مباني کلامي سينماي ديني (1)
نويسنده : نصرت ا... تابش
اگر بخواهم به يک جمع بندي از آن چه تا کنون به ويژه در آثار غربي ديده ام بپردازم، مي توانم چند محور اساسي در توصيف سينماي ديني را از ديدگاه منتقدان و نظريه پردازان سينماي ديني در غرب نشان دهم.
1.نويسندگان اغلبِ آثارِ، منتقدانِ معتقد به دين، به ويژه مسيحيان کاتوليک هستند. آنان براي توصيف رابطه دين و سينما ابتدا به بيان عقايد کلامي خود مي پردازند، سپس به فهرستي از فيلم ها مي پردازند که به زعم ايشان مصاديق سينماي ديني است. برخي از نويسندگان از جمله آندره بازن حتي به دسته بندي گونه هاي مختلف سينماي ديني پرداخته اند. فيلم هايي که مستقيماً از داستان هاي کتاب مقدس اقتباس شده اند. بن هور، ده فرمان، مصائب مسيح و ده ها فيلم ديگر در اين دسته قرار مي گيرند؛ فيلم هايي که به زندگي قديسان و کشيشان مي پردازند و فيلم هايي که درباره مفاهيم ديني از قبيل ايمان، ترديد، معجزه، حضور فرشتگان در ميان آدميان و عشقِ رستگاري بخش ساخته شده اند. بسياري از آثار اينگماربرگمن از اين جمله اند. اما همان طور که بيان شد، نشان دادن انطباق اين فيلم ها با کلام ديني همواره با مقدمه اي طولاني در توصيف عقايد مذهبي همراه است. اما کلام ديني در دنياي غرب داراي يک مفهوم واحد نيست و همانند شرق گرايش هاي کلامي گوناگوني به عنوان عقايد مذهبي پذيرفته شده است. به عنوان مثال برخلاف تقدس کليسا در نگاه کاتوليکي، تعدادي از آثار مربوط به سينماي ديني با وجود دفاع از ايمان به خداوند به نفي كليسا مي پردازد. كاترين ام بارسوتي و رابرت كي جانسون در كتاب جستجوي نگره هاي دين كه به وجوه ديني سينماي عامه پسند هاليوودي پرداخته اند، معتقدند که سينماي هاليوود با مکتب کلامي الهيات رهايي بخش سازگار است. زيرا جوهره الهيات رهايي بخش که عمدتاً در کليساي آمريکاي جنوبي رشد کرده است، عدالت طلبي و مبارزه با ظلم و استثمار است؛ بر خلاف الهيات منفعل کاتوليکي که از پيروانش انتظار دارد که اگر کسي به يک طرف صورتت سيلي زد، طرف ديگري صورتت را در مقابل او قرار بده !
به عبارت ديگر الهيات رهايي بخش انطباق بيشتري با قهرمان پروري سينماي
داستان گوي هاليوودي دارد. اغلب مدرسان فيلمنامه نويسي شخصيت منفعل را نقطه ضعف فيلمنامه مي دانند که قادر به ايجاد کشمکش و راه اندازي درام نيست.
2. نکته مهم ديگري که در نظريه پردازي سينماي ديني غرب اغلب مورد تاکيد قرار مي گيرد، اين است که هنرمند سينماگر فقط زماني موفق به توليد اثري ديني خواهد شد که خودش نيز تجربه هاي مقدسي را از سر گذرانده باشد. اگر سينماگر تجربه ديني بلاواسطه نداشته باشد، نمي تواند با ضرب و زور نور و موسيقي مشابه همان تجربه را در مخاطب خود ايجاد کند. به بيان ساده تر هنرمند به اندازه اي که فهميده و احساس کرده است، مي تواند بفهماند و تاثير بگذارد.
3. اما نکته بسيار مهمي که اغلب منتقدان دين گرا و نظريه پردازان سينماي ديني در غرب گرفتار آن هستند، عدم توانايي در توصيف دقيق مفاهيم ديني به ويژه در بعد احساسي آن است. در نتيجه و به ناگزير از کلماتي مبهم مثل تصوير ملکوت، احساس معنوي و امر قدسي استفاده مي کنند. در حالي که اگر شناخت و توصيف درستي از اين مفاهيم در ذهنيت مخاطب شکل نگيرد، به تجربه ي عاطفي نيز منجر نخواهد شد. كار به جايي مي رسد كه هر احساسي كه اندكي از روزمرگي ها فراتر مي رود، عنوان احساس معنوي را به خود مي گيرد. و يا آنقدر كلي مي شود كه شامل تجربه هاي عاطفي ناشي از انديشه هايي مي شود که خدا و معادي ندارند و نيايشي را فراهم نمي کنند.
آناني هم که اندکي عميق ترند، اغلب گرفتار پيچ و خم هاي فلسفي اند و نه ديني.به عبارت ساده تر گرفتار التقاط فلسفه هاي گوناگون بشري با عقايد ديني اند. از سوي ديگر به نسبيت در انديشه سينماگر و منتقد غربي مي تواند هر انديشه اي را با اندکي تشابه با مفاهيم و يا شخصيت هاي مذهبي، ديني بنامد و مخاطب را به دليل تنوع و گستردگي بيش از حد مفهوم سينماي ديني با حيرت رو به رو کند و از آن بدتر آن که هيچ راهنماي علمي براي هنرمند نباشد.
4. اما آن چه که به عنوان مقدمه بيان مباني سينماي ديني براساس عقايد اسلامي و شيعي براي ما بسيار مهم است و در واقع آسيبي است که بايد از آن پرهيز کرد، انتقال مفاهيم و نظريه سينماي ديني غربي با عنوان کلي سينماي ديني به دنياي اسلام است. خودي پنداشتن عقايدي که خاستگاه و شرايط متفاوتي با ما دارند و التقاط بين انديشه هاي وحياني و بشري در تدوين نظريه سينماي ديني خطر بزرگي است.
منبع : فيلم نگار شماره 94
1.نويسندگان اغلبِ آثارِ، منتقدانِ معتقد به دين، به ويژه مسيحيان کاتوليک هستند. آنان براي توصيف رابطه دين و سينما ابتدا به بيان عقايد کلامي خود مي پردازند، سپس به فهرستي از فيلم ها مي پردازند که به زعم ايشان مصاديق سينماي ديني است. برخي از نويسندگان از جمله آندره بازن حتي به دسته بندي گونه هاي مختلف سينماي ديني پرداخته اند. فيلم هايي که مستقيماً از داستان هاي کتاب مقدس اقتباس شده اند. بن هور، ده فرمان، مصائب مسيح و ده ها فيلم ديگر در اين دسته قرار مي گيرند؛ فيلم هايي که به زندگي قديسان و کشيشان مي پردازند و فيلم هايي که درباره مفاهيم ديني از قبيل ايمان، ترديد، معجزه، حضور فرشتگان در ميان آدميان و عشقِ رستگاري بخش ساخته شده اند. بسياري از آثار اينگماربرگمن از اين جمله اند. اما همان طور که بيان شد، نشان دادن انطباق اين فيلم ها با کلام ديني همواره با مقدمه اي طولاني در توصيف عقايد مذهبي همراه است. اما کلام ديني در دنياي غرب داراي يک مفهوم واحد نيست و همانند شرق گرايش هاي کلامي گوناگوني به عنوان عقايد مذهبي پذيرفته شده است. به عنوان مثال برخلاف تقدس کليسا در نگاه کاتوليکي، تعدادي از آثار مربوط به سينماي ديني با وجود دفاع از ايمان به خداوند به نفي كليسا مي پردازد. كاترين ام بارسوتي و رابرت كي جانسون در كتاب جستجوي نگره هاي دين كه به وجوه ديني سينماي عامه پسند هاليوودي پرداخته اند، معتقدند که سينماي هاليوود با مکتب کلامي الهيات رهايي بخش سازگار است. زيرا جوهره الهيات رهايي بخش که عمدتاً در کليساي آمريکاي جنوبي رشد کرده است، عدالت طلبي و مبارزه با ظلم و استثمار است؛ بر خلاف الهيات منفعل کاتوليکي که از پيروانش انتظار دارد که اگر کسي به يک طرف صورتت سيلي زد، طرف ديگري صورتت را در مقابل او قرار بده !
به عبارت ديگر الهيات رهايي بخش انطباق بيشتري با قهرمان پروري سينماي
داستان گوي هاليوودي دارد. اغلب مدرسان فيلمنامه نويسي شخصيت منفعل را نقطه ضعف فيلمنامه مي دانند که قادر به ايجاد کشمکش و راه اندازي درام نيست.
2. نکته مهم ديگري که در نظريه پردازي سينماي ديني غرب اغلب مورد تاکيد قرار مي گيرد، اين است که هنرمند سينماگر فقط زماني موفق به توليد اثري ديني خواهد شد که خودش نيز تجربه هاي مقدسي را از سر گذرانده باشد. اگر سينماگر تجربه ديني بلاواسطه نداشته باشد، نمي تواند با ضرب و زور نور و موسيقي مشابه همان تجربه را در مخاطب خود ايجاد کند. به بيان ساده تر هنرمند به اندازه اي که فهميده و احساس کرده است، مي تواند بفهماند و تاثير بگذارد.
3. اما نکته بسيار مهمي که اغلب منتقدان دين گرا و نظريه پردازان سينماي ديني در غرب گرفتار آن هستند، عدم توانايي در توصيف دقيق مفاهيم ديني به ويژه در بعد احساسي آن است. در نتيجه و به ناگزير از کلماتي مبهم مثل تصوير ملکوت، احساس معنوي و امر قدسي استفاده مي کنند. در حالي که اگر شناخت و توصيف درستي از اين مفاهيم در ذهنيت مخاطب شکل نگيرد، به تجربه ي عاطفي نيز منجر نخواهد شد. كار به جايي مي رسد كه هر احساسي كه اندكي از روزمرگي ها فراتر مي رود، عنوان احساس معنوي را به خود مي گيرد. و يا آنقدر كلي مي شود كه شامل تجربه هاي عاطفي ناشي از انديشه هايي مي شود که خدا و معادي ندارند و نيايشي را فراهم نمي کنند.
آناني هم که اندکي عميق ترند، اغلب گرفتار پيچ و خم هاي فلسفي اند و نه ديني.به عبارت ساده تر گرفتار التقاط فلسفه هاي گوناگون بشري با عقايد ديني اند. از سوي ديگر به نسبيت در انديشه سينماگر و منتقد غربي مي تواند هر انديشه اي را با اندکي تشابه با مفاهيم و يا شخصيت هاي مذهبي، ديني بنامد و مخاطب را به دليل تنوع و گستردگي بيش از حد مفهوم سينماي ديني با حيرت رو به رو کند و از آن بدتر آن که هيچ راهنماي علمي براي هنرمند نباشد.
4. اما آن چه که به عنوان مقدمه بيان مباني سينماي ديني براساس عقايد اسلامي و شيعي براي ما بسيار مهم است و در واقع آسيبي است که بايد از آن پرهيز کرد، انتقال مفاهيم و نظريه سينماي ديني غربي با عنوان کلي سينماي ديني به دنياي اسلام است. خودي پنداشتن عقايدي که خاستگاه و شرايط متفاوتي با ما دارند و التقاط بين انديشه هاي وحياني و بشري در تدوين نظريه سينماي ديني خطر بزرگي است.
منبع : فيلم نگار شماره 94