركت و خروش را بر روي او بسته بود و بر آن بود كه ملت ايران را از رهبري هاي حكيمانه او باز دارد، از حركت هاي سرنوشت ساز و تاريخي بود كه بار ديگر قاطعيت، صلابت و اراده پولادين و سرعت و شهامت امام را در تصميم گيري ها به نمايش گذاشت و ملت ايران را از اسارت رژيم ستم شاهي و استثمار استكبار جهاني رهايي بخشيد و سرنوشت تاريخ را دگرگون ساخت.
چنان كه عزم قاطع امام براي بازگشت ايران در آن برهه حساس كه دوست و دشمن او را از اين سفر منع مي كردند و آن را خطرناك مي دانستند و به راستي نيز سفري مخاطره آميز و نگران كننده بود، بار ديگر قاطعيت، توكل و وظيفه شناسي امام را آشكار كرد و همگان را به شگفتي وا داشت. امام صريحا اعلام كرد من وظيفه مي دانم به ايران بروم و در كنار ملتم باشم هر چند در اين راه با خطرهايي مواجه شوم.
تصميم امام به رويارويي با حكومت نظامي شاپور بختيار در عصر روز 21 بهمن 57 و فراخواني مردم به حضور در خيابان ها و ادامه تظاهرات و راهپيمايي ها، از تصميمات مدبرانه و حكيمانه اي بود كه به راستي ايران را از سقوط و ورطه نابودي و اضمحلال سياسي و ملت ايران را از اسارت در چنگال يانكي هاي امريكايي نجات بخشيد و استقلال و آزادي ملت ايران را بيمه كرد.
در آن روز سياه و خونين اگر امام با اين فرمان تاريخي حكومت نظامي را به شكست نكشانده بود و دولت دست نشانده امريكا (شاپور بختيار) توانسته بود مردم را از صحنه دورکند وبه درون خانه ها بکشاند و توطئه دستگيري رهبر انقلاب وصدها نفر از رجال روحاني و سياسي را به اجرا بگذارد، بي گمان ايران براي يك قرن ديگر در چنگال استعمار و استبداد گرفتارمي شد و به شكل زندان مخوفي مانند زندان گوانتانامو، بلكه بدتر در مي آمد.
موضع گيري هاي قاطعانه و تصميم گيري هاي سازنده و مدبرانه امام در مقاطع مختلف و در شرايط سرنوشت ساز گسترده تر از آن است كه بتوان آن را در اين مقال گنجانيد و حق مطلب را ادا كرد، از اين رو، ناگزير بايد گذاشت و گذشت و تنها بايسته است نمونه اي ديگر از تصميم هاي تاريخي و سرنوشت ساز امام بررسي شود و آن كنار زدن آقاي منتظري از پست قائم مقام رهبري مي باشد كه بايد گفت نقش اين تصميم در نجات انقلاب اسلامي از خطر سقوط و فروپاشي به پايه «ضربه علي يوم الخندق» بود كه آن «ضربه» اسلام را از نابودي نجات بخشيد.
امام در مقطعي به كنار گذاشتن آقاي منتظري از قائم مقامي برخاست و به اين امر مهم و خطير همت گماشت كه:
1. چهره آقاي منتظري در ميان عموم ملت ايران به عنوان چهره اي انقلابي، آراسته به قداست و معنويت و آغشته به رنگ و لعاب صفا و صداقت كاملا جلوه گر بود. بسياري از مردم او را انساني مؤمن، مخلص، درستكار، راست كردار و فدايي امام مي پنداشتند و نظر و سخن او را مطابق واقع مي دانستند! و به گمان آنان او را زبان گوياي امام به شمار مي آمد! بي ترديد كنار زدن اين شخصيت با آن موقعيت به مراتب از رويارويي با رژيم تا دندان مسلح و شكستن ابهت شاه در دوران خفقان بار سال 1342 دشوارتر، خطرناك تر و سهمگين تر بود.
2. نه تنها مردم كوچه و بازار و افراد و عناصر انقلابي و متعهد از مسائل پشت پرده و از كشيده شدن آقاي منتظري به ورطه همراهي با نفاق و انديشه ها ضد انقلاب بي خبر و ناآگاه بودند، بلكه بسياري از مقامات روحاني و مسئولان كشوري نيز او را عالمي وارسته و شايسته مقام قائم مقامي مي پنداشتند! و شايد شماري از آنان از حضور برخي عناصر ناباب در بيت او ناخشنود بودند، ليكن آن را خطري جدي براي انقلاب اسلامي نمي دانستند.
نگارنده به ياد دارد آنگاه كه به همراه حجج اسلام كروبي و امام جماراني نامه سرگشاده اي خطاب به آقاي منتظري در مورد خلاف كاري ها و نادرستي هاي او نگاشت، برخي افراد و اعضاي جامعه مدرسين آن را بر پايه درگيري «مجمع روحانيان مبارز» با نامبرده پنداشتند! از اين رو، به اصطلاح از فرصت استفاده كردند و به مراوده با او افزودند! تا به اصطلاح از آب گل آلود ماهي بگيرند او را به جرگه تشكيلات خويش بكشانند!
آقاي هاشمي رفسنجاني نيز در گفتگوبا آقاي كروبي زبان به گله و انتقاد گشوده و اظهار كرده بود شما وقتي در يك نامه سرگشاده اين گونه آقاي منتظري را به زير سؤال مي بريد آيا فكر نمي كنيد كه براي روز مبادا كه امام در ميان نباشد چه خواهد شد، ما جز آقاي منتظري كسي نداريم و نبايد بگذاريم به مقام و موقعيت او آسيبي برسد و او در ميان مردم به زير سؤال برود(چيزي نزديك به اين مضامين).
اين تفاوت فكري برخي مقامات روحاني با ژرف نگري، تيزبيني و بينش والاي امام درباره سازمان منافقين نيز به منصه ظهور رسيد و در آن موقعيتي كه برخي از روحانيان ما براي ياري منافقين سر از پا نمي شناختند و همه توان خود را در راه ياري آنان به كار گرفته بودند، امام آنچه جوانان در آيينه نمي ديدند در خشت خام مي ديد. ازا ين رو، يك تنه در برابر جو كاذبي كه منافقين پديد آورده بودند ايستاد و از تأييد آن خودداري ورزيد. در جريان آقاي منتظري نيز ساليان درازي پيش از عزل او خطر را احساس كرده و در انديشه چاره بود ليكن بسياري از روحانيان حتي در پي كنار زدن او از مقامي حيرت زده بودند و با شگفتي مي پرسيدند«چرا»؟!

پي نوشت:
 

ـ مورخ انقلاب اسلامي.
2 ـ رك: سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، دفتر نخست، تهران، عروج، 1381، ص 980.
3 ـ همان، ص 355.
4 ـ همان، ص 340.
 

منبع:فصلنامه تخصصي 15خرداد _ شماره 11



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط