نگاهي به اوضاع و شرايط عمومي کشور ايران در آستانه 30 خرداد سال 60 (7)

از چند ماه قبل از خرداد سال 1360، تقريباً تمامي موضع گيري ها و رفتارهاي سازمان مجاهدين خلق ايران به سمت رويارويي همه جانبه با جمهوري اسلامي پيش رفت. اين واقعيت را مي توان در بسياري از بيانيه ها و مصاحبه ها و اقدام هاي آن سازمان ملاحظه نمود. رجوي در مصاحبه هاي خود با نامگذاري ارتجاع بر روي جناح موسوم به خط امام
دوشنبه، 21 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به اوضاع و شرايط عمومي کشور ايران در آستانه 30 خرداد سال 60 (7)

نگاهي به اوضاع و شرايط عمومي کشور ايران در آستانه 30 خرداد سال 60 (7)
نگاهي به اوضاع و شرايط عمومي کشور ايران در آستانه 30 خرداد سال 60 (7)


 

نويسنده: جلال آصف




 
بررسي اوضاع در آستانه ي جنگ مسلحانه
از چند ماه قبل از خرداد سال 1360، تقريباً تمامي موضع گيري ها و رفتارهاي سازمان مجاهدين خلق ايران به سمت رويارويي همه جانبه با جمهوري اسلامي پيش رفت. اين واقعيت را مي توان در بسياري از بيانيه ها و مصاحبه ها و اقدام هاي آن سازمان ملاحظه نمود. رجوي در مصاحبه هاي خود با نامگذاري ارتجاع بر روي جناح موسوم به خط امام که شامل طرفداران و حاميان حکومت اسلامي و رهبري آيت الله خميني بود و يا به عبارت بهتري با آشکار کردن اين لقب که قبلاً به آنان و از جمله خود آقاي خميني داده بود، (91) به طرح اتهام هاي مختلفي دست مي يازيد و هم زمان راهپيمايي هايي نيز توسط هواداران مجاهدين صورت مي گرفت که نمونه ي آن را مي توان در درگيري بين آنان و مخالفان در 7 ارديبهشت ماه سال 1360 ملاحظه کرد و جناح ليبرال حامي بني صدر نيز به اين اقدام ها رنگ و لعاب بسيار تند و تيزي مي داد. (92) در ضمن با هدف متهم کردن حاميان حکومت به برخي رفتارهاي غير انساني دست يازيده که نمونه ي آن را مي توان در شکنجه و سوزاندن فردي از اعضاي خود ملاحظه کرد که پس از افشاي آن، بني صدر آن را دليلي بر وفاداري و ايستادگي آنان براي ضربه زدن به حکومت اسلامي حتي به قيمت اين گونه رفتارها با اعضاي خودشان دانست و همين دليل را دليل استحکام و قدرت سازمان دانست!! (93)
اما در آن سوي ميدان، آيت الله خميني در سخنراني هاي مختلف از جمله سخنراني 26 فروردين و 10 ارديبهشت ماه سال 1360 ضمن هشدار به جريان هايي که قصد انحراف افکار از نبرد با عراق يا اوضاع کردستان را داشتند، به آنان براي همراهي با روند مردمي موجود در کشور توصيه کرده، آشکارا خواستار تحويل دادن و زمين گذاشتن اسلحه از سوي تمامي گروهها شد و البته به صراحت نامي از سازمان مجاهدين خلق نبرد، زيرا منظور اصلي او در آن هنگام گروه هاي مسلحي همچون حزب دموکرات کردستان بود که به درگيري با حکومت اقدام کرده بودند. (94)
در همين زمان کوشش هايي نيز از جانب برخي عناصر ديگر همچون علي اصغر حاج سيد جوادي (که بعدها مورد غضب سازمان قرار گرفته و هم اکنون نيز چنين است). بني احمد و علي اميني و حتي خود بني صدر براي تشويق به تشکيل جبهه مشترکي از سو ليبرال ها و تمامي گروه هاي چپ داراي مشي چريکي (همچون فدايي خلق، پيکار، مجاهدين و دموکرات کردستان) براي مقابله با روند رشد حکومت ايران و حتي دگرگوني و تغيير بنيادي آن صورت مي گرفت که همه و همه زمينه را براي نوعي دگرگوني اساسي در رفتارهاي گروه هايي چون سازمان مجاهدين خلق آماده کرد و از انجام قريب الوقوع اين دگرگوني ها حکايت مي نمود. (95)
در همين زمان مجاهدين در نامه اي خطاب به آيت الله خميني درخواست راهپيمايي مسلحانه به سوي جماران کردند. در اين نامه نوعي قدرت نمايي و تهديد به مبارزه مسلحانه وجود داشت که پاسخ آقاي خميني مجدداً تأکيد بر به زمين گذاشتن اسلحه به عنوان عضوي از جامعه اسلامي محسوب شده و مورد حمايت اسلام و حکومت خواهند بود. وي در آن سخنان مجدداً تأکيد بر پايبندي به قانون و تضاد مسلح بودن با قانون گرايي کرد و از مجاهدين درخواست کرد همان گونه که اعلام کرده اند به قانون اساسي وفاداراند، اين وفاداراي را به طور عملي با تحويل دادن سلاح هاي خود اثبات نمايند و در آخر کار نيز با بعيد دانستن پذيرش اين سخنان از سوي سازمان و تأکيد بر اينکه احتمال ضعيفي نيز مبني بر قصد تفاهم از سوي سازمان مي داد حاضر بود خود به نزد آنان برود، به سازمان درباره مبارزه مسلحانه هشدار دهد و آنان را از اين کار بر حذر دارد و هرگونه مذاکره و تفاوهمي را منوط به دست برداشتن رهبري سازمان از تهديد و قانون شکني دانست (96) که بخشي از آن سخنان چنين بود:
آنهايي که اين طور هم با قلم هايشان علاوه بر تفنگ هايشان با ما معارضه دارند، ما به آنها کراراً گفته ايم و حالا هم مي گوييم که ما مادامي که شما تفنگ ها را در مقابل ملت کشيده ايد يعني در مقابل اسلام با اسلحه قيام کرده ايد نمي توانيم صحبت کنيم و نمي توانيم مجلسي با هم داشته باشيم. شما اسلحه ها را زمين بگذاريد و به دامن اسلام برگرديد، اسلام شمار را مي پذيرد و اسلام هوادار همه شماهاست. فقط گفتن به اينکه ما حاضريم در آن نوشته اي که نوشته ايد و در عين حالي که اظهار مظلوميت ها زياد کرديد، لکن باز ناشيگري کرديد و ما را تهديد به قيام مسلحانه کرديد. ما چطور با کساني که قيام مسلحانه بر ضد اسلام مي خواهند بکنند مي توانيم تفاهم کنيم؟! شما اين مطلب را، اين رويه را ترک کنيد و اسلحه ها را تسليم کنيد و اگر مي گوييد ما به قانون در عين حال که رأي نداديم، لکن سر به او مي سپاريم و قبول داريم او را با قانون شما عمل کنيد و قيام بر ضد دولت را که برخلاف قانون است و قيام مسلحانه که بر ضد قانون است و داراي اسلحه که بر ضد قوانين کشور است، به اينها عمل کنيد، ما هم با شما بهتر از آن طوري که شما بخواهيد عمل مي کنيم. ما مي خواهيم با آغوش باز همه گروه هاي که هستند بپذيريم... شما الآن مي بينيد بعضي از احزابي که انحرافي هستد و آنها را جزء مسلمين هم حساب نمي کنيم، مع ذلک چون بناي قيام مسلحانه ندارند و فقط صحبت هاي سياسي دارند هم آزادند و هم نشريه دارند به طور آزاد، پس بدانيد که ما اين طور نيست که با احزاب ديگري، با گروه هاي ديگري دشمني داشته باشيم... لکن شما بناي بر اين مطلب نداريد و من اگر در هزار احتمال يک مي دادم که شما دست برداريد از آن کارهايي که مي خواهيد انجام بدهيد، حاضر بودم با شما تفاهم کنم و من پيش شما بيايم، لازم هم نبود شما پيش من بياييد و حالا هم به موجب احکام اسلام نصيحت به شما مي کنم، شما در مقابل اين سيل خروشان ملت نمي توانيد کاري انجام بدهيد... (97)
پس از پاسخ صريح آيت الله خميني، سازمان در نوعي بن بست واقع شد که بخش مهمي از اين بن بست ناشي از اقدام خلاف قانون سازمان در نگاهداري اسلحه و نامشروع خوانده شدن آن از سوي آيت الله خميني بود و به همين جهت آنان به شخص دوم کشور يعني ابوالحسن بني صدر رئيس جمهور روي آورده و در نامه به او اعلام کردند، مشروط بر آنکه رئيس جمهور به عنوان عالي ترين مقام رسمي و مسئول اجراي قانون اساسي به مجاهدين تضمين کافي بدهد، به نظر آيت الله خميني گردن مي نهند. (98) در بخشي از اين اطلاعيه چنين آمده است:
با حفظ نقطه نظرهاي عقيدتي و سياسي خود و تذکار مجدد مسئوليت هاي تاريخي حضرت آيت الله خميني نظر ايشان را گردن مي گذارد؛ مشروط به اينکه شما (آقاي رئيس جمهور) به عنوان عالي ترين مقام رسمي و مسئول اجراي قانون اساسي و اجراي تمام عيار و همه جانبه قانون و تسريع آنکه همه قوانين کشور را که تنظيم روابط آنها در عهده مسئوليت شخص شماست، عملاً تضمين و اعلام نماييد و در صورت عدم امکان تمامي دلايل خود را بي کم و کاست در اختيار ملت قرار دهيد تا هر کس تکليف خود را بداند.
در اين بيانيه که گويي مجاهدين از قبل پاسخ بني صدر را بر اساس توافقي که با هم کرده بودند مي دانستند، همان گونه که قبلاً ذکر شد اشتباه ديگري نيز کردند و آن اين که عملاً قدرت بني صدر را از آيت الله خميني بيشتر فرض کرده و به صراحت اعلام کردند، او را عالي ترين مقام رسمي مي شناسند نه آيت الله خميني را؛ و ديگر آنکه در مقابل وظيفه غيرمشروط در تحويل دادن اسلحه ها، شرط تعيين کرده بودند که از نظر حقوقي داراي اشکالات فراواني بود.
در هر حال ابوالحسن بني صدر تنها با اکتفاي به اين جواب که «خُب من چه جوابي بدهم، عملاً دست سازمان را در شانه خالي کردند از تعهدهاي خويش باز نهاد (99) و البته رجوي در همان روز با نامه اي محرمانه به بني صدر برخي تمهيدات و همگرايي ها را در راستاي اتحاد سياسي به طور تلويحي پيشنهاد نمود. (100) در مجموع اين گونه از سوي بني صدر و مجاهدين تلقي و تبليغ شد که سازمان در اختيار و همراه را رئيس جمهور بوده و مشکل خاصي نيست و مجموع اين رفتارها در راستاي تأمين مواضع سازمان مجاهدين خلق از سوي بني صدر، تقويت بني صدر از سوي مجاهدين و در نهايت همگرايي آن دو صورت گرفت.
البته رجوي در نامه به بني صدر پيشنهاد ديگري را نيز مطرح کرد که همان پروژه راهپيمايي به سوي جماران بود. اما اين بار با دعوت رياست جمهوري و به شکلي عمومي و در راستاي تغييرات اساسي در کشور بود که در ضمن عناصر و شعارهاي حزب اللهي نيز در آن نقشي نداشته باشد. (101) ولي از سوي بني صدر که احتمالاً سعي داشت همچنان با نوعي محافظه کاري حرکت نمايد، پاسخ خاصي به اين پيشنهاد داده نشد و در عوض وي پيشنهاد رفراندوم عمومي را ارائه کرد.
بني صدر که در اين زمان خود با بحران هاي مختلفي از جمله ناکامي در سمت فرماندهي کل قوا و همچنين اداره کشور مواجه بود، در اين موقع خاص با گرفتاري جديدي روبه رو شد که عبارت بود از دستگيري دو نفر از اعضاي دفتر او به اتهام خارج کردن اسناد طبقه بندي شده و سري از وزارت امور خارجه؛ بنابراين سعي کرد با پيشنهاد رفراندوم براي خروج از بحران به نوعي فرافکني مشکلات روي آورد (102) و در ضمن دوباره نيز بر جلوگيري از تضعيف رهبري آقاي خميني تأکيد کرد و چون مي دانست جنگ مقوله بسيار مهمي است، خواستار آن شد تا آيت الله خميني به نحوي اوضاع را به نفع او آرام کند تا او بتواند به تعهدات خويش در قبال جنگ عمل نمايد: (103)
آنچه از نظر من اصل است اين است که رهبري نمي بايد تضعيف بشود. بقيه را من مسئله نمي دانم. اين است که روي اعتقاد خود خواسته ام به اينکه طوري عمل نکنم که رهبري تضعيف شود البته تا آنجا که مي توانم آنچه را که صحيح مي دانم بگويم، اما اگر امام يک وقت تصميم گرفت شما اين حرف را بزن، اين کار را بکن، آن کار را نکن، من کسي نيستم که بايستم، مي گويم من نظر داده ام، اما تصميم را ايشان گرفته اند و من هم عمل مي کنم. روي اين زمينه است که به نظر خودم بسياري از چيزها را تحمل کرده ام و اميدوارم خود ايشان مراقبت را مي کنند و بالاخره اين اوضاع را جوري تدارک مي کنند که ما بتوانيم جنگ را با اطمينان خاطر انجام بدهيم.
در اين سخنان به وضوح سياست بازي و محافظه کاري بني صدر مشهود است و البته بعد هم معلوم شد آن گونه که شعار مي داده، تابع حرف امام خميني نبود.
در همين زمان بيانيه ها و مصاحبه هاي سازمان در مخالفت و انتقاد وسيع از مجلس و نسبت دادن تهمت هايي چون دغلباز و فريبکار به نمايندگان در مورد تصويب قوانيني همچون لايحه حذف عبارت «فرمان همايوني» و نظرات ديگر به شدت در جريان بود (104) و آنان از پيشنهاد رفراندوم بني صدر استقبال و آن را يگانه راه خروج از بحران ذکر نمودند.
يکي ديگر از مسائلي که در آن زمان به وجود آمد و فوق العاده موجب بحراني شدن اوضاع گرديد، مخالفت طيف موسوم به جبهه ملي با تصويب لايحه قصاص بود که سازمان مجاهدين نيز به شدت با اين لايحه و طرفداران نظريه قصاص اسلامي که شامل آيت الله خميني و ديگر مراجع تقليد آن زمان نيز مي شد، مخالفت کرده و آن را «نمونه عيني ورشکستگي ايدئولوژيک- تاريخي و استنباطات قشري دگماتيک از احکام اسلام» دانسته و با درک خرده بورژوازي و فئودالي از اسلام يعني نظريه هاي تضاد ايدئولوژيک ربط داده (105) و چون موضوع بسيار مناسبي براي مخالفت با حکومت و جلب حمايت ديگر گروه ها يافته بود، به دامن زدن آن برحان روي آورد: «همه مي دانيم که قشريت و دگماتيسم هر دو از ويژگي هاي اساسي درک خرده بورژوازي و فئودالي اسلام مي باشد.»
از آن سو آيت الله خميني با تحليل اوضاع انقلاب و همچنين بررسي حضور مردم از هر قشر در امور سياسي (حتي بقال هاي محله) که تا آن زمان بي سابقه بوده و برخي مسائل ديگر، دو نکته خاص را تذکر داد که شامل رعايت اصل عدم توهين به اشخاص در تحليل ها و شعارها و همچنين عدم با مواد قانوني و تصويب شده همچون لايحه قصاص، به خصوص در اصل و حکمي شرعي باشد، بود و اعلام کرد در صورت ضرورت مي تواند را به صحنه بکشاند. (106) دور روز بعد از آن که مصادف با روز جمعه بود تقريباً بزرگ ترين نماز جمعه تاريخ انقلاب در حمايت از سخنان او برگزار شد.
موضع گيري آيت خميني و حمايت نمازگزاران جمعه از آن موجب شد تا روز شنبه مصادف با 9 خرداد بن صدر در مصاحبه هاي مختلف به مسائلي همچون عدم ايستادگي در مقابل آقاي خميني، پذيرش حضور مردم در صحنه، لزوم رعايت قانون و لزوم حفظ روحيه براي مقابله با جنگ ايران و عراق به عقب نشيني خوش اعتراف نمايد: (107)
گمان من اين است که اگر ما مسئله جنگ را اصلي بدانيم، هرگونه فعاليت عملي و اظهار نظر و برخوردي در رابطه با اين مسئله اصلي معني پيدا مي کند: موافقت، مخالفت، مساعدت ... حرف من اين است و هميشه هم اين بوده است و از اول هم گفته ام و حالا هم مي گويم و در آِينده نيز بر همين رويه خواهم بود که من روي اصولي که پذيرفتم و اعتقادي که دارم مقابل امام نخواهم شد... .
اما با هشدار در مورد حذف خوي نيز چنين گفت:
آيا فکر بعدش را کرده ايد، بنا بر ادامه جمهوري اسلامي يا بنا بر چيز ديگري. اگر بنا بر ادامه اين جمهوري است، مردم کدام داوطلب ديگري را گير بياورند و به او آن حد اعتماد را اظهار بدارند... .
اما در اين ميان سازمان مجاهدين بدون هيچ گونه عقب نشيني و بلکه با يک گام به جلو سعي در تشبيه آيت الله خميني با شاه و پوشالي بودن قدرت او نمد و در همين خصوص نشريه مجاهد چنين نگاشت:
آيا راستي همين اصرار بر انکار واقعيت بن بست و تلاش و کوشش عظيم براي کوبيدن و تخطئه کردن رفراندوم پيشنهادي رئيس جمهور نشان بن بست نيست؟ ... .
واقعيت هاي عيني جامعه را نمي توان با تکذيب و انکار منتفي کرد، بن بست هاي واقعي را هم نه ... هنوز خوب به ياد داريم که در رژيم گذشته در حالي که رژيم شاه در بن بست کامل و در آستانه انفجار بود از جزيره ثبات دم مي زد و مملکت را در آستانه تمدن بزرگ قلمداد مي نمود. (108)
در همان زمان آيت الله خميني در دو سخنراني مشهور خويش که در تاريخ 15 و 16 خردادماه انجام شد و سپس تظاهرات گسترده و مختلفي نيز در حمايت از او در آن روزها برگزار شد، با تکيه بر لزوم حفظ وحدت و همبستگي مردم در جامعه و همچنين جريان هاي سياسي درباره هر اقدامي در مقابله و دشمني با جمهوري اسلامي هشدار داد. در بخشي از آن سخنان چنين آمده است:
... اينان آزادي مسلح بودن در مقابل حکومت اسلامي و آزادي در اغتشاش را مي خواهند... بر ملت شريف است که اين ايام الله که هديه هايي از عالم غيب ربوبي است (15 خرداد) به جان و دل حفظ و با چنگ و دندان نگهداري کنند و با شعار و شعور و ... صفهاي خود را فشرده تر و دل هاي خود را مطمئن تر با قدم استوار و تصميم آهنين بر مشکلات و توطئه هاي شرق و غرب غلبه کنند.
... اينها همانها هستند که از اول از اسم جمهوري اسلامي وحشت داشتند و اکنون نيز وحشت دارند و با قلم و قدم هر چه بيشتر در انهدام آن و دولت مردمي مي کوشند. لکن بايد بدانند که سيل خروشان ملت آنان را چون خسي بر کنار خواهد زد... .(109)
جالب اين که بني صدر اين بار در 21 خرداد با تغيير موضع بر ضد تظاهرات 15 خرداد که در حمايت از آقاي خميني برگزار شده بود صحبت کرد و آن را اقدام در راه تضعيف خويش قلمداد کرد (110) و مجاهدين نيز اين تظاهرات را فريب و سرکوبي از سوي ارتجاع براي خروج از بن بست خواندند و خواستار حمايت از بني صدر گرديدند: (111)
راهپيمايي 15 خرداد به نوبه خود واقعيت ها و بن بست کنوني جامعه و در رأس آنها انزوا و ايزولاسيون بي سابقه انحصارطلبان را در صحنه سياسي و اجتماعي به وضوح هر چه بيشتر نشان مي دهد...
مجاهدين خلق در اين شرايط حساس يک بار ديگر ضمن محکوم کردن تمامي اين توطئه ها (منظور تظاهرات مي باشد) ضرورت حفاظت و پاسداري عموم اقشار و طبقات خلق از تمامي آزادي ها و حقوق اساسي ناشي از انقلاب کبير خلقمان و همچنين ضرورت حمايت از رئيس جمهور را که در معرض چنين توطئه هايي واقع شده يادآوري مي کنند.
به نظر مي رسيد ديگر بني صدر تصميم خويش را مبني بر اتحاد با سازمان مجاهدين گرفته است و خود او نيز سالها بعد در مقاله اي به اين نکته اقرار کرد که از مدتها پيش به شکلي نيمه پنهان سعي در تشکيل اپوزيسيوني از نيروهاي ضد حاکميتي داشته است و از ميان جبهه ملي، نهضت آزادي، حزب ملت ايران، سازمان مجاهدين خلق توانست به توافق برسد. (112)
در همان زمان مجاهدين با شدت بخشيدن به سيل بمباران تبليغاتي خويش عليه حکومت و همچنين رواج شايعه هايي همچون همکاري ايران و اسرائيل و اخطار عمومي در مورد حفظ جان بني صدر (که در 20 خرداد از فرماندهي کل قوا عزل شده بود) (1) شايعه وجود خطر جاني را براي او در حدي وسيع گسترش دادند:
مجاهدين خلق ايران با اخطار قاطع انقلابي عليه هرگونه سوءنيت نسبت به جان رئيس جمهور... در اين شرايط حمايت از شخص رئيس جمهور و حفاظت از جان او را يک وظيفه مبرم انقلابي در سراسر کشور تلقي مي کنند. (21/ 3/ 1360)
عزل رئيس جمهور که بي شک جان او را نيز در معرض تهديد قرار مي دهد عملاً مفهومي جز اعلام جنگ مرتجعين با تمامي خلق ايران ندارد و در بحبوحه جنگ با عراق خيانتي است آشکارا به مصالح ملي ايران که قطعاً نمي تواند بدون پشتوانه ساز شکارانه امپرياليستي متصور باشد... (24/3/1360)
جان رئيس جمهور در خطر جدي است.
مردم تهران آماده نجات جان دکتر بني صدر باشيد.
- بنابراين جان رئيس جمهور علي القاده در خطر جدي است و فرد فرد شما از جانب تمامي مردم ايران در دفاع از آزادي ها و مقاومت در برابر ديکتاتوري و اختناق سياه وظيفه داريد تا براي جان دکتر بني صدر هر لحظه هوشيار و آماده باشيد. (26/3/1360)
مجاهدين با خيانت خواندن عزل بني صدر از سمت فرماندهي کل قوا، آشکارا به ايراد توهين و ايستادگي در مقابل آيت الله خميني اقدام کردند و اين در حالي بود که از چند روز بعد از عزل بني صدر نيروهاي ايراني با قوت بيشتري مقابل عراقي ها ايستادگي کردند و به پيروزي هاي مهمي نيز نائل شدند، ولي از آن طرف تمهيد سازمان در ترساندن بني صدر از جان خويش مؤثر افتاد و آنها توانستند بني صدر را به مخفي شدن در خانه تيمي سازمان وادار کرده و از بيم هرگونه رابطه او با حکومت و در نتيجه گسستن و خنثي کردن توافق هاي احتمالي وي با خود، رهايي پيدا کنند. هر چند جمهوري اسلامي توانست با ترتيب دادن عمليات موسوم به «فرمانده کل قوا خميني روح خدا» در جبهه دار خوين و کسب پيروزي نسبتاً مهمي که تا آن زمان سابقه نداشت به پيروزي تبليغاتي مهمي نزد افکار عمومي و توجيه عزل بني صدر دست يابد، اما کوشش هاي آيت الله خميني در چند سخنراني براي بريدن رابطه بني صدر با سازمان مجاهدين و بازگرداندن او به دامن حاکميت، ناکام ماند (114) و بني صدر مقيم در خانه تيمي مجاهدين خلق که ارتباطي نيز با بيرون نداشت، نتوانست از اين موقعيت به وجود آمده بهره اي ببرد و به عنوان برگي در دست مجاهدين باقي ماند تا گذشت زمان نسبت به برنده يا سوخته بودن آن قضاوت کند.
بخشي از توصيه هاي آيت الله خميني به بني صدر که در چند جاي سخنان او تکرار گرديد، اين گونه بود:
... بيا برو و در ملأ عام و اينها را از خود بران اينها تو را به تباهي مي کشند...
... بيش از اين خودت را تباه نکن، به دام اين اشخاص که مثل اژدها دهان باز کردند تا همه حيثيت تو را به باد فنا بدهند و ببلعند نيفت. اگر چنانچه توبه کني و برگردي و علاقه خودت را از اين گروه مفسد، فاسد، جنايتکار (مجاهدين) سلب کني و در يک کناري بنشيني، مشغول تصنيف و تأليف بشوي صلاح توست...
در تاريخ 25/3/60 آيت الله خميني چنين توصيه و پيشنهادي را به بني صدر داده بود و بني صدر نيز بلافاصله با نامه اي به او اتحادي را که برملا گرديد و خود نيز به آن اعتراف کرد تکذيب نمود (115) که وجود اين دوگانگي در رفتار بني صدر جاي تأمل و تعجب دارد:
حضرت آيت الله العظمي امام خميني، هنوز فرمايشات شما را به تمامي نشنيده ام، اما اين هشداري که مرتب از راديو پخش مي شود شنيدم، اين جواب را عرض مي کنم: به دفعات عرض کردم، باز عرض مي کنم اينجانب در هيچ اتحادي وارد نشده ام، خبرهايي که در پيام هاي قبلي شما بود، محتوايي منطبق با واقعيت نداشت.
يکي از مسائلي که بر بحران آن روزها و در تنگنا قرار گرفتن حکومت اسلامي افزوده بود، قضيه لايحه قصاص و مخالفت جبهه ملي- که در بين آن برخي دوستان و ارادتمندان آيت الله خميني همچون بازرگان، سحابي، داريوش فروهر و... نيز حضور داشتند- و اعلام راهپيمايي بر ضد آن در تاريخ 25 خرداد سال 1360 بود که همراهي امثال ليبرال ها و سازمان مجاهدين خلق نيز به آن تشکيل ضد قصاص جنبه اي بسيار گسترده داده بود. ولي با سخنراني آيت الله خميني درصبح همان روز که مطالب بسيار شديداللحني از باب مذهبي و نه حکومتي و سياسي به زبان آورد و انجام راهپيمايي را مساوي با ارتداد شرکت کنندگان در آن دانست، نه تنها ميتينگ جبهه ملي برگزار نگرديد بلکه راهپيمايي طرفداران امام خميني در همان روز شکل گرفت که بلافاصله موجب نگاشتن نامه حاکي از عقب نشيني توسط بني صدر گرديد و احتمالاً همين مسئله بود که مجاهدين را در اقدام به قطع ارتباط بني صدر با محيط بيرون جري نمود. در ضمن مجاهدين سعي کردند از بحران به وجود آمده در جريان قصاص نيز نهايت استفاده را ببرند و لذا علاوه بر تأکيد مجدد بر خطر جاني براي بني صدر و تقاضاي حضور مردم در پشت بام ها و سردادن بانگ الله اکبر (به شيوه اول انقلاب) در حمايت از بني صدر، تمامي نمايندگان مجلس را از تصويب طرح عدم کفايت سياسي و عزل بني صدر بر حذر داشته و تهديد نمودند و مخالفان خويش را نيز به سخت ترين کيفرها و مجازات انقلابي وعده دادند: (116)
بار ديگر فرياد پر خروش الله اکبر را در مخالفت با روشهاي انحصارطلبانه ضد مردمي و ضداسلامي و در حمايت از آزادي هي اساسي و رئيس جمهوري دکتر بني صدر در پشت بام خانه ها طنين افکن سازيد. (اطلاعيه مجاهدين- 27/3/1360)
سازمان مجاهدين خلق ايران بدين وسيله به تمامي نمايندگاني که در مجلس حضور مي يابند نسبت به کليه عواقب گسترده عزل رئيس جمهور دکتر بني صدر در فضاي هيستريک ارتجاعي حاکم زنهار مي دهد. (28/3/1360)
به هر حال اوضاع در آستانه 30 خرداد سال 1360 به حد انفجارآميز خويش رسيد و هر چند جبهه ملي و متحدان آن از معرکه کنار کشيدند و از آن پس شکل مبارزه خوش را تغيير دادئه و دچار مشکل خاصي نيز نگرديدند، اما بني صدر و سازمان مجاهدين خلق با اتحادي ناپايدار درصدد بهره گرفتن کامل از اوضاع به وجود آمده و همچنين آنچه که در نظر مسعود رجوي عبارت بود از برکشيدن عنصر اجتماعي همراه با عنصر سياسي و ترتيب دادن انقلابي براي ساقط کردن جمهوري اسلامي به وسيله حرکت مسلحانه گروه هاي ميليشيا در تاريخ 30 خرداد سال 1360 برآمدند. هر چند شخص آيت الله خميني مانند هميشه به گونه اي مطمئن و آرام در سخنراني خويش در 29 خرداد خواستار آگاهي و هوشياري طرفداران حکومت اسلامي و تأکيد بر وظيفه الهي در حفظ انقلاب و همچنين اطمينان خاطر از حمايت مردمي بود. (117)
منبع:نشريه مطالعات تاريخي شماره 28




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.