تغذيه کودکان يک تا دو ساله
نويسنده: مژده متقيان
عبور از يک سالگي به دو سالگي و تغذيه با مجموعه ي «شير مادر و غذاي کمکي» به «غذاي خانواده و شير مادر» مرحله ي مهمي از زندگي کودک است که در اين دوره همچنان بايد بخشي از غذاهاي اواخر يک سالگي ادامه يابد و غذاهاي سفره به تدريج وارد برنامه غذايي او شود. طوري که با بزرگ شدن کودک و گذشت زمان سهم وي از مواد غذايي سفره ي خانواده بيشتر و غذاهاي مخصوص قبل از يک سالگي کمتر شود تا کودک بتواند بعد از چند ما تقريباً تمام مواد مورد نياز خود را از سفره ي خانواده تأمين کند و چون معده ي وي گنجايش کمي دارد. براي تأمين کالري مورد نيازش بايد وعده هاي غذايي متعدد داشته باشد و از ميان وعده هاي سالم و مغذي استفاده کند.
والدين بايد توجه داشته باشند اگر کودک گاهي علاقه به خوردن غذا نشان نمي دهد، احتمال دارد اين امر طبيعي ناشي از کاهش موقت اشتهاي او باشد. براي ترغيب کودک به غذا خوردن بايد غذاي او متنوع، خوشرنگ، خوشبو، باقوام و غلظت مناسب به صورتي اشتهاآور تهيه شود و زمان غذا خوردن براي او دلپذير و لذت بخش کرد. والدين اکثر کودکاني که خوب غذا نمي خورند و بهانه گيري مي کنند، نمي دانند که کودکان آنها در حال تغييرات عادت غذايي در طول زندگي هستند اين والدين معمولاً يا:
*با فشار کودک خود را وادار به خوردن مي کنند يا با شوخي، ادا، حقه و ... غذا را داخل دهان وي مي گذارند. اين اعمال باعث مي شود که کودک، اصولاً نسبت به غذاخوردن مقاومت کند و در سال هاي بعدي هم دچار مشکلات بيشتري شود. رعايت نکات زير مي تواند والدين را با مشکلات کمتري مواجه کند.
*مواد غذايي نه تنها از نظر کميت و کيفيت بايد کامل و مناسب باشد، بلکه شرايط محيطي که کودک در آن تغذيه مي شود نيز از نظر رواني مساعد و مطلوب باشد تا کودک از خوردن غذا لذت برده و به آن تمايل نشان دهد.
*چون در اواخر سال دوم، کودک بيشتر اجتماعي شده و اغلب قادر است بدون کمک غذا بخورد و غذاي مورد علاقه ي خود را به دلخواه انتخاب کند، مادر بايد مواظب باشد که مواد غذايي کافي، مغذي، متعادل و پرانرژي را که براي رشد کودک لازم است در اختيار او بگذارد و از خوردن آن اطمينان حاصل کند.
*به کودک نبايد به زور غذا داد. در عين حال محيط او بايد آرام باشد و حواسش به موضوع ديگري جلب نشود. گاهي مادرها اجازه نمي دهند که کودک مطابق ميل و نياز خود غذا طلب کند در حالي که بهتر است اشتياق و اشتهاي کودک حتماً در نظر گرفته شود.
*اگر کودک غذايي را دوست نداشت، نبايد کلاً آن را از برنامه ي غذايي حذف کرد. بلکه با تغييراتي ديگر در فرصتي بهتر آن را امتحان کرد.
*به امتناع کودک از خوردن غذا در بعضي از شرايط بايد توجه کرد. گاهي جدايي از مادر، بيماري کودک، شرايط خاص روحي کودک، شب نخوابيدن، عدم استفاده از آفتاب و هواي پاک، نداشتن فعاليت زياد، گوشه گيري کودک و گاهي اوقات وسواس بيش از اندازه ي مادر در مورد اينکه موقع غذاخوردن بايد همه چيز باشد و لباس کودک کثيف نشود و امثال آن ممکن است بر علاقه و اشتهاي او به غذا يا امتناع از غذاخوردن مؤثر باشد.
*بنابراين کودک بايد در زمان غذاخوردن در محل امن و راحتي قرار بگيرد. مشتاق غذاخوردن باشد و با زور، تهديد و رشوه وادار به خوردن نشود. اگر به هر علتي از خوردن يک وعده غذا خودداري کرد، بايد بدون هيچ نگراني و اضطراب آن نوبت تغذيه را به تأخير انداخت يا حتي از آن صرف نظر کرد. مطمئناً در وعده هاي ديگر جبران خواهد شد.
*کودکان در اين سن دوست دارند خودشان غذا بخورند و ترجيح مي دهند غذا را با انگشتان خود بردارند.
*آنان غذاي گرم را نسبت به سرد ترجيح مي دهند و غذاي داغ را دوست ندارند.
*معمولاً با غذا بازي مي کنند و صحنه هاي غيرقابل انتظاري ايجاد مي کنند، ولي خودشان از اين کار لذت مي برند.
*نمي توانند بيش از پنج تا ده دقيقه پشت سرهم براي غذا خوردن وقت صرف کنند و اگر بتوانند سفره را ترک مي کنند و بعد دو مرتبه برمي گردند.
*آداب غذاخوردن را مراعات نمي کنند، در حين غذا خوردن و بعد از سير شدن، غذا را به اطراف پخش مي کنند.
*بيشتر به خواسته ها و تمايلات خود توجه دارند و کمتر به ديگران اهميت مي دهند.
*از پدر و مادر و خواهر و برادرشان تقليد مي کنند.
*بعضي غذاها را نمي خورند و احتمال بروز عادت نامساعد غذايي از همين جا سرچشمه مي گيرد.
بنابراين چون مغز فعال و پوياي کودک آماده ي دريافت همه ي پيام هاي محيط زندگي و اطرافيان است، عادات خوب غذايي هم بايد از سنين پايين به کودک آموزش داده شود. آموزش عملي و عيني به مراتب اثر بخش تر از بيان است. همه افراد بزرگ تر خانواده بايد بدانند رفتارهاي غذايي آنان مي تواند براي افراد کوچک تر خانواده الگو باشد. بطور مثال سر سفره و هنگام غذا خوردن نگوييم: «من اين غذا را دوست ندارم» يا «چقدر بدمزه و بد شکل است.» از اضافه کردن نمک و شکر به غذا نيز پرهيز کنيد و سعي کنيم مصرف سبزي و ميوه را بيشتر کنيم.
گفتار خوب و حسن رفتار و کردار خانواده موجب ثبات شخصيت و رفتارهاي منطقي و صحيح در کودک مي شود. محيط هاي تشنج و عصبي خانواده آثار زيانبخشي بر روح و روان کودک گذاشته که بدون شک در عادات و رفتارهاي تغذيه يي آنان نيز اثر منفي خواهد گذاشت.
در اين ميان سلامت رواني مادر نقش عمده يي دارد. اضطراب، افسردگي يا رفتارهاي وسواسي او مي تواند باعث کم اشتهايي يا بي اشتهايي و بدغذايي کودک شود و رفتارهاي اين چنيني بسياري از مشکلات رفتاري، خلقي و تغذيه يي کودکان را به دنبال دارد.
منبع:نشريه 7 روز زندگي، شماره 95.
رفتارهاي غذايي
والدين بايد توجه داشته باشند اگر کودک گاهي علاقه به خوردن غذا نشان نمي دهد، احتمال دارد اين امر طبيعي ناشي از کاهش موقت اشتهاي او باشد. براي ترغيب کودک به غذا خوردن بايد غذاي او متنوع، خوشرنگ، خوشبو، باقوام و غلظت مناسب به صورتي اشتهاآور تهيه شود و زمان غذا خوردن براي او دلپذير و لذت بخش کرد. والدين اکثر کودکاني که خوب غذا نمي خورند و بهانه گيري مي کنند، نمي دانند که کودکان آنها در حال تغييرات عادت غذايي در طول زندگي هستند اين والدين معمولاً يا:
*با فشار کودک خود را وادار به خوردن مي کنند يا با شوخي، ادا، حقه و ... غذا را داخل دهان وي مي گذارند. اين اعمال باعث مي شود که کودک، اصولاً نسبت به غذاخوردن مقاومت کند و در سال هاي بعدي هم دچار مشکلات بيشتري شود. رعايت نکات زير مي تواند والدين را با مشکلات کمتري مواجه کند.
*مواد غذايي نه تنها از نظر کميت و کيفيت بايد کامل و مناسب باشد، بلکه شرايط محيطي که کودک در آن تغذيه مي شود نيز از نظر رواني مساعد و مطلوب باشد تا کودک از خوردن غذا لذت برده و به آن تمايل نشان دهد.
*چون در اواخر سال دوم، کودک بيشتر اجتماعي شده و اغلب قادر است بدون کمک غذا بخورد و غذاي مورد علاقه ي خود را به دلخواه انتخاب کند، مادر بايد مواظب باشد که مواد غذايي کافي، مغذي، متعادل و پرانرژي را که براي رشد کودک لازم است در اختيار او بگذارد و از خوردن آن اطمينان حاصل کند.
*به کودک نبايد به زور غذا داد. در عين حال محيط او بايد آرام باشد و حواسش به موضوع ديگري جلب نشود. گاهي مادرها اجازه نمي دهند که کودک مطابق ميل و نياز خود غذا طلب کند در حالي که بهتر است اشتياق و اشتهاي کودک حتماً در نظر گرفته شود.
*اگر کودک غذايي را دوست نداشت، نبايد کلاً آن را از برنامه ي غذايي حذف کرد. بلکه با تغييراتي ديگر در فرصتي بهتر آن را امتحان کرد.
*به امتناع کودک از خوردن غذا در بعضي از شرايط بايد توجه کرد. گاهي جدايي از مادر، بيماري کودک، شرايط خاص روحي کودک، شب نخوابيدن، عدم استفاده از آفتاب و هواي پاک، نداشتن فعاليت زياد، گوشه گيري کودک و گاهي اوقات وسواس بيش از اندازه ي مادر در مورد اينکه موقع غذاخوردن بايد همه چيز باشد و لباس کودک کثيف نشود و امثال آن ممکن است بر علاقه و اشتهاي او به غذا يا امتناع از غذاخوردن مؤثر باشد.
*بنابراين کودک بايد در زمان غذاخوردن در محل امن و راحتي قرار بگيرد. مشتاق غذاخوردن باشد و با زور، تهديد و رشوه وادار به خوردن نشود. اگر به هر علتي از خوردن يک وعده غذا خودداري کرد، بايد بدون هيچ نگراني و اضطراب آن نوبت تغذيه را به تأخير انداخت يا حتي از آن صرف نظر کرد. مطمئناً در وعده هاي ديگر جبران خواهد شد.
*کودکان در اين سن دوست دارند خودشان غذا بخورند و ترجيح مي دهند غذا را با انگشتان خود بردارند.
*آنان غذاي گرم را نسبت به سرد ترجيح مي دهند و غذاي داغ را دوست ندارند.
*معمولاً با غذا بازي مي کنند و صحنه هاي غيرقابل انتظاري ايجاد مي کنند، ولي خودشان از اين کار لذت مي برند.
*نمي توانند بيش از پنج تا ده دقيقه پشت سرهم براي غذا خوردن وقت صرف کنند و اگر بتوانند سفره را ترک مي کنند و بعد دو مرتبه برمي گردند.
*آداب غذاخوردن را مراعات نمي کنند، در حين غذا خوردن و بعد از سير شدن، غذا را به اطراف پخش مي کنند.
*بيشتر به خواسته ها و تمايلات خود توجه دارند و کمتر به ديگران اهميت مي دهند.
*از پدر و مادر و خواهر و برادرشان تقليد مي کنند.
*بعضي غذاها را نمي خورند و احتمال بروز عادت نامساعد غذايي از همين جا سرچشمه مي گيرد.
بنابراين چون مغز فعال و پوياي کودک آماده ي دريافت همه ي پيام هاي محيط زندگي و اطرافيان است، عادات خوب غذايي هم بايد از سنين پايين به کودک آموزش داده شود. آموزش عملي و عيني به مراتب اثر بخش تر از بيان است. همه افراد بزرگ تر خانواده بايد بدانند رفتارهاي غذايي آنان مي تواند براي افراد کوچک تر خانواده الگو باشد. بطور مثال سر سفره و هنگام غذا خوردن نگوييم: «من اين غذا را دوست ندارم» يا «چقدر بدمزه و بد شکل است.» از اضافه کردن نمک و شکر به غذا نيز پرهيز کنيد و سعي کنيم مصرف سبزي و ميوه را بيشتر کنيم.
گفتار خوب و حسن رفتار و کردار خانواده موجب ثبات شخصيت و رفتارهاي منطقي و صحيح در کودک مي شود. محيط هاي تشنج و عصبي خانواده آثار زيانبخشي بر روح و روان کودک گذاشته که بدون شک در عادات و رفتارهاي تغذيه يي آنان نيز اثر منفي خواهد گذاشت.
در اين ميان سلامت رواني مادر نقش عمده يي دارد. اضطراب، افسردگي يا رفتارهاي وسواسي او مي تواند باعث کم اشتهايي يا بي اشتهايي و بدغذايي کودک شود و رفتارهاي اين چنيني بسياري از مشکلات رفتاري، خلقي و تغذيه يي کودکان را به دنبال دارد.
منبع:نشريه 7 روز زندگي، شماره 95.