چکيده ي نکته ها، اسرار، معارف و مناسک حج ويژه روحانيون حج و عمره(2)
منبع:اختصاصی راسخون
اسرار عرفاني کعبه
«کعبه را از آن جهت کعبه نام نهاده اند که چهارگوش است و علت چهارگوش بودنش نيز آنست که در مقابل بيت المعمور است که آن هم چهارگوش است. بيت المعمور چهارگوش شده چون در برابر عرش است که آن هم چهارگوش است. عرش چهارگوش شده چون کلماتي که اسلام بر آنها استوار است چهار کلمه است: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الّا الله و الله اکبر».
و هر گوشه اي بر اسمي از نام هاي الهي استوار شده است. این نام ها یا به عبارت دیگر تسبيح، تحميد، تهليل و تکبير ارکان اسماء الهي، اسماء محیط و امهات اسماء محسوب می شوند و تحت اسماء جمال و جلال مي گنجند.
نگاه به کعبه نه تنهاباعث جلب رحمت است بلکه بدی ها و زشتی ها ر ااز انسان دور می کند. از سوی دیگر کعبه برای ناظر جلب رحمت و نعمت می کند. حضرت علي (ع) چنین تقسیم رحمت فرمود:
«هرگاه به سمت خانه ي خدا رفتيد به آن زياد نگاه کنيد، خداوند براي کعبه صد و بیست رحمت در نظر گرفته است که شصت رحمت براي طائفين، چهل رحمت براي نمازگزاران و بیست رحمت براي ناظران است.»(28)
و براي هر نظر گناهي محو و درجه اي داده مي شود، امام صادق اين رحمت را منوط به معرفت به ولايت معرفي مي کند:
«کسي که با معرفت به کعبه نگاه کند و حق ما را و حرمت ما را مثل حق و حرمت کعبه پاس دارد خدا گناهان او را بخشيده، او را از دنيا و آخرت بي نياز مي کند.»(29)
کعبه دارای مقام شفاعت است و بندگان خدا را شفاعت می کند. در کتاب مستدرک از شيخ ابوالفتوح رازي حديثي است که اساس آن به تورات برمی گردد:
«خداوند در روز قيامت هفتادهزار ملک مبعوث مي کند که همراه آنها زنجيرهايي از طلاست، آنها با اين زنجيرها کعبه را به عرصات قيامت مي آورند. در اين لحظه ملکي به کعبه مي گويد: اي کعبه ي خدا به بهشت وارد شو، کعبه پاسخ مي دهد: تا حاجت من داده نشود نميروم، مي گويند: حاجت تو چيست؟ مي گويد: شفاعت من درباره ي کساني که اطراف من مدفونند قبول شود. خدا مي گويد: حاجتت روا شد در اين هنگام مردگان از قبرهايشان مبعوث شده در حاليکه صورت هايشان سفيد و بااحرام دور کعبه مي چرخند و نداي لبيک سر مي دهند. ملک مي-گويدکه: کعبةالله به بهشت وارد شو، کعبه پاسخ مي دهد: تا حاجت من داده نشود نميروم، مي گويند: حاجت تو چيست؟ مي گويد: پروردگارا! بندگان گناهکار تو از راه هاي دور با صورت هاي غبارآلود به سوي من مي آيند و همراه خود اهل و اولاد و خانه هاي خود را مي آورند، به دوستان و نزديکان خود وعده ي دعا و زيارت مي دهند، پروردگارا! شفاعت من را براي آنها قبول کن تا تحت حمايت من قرار گيرند. ملک مي گويد: در ميان آنها کساني اهل گناه کبيره اند و بر گناه اصرار مي ورزند، کعبه مي گويد: من همانها را شفاعت کردم. خدا مي گويد: شفاعت تو را پذيرفتم و حاجت تو روا شد. ملک مي گويد: اي اهل کعبه برخيزيد، تمام حاجيان برمي خيزند در حاليکه صورت هايشان سفيد و گرداگرد کعبه طواف مي کنند و ندا مي دهند: لبيک. ملک مي گويد: اي کعبه ي خدا به بهشت وارد شو، در اين حال کعبه به سمت بهشت مي رود و اين ندا را مي دهد : لبّيک اللهم لبّيک و اهل او به دنبالش به سوي بهشت مي روند. »(30)
پس کعبه داراي مقام شفاعت است و زائرانش در قيامت در امان هستند.
کعبه دست خدا روی زمین است و خدا با آن با بندگانش مصافحه می-کند. از امام صادق (ع) نقل شده است:
«کعبة يمين الله في ارضه يصافح بها خلقه».(31)
پيامبر اکرم (ص) فرمودند: خداوند به مأموران خود در قيامت امر مي کند تا مدفونين در قبرستان مکه و بقيع را بگيرند و يکجا به بهشت قرار دهند. امام باقر (ع) فرمودند:
«من مات في احدالحرمين بعثة الله من الامنين و لم ينشر له ديوان و بعثة الله و لاحساب عليه».
دفن در مکه از فزع اکبر در امان است. امام صادق (ع) فرمودند:
«من برّ الناس و فا جرهم».
امام صادق (ع) فرمودند :
«لايزال الدين قائماً ما قامت الکعبه»؛ يعني ماداميکه کعبه پابرجاست دين پايدار خواهد بود.
اسرار عرفاني مناسک و مواقف حج
حکمت ها و آثار حج
«حج گزار دائماً همراه با نور حج است مادام که خود را با گناه نیالوده باشد.»(32).
حجيج
ابوالعرندس کندي يکي از مردان قريشي نقل می کند که: روزي در آستانه ي کعبه با امام صادق نشسته بوديم، به امام گفته شد: حجاج چه بسيارند، امام فرمود: «حاجی چه کم است.»(33) همچنین در حدیثی مشابه عبدالکریم بن کثیر می گوید با امام صادق (ع) مشغول انجام حج بودیم، امام بالای کوهی رفت و از آنجا به مردم نگریست و گفت:
«مَا اَکثَرَ الضَّجِيجَ وَ اَقَلَّ الحَجِيجَ»؛ (34)
«ناله ها چه بسیار است و حاجیان چه اندک».
ابوبصير به امام باقر (ع) عرض مي کند : امسال حاجي فراوان و ناله ها بلند است.
امام باقر (ع) فرمودند: «بلکه ناله ها و فريادها زياد ولي حاجي واقعي کم است، آيا دوست داري حقيقت آنچه را گفتم به صورت عيان ببيني؟ سپس با دستان مبارک چشمان ابوبصير را مسح نمود و دعا کرد او بينا شد. در آن هنگا م مشاهده کرد که اکثر آنها ميمون و خوک اند و مؤمنين ميان آنها همانند ستارگان درخشان در شب ظلماني-اند.»(35).
در روایت است که امام زين العابدين به زهري گفت: امسال تعداد حجاج چقدر است؟ زهری عرض کرد: چهارصد يا پانصد هزار نفر که همه قصد خدا را کرده اند و او را با ناله وضجّه می خوانند، امام حديث «ما اکثر الضجيج و اقل الحجيج» را گفت و سپس با دست صورت زهري را مسح نمود، سپس گفت: ببین، زهری گفت: تمام خلق را دیدم که میمون بودند و تنها در هر ده هزار نفر يک نفر انسان دیدم. باز امام فرمود: زهری صورتت را نزدیک کن و او چنین کرد و امام بار دیگر صورت زهری را مسح نمود و به او گفت: نگاه کن. زهری نگاه کرد و تمام آنها را خوک دید. بار سوم چنین شد و زهری تمام خلق را گرگ دید و تنها تعداد اندکی انسان مشاهده کرد. آنگاه رو به امام کرد و گفت: آیات تو مرا دهشت زده کرد و افعال عجیب تو مرا متحیر. سپس امام صورت او را مسح نمود و او به حالت عادی بازگشت.
در کعبه دل عيد تجـــلي جمـالت
اي قوم به حـــج رفتــه کجـــاييد؟
سرگشته در آن باديه تا چند بپوئيد
معشوق هميــن جاست بيائيد بيائيد
انفاق برای حج
«درهمي که حاجي براي حج پرداخت مي کند برابر هزاران هزار درهمي است که در راه خدا صرف شود.»(36)
و پيامبر اکرم (ص) فرمودند:
«اگر به اندازه کوه ابوقبيس طلا در راه خدا خرج کني به اندازه يک حج نمي شود» (37)؛ زيرا زائر خانه خدا از اينها برتر و بالاتر است».
حج با مال حلال
«اگر کسی مال حرامي کسب کند و با آن به حج برود هنگام گفتن کلمه ی «لبيک» خطاب مي رسد: ما تو را نمی پذیریم و اگر مال حلالی کسب کندو به حج برود هنگام گفتن کلمه ی «لبيک» خطاب مي رسد: ما تو را می پذیریم.»(38)
ولايت؛ روح حج
«ما اکثر الضجيج و اقل الحجيج» (39)
مهم ترين هدف در زيارت حج لقاي معصوم و عرضه ولايت و نصرت است. ولايت شرط قبولي و پذيرفته شدن طاعات انسان در پيشگاه خداست. حج بدون ولايت و آهنگ کعبه بدون امامت و حضور در عرفات بدون معرفت امام و قرباني بدون فداکاري در راه امامت و رمي جمره بدون طرد استکبار دروني و بيروني و سعي بين صفا و مروه بدون کوشش در شناخت و طاعت امام بي حاصل بوده و سودي نخواهد داشت؛ زيرا يکي از مباني اسلام حج است.
«بُنِيَ الِاسلامُ عَلَي خَمسٍ : عَلَي الصَّلَاةِ وَ الَّزکَاةِ وَ الصَّومِ وَ الحَجِّ وَ الوِلَايَةِ وَ لَم يُنَادَ بِشَیءٍ مَا نُودِیَ بِالوَلَایَةِ یَومَ الغَدِیرِ»؛ (40)
«اسلام بر پنج چیز بنا شده است؛ نماز، زکات، روزه، حج و ولایت؛ و به هیچکدام به اندازه ی ولایت در روز غدیر سفارش نشده است.».
لذا در جوامع روايي آمده هيچ دعوتي از طرف خداوند به اندازه دعوت به ولايت و امامت نمي باشد.
سرّ احرام
حاجی با احرام چیزهایی را بر خود حرام می کند. احرام به معنای تحریم اموری بر انسان است، اما نگاه عرفانی به گونه ای دیگر است. (41) یکی از اسماء الهی عزیز است، آنگاه که خداوند دستور داد تا در احرام درآید و آنچه را که حلال بود، حرام شمرد، خداوند با صفت عزت ظهور کرده است؛ از اینرو مُحرم، مظهر اسم عزیز است و عزت الهی جلوه ای در احرام محرم دارد.
2- شهود و فنا
سرّ دیگر احرام آنست که مشاهده ی محسوسات و مادیات را بر خود حرام کند و در گامی بالاتر شهود ماسوی را بر خود حرام سازد. به عبارتی دیگر از احرام به فنا دست یابد و از احرام متوجه عالم روحانیت، عالم وصل و عالم اسماء الهی شود که این کعبه حقیقی و این حج انفسی است.
3- دوری از معاصی
سرّ دیگر احرام دوري از معاصي و کندن لباس معصيت و پوشيدن لباس اطاعت و بندگي است. نفس باید به هنگام احرام از نفسانیات، مشتهیات و تمام لذات فاصله بگیرد و حتی لذت حلال را به قدر ضرورت، آنهم نه برای تحصیل لذت، بلکه برای انجام تکلیف الهی استفاده کند. (42) امام سجاد (ع) در حدیث شبلی به این حقیقت اشاره می فرماید:
«فَحِینَ اَحرَمتَ نَوَیتَ اَنَّکَ حَرَّمتَ عَلَی نَفسِکَ کُلَّ مُحَرَّمٍ حَرَّمَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لَا» (43)
«پرسید وقتی احرام بستی نیت کردی که همه محرمات خدا را بر خود حرام سازی؟ گفت: نه».
4- حرمت کعبه
کعبه حرمت و احترام ویژه ای دارد، خدای سبحان به احترام حرمت کعبه محدوده ی آن را حرم و انسان هایی که قصد ورود به آن را دارند، مُحرم اعلام کرد پس هم حرمت مکه و هم تحریم احرام به لحاظ حرمت بیت الله است. امام صادق (ع) فرمود:
«وَ حُرَّمَ المَسجِدُ لِعِلَّةِ الکَعبَةِ وَ حُرَّمَ الحَرَمُ لِعِلَّةِ المَسجِدِ وَ وَجَبَ الاِحرَامُ لِعِلَّةِ الحَرَمِ»؛ (44)
«خداوند مسجدالحرام را به خاطر کعبه حرام قرار داد و حرم را به خاطر مسجدالحرام و احرام را به خاطر حرم واجب کرد.».
همچنین امام صادق (ع) در حدیثی دیگر با صراحت بیشتر به این سرّ عرفانی اشاره دارد:
«وَجَبَ الِاحرَامُ لِعِلَّـﺔِ الحَرَمِ»؛ (45) «احرام به خاطر حرم واجب شد.»
اسرار میقات
«زيرا معراج پيامبر به آسمان بحذا در مقابل مسجد شجره صورت گرفت. ملائکه هم بحذا مسجد شجره رسول خدا را تا بيت المعمور بالا بردند و در آنجا ندايي آمد. پيامبر فرمود : لبيک، صاحب ندا گفت : آيا من تو را يتيم نيافتم و پناهت ندادم؟ آيا تو را گمراه نيافتم و هدايتت نکردم؟ رسول خدا فرمود: ان الحمد و النعمﺔ لک و الملک لا شريک لک لبيک».
از اين رو احرام پیامبر از مسجد شجره بود.
اسرار تلبیه
«لا لبيک و لا سعديک» ووقتي لبيک گفت بي هوش شد.
لبيک زائر را شبيه ابراهيم مي کند.
«ابراهيم حليم، صبور، شاکر و اهل انابه و ابتهال بود»؛ «انَّ ابراهيم لحليمٌ اوّاءٌ منيب» (46)
«ابراهيم صادق بلکه صديق بود»؛ «واذکر في الکتاب ابراهيم انّه کان صديقاً نبياً» (47)
ابراهيم اهل دعا و تضرع بود. او بعد از تجديد بناي خانه ي خدا دعاهاي فراواني نمود. «خداوند هم با ابراهيم به گونه ي خاصي معامله کرد، او را به شدت آزمود»؛ «و اذ ابتلي ابراهيم ربه بکلمات فاتمَهُنَّ» (48)
«ابراهيم مأمور شکستن بت ها شد»؛ «و تالله لأکيدن ّ اصنامکم بعد ان تولّوا مدبرين» (49)
«ابراهيم با امداد الهي توانست ملکوت آسمانها و زمين را رؤيت کند»؛ «کذلک نري ابراهيم ملکوت السموات و الارض» (50)
«و خداوند به ابراهيم سلام داد»؛ «و سلامٌ علي ابراهيم» (51)
روزي که مشرکان و معاندين ابراهيم را در منجنيق گذاشتند و او را به سمت آتش پرتاب کردند، جبرئيل بر او نازل شد و از او پرسيد:
«آيا حاجتي داري؟ ابراهيم به او پاسخ داد: نسبت به تو حاجت ندارم. سپس جبرئيل به آسمان عروج کرد و بازگشت و از او پرسيد : از خدا هم حاجتي نداري؟ خليل الله پاسخ داد : همين که او حال مرا مي بيند کافيست.»(52).
خداوند هم به پاس توکل و ادبش آتش را بر او سرد و آرام وسلامت قرار داد.
پيامبر اکرم فرمودند: خداوند از هر چيز چهار چيز را برگزيد؛ از ملائک؛ جبرائيل، ميکائيل، اسرافيل و عزرائيل، از انبياء چهار نبي؛ ابراهيم، داوود، موسي و مرا (يعني پيامبر اسلام(ص))، از بيت ها چهار خانه و شهر؛ مدينه، بيت المقدس، کوفه و مکه، از زنها چهار زن؛ مريم، خديجه، آسيه و فاطمه و از حج چهار چيز ثجّ يعني قرباني، عجّ يعني ضجه و ناله حاجيان هنگام تلبيه، احرام و طواف. (53)
سرّ غسل احرام
سرّ طواف
«وَ تَرَی المَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِن حَولِ العَرشِ»؛ (54)
«در آن روز فرشتگان را مشاهده می کنی که گرداگرد عرش الهی در آمده اند.».
بنا بر این سرّ طواف تشبّه به فرشتگان و همانندی با توبه ی ملائکه است، دریافت رحمت و مغفرت الهی است، تولدی دوباره است و آنگاه که انسان از گناه پاک شود، خداوند به انسان های پاک مباهات می-کند. رسول خدا (ص) فرمودند:
«انَّ اللهَ يُبَاهِي بِاالطَّائِفِينَ»؛ (55)
«خداوند به طواف کنندگان مباهات می کند.».
زائر بايد با قلب خويش طواف خانه ی خدا کند. طواف شریف، طواف قلب در محضر ربوبیت است. قلب ویژگی هایی دارد؛ اول آنکه قلب عصمت دارد، قلب معصوم و مصون از خطاست، اما جز اهل مراقبت کسی از آن آگاه نیست. (56) دوم آنکه قلب وجوهی دارد. ابن عربی در رساله ای به نام فِی وَجهِ القَلبِ بعد از اشاره به قول کسانی که برای قلب هشت وجه قائل اند، خود قلب را شش وجهی دانسته به تفصیل در مورد آنها سخن می گوید. (57)
سوم آنکه قلب دارای طهارت است. طهارت قلب آن است که به خدا عالم باشد و همواره حضور حق را درک کند و از او غافل نشده، از شهوات حرام و حلال بپرهیزد. (58) چهارم اینکه قلب از طریق اذکار و اوراد باصفا می شود. پنجم اینکه قلب سجده دارد. سجده ی قلب خضوع و خشوع او در برابر مقام کبریایی خداست. سجده ی قلب در برابر اسماء الهی است و نه برای ذات او؛ زیرا اسماء و صفات الهی است که همواره قلب را در دنیا منقلب کرده اند و برای قلب حالتی بهتر از سجده نیست.
در طواف بايد هفت دور (شوط) گرد کعبه چرخيد. عدد هفت رمز و رازي دارد؛ هفت آسمان (59)، سبع المثاني قرآن (60)، هفت دريا (61)، هفت روز هفته، هفت بطن قرآن و هفت شوط طواف.
هرچه مي تواند به نيابت از رسول خدا و اميرالمؤمنين و حضرت زهرا (س) و ائمه اطهار و گذشتگان و غايبين از صلحا و مؤمنين و خويشان و دوستان خود طواف کند.
«فردي از موسي بن جعفر (ع) پرسيد: من زماني که عازم مکه مي شوم پس کسي از من مي خواهد به جاي او طواف به جا آورم و من فراموش مي کنم، حضرت فرمودند: پس از انجام اعمال خود يک طواف و دو رکعت نماز بجا بياور و بگو خدايا اين طواف و نماز را به نيابت پدر و مادر و همسر و اولاد و ياران و همشهريان خود بجا مي آورم قربـــﺔ الي الله و در اين صورت به هرکس بگويي به نيابت تو طواف و نماز طواف بجا آورده ام راست گفته اي.»(62)
اسرار حجرالاسود
«الحَجَرُالاَسوَدُ مِنَ الجَنَّـﺔِ»؛ (63)
«حجرالاسود از سنگ های بهشت است.».
حجرالاسود در آغاز بسیار سفید بود، از کاغذ و شیر هم سفیدتر؛ اما سیاه شد و تغییر رنگ داد. علت سیاهی به دو گونه مطرح شده است؛ گاهی به گناهان مشرکین عهد جاهلیت نسبت داده شده؛ چون در زمان جاهلیت این سنگ مس شده، رجس و جرم های آنها باعث شد تا این سنگ سیاه شود. گاهی نیز به مجرمین و منافقین نسبت داده شده است.
در باب علت سیاهی حجرالاسود تعبیر کلی تری هم بیان شده و آن اینکه خطاها و جرم های بنی آدم باعث تغییر رنگ حجرالاسود شد. پس علت سیاهی حجر، جرم ها، معاصی و خطاهای فرزندان آدم است. رسول خدا (ص) فرمود:
«نزل الحجرالاسود من الجنـﺔ و هو اشدّ بياضاً من اللبن، فسودته خطايا بني آدم»؛ (64)
«حجرالاسود از بهشت نازل شد در حالیکه از شیر سفدتر بود، ولی گناهان فرزندان آدم آن را سیاه نمود.».
منذر ثوری از امام باقر(ع) درباره ی حجرالاسود سؤال کرد که چه سنگی است و از کجا آمده است؟ امام در پاسخ چنین فرمود:
«نزلت ثلاثـﺔَ احجارٍ منَ الجنـﺔِ؛ الحجرالاسودُ استودعَهُ ابراهيمَ (ع) وَ مقامُ ابراهيمَ (وَ حَجَرُ بني اسرائيلَ) قال ابو جعفر اِنَّ اللهَ استودعَ ابراهیمَ الحجرَ الابیضَ وَ کانَ اَشدَّ بیاضاً منَ القراطیسِ فَاَسودَ من خَطایا بنی آدمَ» (65)
«سه سنگ از بهشت فرود آمده است؛ حجرالاسود که به ودیعت به ابراهیم سپرده شد، مقام ابراهیم و سنگ بنی اسرائیل. خداوند سنگ سفید به حضرت ابراهیم ع سپرد که سفیدتر از کاغذ بود و در نتیجه ی گناهان بنی آدم سیاه شد.».
بُکَيربن اعين از امام صادق (ع) سؤال مي کند: به چه علت حجرالاسود در رکن قرار گرفته و چرا در جای دیگری واقع نشده است؟ چرا از بهشت خارج شد؟ از چه روی میثاق بندگان قرار گرفت؟ علت و سبب این امور چیست؟ امام با تحسین او از اینگونه پرسش ها در جواب فرمودند: «جواب را درياب، قلب خود را فارغ کن و گوش خود را شنوا انشاالله تو را آگاه مي سازم. خداوند تبارک و تعالي حجرالاسود را که گوهري نوراني است از بهشت براي آدم خارج کرد و سپس آنرا در محل رکن قرار داد تا ميثاقي براي بني آدم باشد؛ چون که خداوند از صلب بني آدم فرزندان آنها را برگرفت و از آنها در همين مکان عهد و ميثاق ستاند و اين در همان مکاني است که تو مي بيني، در همين مکان فرشته اي بر صاحب الامر نازل مي شود و اين فرشته يعني جبرائيل اولين کسي است در اين مکان با قائم (ع) بيعت مي کند. قائم (ع) پشت خويش را به اين مکان تکيه مي دهد و رکن حجتي بر قائم مي شود. هرکس با ايشان بيعت کرد به عهد و پيمان خويش در عالم معنا با خدا وفا کرده است و حجرالاسود شاهد بود و قيامت به آن شهادت خواهد داد امّا داستان بوسيدن و استلام به خاطر تجديد عهد بندگان با خدا و تجديد بيعت آنان است تا هرسال بندگان اين عهد خويش را تجديد کنند و امانتي که خداوند به آنها داد، به او بازگردانند.»(66)
در احادیث متعددی بیان شده است که حجر یمین الله یعنی دست خداست؛ لذا این سنگ سیاه، دست خدا در زمین است و هرکس آن را لمس کند، گویا با خدا دست داده است و این مصافحه بندگان با خداست. رسول خدا (ص) فرمود:
«الحجر يمين الله في ارضه فمن مسحه مسح يدالله»؛ (67)
«حجرالاسود دست خدا در زمین است، هر که آن را لمس کند دست خدا را لمس کرده است.».
امام سجاد (ع) در حدیث شبلي به هنگام سخن گفتن از حجرالاسود حالتی متفاوت دارد. ایشان خطاب به شبلی اینگونه می فرماید:
«آیا دست بر حجرالاسود نهادی؟ کنار «مقام ابراهیم» ایستادی؟ و دو رکعت نماز خواندی؟ گفت: آری. اینجا بود که حضرت صیحه ای کشید که نزدیک بود از دنیا برود، سپس فرمود: آه، آه؛ و فرمود: هرکس دست بر حجرالاسود نهد با خداي متعال دست داده است، پس اي بيچاره خوب بنگر تا پاداش آنچه را که حرمتش بزرگ است تباه نسازي و اين دست دادن و بيعت را چون گناهکاران با مخالفت و ارتکاب حرام نشکني.»
اسرار ملتزم
«نزد ملتزم نهري از نهرهاي بهشتي است که اعمال بندگان هر پنج شنبه در آن وارد ميشود» (68)
اگر به گناهانت در اين مکان اقرار و اعتراف کني گناهانت آمرزيده مي شود. دعا در نزد ملتزم مستجاب است و اجابت خدا نظر رحمت او به سمت بندگان است و هرگاه خدا به بنده ای اقبال داشته باشد و نظر به بنده کند، رحمتش او را فرا می گیرد. رسول خدا فرمودند:
«مَا دَعَا اَحَدٌ بِشَی ءٍ فَی هَذَا المُلتَزَم اِلَّا استُجِیبَ لَهُ»؛ (69)
«هيچ کس در اين ملتزم چيزي از خدا نخواست مگر آنکه اجابت شد.».
اسرار حطیم
«اَمِّنِی جَبرئیل عِندَ بَابِ الکَعبَةِ مَرَّتَینِ»؛ (70)
«کنار درِ کعبه دو بار جبرئیل امام جماعت من شد.».
در اين مکان توبه آدم النبي پذيرفته شد. در روایتی داریم:
«آدم خدا را به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين سوگند داد و به اين انوار شريف براي پذيرش توبه خود توسل جست.»(71)
و بخاطر همين توبه انسان در اين مکان پذيرفته است و غفران و بخشش الهي در اين مکان قطعي است.
سرّ مقام، نشانه خدا
«اِنَّ اَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ للنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدیً لِلعَالَمِین*فيه آياتٌ بيناتٌ مقام ابراهيم» (72)
«نخستین خانه ای که برای مردم بنا شد، همان است که در مکه است. خانه ای که سبب برکت و هدایت جهانیان است. در آنجاست آیات روشن و مقام ابراهیم.».
بی تردید مقام ابراهيم از نشانه هاي خداوند روي زمين است. در این باب قرآن تعبير «آيه» آورده است.
این محدوده ی مقدس توسط پرندگان آلوده نمي شود و انواع مختلف حیوانات در اين محدوده هم زيستي دارند. همچنین حج گزار عليرغم خستگي و کوفتگي مسافرت دراین مکان احساس خستگي و آزردگي نمي کند.
سرّ حجر اسماعيل، مقام نیاز
سرّ مقام جبرئيل، درمان دردها
سر مستجار، دریای غفران
سر رکن يماني
از سوي ديگر پيامبر (ص) با رکن يماني چهار عمل انجام مي داد (73)؛ يکي که آن را استلام مي فرمود، ديگر آنکه آن را مي بوسيد، سوم اينکه دست خود را بعد از استلام مي بوسيد و چهارم اينکه صورت مبارک خويش را بر اين محل قرار مي داد. پر واضح است که اینگونه اعمال نشان از اسرار ژرف رکن یمانی دارد که عبارتند از:
محل نزول ملائکه خدا بخصوص جبرئیل است.
«وَکَلَّ بِهِ سَبعُونَ مَلَکاً»؛ (74)
«خداوند هفتاد فرشته را در اینجا گمارده است تا اینکه هرکس در این محل دعا کند، آنها آمین گویند.».
پيامبر اکرم در میان ملائک به جبرئیل عنایت ویژه ای دارد. در رابطه با رکن یمانی هم به این نکته اشاره می فرماید. عطاء به رسول خدا گفت که دیده ایم زیاد بر رکن یمانی دست می کشید، ایشان فرمودند:
«هرگز نزد رکن يماني نيامدم مگر آنکه جبرئيل را کنار آن ايستاده ديدم و براي هرکه آن را لمس مي نمود طلب آمرزش مي کرد» (75)
و همچنين ایشان در جایی دیگر مي فرمایند:
«هرگاه سراغ رکن يماني آمدم جبرئيل را ديدم که پيش از من خود را به آن چسبانده است.»(76)
رکن يماني دري از درهاي بهشت است.
این باب از روزي که کعبه ساخته شد گشوده شد و هنوز بسته نشده است. در حديثي از امام صادق باب رکن يماني باب اهل بيت معرفي شده است:
«الرکن اليماني بابنا الذي ندخل منه الجنـﺔ»؛ (77).
«رکن یمانی درِ ماست که از این در وارد بهشت می شویم.».
رکن يماني باب بهشت است از آنجا مي توان بهشت را نظاره کرد، از آنجا بوي بهشت مي آيد. رکن يماني اتصالي به اهلبيت دارد لذا فضيلت آن دو چندان مي شود. ذکر گفتن، تواضع کردن، صلوات فرستادن، توبه کردن و با خدا سخن گفتن بي پاسخ نمي ماند. درهاي عروج از همين جا به روي اوليا گشوده مي شود؛ چنانکه باب ورود مولود کعبه نيز همان جاست. رکن يماني پايان راه نيست بلکه آغاز سلوک است؛ سلوکي به سمت کعبه ی آمال، رفتنی به سوي رب جليل، گامي به سوي مسلخ عشق و آستانه اي براي ورود به درياي اسرار.
رکن يماني کليد اسرار بهشت و طواف کليد اسرار خداست!
فضائل مدينه
امام صادق (ع) شرط کامل شدن حج را دیدار امام میدانست:
«اذا حج احدکم فليختم حجه بزيارتنا لان ذلک من تمام الحج»؛ (78)
«هرگاه یکی از شما به حج برود، باید حج خود را با دیدار ما به پایان برد؛ چرا که این دیدار برای کامل شدن حج است.».
پينوشتها:
(28) - المحاسن، ج 1، ص 144، روایت 199.
(29) - فروع کافی، ج 4، ص 241، روایت 6.
(30) - مستدرک، ج 2، ص 9.
(31) - محجة البیضاء، ص 154، حدیث 4.
(32) - فروع کافی، ج 4، ص 255، روایت 11؛ المحاسن، ج 1، ص 147، روایت 208.
(33) - رجال الکشّی، ج 2، ص 690، روایت 738.
(34) - بصائرالدرجات، ص 358، روایت 15.
(35) - المناقب، ج 4، ص 184.
(36) - دعائم الاسلام، ج 1، ص 293.
(37) - فروع کافی، ج 4، ص 258.
(38) - تهذیب الاحکام، ج 6، ص 368؛ محجة البیضاء، ج 3، ص 206، روایت 5
(39) - بصائرالدرجات، ص 358، روایت 15.
(40) - الاصول، ج 2، ص 21.
(41) - ترجمه فتوحات مکیه، باب 70-72، ص 578-582.
(42) - اسرارالشریعةو اطوارالطریقة و انوارالحقیقة، ص 229.
(43) - مستدرک الوسایل، ج 10، ص 166.
(44) - المحاسن، ج 2، ص 55، روایت 1162؛ علل الشرایع، ص 415، روایت 1؛ فقیه، ج 2، ص 195، روایت 2122.
(45) - فقیه، ج 2، ص 195، روایت 2122؛ المحاسن، ج 2، ص 55، روایت 1162؛ علل الشرایع، ص 415، روایت 1.
(46) - سوره هود، آیه 75.
(47) - سوره مريم 41.
(48) - سوره بقره، آیه 124.
(49) - سوره انبيا، آیه 57.
(50) - سوره انعام، آیه 75.
(51) - سوره صافات، آیه 109.
(52) - کشف المحجوب، ص 424.
(53) - فقیه، ج 2، ص 221، روایت 2235.
(54) - سوره زمر، آیه 75
(55) - تاریخ بغداد، ج 5، ص 369؛ حلیة الاولیاء، ج 8، ص 216؛ مسند ابی یعلی، ج 4، ص 330، روایت 4589؛ عوالی الئالی، ج 1، ص 96، روایت 8.
(56) - فتوحات مکیه، ج 1، ص 91 و 246.
(57) - شرح التجلیات الالهیة، ص 177.
(58) - فتوحات مکیه، ج 1، ص 355.
(59) - سوره بقره، آیه 29.
(60) - سوره حجر، آیه 87.
(61) - سوره لقمان، آیه 27.
(62) - وسايل الشيعه، کتاب الحج، باب 17 از ابواب العود الي المني، حديث 1
(63) - سنن نسائی، ج 5، ص 226.
(64) - علل الشرایع، ص 426، روایت 7.
(65) - تفسیر عیاشی، ج 1، ص 59، روایت 93.
(66) - فروع کافی، ج 4، ص 184.
(67) - جامع الاحادیث للقمی، ص 71.
(68) - فروع کافی، ج 4، ص 525.
(69) - الفردوس، ج 4، ص 94، روایت 6292.
(70) - اخبار مکة للازرقی، ج 1، ص 350.
(71) - المیزان، ج 1، ص 148.
(72) - سوره آل عمران، آیه 97.
(73) - السنن الکبری، ج 5، ص 123، روایت 9235؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 626، روایت 1675؛ اخبار مکه للازرفی، ج 1، ص 338.
(74) - سنن ابن ماجة، ج 2، ص 985، روایت 2957.
(75) - اخبار مکه للازرقی، ج 1، ص 338.
(76) - فروع کافی، ج 4، ص 408، رویایت 1.
(77) - فقیه، ج 2، ص 208، روایت 2160.
(78) - علل الشرایع، ص 459، روایت 1.
ادامه دارد...
/ج