مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم

در تشکيل هر تشکل يا گروهي يا حزبي قطعاً اهداف آن گروه منظور نظر تشکيل دهنده ها و موسسين آن بوده است و اين نکته در مورد مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم نيز صادق است. در رابطه با مجمع محققين و مدرسين هم آنچنانکه از اظهارا سيد حسين موسوي تبريزي (1) دبير کل اين تشکيل مستفاد مي شود، تفاوت در
شنبه، 14 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم

مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم
مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم


 






 

تاريخچه، انگيزه و اهداف تشکيل مجمع
 

در تشکيل هر تشکل يا گروهي يا حزبي قطعاً اهداف آن گروه منظور نظر تشکيل دهنده ها و موسسين آن بوده است و اين نکته در مورد مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم نيز صادق است. در رابطه با مجمع محققين و مدرسين هم آنچنانکه از اظهارا سيد حسين موسوي تبريزي (1) دبير کل اين تشکيل مستفاد مي شود، تفاوت در افکار، ديدها و برداشت ها حتي در رابطه با مسايل فقهي، اعتقادي و کلامي، آينده نگري در باب حکومت اسلامي(2) و بالاخره لزوم يک حرکت جمعي در مسايل سياسي در برابر جريان رقيب (جامعه مدرسين در حوزه علميه قم) (3) از اصلي ترين انگيزه هاي تشکيل اين گروه سياسي در حوزه علميه قم بوده است. به لحاظ تاريخي و آن گونه که از سخنان دبير کل اين جريان بر مي آيد، ريشه هاي تشکيل مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم را بايستي در دفتر تبليغات جست و جو کرد.(4) بعد از انتخابات دوم خرداد 1376 هـ. ش آيين نامه و اساسنامه اين تشکل حوزوي توسط بانيان آن به وزارت کشور ارائه شد تا مراحل قانوني خود را طي کند که پس از طي مدتي، رسماً از سال 78 پروانه فعاليت خود را دريافت کرد.
پيشبرد اسلام ناب و پويا از طريق برداشت هاي فقه پويا و فعاليت در چارچوب قانون اساسي و نظام جمهوري اسلامي و نظام جمهوري اسلامي از مهم ترين اهداف اين تشکل سياسي به شمار مي آيد.(5)

اعضاي اصلي مجمع
 

اعضاي اصلي مجمع کساني هستند که غير از موسس بودن، در شوراي مرکزي هم هستند. طبق آيين نامه شوراي مرکزي، اعضاي اصلي بايد حداکثر 21 نفر باشند. که هنوز به اين حد نصاب نرسيده است. از اعضاي اصلي اين تشکل مي توان به آيات و حجج اسلام سيد حسين موسوي تبريزي، بيات زنجاني، هاشميان، محمد علي ايازي، سيد ابوالفضل موسويان، محمد جعفر سعيديان فر، ابوالحسن اله بداشتي، غلامحسين نادي، محمود صلواتي، ناظم زاده، محمد علي کوشا، سراج موسوي، محمد تقي فاضل ميبدي، و.. اشاره کرد.

جايگاه مجمع در جبه دوم خرداد
 

اين تشکل يکي از اعضاي اصلي گروه هاي 18 گانه جبهه دوم خرداد به شمار مي آيد که از ابتدا، هم در تأسيس، هم در تدوين اساس نامه و هم مرام نامه آن مشارکت داشته است.

برخي از مهم ترين بيانيه ها و اطلاعيه هاي مجمع
 

مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه قم ضمن اعراض به اعلام حکم اعدام براي سيد هاشم آقاجري از مراجع بزرگ عظام خواست تا جلوي احکامي که خلاف شرع بودن آن محرز است را بگيرند.
در اطلاعيه اين مجمع که در مورخه 20 آبان 1381 در اختيار خبرگزاري ها قرار گرفت، آمده است: اعلام حکم اعدام براي آقاي دکتر سيد هاشم آقاجري که توسط يکي از قضات کشور صادر گشت، اذهان عموم را به تعجب و تحسر واداشت. ادامه اين اطلاعيه حاکي است: همه فقهاي بزرگ اسلام راجع به سب النبي، قصد فحش و توهين را در گوينده شرط لازم براي اجراي حکم اعدام مي دانند، روشن نيست قاضي دادگاه از کدام قسمت سخنان آقاجري سب النبي را استخراج و يک مسلمان متعهد و جانباز را به مرگ محکوم کرده است؟(6)
در جدول زير به پاره اي از مسايل و موضوعات که مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه قم نسبت به آن ها، بيانيه و اطلاعيه صادر کرده است به اختصار اشاره مي شود.
جدول شماره (5): اطلاعيه ها و بيانيه هاي مجمع محققين و مدرسين درباره مسايل و موضوعات مختلف

اهم مواضع
 

الف. انتقاد از دولت نهم
 

محمد علي ايازي عضو مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه در اين زمينه مي گويد:
در واقع مسأله اصلي جامعه ما در شرايط فعلي، وضعيت نامناسب معيشتي مردم است که ناشي از سياست هاي بدون توجيه دولت فعلي است. دولت فعلي در ابتداي کارش، ضعف ها را به گردن دولت هاي ديگر مي انداخت، سپس به سراغ دشمنان بيروني رفت و اکنون بر دلسوزان دين واجب است که اجازه ندهند از شعارهاي ديني در جهت پوشاندن ضعف هاي مديريتي استفاده شود که به طور قطع نتيجه اش دين گريزي در جامعه است.(7)

ب. انتقاد به آيت الله مصباح يزدي
 

موسوي تبريزي:
مصباح يزدي به ولايت فقيه معتقد نيست.(8)
وي با تصريح بر اينکه افرادي که مدعي اند امام(ره) به دنبال حکومت اسلامي بود، يک شعار در خصوص حکومت اسلامي توسط امام(ره) پيدا کنند، گفت: مقلدين امام(ره) در سال 56 بعد از شهاد حاج مصطفي، شعار «استقلال، آزادي، حکومت اسلامي» را سر مي دادند، اما امام (ره) يک بار هم اين شعار را مطرح نکرد و حدود سه ماه مانده به پيروزي انقلاب، اطلاعيه اي صادر کرد که شعارهايتان را عوض کنيد و بگوييد، «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي».(9)
از آقاي مصباح مي پرسم اينکه مي گوييد مردم رهبري را کشف مي کنند يعني چه؟ آيا قبل از اينکه مردم به او رأي بدهند، او حق دارد بر مردم حکومت کند؟ اگر حق داشته باشد، بايد بگويم که ما حداقل دو هزار مجتهد عادل در ايران داريم، آيا همه آن ها حق دارند در کار مردم دخالت کنند؟ اگر حق ندارند، پس اين حق را مردم به آن ها مي دهند و اين حق خدادادي مردم به آنان است که خداوند انسان را بر سرنوشت اجتماعي خود حاکم ساخته است. در اصل 56 قانون اساسي که امام(ره) و مقام معظم رهبري به آن رأي داده اند و بيش از پنجاه مجتهد بزرگ در خبرگان قانون اساسي آن را تصويب کردند، آمده است و لذا زمامداري و مشروعيت رهبري نيز با انتخاب و رأي مردم است، اين مسئله بسيار روشن است و تهمت زدن به امام (ره) درست نيست و اينکه جمهوريت را شرک بدانيم معنايش اين است که خداوند ولايت مردم به يک نفر مي تواند بدهد، ولي به خود مردم نمي تواند بدهد و قدرت خداوند محدود است.(10)
امام مي گفت، «جمهوري اسلامي، نه يک کلمه کم و نه يک کلمه زياد»، و اين نظر فقهي خودش بود که برگرفته از ادله اسلامي است. يعني جمهوريت عين اسلام و بر اساس آموزه هاي ديني بود. به همين دليلي مي گفت مردم رأي دهند، لذا وقتي مردم رأي دادند، نظام جمهوري اسلامي در کشور مستقر شد.(11)
امام(ره) پس از تأييد و امضاي پيش نويس قانون اساسي که در آن بحث ولايت فقيه نيامده بود، فرمود؛ «آن را مستقيماً به رأي مردم بگذاريد» اما بعضي گفته بودند چون وعده به مجلس خبرگان داده ايم، اجازه بدهيد اول خبرگان بررسي کنند، بعد به رفراندوم بگذاريد. و خبرگان قانون اساسي اصل ولايت فقيه را خود تصويب کردند که امام(ره) دوباره گفتند که؛ «آن را دوباره به رأي مردم بگذاريد».(12)
وي در خصوص استفاده از کلمه «بايد» توسط امام در رابطه با رأي مردم به «جمهوري اسلامي»، گفت: اين «بايد»، ارشادي است که امام مي خواهد بگويد، مردم بايد شرعاً و عقلاً نسبت به سرنوشت خود حساس باشند. اين بايدها احکام ارشادي است، مثل اينکه بايد مواظب سلامتي بچه هايتان باشيد، بايد مراقب خودتان باشيد.(13)
موسوي تبريزي تأکيد کرد: مصباح يزدي حدود سال هاي 42 و 43 طرفدار امام(ره) بود اما بعدها کنار رفت، حتي بعد از جريان 19 دي در سال 56 وقتي اعلاميه جامعه مدرسين را مردم امضا کردند، به خود من گفتند که من ديگر از اين کارها نمي کنم. بعد از شهادت آقا مصطفي تا پيروزي انقلاب، جامعه مدرسين 22 اطلاعيه به خاطر مناسبت هاي مختلف صادر کرد که آقاي مصباح تنها يکي از آن ها را که در رابطه با يزد بود و خودش هم يزدي بود، امضا کرد. مصباح هيچ وقت حاضر نشد در کشتارهاي رژيم شاه يک سخنراني کند. در حالي که امام(ره) و تمام مراجع چراغاني نيمه شعبان 57 را تحريم کرده بودند، مؤسسه در راه حق که به وسيله مصباح و دوستانش اداره مي شد، در نيمه شعبان چراغاني کرده و جشن گرفتند و يکي از علما را از تهران دعوت کرده و مسائل اختلافي را عليه شريعتي مطرح کردند، در حالي که امام(ره) دستور داده بودند اين مسائل را مطرح نکنيد.(14)
بعد از پيروزي انقلاب نيز در جريان خلق مسلمان، در رابطه با منافقين يا هشت سال جنگ تحميلي، حتي يک سخنراني و موضع گيري از آيت الله مصباح يزدي سراغ نداريم.
اگر ايشان ولايت فقيه انتصابي را قبول دارند، بايد به آنچه رهبري مي گويد، عمل کنند. اگر اين گونه است، چرا مصباح در زمان رياست جمهوري خاتمي در نماز جمعه مي گويد وقتي ديديد که مسئولين متوجه نيستند يا نمي خواهند به وظايف خود عمل کنند، شما جلوي فساد بايستيد و مستقيم وارد شويد ولو بلغ ما بلغ. اين حرف معنايش اين است که مصباح به ولايت فقيه معتقد نيست، زيرا ولي فقيه تنظم کننده امور است و مسئوليت قوه قضائيه، امور نظامي، انتظامي، امنيتي طبق قانون اساسي زير نظر ايشان است. زماني که آيت الله خامنه اي قتل هاي خودسرانه را در نماز جمعه توبيخ و محکوم مي کند، گفتن بلغ مابلغ به معناي تبعيت از ولي فقيه نيست.(15)
به گفته موسوي تبريزي، بر اساس اين حرف ها بود که عده اي قتل هاي زنجيره اي کرمان را به راه انداختند، چرا که گفته شده بود، هر کس ديد، فردي با امر به معروف و نهي از منکر اصلاح نمي شود و حاکمان هم بي توجه هستند، مستقيماً خودش وارد شود و اين معنايش هرج و مرج است.(16)

ج. لزوم شورايي شدن مرجعيت
 

محمد تقي فاضل ميبدي عضو شوراي مرکزي مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم در اين زمينه مي گويد:
مسائل روز جامعه به گونه اي پيچيده شده است که روزگار مرجعيت فردي سپري شده است و درمورد مسائل فردي و عبادي که احکامش در رساله ها است و مردم به آن عمل مي کنند، نياز به معرفي مرجع جديد نيست، اما اجتهاد در مورد مسائل روز از توان و تخصص يک فرد خارج است و اگر اين مسأله به شکل شورايي درآيد، درصد خطايش کمتر خواهد شد. نهاد مرجعيت بايد به شکل شورايي باشد تا بتواند به نيازهاي امروز جامعه پاسخ دهد. امروز يک مرجع نمي تواند به تنهايي به شکل سنتي درباره مسائل روز نظر بدهد.
وي با اشاره به وضعيت مرجعيت شيعه در دوران معاصر، پيشنهاد کرد که اگر دفتر شوراي افتاء درست شود، بهتر مي توان راجع به مسائل روز نظر داد که در اين شورا به طور حتم بايد کارشناسان دانشگاهي نيز حضور داشته باشند. مثلاً اگر قرار است راجع به ربا يا بانکداري و احکام آن تصميم گيري شود، يک استاد اقتصاد نيز بايد در آن شورا حضور داشته باشد. اين روش در حال حاضر در دنياي مسيحيت صورت مي گيرد و شوراي علمي واتيکان هم اکنون به صورت جمعي اداره مي شود که پاسخ گوي خيلي از مشکلات دنياي مسيحيت است.
اين عضو شوراي مرکزي مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم با تأکيد بر اينکه تعيين نهاد مرجعيت نبايد در انحصار جامعه محققين و مدرسين حوزه علميه قم و مجمع محققين باشد، اظهار داشت: اين دو نهاد به شکل حزب هستند که کار سياسي نيز مي کنند و ممکن است برخي نظرات آن ها براي عده اي حجت نباشد و برخي نه مجمع را قبول داشته باشند و نه جامعه محققين و مدرسين حوزه علميه قم را. لذا تعيين مرجعيت بايد خارج از اين روال صورت گيرد.(17)

د. اعتقاد به محدود بودن اختيارات ولايت فقيه
 

محمد علي ايازي عضو مجمع محققن و مدرسين حوزه علميه قم در اين زمينه مي گويد: محدوده اختيارات ولي فقيه تفاوت اساسي با اختيارات ائمه و پيامبران دارد، به اين معنا که ائمه و پيامبران علاوه بر داشتن مسئوليت اجرايي، مفسر وحي هستند، اما اختيارات حاکمي که از سوي مردم انتخاب مي شود، تابع اختيارات تفويض شده از سوي مردم است.
وي با تأکيد بر اينکه نظام هاي ديني هم مبتني بر آراي مردم است، گفت: آنچه مي تواند بر آراي مردم از جايگاه ديني بودن نظام تاثير بگذارد، اين است که شرايط رهبري در اين زمينه تعريف شده باشد که اين مسأله نيز جنبه عقلايي دارد و به عنوان مثال، شروط عالم و متخصص بودن رهبر، ملاک هايي عقلايي براي تعيين رهبري است.
وي با بيان اين مطلب که قرار گرفتن اراده خدا بر شخصي غير از ائمه و پيامبران معنا ندارد، تصريح کرد: طبق آنچه در نصوص دين آمده است، ويژگي هايي براي رهبري مشخص شده است تا مردم هنگام انتخاب رهبري به آن ويژگي ها توجه کنند.
بنا به تأکيد اين عضو مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم، سرمنشأ تعيين کننده محدوده اختيارات ولي فقيه، آراي مردم است و اين اختيارات در 10 بند در قانون اساسي بيان شده است که «ولي فقيه» در اداره جامعه نبايد از اين محدوده خارج شود، به عبارت ديگر اين اختيارات بند يازدهم ندارند.(18)
البته معلوم نيست اعضاي مجمع محققين و مدرسين که ادعاي پيروي از آرا و انديشه هاي امام خميني(ره) دارند چگونه اين رأي و نظر حضرت امام(ره) را «که ولي فقيه همه اختيارات پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) را دارا مي باشند» تفسير مي نمايند. نکته ديگر آنکه اين تشکل نيز در فرايند دگرديسي اعتقادات خود از ولايت مطلقه فقيه در گذشته، امروز به محدود بودن اختيارات ولايت فقيه تأکيد دارد. به هر حال آنچه که درباره مجمع محققين و مدرسين بايد گفت آن است که اين تشکل تاکنون نتوانسته است به صورت مستقل تأثيرگذار باشد و عمدتاً دنباله رو ساير تشکل هاي دوم خردادي به خصوص مجمع روحانيون مبارز است. در دوران حاکميت دوم خرداد تعدادي از اعضاي آن حداکثر سمت مشاور رئيس جمهور يا برخي وزرا را برعهده داشته اند. در چند سال اخير که از تشکيل خانه احزاب مي گذرد، (19) سيد حسين موسوي تبريزي دبيري آن را برعهده داشته است که تريبوني براي بيان ديدگاه ها محسوب مي شود.
در مجموع اگر تشکل بخواهد در جريان هاي سياسي تأثيرگذار باشد، بايد به بازمهندسي فلسفه وجودي و اهداف خود بپردازد و اين بزرگ ترين مأموريت موسسان مجمع است. همچنين بايد تکليف خود را نسبت به حزب بودن يا نبودن روشن نمايد و اگر در فهرست احزاب سياسي است، وضعيت کنگره، انتخابات، دفاتر و بسياري از مواردي که تشکل هاي سياسي بايد به آن پاسخ دهند را پاسخ گو باشد.

پي نوشت ها :
 

1. سيد حسين موسوي تبريزي در سال 1326 هـ. ش. در تبريز ديده به جهان گشود. در همان شهر مقدمات ابتدايي را آموخت و در سال 1339 شمسي به قم رفت، وي در نهضت امام خميني(ره) حضور فعال داشت و بارها مورد تعقيب ساواک قرار گرفت. پس از انقلاب اسلامي وي در فرو نشاندن بسياي از فتنه هاي منافقين و عناصر ضد انقلاب در سمت دادستان انقلاب پس از شهادت آيت الله قدوسي نقش مؤثري داشت. او پيش از تصدي پست دادستاني کل انقلاب حاکم شرع تبريز بود، محاکمه محمدرضا سعادتي از اعضاي عاليرتبه سازمان مجاهدين خلق ايران در زمان حاکم شرعي وي در تبريز صورت گرفت. از ديگر سمت هاي ايشان مي توان به نمايندگي مردم تبريز در مجلس شوراي اسلامي اشاره کرد. او علاوه بر داشتن سمت دبير کلي «مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم»، رياست خانه احزاب را نيز عهده دارد. براي مطالعه بيشتر ر.ک: خاطرات آيت الله سيد حسين موسوي تبريزي؛ و نيز ر.ک: خاطرات آيت الله مهدوي کني، ص 250.
2. «... ماها از سال 42 طرفدار امام (رضوان الله تعالي عليه) بوديم، در مبارزه بوديم و ايده تشکيل حکومت اسلامي در افکار ما بود. طبعاً وقتي که اين ايده در فکر کسي هست فکر مي کند که اقتصاد اين حکومت چگونه بايد باشد؟ تفکر فقهي هم که آن زمان دنبالش بوديم با يک فقه سياسي توأم بود. حتي پس از نشر کتاب هاي مرحوم آيت الله مطهري 0رضوان الله تعالي عليه) و هنگامي که امام(ره) ولايت فقيه و حکومت اسلامي را بيان کردند و چاپ شد، اين پرسش در ميان دستان ما خيلي زيادتر شکل گرفت که بر فرض اگر يک روز حکومت اسلامي به دست ما رسيد چه بايد بکنيم؟ اقتصادش چه مي شود؟ حتي يک روز من يادم هست از ديدن بعضي از دوستان تبعيدي مي آمديم، آيت الله سيد حسن طاهري، آيت الله رباني (ره) و خود من بوديم، بحث مي کرديم و صحبت مي کرديم که مثلاً فرض کنيد يک روز اين حکومت را ما گرفتيم؛ راديو تلويزيون را مي خواهيم چگونه اداره کنيم؟ با مسئله هنر بايد چکار کنيم؟ با موسيقي بايد چه کار کنيم؟ همان روزها اين بحث هم ب.د. بعضي از دوستان مي گفتند که نبايد موسيقي داشته باشيم بعضي هم مي گفتند موسيقي همه اش حرام نيست. اصلاً بايد فيلم باشد يا نه؟ اصلاً هنرپيشگي چه جور است و نظر اسلام چگونه است؟ آيا خانم ها مي توانند در فيلم ظاهر بشوند يا نه؟ يا مثلاً ماليات در اسلام چگونه است؟...» براي مطالعه بيشتر ر.ک: مصاحبه سايت اينترنتي مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه با سيد حسين موسوي تبريزي دبير کل اين مجمع.
3. علاوه بر فقه موجود و سنتي در حوزه، پويايي آن مطرح شد که بعدها در اوايل پيروزي انقلاب به اسم فقه پويا معروف شد. اين دوستان از اول پيروزي انقلاب با دوستان ديگري که طرفدار امام بودند، انقلابي هم بودند ولي سنتي فکر مي کردند، سياسي ـ حکومتي فکر نمي کردند، تمايز داشتند و علت اختلاف بين آن ها بود و جدايي ما بين اينها همين بود، در عين حال همه طرفدار امام بودند، طرفدار حکومت اسلامي بودند، انقلابي بودند، حتي گاهي در زندان ها با هم بودند ولي در عين حال يک جدايي فکري بين آن ها بود که اين جدايي باعث شد که مثلاً جامعه مدرسين پس از تشکيل به سوي جهت گيري خاص سنتي سوق داده شود. براي مطالعه بيشتر ر.ک: مصاحبه سايت اينترنتي مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه با سيد حسين موسوي تبريزي دبير کل اين مجمع.
4. موسوي تبريزي در اين زمينه مي گويد: «... مي شد گفت دوستان روشنفکر حوزه علميه قم بودند که فکر سياسي حکومت اسلام هم در اذهان مجموع آن ها جولان مي کرد. البته در ابتدا عده اي از بزرگان بودند که فکرهاي خوبي هم داشتند ولي آرام آرام جريان به دست کساني افتاد که بيشتر سنتي فکر مي کردند. در مقابل به امر امام دفتر تبليغات تشکيل شد، من خودم مؤسس دفتر تبليغات بودم. امام به من دستور داد. آقاي عبايي، آقاي ري شهري، آقاي جعفري گيلاني و شهيد حقاني را دعوت کرديم آمدند. بالاخره دفتر تبليغات را تشکيل داديم چون فکر و انديشه همين بود. اعضاء دفتر تبليغات گروهي بودند که در فکر و انديشه و برداشت هاي فقهي و سياسي با جامعه مدرسين تمايز داشت. بعد که من رفتم قوه قضائيه آقاي عبايي سرپرست و نماينده امام در دفتر تبليغات شدند. دوستان زيادي در دفتر تبليغات بودند که در رابطه با مرکز تحقيقات با مرکز انتشاراتش فعاليت مي کردند. از جمله کارهايي که در آنجا مي گرفت مجله هايي بود که در دفتر تبليغات تحقيق و نشر مي شد مثل مجله حوزه که جهت گيري خاص خود را داشت. دوستان زيادي يا در شوراي مرکزي دفتر يا در غير شوراي مرکزي به عنوان مديران قسمت هاي خاص فعاليت مي کردند. مثلاً آقاي ايازي در قسمت تفسير و يک وقتي هم در انتشارات بودند. آقاي موسويان در قسمت انتشارات بودند تا وقتي که به مشهد رفتند و روزنامه خراسان را اداره کردند و دوباره آمدند دفتر و همان جا مشغول شدند. آقاي درايتي نيز در قسمت تحقيقات بودند که بخش بزرگي از آن قسمت در زمينه تاريخ اسلام و تاريخ ائمه اطهار (عليهم السلام) زير نظر خود من بود. بخش فرهنگي ـ هنري را من خودم در دفتر تبليغات تاسيس کردم و مسئولش نيز خودم بودم. در رابطه با کودکان آنجا مجله سلام يچه ها را تأسيس کرديم. بالاخره بعد از سال 71، دوستان در بيرون دور هم جمع بوديم و همان فکر سياسي خاصي را که مي شود گفت آن موقع در برابر فکر راست بود ادامه مي داديم. در زمان مسئوليت ميرحسين موسوي هم از ايشان حمايت مي کرديم و حتي در خبرگان اول رهبري در برابر کانديداهايي که جامعه مدرسين دادند ما نيز کانديدا داشتيم و بعضي از کانديداهايمان بيشتر از آن ها هم رأي آوردند. علي ايحال يک خط فکري خاصي بود. بالاخره بعد از اينکه از دفتر بيرون آمديم جلساتي با هم داشتيم. يادم هست که از سال 71 يعني بعد از مجلس سوم آمدم قم در جلسات حضور داشتم و تدريس را شروع کرد. در منزل خودمان يا در منزل آقاي عبايي جلساتي تشکيل مي شد. البته جلسات دوستانه بود و اسم خاصي نداشت. عده اي از مدرسين و محققين نيز که قبلاً در دفتر تبليغات نبودند، شرکت مي کردند مثل آقاي عبدالله نوري که پس از وزارت به قم آمدند و در جلسه ما شرکت مي کرد يا بعضي هاي ديگر هم بودند که شرکت ي کردند. بالاخره حدود سال 74 که زمان فعاليتهاي انتخاباتي مجلس پنجم بود، به نظر آمد که بايد يک حرکت جمعي در رابطه با مسائل سياسي انجام گيرد و تشکيلاتي کار شود. انديشه اينکه گروهي در قم رسماً تشکيل شود از اواخر سال 74 شروع شد. همانطور زمزمه اش بود تا سال 75. به انتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري که نزديک مي شديم، جلسات متعددي با حضور دوستان بيشتري در منزل ما تشکيل مي شد، مثلاً جناب آقاي کروبي که به قم مي آمد در منزل ما جلسات متعددي گذاشتيم. اولين بار هم مثل همه دوستان آقاي مير حسين موسوي را مطرح کرديم و به ملاقات ايشان رفتيم و از ايشان دعوت کرديم که خود را کانديدا کند تا اينکه به هر دليلي ايشان منصرف شد، پس از ايشان آقاي خاتمي مطرح شد، باز از اولين گروه ها بوديم که رفتيم در کتابخانه ملي ايشان را ديديم و دعوت کرديم، گفت فکر مي کنم. يک روز به قم آمدند و در جلسه اي که در قم بود، يک بار منزل ما يک بار منزل آقاي سراج موسوي، بالاخره قبول کردند که کانديدا بشوند. پس از آن فعاليت را شروع کرديم، از آن زمان که فعاليت را شروع کرديم براي جمع خودمان اسم گذاشتيم و عنوان مجمع مدرسين و محققين را به تناسب ماهيت اعضاء شرکت کننده در جلسه انتخاب کرديم و به فکر نوشتن اساس نامه، آيين نامه و مرام نامه افتاديم. در زمينه کارهاي انتخاباتي اقاي خاتمي دوستان ما بعضي از برنامه هاي ايشان را از نظر اصولي، فقهي و فلسفي، سياسي نوشتند و در جزوه هايي چاپ و پخش کردند مانند بحث آزادي، بحث پاسخ گويي دولت و بحث دموکراسي.» براي مطالعه بيشتر ر.ک: مصاحبه سايت اينترنتي مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه با سيد حسين موسوي تبريزي دبير کل اين مجمع.
5. موسوي تبريزي در اين زمينه مي گويد: «... اهداف مان پيشبرد اسلام ناب و پويا از طريق برداشت هاي فقه پويا است که به درد جامعه مي خورد. مسلماً جامعه ما رو به پيشرفت و تمدن است و حوادث واقعه در جامعه ما بسيار زياد است. بايد روحانيت، مرجعيت و حوزه ها پاسخ گوي شبهات موجود در جامعه باشند. اصل اهداف ما اين است که عده اي از متفکرين، محققين و نويسنده هاي خوش فکر را که مي توانند اهل قلم باشند، اهل فکر باشند و اهل انديشه باشند دور هم جمع کنيم تا مسائل فقهي، اصولي، فلسفي و کلامي اسلام را با بينش خاص خودشان بررسي کنند و در مجله، کتاب يا اينترنت و بالاخره به هر طريق ممکن در ديد مردم قرار بدهند. لذا بر اساس همين، يک کميته فرهنگي و تحققاتي قرار داديم که از اعضاي رسمي خود مجمع هستند. البته از نويسندگان آزاد عضو نيستند دعوت مي شود. اينجا جلسه دارند و مي آيند، بحث مي کنند، صحبت مي کنند و نتيجه کارشان هم به جايي مي رسد. کميته سياسي داريم که در چارچوب قانون اساسي و نظام جمهوري اسلامي به فعاليت هاي سياسي مي پردازد. ممکن است ديدگاه هايمان در مراحل خاصي با ديدگاه حاکم، دولت يا غيردولت مانند مجلس مخالفت داشته باشد، علي ايحال در کار کميته سياسي ديدگاه خاص خودمان را داريم. در مواقع مختلف نظرات خودمان را مي گوييم، اعلاميه صادر مي کنيم و بيانيه مي دهيم و در مواقع انتخابات هم تا حالا فعال بوده ايم. در انتخابات رياست جمهوري، مجلس يا شوراها و از قبيل اين کارهاي سياسي که به طور متعارف در کشور انجام مي گيرد فعال هستيم.». براي مطالعه بيشتر ر.ک: مصاحبه سايت اينترنتي مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه با سيد حسين موسوي تبريزي دبير کل اين مجمع.
6. روزنامه ايران، سه شنبه 21 آبان 1381، شماره 2298.
7. هفته نامه پويا، ارديبهشت 1387.
8. خبرگزاري ايلنا، 1384/10/10.
9. همان.
10. همان.
11. همان.
12. همان.
13. همان.
14. همان.
15. همان.
16. همان. درباره انتقادهايي که به آقاي مصباح صورت گرفته است و پاسخ هاي طرفداران آن لطفاً به ادمه همين فصل رجوع فرماييد.
17. خبرگزاري کار ايران، 1386/4/12.
18. خبرگزاري کار ايران، 1384/6/19
19. درباره خانه احزاب ر. ک : علي دارابي : انتخابات هشتم، صص 78-77
 

دارابی، علی؛ (1388) جریان شناسی سیاسی در ایران، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.