فیوضات فاطمه ی زهرا علیها السلام، به مجموعه ی کوچکی که در مقابل مجموعه ی انسانیت، جمع محدودی به حساب می آید، منحصر نمی شود. اگر با یک دید واقع بین و منطقی نگاه کنیم، بشریت یکجا مرهون فاطمه زهرا صلی الله علیه و آله و سلم است- و این گزاف نیست؛حقیقتی است - همچنان که بشریت مرهون اسلام، مرهون قرآن، مرهون تعلیمات انبیا و پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است . در همیشه ی تاریخ این طور بوده، امروز هم همین طور است و روز به روز نور اسلام و معنویت فاطمه زهرا(علیها السلام) آشکارتر خواهد شد و بشریت آن را لمس خواهد کرد.
این خیر کثیری که خداوند متعال در سوره ی مبارکه ی کوثر مژده ی آن را به پیامبر اکرم داد و فرمود :«انّا اعطیناک الکوثر»(2) که تأویل آن، فاطمه زهرا علیها السلام است - در حقیقت مجمع همه ی خیراتی است که روز به روز از سرچشمه ی دین نبوی، بر همه ی بشریت و بر همه خلایق فرو می ریزد. خیلیلها سعی کردند آن را پوشیده بدارند و انکار کنند، اما نتوانستند؛«و الله متمّ نوره و لو کره الکافرون .(3)
ما باید خودمان را به این مرکز نور نزدیک کنیم ؛ و نزدیک شدن به مرکز نور، لازمه و خاصیتش ، نورانی شدن است. باید با عمل، و نه با محبت خالی، نورانی بشویم ؛ عملی که همان محبت و همان ولایت و همان ایمان، آن را به ما املاء می کند و از ما می خواهد . با این عمل،باید جزو این خاندان و وابسته ی به این خاندان بشویم . این طور نیست که قنبر در خانه علی علیه السلام شدن، کار آسانی باشد.این گونه نیست که سلمان منّا اهل البیت»(4) شدن، کار آسانی باشد . ما جامعه ی موالیان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام، از آن بزرگواران توقع داریم که ما را جزو خودشان و از حاشیه نشینان خودشان بدانند؛ «فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست ».(5) دلمان می خواهد که اهل بیت درباره ی ما این طور قضاوت کنند؛ اما این آسان نیست؛ این فقط با ادعا به دست نمی آید ؛این عمل و گذشت و ایثار و تشبه و تخلق به اخلاق انان را لازم دارد.
این نمی شود که ما دم از محبت فاطمه ی زهرا علیها السلام بزنیم، در حالی که آن بزرگوار برای خاطر گرسنگان،نان را از گلوی خود و عزیزانش - مثل حسن و حسین علیهما السلام و پدر بزرگوارشان علیه السلام- برید و به آن فقیر داد، نه یک روز، نه دو روز؛ سه روز! ما می گوییم پیرو چنین کسی هستیم؛ ولی ما نه فقط نان را از گلوی خود نمی بریم که به فقرا بدهیم، اگر بتوانیم، نان را از گلوی فقرا هم می بریم!
این روایاتی که در «کافی» شریف و بعضی از کتب دیگر در باب علامات شیعه هست، ناظر به همین است؛ یعنی شیعه بایستی آن طوری عمل کند. ما باید زندگی آنها را در زندگی خود- ولو به صورت ضعیف - نمایش بدهیم .ما ازما بزرگترها کجا، آن استان بلند کجا؟ معلوم است که ما حتّی به حدود دور دست او هم نمی رسیم؛ اما باید تشبیه کنیم نمی شود در نقطه ی مقابل زندگی اهل بیت حرکت کنیم، ولی ادعا کنیم که ما جزو موالیان اهل بیتیم !چنین چیزی ممکن است ؟ فرض بفرمایید کسی در زمان امام بزرگوار ما،ازدشمنان این ملت- که امام دایم علیه آنها حرف می زد- تبعیت می کرد؛ آیا او می توانست بگوید من تابع امام ؟! اگر چنین چیزی از زبان کسی صادر می شد ،آیا شماها نمی خندیدید؟! همین قضیه در باب اهل بیت علیهم السلام هم هست .
اوایل که گاهی بعضیها مهریه ی عقد را یک خرده گران قرار می دادند،ما شوخی می کردیم و می گفتیم شما که می خواهید مثلاً فلان قدر سکه قرار بدهید، پس یکباره بگویید 72سکه! اما حالا می بینیم که تعیین مهریه های گران قیمت، واقعی شده است! واقعاً چه خبراست؟ شما که پدر آن دختر هستید، آیا می توانید ادعا کنید که پیرو پدر فاطمه علیها السلام هستید؟ این طوری نمی شود؛ ما باید به حال خودمان فکری بکنیم (10)
خود را شایسته ی انتساب به خاندان رسالت کنیم
این خیر کثیری که خداوند متعال در سوره ی مبارکه ی کوثر مژده ی آن را به پیامبر اکرم داد و فرمود :«انّا اعطیناک الکوثر»(2) که تأویل آن، فاطمه زهرا علیها السلام است - در حقیقت مجمع همه ی خیراتی است که روز به روز از سرچشمه ی دین نبوی، بر همه ی بشریت و بر همه خلایق فرو می ریزد. خیلیلها سعی کردند آن را پوشیده بدارند و انکار کنند، اما نتوانستند؛«و الله متمّ نوره و لو کره الکافرون .(3)
ما باید خودمان را به این مرکز نور نزدیک کنیم ؛ و نزدیک شدن به مرکز نور، لازمه و خاصیتش ، نورانی شدن است. باید با عمل، و نه با محبت خالی، نورانی بشویم ؛ عملی که همان محبت و همان ولایت و همان ایمان، آن را به ما املاء می کند و از ما می خواهد . با این عمل،باید جزو این خاندان و وابسته ی به این خاندان بشویم . این طور نیست که قنبر در خانه علی علیه السلام شدن، کار آسانی باشد.این گونه نیست که سلمان منّا اهل البیت»(4) شدن، کار آسانی باشد . ما جامعه ی موالیان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام، از آن بزرگواران توقع داریم که ما را جزو خودشان و از حاشیه نشینان خودشان بدانند؛ «فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست ».(5) دلمان می خواهد که اهل بیت درباره ی ما این طور قضاوت کنند؛ اما این آسان نیست؛ این فقط با ادعا به دست نمی آید ؛این عمل و گذشت و ایثار و تشبه و تخلق به اخلاق انان را لازم دارد.
فاطمه ی زهرا در عمری کوتاه، فضایل زیادی را حایز شد
باید در عمل، پیرو فاطمه ی زهرا باشیم
این نمی شود که ما دم از محبت فاطمه ی زهرا علیها السلام بزنیم، در حالی که آن بزرگوار برای خاطر گرسنگان،نان را از گلوی خود و عزیزانش - مثل حسن و حسین علیهما السلام و پدر بزرگوارشان علیه السلام- برید و به آن فقیر داد، نه یک روز، نه دو روز؛ سه روز! ما می گوییم پیرو چنین کسی هستیم؛ ولی ما نه فقط نان را از گلوی خود نمی بریم که به فقرا بدهیم، اگر بتوانیم، نان را از گلوی فقرا هم می بریم!
این روایاتی که در «کافی» شریف و بعضی از کتب دیگر در باب علامات شیعه هست، ناظر به همین است؛ یعنی شیعه بایستی آن طوری عمل کند. ما باید زندگی آنها را در زندگی خود- ولو به صورت ضعیف - نمایش بدهیم .ما ازما بزرگترها کجا، آن استان بلند کجا؟ معلوم است که ما حتّی به حدود دور دست او هم نمی رسیم؛ اما باید تشبیه کنیم نمی شود در نقطه ی مقابل زندگی اهل بیت حرکت کنیم، ولی ادعا کنیم که ما جزو موالیان اهل بیتیم !چنین چیزی ممکن است ؟ فرض بفرمایید کسی در زمان امام بزرگوار ما،ازدشمنان این ملت- که امام دایم علیه آنها حرف می زد- تبعیت می کرد؛ آیا او می توانست بگوید من تابع امام ؟! اگر چنین چیزی از زبان کسی صادر می شد ،آیا شماها نمی خندیدید؟! همین قضیه در باب اهل بیت علیهم السلام هم هست .
با تشریفات و تجمّل گرایی،نمی شود پیرو فاطمه ی زهرا بود
اوایل که گاهی بعضیها مهریه ی عقد را یک خرده گران قرار می دادند،ما شوخی می کردیم و می گفتیم شما که می خواهید مثلاً فلان قدر سکه قرار بدهید، پس یکباره بگویید 72سکه! اما حالا می بینیم که تعیین مهریه های گران قیمت، واقعی شده است! واقعاً چه خبراست؟ شما که پدر آن دختر هستید، آیا می توانید ادعا کنید که پیرو پدر فاطمه علیها السلام هستید؟ این طوری نمی شود؛ ما باید به حال خودمان فکری بکنیم (10)
پی نوشت ها :
1-«و معروفین بتصدیقنا ایّاکم» مفاتیح الجنان، زیارت جامعه ی کبیره.
2-کوثر:1.
3-صف :8.
4-بحارالانوار ، ج22،ص326.
5-به حاجب در خلوت سرای خاص بگو فلان زگوشه نشینان خاک درگه ماست «حافظ».
6-مفاتیح الجنان ، زیارت حضرت زهرا علیها السلام.
7- مناقب، ج3،ص341.
8- نهج البلاغه ، خطبه ی 201.
9- حشر:9.
10- دیدار مدّاحان ،1370/10/5.