تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (36)

مردان درستکار و راست کردار ویژگی های قرآنی دارند و صفاتی ملکوتی. روشنگران راهند و روزآفرینان آگاه. گفتار و کردارشان سازنده، آموزنده، گرمی بخش و زندگی ساز است. طلایه داران آزادی و عزت و منادیان وحدت، رحمت و محبت اند. از بلندای عرفان سرود عشق می خوانند و ندای عدالت سر می دهند. پیام آنان وحدت آفرین و
سه‌شنبه، 3 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (36)

 

 

 

تأملاتی درعلل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (36)
تأملاتی درعلل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (36)


 

نویسنده: دکتر سید حمید روحانی (1)




 
وقتی منافقان تاریخ می نویسند!!
مردان درستکار و راست کردار ویژگی های قرآنی دارند و صفاتی ملکوتی. روشنگران راهند و روزآفرینان آگاه. گفتار و کردارشان سازنده، آموزنده، گرمی بخش و زندگی ساز است. طلایه داران آزادی و عزت و منادیان وحدت، رحمت و محبت اند. از بلندای عرفان سرود عشق می خوانند و ندای عدالت سر می دهند. پیام آنان وحدت آفرین و امیدبخش است. سستی، سردی، نومیدی و سخنان نفاق آمیز در کلام، پیام و مرام آنان راه ندارد، از چندگانگی و پراکندگی سخت بیزار و گریزانند، انسانیت انسان را پاس می دارند، اتحاد و همدلی را ارج می نهند، راه
حق می پویند، رضای خدا می جویند و با خلق خدا، برای خدا و در راه خدا همراه، همرنگ، همنوا و هم صدایند.
این ویژگی های آن راست قامتانی است که در مکتب قرآن کریم پرورش یافته ودانش آموخته اند؛ مانند اساتید برجسته و شهید حوزه ودانشگاه: مطهری، بهشتی، مفتح، باهنر و... که عمری را چون خورشید تابان بر حوزه و دانشگاه نور پاشیدند، گرمی بخشیدند و در راه اتحاد نسل جوان و تحصیل کرده (طلبه و دانشجو) کوشیدند و همواره عامل وحدت و مودت بودند. نیز مجاهد نستوه شادروان آیت الله طالقانی که عمرش را در راه اتحاد حوزه ودانشگاه گذاشت و پیوسته برای تحقق این آرمان مقدس اسلامی گام برداشت و هیچ گاه سخن اختلاف برانگیز از زبان او بیرون نیامد.
پیشاپیش این آزاد اندیشان اسلامی، پیامبر وحدت، امام امت، خمینی کبیر قرار داشت که با الهام از مکتب آزادی بخش اسلام، توانست ملت ایران را از دهلیز تنگ و تاریک نژاد پرستی و قوم گرایی و اندیشه ارتجاعی ـ استعماری ناسیونالیستی برهاند و برای استواری اتحاد اسلامی طرحی نو در اندازد، دیوار سیاه رضاخانی را که میان حوزه و دانشگاه کشیده شده بود فرو ریزد و امت اسلامی را به سوی توحید و توحید کلمه بکشاند و به برادری و برابری، یگانگی و یکرنگی، همسانی و همسویی فرا خواند. امام از روزی که پا به عرصه سیاسی
ایران گذاشت و نهضت را آغاز کرد(مهرماه 1341) تا روزی که دیده از جهان فروبست و به ملکوت اعلی پیوست(خرداد ماه 1368) همواره با ملت ایران و ملت های جهان سخن گفت، پیام ها و هشدارها داد، اعلامیه ها صادر کرد و فتواهایی داد، کژاندیشان و بیراهه پویان را به چالش کشید، واپسگرایان، خرافه پرستان و تزویرکاران را مورد نکوهش قرار داد، با وجود این هیچ گاه کلامی بر زبان نیاورد که ملت ایران را به کشمکش و رویارویی با یکدیگر وادارد و چند دستگی، در هم ریختگی و نابسامانی پدید آورد، بلکه بر عکس، امام با رهنمودها و راهنمایی های خود اتحاد و انسجام را به ارمغان آورد و ملت ایران را در یک صف، یک راه و یک هدف به حرکت درآورد و به پیروزی رسانید.

دست پرورده های غرب و فریب خوردگان شیطان
 

در برابر روش و منش اسلامی و خردمندانه امام و دیگر پرورش یافتگان مکتب قرآن، شب زدگان تاریک اندیش و دست پرورده های چشم و گوش بسته مکاتب غربی و شاگردان خود باخته ماسینیون، گورویج، پوپر و... می بینیم که هرگاه مجالی یافتند و توانستند زبان باز کنند! فتنه و فساد و درگیری و اختلاف را در میان مردم دامن زدند، بذر نفاق پاشیدند، تخم اختلاف کاشتند، کشمکش ها پدید آوردند و آتش اختلاف را شعله ور ساختند، حسینیه ارشاد را به کانون نفاق و شقاق بدل کردند، دانشگاه ها را به «قبض و بسط» باندی و جناحی کشاندند، از راه اختلاف افکنی نان خوردن و نام کسب کردند، به بازسازی دیوار سیاه رضاخانی که به دست امام فرو ریخته بود، دست زدند و کوشیدند دانشجو را در برابر روحانی قرار دهند، حوزه های علمیه را به زیر سؤال ببرند، اسلام یک بعدی و «من درآوردی»را به جای اسلام ناب محمدی (ص) در جامعه حاکم سازند، تز ارتجاعی ـ استعماری «اسلام منهای روحانیت» را ترویج کنند، با طرح شعار فراماسونری «جدایی دین از سیاست» اسلام بی محتوا و بی مایه و در واقع اسلام امریکایی را رواج دهند وبدین گونه مستضعفان جهان را از شناخت اسلام راستین
باز دارند و راه را برای حاکمیت فرهنگ منحط غرب و اندیشه های ارتجاعی غربی ـ به ویژه لیبرال دموکراسی ـ هموار سازند و بار دیگر زنجیر اسارت، ذلت، بردگی و بندگی استکبار جهانی را بر دست و پای ملت آزاده ایران و دیگر آزادی خواهان جهان ببندند و استقلال ایران را به خطر اندازند، انقلاب اسلامی را به چالش بکشند، خط امام را که همانا خط اسلام ناب محمدی(ص) است کمرنگ، بی رنگ و پایان یافته بنمایانند.
این نقشه های خانمانسوز و اختلاف برانگیز را از روی مأموریت، یا لادگی و جهالت، هنوز نیز دنبال می کنند، با عناوین وارداتی و مبهم چپ، راست، اصلاح طلب، اصول گرا،‌محافظه کار و... می کوشند ملت مسلمان ایران را در رویارویی یکدیگر قرار دهند و آنان را ازاتحاد و انسجام در زیر پرچم توحید که به دست امام افراشته شده است، باز دارند و به سردی، سستی و نومیدی بکشانند و مقابله و مبارزه با جهانخواران ـ به ویژه شیطان بزرگ ـ را ناروا، نابجا، زیان بار و به دور از خردمندی و مآل اندیشی وانمود کنند.
از دیگر عناصری که از راه قرآن دور مانده و از تعلیم و تربیت قرآنی محروم اند، «ائمه کفر و نفاق» مدعیان دروغین پیشوایی و تزویر کاران شیادی هستند که از دین و آرمان های مذهبی در راه آز و نیاز نفسانی و منافع شیطانی خود بهره می گیرند و با فریبکاری، سیاست بازی، پشت هم اندازی و دورویی تلاش دارند به جاه و مقام، ثروت و شهرت و قدرت و شوکت و ریاست دست یابند و به نام دین و مذهب فرمانروایی کنند.
دسته دیگر عالمان جاهل ! و نادانی هستند که جز مشتی اصطلاحات علمی و فرمول های ابزاری اندوخته ای ندارند، از قرآن جز قرائت سطحی و تفسیر ظاهری درکی ندارند، اسلام را به درستی نشناخته و اهداف و آرمان های آن را بر نتافته اند و از آنجا که از قرآن و اسلام و اصول و مبانی زندگی ساز آن ناآگاه و بی خبرند، به آسانی گمراه می شوند، به بیراهه می روند، اندیشه های انحرافی و وارداتی را اسلامی می پندارند، طبق جو حاکم و به منظور خوشامد این و آن، فتوا می دهند، حکم می کنند، نظر می دهند و مایه اختلاف خانمانسوز در جامعه می شوند و آب به آسیاب دشمن می ریزند. چون اسلام را نشناخته در مکتب قرآن پرورش نیافته و طبق موازین اسلامی تربیت نشده اند، از منیت و کیش شخصیت نرهیده اند، به معرفت و معنویت نرسیده اند، خودبینی و خودخواهی و شهوت جاه و مقام را از خود دور نساخته و آراستگی لازم کسب نکرده اند و علم آنان با جهل آمیخته و جهالت و سفاهت آنان را به ورطه هلاکت افکنده است.

جایگاه خرد واندیشه در اسلام
 

شاید برخی بر این پندار باشند که هر شخصی اگر توانست علوم اسلامی کسب کندو به مقام اجتهاد برسد از همه رذایل، پلیدی ها و آلودگی ها رسته و خود ساخته و مهذب شده است! باید دانست که هیچ علمی به تنهایی انسان را وارسته و آراسته نمی سازد و آلودگی درون را
نمی زداید، چه بسا کسانی که سالیان درازی در حوزه های علمی تحصیل کرده و به درجه اجتهاد رسیده اند، لیکن ازآنجا که همراه علم، اخلاق اسلامی کسب نکرده و حکمت و بصیرت قرآنی به دست نیاورده اند، مایه تباهی و گمراهی امتی شده و مفاسدی به بار آورده اند. چه بسا عالمان دینی که چون از تدبیر و تعقل محروم بوده و اهل اندیشه و خرد نبوده اند، تیشه به ریشه اسلام زده اند.
خرد و اندیشه دراسلام جایگاه ویژه و برجسته ای دارد و کسانی که از آن محروم اند نمی توانند نقش درستی در شناخت و شناساندن اسلام داشته و گام منطقی و مؤثری در هدایت و رستگاری جامعه بردارند. استاد شهید مطهری در این باره می نویسد:
... در روایات شیعی عجیب تعبیراتی درباره عقل است که این تعبیرات را در کتب سنی پیدا نمی کنیم. در کتب شیعی مثل «کافی»، «بحار» و دیگر کتاب هایی که دوره حدیث هستند، کتاب ها از «العقل و الجهل» شروع شده، اول کتاب «العقل و الجهل» را می آورند بعد کتاب التوحید، کتاب النبوه، کتاب الحجه و... اول کتابی که افتتاح می شود کتاب «العقل و الجهل» است و البته جهل در برابر عقل قرار می گیرد... در غالب مواردی که می بینید اسلام جاهل را کوبیده، جاهل در مقام عالم و به معنی بی سواد نیست، بلکه جاهل ضد عاقل است،‌عاقل کسی است که از خودش فهم و قدرت تجزیه و تحلیل دارد، و جاهل کسی است که این قدرت را ندارد.
ما خیلی افراد عالم را می بینیم که عالم اند ولی جاهل اند، عالمند به معنی اینکه فرا گرفته از بیرون زیاد دارند، خیلی چیزها یاد گرفته اند، اما ذهنشان یک انبار بیشتر نیست... این جوراشخاص از نظر اسلام جاهل اند، یعنی عقلشان راکد است. ممکن است علمش زیاد باشد ولی عقلش راکد است.
این حدیث را زیاد شنیده اید: الحکمه ضاله المؤمن، حکمت گمشده مؤمن است. حکمت بدون شک یعنی علمی که محتوی حقیقت باشد. علمی که استحکام و پایه داشته باشد و خیال نباشد. ما نمی توانیم اینها را درست نقاشی کنیم و کارهایی را که تبلیغات چی ها می کنند انجام می دهیم والا هریک از اینها از نظر ارزش تبلیغاتی برای اسلام فوق العاده
است که ایمان تا این حد تقدیس کننده حکمت باشد که بگوید حکمت گمشده مؤمن است. یعنی حالت مؤمن برای دریافت حقایق باید حالت کسی باشد که شیء نفیسی از او گم شده و دائما در جستجوی آن است...
... حضرت موسی بن جعفر علیه السلام مخاطبش هشام بن الحکم است که اصلا کارش کار عقلی و فنی است، او را بیشتر مؤمن به تعقل و تفکر می کند، می فرماید یا هشام! ان الله تبارک و تعالی بشر اهل العقل و الفهم فی کتابه. خدا اهل فهم و عقل را در قرآن بشارت داده. فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه...
اصلا خاصیت عقل همین است. خاصیت عقل یکی فرا گرفتن علم و آموختن است که این مهم نیست. از وقتی که شروع می کند به تجزیه و تحلیل و غث و سمین کردن و تشخیص خوب از بد و ریز و درشت کردن، از آن وقت عقل به معنی واقعی به کار می افتد. دو جمله خوب از بوعلی سینا در این زمینه هست که هر دو در کتاب «اشارات» است.
یکی اینکه «من تعود این یصدق بغیر دلیل فقد انخلع من کسوه الإنسانیه. هر کس عادت کرده حرف را بدون دلیل قبول کند او از لباس آدمی بیرون رفته، یعنی آدم حرف را بدون دلیل نمی پذیرد. نقطه مقابلش کسانی که عادت دارند هر چیزی را بی دلیل انکار کنند،این هم بد است : کل ما فرع سمعک من العجایب فذره فی بقعه الإمکان ما لم یزدک عنه قائم البرهان. اگر یک چیز عجیبی شنیدی مادامی که دلیلی برامکان یا عدم امکانش نداری رد نکن و قبول هم نکن. انسان واقعی آن است که قبول و ردش بر معیار دلیل باشد... بعد امام فرمود ولی به عقل تنها نباید اکتفا کرد، عقل را باید با علم توأم کرد، چون عقل یک حالت غریزی و طبیعی دارد که هر کسی دارد ولی علم، عقل را تربیت می کند، عقل باید با علم پرورش پیدا کند... (2)
با نگاهی به تاریخ می بینیم که اسلام و جامعه اسلامی از دو دسته بیشترین آسیب ها را دیده
است:
1. عالمان متهتک و بی تقوا که دین را دستخوش هوسبازی و جاه طلبی های خود قرار داده اند.
2. علامان نادان و جاهل که علم دارند لیکن از خرد و اندیشه، درایت و بصیرت دینی و تعالیم قرآنی بی بهره اند.
ابوموسی اشعری از دسته دوم که دیدیم با بی خردی و لادگی خود چه ضربه های جبران ناپذیری براسلام وارد کرد، خاندان پیامبر و علی را که اسلام شناسان راستین بودند به انزوا کشانید، شهادت حضرت امام علی(ع) و فاجعه کربلا را به همراه آورد، اسلام اموی و عباسی را در جامعه حاکم کرد.
امت را از اسلام ناب محمدی (ص) محروم ساخت و می توان گفت فجایع و مصائبی که تا به امروز بر سراسلام آمده است ریشه در جهالت و سفاهت ابوموسی اشعری دارد که آلت دست شیادان و سیاست بازان فریبکار قرار گرفت و به اندرزها و هشدارهای امام و یاران آگاه و با اخلاص آن حضرت بها نداد و فاجعه ای دردناک تر از حادثه عاشورا برای جهان اسلام پدید آورد. جریان خونین عاشورا بر آیند فاجعه داوری (حکمین) بود که ابوموسی اشعری لاده و بی اندیشه به بار آورد و خاندان رسول خدا را برای همیشه عزادار ساخت.

تکرار تاریخ
 

از آنجا که تاریخ تکرار می شود دیدیم که جریان ابوموسی اشعری در نظام جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی ایران به وسیله آقای منتظری تکرار شد و اگر هوشیاری، تیزبینی و دور اندیشی امام
نبود، می توان گفت برانقلاب اسلامی همان می رفت که بر مولای ما حضرت امام علی (ع) در جنگ صفین رفت.
آقای منتظری نیز به اندرزها و هشدارهای امام امت و متفکران و اندیشمندان آگاه و انقلابی بها نمی داد. در برابر، سمپاشی ها، جوسازی ها و دروغ پردازی های شبانه روزی باند مرموز هادی و مهدی قاتل و گروهک های منافقین، میثمی، امتی، «نهضت آزادی» و... عوامل سیا مانند منوچهر قربانی فر را بی چون و چرا و بی تأمل باور داشت آنچه از زبان آنان گرفته بود در پیام ها و سخنرانی های خود با بوق و کرنا اعلام می کرد. او به این باندها و گروهک ها به گونه ای باورمند بود که آنان را از یاران و پیروان دلباخته خود می پنداشت، در صورتی که این گروهک های سیاسی او را به عنوان یک آلت نگاه می کردند و هیچ گاه به او ایمان نداشتند. در برابر، او به یاران، همراهان و همسنگران دلسوز و دیرینه خود به چشم دشمنان سوگند خورده خویش می نگریست و نسبت به آنان ذهنیت داشت، زیرا از حکمت و خرد، فهم قرآنی و مبانی اخلاق بی بهره بود. اصطلاحات علمی و فقهی فراوانی اندوخته بود، لیکن این اندوخته ها با عقل و اندیشه و فهم و فلسفه قرآنی آمیخته نبود. طبیعی است که یک سلسله اصطلاحات خشک فقهی و فرمول های علمی بدون حکمت و بصیرت عقلی و آموخته های قرآنی نمی تواند انسان را از لغزش و خطا و گمراهی و هوی برهاند و به سر منزل مقصود برساند. از این رو، قرآن کریم
در هر مورد که از علم سخن به میان آورده آن را با حکمت و تزکیه همراه ساخته است.(3)
چنان که اشاره شد دو دسته از عالمان بیشترین آسیب ها را به اسلام و جامعه اسلامی وارد کردند.
عالمانی که از تهذیب و تزکیه بی نصیب بودند و عالمانی که از خرد و اندیشه و حکمت و بصیرت برخوردار نبودند. آقای منتظری نیز از زمره این گونه عالمان و مجتهدان به شمار می آمد که نتوانست علم را خمیر مایه عقل و خرد، پویا و شکوفا سازد.
اندیشه خود را به کار اندازد و مسائل و جریان ها را با تدبیر و تأمل و خردورزی و تفکر حلاجی و ارزیابی کند و عالم به زمان باشد. آنگاه که یک عالم دینی از تربیت قرآنی و تهذیب اخلاقی و بصیرت عقلی برخوردار نباشد، آسیب های سنگینی وارد می کند. چنان که فرموده اند:
سه نفر آفت دین اند : پیشوای ستمگر، مجتهد نادان و عالم بزهکار.(4)
نکته در خور توجه اینکه باند حاکم در بیت آقای منتظری نیز دانسته یا ندانسته اذعان کرده اند که علم آقای منتظری از حکمت و درایت تهی بوده و از مکتب قرآن جز مشتی اصطلاحات خشک فقهی بهره ای نداشته است :
... روش و مشرب سیاسی امام خمینی بیشتر مبتنی بر عرفان و حکمت بود و روش مشرب سیاسی آیت الله منتظری بیشتر مبتنی بر فقه و فقاهت. از این رو برخوردهای امام معمولا حکیمانه بود و برخوردهای آقای منتظری فقیهانه می نمود...(5)
کیست که نداند «تفقه» در احکام اسلامی و به اصطلاح «برخورد فقیهانه» بدون داشتن خرد و اندیشه حکیمانه و برخورداری از حکمت، درایت و بصیرت قرآنی راه به جایی نمی برد. کسی که از خردورزی و تفکر و تدبر بی بهره است نمی تواند فقیهی آراسته، کامل و جامع باشد، این گونه عالم مانند مرغی است که بال دارد لیکن توان پرواز ندارد. طبیعی است که این مرغ طعمه روباه و شغال و صیاد بدسگال خواهد شد.
آقای منتظری همانطور که پیروان او گفته اند از آنجا که در تفقه خود از خردورزی، اندیشمندی و تدبیر و تعقل بهره نمی برد و از مبانی قرآن و تعالیم روح بخش آن شناخت حکیمانه به دست نیاورده بود، به آسانی آلت دست گروهک های شیاد ضد انقلاب
قرار گرفت و طبق نقشه ها، توطئه ها و ترفندهای آنان حرکت کرد و موضع گرفت. آنها توانستند او را از آرمان های انقلاب دور کنند و به موضع ضد انقلابی، سازشکارانه و لیبرال منشانه بکشانند و مردان با صلابت و بصیرت و یاران دلسوز انقلاب را در نزد او به زیر سؤال ببرند و برای او به نسبت به آنان ذهنیت پدید آورند.

پی نوشت ها :
 

1 ـ مورخ انقلاب اسلامی.
2 ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، 1368، ص 275-282.
3 ـ هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین. سوره 61، آیه 2. لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه. سوره 3، آیه 164. کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم ایاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه. سوره 2، آیه 151. ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم. سوره 2، آیه 192.
4 ـ جامع الصغیر، ج1، ص 4. آفه الدین ثلاثه : امام جائر و مجتهد جاهل و عالم فاجر.
5 ـ واقعیت ها و قضاوت ها، ص 71.
 

منبع: نشریه 15 خرداد، شماره 14.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.