هنر ساخت بازي هاي ويدئويي

يکي از شرکت هاي فعال در عرصه توليد بازي هاي ويدئويي به نام Smithsonian Institution که در واشنگتن دي سي آمريکا مستقر است در نظر دارد ظرف شش ماه آينده نمايشگاهي با مضمون هنر بازي هاي ويدئويي را در اين شهر برگزار کند. اين نمايشگاه که توسط متخصص تهيه آرشيو Chris Melissinos و سفارش نام هاي آشناي اين صنعت ترتيب داده شده است به منظور تقدير از برترين بازي هاي يک صده اخير از نظر پويايي و ارتباط حسي با مخاطبان برگزار خواهد شد.
شنبه، 19 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هنر ساخت بازي هاي ويدئويي

 هنر ساخت بازي هاي ويدئويي
هنر ساخت بازي هاي ويدئويي


 






 
آيا عوامل ساخت يک بازي ويدئويي هم مورد تقدير و ستايش قرار مي گيرند؟
مصاحبه با Steve Theodore سازنده بازي هاي ويدئويي
يکي از شرکت هاي فعال در عرصه توليد بازي هاي ويدئويي به نام Smithsonian Institution که در واشنگتن دي سي آمريکا مستقر است در نظر دارد ظرف شش ماه آينده نمايشگاهي با مضمون هنر بازي هاي ويدئويي را در اين شهر برگزار کند. اين نمايشگاه که توسط متخصص تهيه آرشيو Chris Melissinos و سفارش نام هاي آشناي اين صنعت ترتيب داده شده است به منظور تقدير از برترين بازي هاي يک صده اخير از نظر پويايي و ارتباط حسي با مخاطبان برگزار خواهد شد.
جاي بسي شگفتي دارد که چنين نمايشگاهي تا به حال برگزار نشده است. در اين نمايشگاه مبناي انتخاب يک بازي، هنر به کار رفته در آن است و در ساير حوزه ها نيز اين هنر است که تحسين سايرين را برمي انگيزد. حال ممکن است اثر مورد نظر جنگ و صلح، تابلوي نقاشي موناليزا يا هرچيز ديگري باشد. اما در پايان انتخاب يک اثر منوط به رعايت استانداردهايي خواهد شد که مدت هاست کنار گذاشته شده اند.
در حدود يک قرن از زماني که هنرمندانز چون Marcel Duchamp با آويختن قطعات يک دوچرخه در نمايشگاه هاي پاريس مفهوم هنر را در ذهن ما تغيير دادند مي گذرد. دست کم ظرف 50 سال گذشته، تنها معيار هنرمندان و متخصصين دانشگاهي براي تشخيص يک اثر به عنوان اثر هنري به نمايش درآمدن آن در يک نمايشگاه بوده است. پس امروز نيز بازي هاي رايانه اي مي توانند در کنار نقاشي ها، مجسمه ها و ساير آثار هنري در گالري هاي مهم دنيا به نمايش درآيند و عنوان يک اثر هنري را به يدک بکشند، شرم آور است!
رفتار کردن با يک بازي ويدئويي همچون يک اثر هنري خبر تازه اي نيست، اما نکته جالب آن است که ستارگان اين نمايشگاه همان بازي ها و سازندگان شان هستند و نه عوامل پشت صحنه اي که در ساخت يک بازي زحمات فراواني را متحمل مي شوند. مهم ترين تناقص موجود در کار سازندگان بازي هاي ويدئويي آن است که مدرن ترين بازي ها از نظر نبوغ و ابتکار در همان دوران قرون وسطي مانده اند و حتي مراد از عبارت هنرمند نيز که به فردي صاحب استعداد و وقوه تخيل بي نظير اتلاق مي شود در واقع همان ايجاد آثار قديمي و تاريخ گذشته است.
کليساهاي باشکوه، نقاشي هاي آبرنگ روي ديوارهاي گچي و دستنوشته هاي به جاي مانده از قرون وسطي همگي توسط هنرمندان بي نام و نشان آفريده شده اند و امروز نيز همين حقيقت در مورد آثار هنري مدرن عصر ما وجود دارد. بشر عصر مدرن نيز همچون راهبان خلاق دوران گذشته که دستنوشته هاي قديم را از خود به يادگار گذاشته اند هر روز اثر تازه اي خلق مي کند و هيچگاه نامي از وي برده نمي شود.
حتي در ميان طرفداران پروپاقرص بازي هاي ويدئويي هم تنها تعداد معدودي از افراد قادرند بازي هاي توليد شده توسط هنرمندان گمنام را تشخيص دهند.
البته موارد استثنايي هم وجود دارد. براي مثال شرکت هاي ArenaNet هنرمندان مفهومي خود را به خوبي به مخاطبانش شناسانده است، به همين دليل نام هايي چون Kekai Kotaki ,Daniel Duciu براي طرفداران Guild Wars بسيار آشنا است. در مورد خوانندگان کتاب هاي علمي و تخيلي نيز وضع بر همين منوال است.
انجمن هايي چون DevianArt , ConceptArt.org ستارگان مطرح خود را دارند. کتاب هاي شرکت انتشاراتي Ballistic press در افزايش محبوبيت هنرمندان از قبيل Jan-Bart Van Beek سازنده بازي هاي ويدئويي شرکت Guerrilla نقش شايان ذکري داشته است.
البته کتاب ها و مجلاتي تبليغاتي نيز در بازار موجود است که هنرمندان مي توانند از آنها براي ارتباط مستقيم با مخاطبانشان بهره بگيرند. همانگونه که بيشتر گفتيم شمار هنرمندان مشهوري از اين دست بسيار اندک است و کار افرادي نظير ما نيز تنها به افزايش شهرت اين هنرمندان کمک مي کند و بس.
اغلب هنرمندان نامي اين صنعت مفهوم گرا هستند و به همين دليل منتقدان و مخاطبان مي توانند به راحتي خالق يک نقاشي زيبا را در کنار مفهوم ديرينه هنرمند قرار دهند. بقيه ما نيز که زمره هنرمندان مفهوم گرا جايي نداريم با استفاده از روش هايي که درک آن براي افراد کم تجربه دشوار است سهم خود را در ساخت بازي هاي ويدئويي ادا مي کنيم. بايد بدانيد که تقدير و تمجيد از کار شما براي يک روزنامه نگار يا خوره بازي بسيار دشوار است. در کنار تمامي اين مسائل مي توان به نرخ بسيار بالاي کاهش مشتريان اين صنعت اشاره کرد.
کمتر افرادي پيدا مي شوند که بيش از ده سال طرفدار يک بازي ويدئويي باقي بمانند حال چگونه انتظار داريد که ما خود سبک هاي هنري و تاريخچه اين صنعت را از بر باشيم.
با اين همه نمايشگاه Smithsonian مي تواند سهم قابل ملاحظه اي در ايجاد يک تاريخچه مشترک براي بازيهاي ويدئويي و سازندگان اين بازي ها ايفا نمايد. البته اين تنها تلاشي نيست که در اين حوزه انجام مي شود و زحمات وبسايت Gamasutra در حفظ بازي هاي ويدئويي خود گوياي دشواري ايجاد شرکت هاي پايبند به سبک هاي هنري است. همچنين تلاش هاي موزه Play در حفظ بازيهاي توليد شده نيز ستودني است.
اگر حفظ تاريخچه بازي هاي ويدئويي دشوار باشد به غير از چندين ستاره مطرح در اين عرصه شناخت تک به تک عوامل ساخت يک بازي ويدئويي غيرممکن خواهد بود. شايد بازي هاي باقي بمانند اما سازندگان آنها غريبانه مي آيند و مي روند.

سيستم استوديو
 

بهترين راه درک ارزش کار افرادي چون من در نظر گرفتن افرادي است که در فرايند ساخت يک فيلم با برنامه تلويزيوني زحمت مي کشند. عوامل پشت صحنه اي که تنها در تيتراژ پاياني فيلم نامي از آنها برده مي شود و تنها عوامل اصلي فيلم آنها را مي شناسند. در اين حوزه زحماتي که در مراحل توليد فيلم انجام مي شود با مفهوم کلي هنر ارتباط نزديک تري دارد تا ايده قديمي ساخت فيلمي در مورد يک نابغه فقير، بنابراين آشنايي يافتن با روش هاي شناسايي و تقدير از تلاش فردي و گروهي مي تواند جالب تر باشد.
حال که بازي هاي ويدئويي بي آنکه جنجالي شوند تقدير و تشکر فرهنگي را از آن خود مي کنند، تکليف تک تک هنرمندان سهيم در ساخت يک بازي چيست؟
رويکرد جهاني در تشخيص يک اثر هنري حضور در موزه نيست بلکه جوايزي است که آن اثر نصيب خود کرده است که از جمله اين جوايز مي توان به اسکار، تويز، و بسياري جوايز کم اهميت تر ديگر اشاره نمود. اين جوايز توسط يک گروه از آن صنعت خاص تهيه مي شوند که از آن جمله مي توان به آکادمي هنرهاي تصاوير متحرک و Sciences که مسئول برگزاري مراسم اهدا جايزه اسکار است اشاره کرد.
دريافت يک جايزه مشخص ارزش يک اثر را افزايش دهد، و حتي قواعد نانوشته اي که کمتر توجه عموم را به خود جلب مي کنند در پيروزي يک اثر دخيل هستند.
البته اين صنعت جوايز مختص به خود را دارد. جايزه Choice ويژه سازندگان بازي هاي ويدئويي نيز چيزي از اسکار کم ندارد و مهر تأييدي است بر بازي هاي مطرح اين صنعت. مهم ترين گامي که در مراسم اهدا جايزه Choice برداشته شد معرفي بازي هاي عصر کنوني در بافتي تاريخي بود. با اين حال مانند سئوالات گذشته بيشتر توجه به بازي هاي معطوف مي شد تا سازندگان شان. طي يک دهه اخير بازي هاي ويدئويي جايگاه اجتماعي بالايي را از آن خود کرده اند با اين وجود احتمال آنکه فردي نام بازيگر نه چندان مشهور دهه 1990ميلادي را بياد داشته باشد بسيار بيشتر از آن است که بداند چه انيماتوري به Epic Mickey جان داده يا بر فرض مثال سازنده بازي John Marston چه کسي است.

سازنده بازي اهميتي ندارد!
 

ساخت بازي ويدئويي همچنان ادامه دارد و ديگران به نيابت از سازندگان اين بازي ها مورد تقدير و ستايش قرار مي گيرند و اصلاً چه اهميتي دارد که بدانيم فلان بازي را چه کسي ساخته است. آيا تقدير از خود بازي کافي نيست؟ اين که بنشينيد و با چشمان خود شاهد فروخته شدن دست پرورده خود باشيد غم انگيز است.
با اين حال اين مسأله مانند تقدير از عوامل توليد يک اثر نيست. پس از آنکه هنرمندي يک يا دو اثر معروف ساخت اين حقيقت تلخ را در خواهد يافت که آنها که در تيم او حضور ندارند ارزش کار توليد شده را درک نمي کنند و در واقع تمام وقايع تلخ و قهرماني هايي که در مسير توليد يک بازي اتفاق مي افتد از ديد همگان پنهان مي ماند و هيچ وقت تقديري از آنها به عمل نخواهد آمد.
حتي تيم کوچک سازنده بازي هم اين قهرماني ها را فراموش خواهد کرد. تقدير از يک اثر کاري براي ضمير زجر کشيده هنرمند انجام نمي دهد. با اين همه غريبانه بودن اين هنرمندان و ناشناس ماندنشان يک نتيجه ملموس ديگر هم دارد. تمجيد مقامات رسمي، دريافت جوايز و ديگر افتخارات عمومي نه تنها حس و حال اين هنرمندان را بهتر خواهد کرد که قدرت چانه زني هنرمند براي کسب حقوق حقه خود و همچنين شأن و منزلت وي را نزد تيم سازنده بازي افرايش خواهد داد.
اينکه بتوانيد به يک کارفرماي بالقوه اعلام کنيد که کار شما شايستگي دريافت اسکار را دارد و جايزه اي معادل آن را دريافت کرده ايد مي تواند بسيار سازنده باشد. براي مثال تيمي که به دنبال يک ناشر براي تأمين هزينه توليد خود مي گردد مي تواند براي اثبات توانمندي هاي خود از جوايزي که تا به حال دريافت نموده است نام ببرد.
بالاخره در هر کسب و کاري براي تمجيد از زحمات فردي روش هاي متفاوتي وجود دارد. اين تمجيد مي تواند دريافت جايزه اسکار باشد يا هر چيز ديگري. در هر حال عاملي است براي بازتاب دادن غريزه انساني. شايد در مراحل اوليه ساخت يک بازي عجله رفتن به محل کار و ساختن هيولا، يا حيوانات ناطق و يا به تصوير کشيدن اعماق تاريخي براي آنکه هنرمند را به ادامه کار تشويق کند کافي باشد.
اما زماني که آثار هنري ساخته شذه توسط آن هنرمند ديگر قابل شمارش نباشد و مرتباً آينده کاري خود را در ذهن مرور کند ديگر اين سؤال در ذهنش نقش خواهد بست که پايان راه کجاست؟ اگر مدير يا بازار کاري ديگر به آن هنرمند نياز نداشته باشد پيش بيني آينده بسيار دشوار خواهد شد. اينکه بسياري از هنرمندان پس از 8 تا 10 ساله از اين صنعت به بيرون رانده مي شوند بسيار نگران کننده است. اگر تمجيد از تک تک عوامل دخيل در ساخت يک اثر بهتر انجام مي شد شايد استعدادهاي کهنه کار اين عرصه بهتر حفظ مي شدند.
افراد زيادي در هاليوود با صنعت موسيقي حضور دارند که تنها براي دستيابي به جوايز حرفه خود را دنبال مي کنند. درست است که بهترين تدوين گر دنيا شدن و يا ماهرترين نوازنده ارکستر شدن قابل قياس با قدم زدن بر روي فرش قرمز جشنواره هاي مهم جهاني نيست با اين حال اين مهارت و توانمندي هم ارزش خود را دارد. رسيدن به چنين جايگاهي اين حس را در فرد ايجاد مي کند که ارزش کار انجام شده بسيار بالاتر از دستمزدي است که بابت آن دريافت کرده است.
نکته مهمي که دست اندرکاران صنعت بازي هاي ويدئويي بايد بدانند همانند اهميت بازخورد مثبتي است که از کار خود دريافت مي کنند.
ايجاد يک سيستم مناسب براي تشويق هنرمندان و عوامل ساخت يک بازي ويدئويي آسان نيست. و همان ترتيب دادن همايش ها براي تقدير از اين افراد به اندازه کافي دشوار است.
تماشاگران کهنه کار مراسم اهداي اسکار خود مي دانند که چه دست هاي پشت پرده اي در اين مراسم درکارند و حتي در مراسم اهدا جوايز فني هم يک اثر محبوب چه بار سنگيني را به دوش مي کشد. در بازي ويدئويي ضعيف هم انتخاب بهترين هنرمند دخيل دشوار است و همچنين تفکيک تک تک بخش ها از کل اثر براي تقدير از عوامل سازنده آن نيز به همين حد دشوار است.
با اين حال نامزد شدن براي دريافت جايزه GDC يا همان جايزه برترين سازنده بازي آسان است و بنابراين هيچگونه عذري در عدم اعلام نظرات خود به مسئولين اين برنامه پذيرفته نيست.
راه ديگر براي ايجاد حس پيروزي جمعي و تقدير از دست اندرکاران اين صنعت ايجاد يک انجمن واحد است. صنعت ساخت بازي هاي ويدئويي درست برعکس هاليوود يا Broadway از نظر جغرافيايي بسيار پراکنده بوده و فاقد يک اتحاديه مشخص براي ايجاد ارتباط اجتماعي و حرفه اي ميان اعضا است.
اين بدان معنا است که ايجاد انجمن هايي که هنرمندان اين عرصه خواهان عضويت در آن است به خود آنها مربوط مي شود. اين هنرمندان براي آنکه بتوانند دانش خود را در اختيار يکديگر گذاشته و به کشف و پرورش استعدادها کمک کنند بايد عضو گروه هايي چون TeackArt.org, CGtalk.com و مانند آن شوند.
براي مثال اين هنرمندان مي توانند با عضويت در GDC در فروم هاي کوچکي مانند ميزگردهاي هنري شرکت کرده و در مورد مسائل حرفه اي خود با ديگران به بحث و تبادل و نظر بنشينند و مهم تر از همه اينکه هنرمندان مي توانند از همکاران خود تقدير و تشکر کنند، درست همانگونه که آرزو دارند روزي خود مورد تقدير و تشکر قرار گيرند.
منبع: نشريه بزرگراه رايانه، شماره 141.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط