پسر زن کتک زن سرالکس

صداي داد و بيداد مي آمد. زن و مردي سر يکديگر فرياد مي کشيدند. فريادها آرام آرام تبديل به عربده شد. عربده هاي کر کننده. يکي، دو همسايه که از آن جا رد مي شدند کنجکاوي شان گل کرد. ايستادند و نگاه کردند. مرد ناگهان از کوره در رفت و به سمت زن حمله ور شد. يکي از عابران سريع به پليس زنگ زد. چند دقيقه بعد، پليس بخش «چشاير» در حومه اعيان نشين منچستر، مردي 35 ساله را بازداشت کرد که به گفته شاهدان عيني اقدام به ضرب و شتم زني 28 ساله کرده بود.
دوشنبه، 21 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پسر زن کتک زن سرالکس

 پسر زن کتک زن سرالکس
پسر زن کتک زن سرالکس


 

نويسنده:وحيد نمازي




 
درباره «دارن فرگوسن» که چندان نشاني از پدر ندارد
صداي داد و بيداد مي آمد. زن و مردي سر يکديگر فرياد مي کشيدند. فريادها آرام آرام تبديل به عربده شد. عربده هاي کر کننده. يکي، دو همسايه که از آن جا رد مي شدند کنجکاوي شان گل کرد. ايستادند و نگاه کردند. مرد ناگهان از کوره در رفت و به سمت زن حمله ور شد. يکي از عابران سريع به پليس زنگ زد. چند دقيقه بعد، پليس بخش «چشاير» در حومه اعيان نشين منچستر، مردي 35 ساله را بازداشت کرد که به گفته شاهدان عيني اقدام به ضرب و شتم زني 28 ساله کرده بود. مساله غيرطبيعي اين بود که محل زد و خورد، روبه روي درب ورودي خانه چند ميليون پوندي سرالکس فرگوسن بود. وقتي هويت طرفين دعوا مشخص شد، ماجرا به جاهاي جالبش رسيد. مرد مورد اشاره، دارن فرگوسن، يکي از پسران دوقلوي سرمربي منچستر يونايتد بود که يک ماه پس از جدايي از همسرش «نادين»، با او به مشاجره پرداخته و او را کتک زده بود. آن ها در ژوئن 2003 با هم ازدواج کرده بودند و پسري به نام «گريس» داشتند، در آگوست 2007 از هم جدا شدند تا اين که آن روز، در 23 اکتبر 2007 کارشان به کتک کاري کشيده شد تا پليس از راه برسد و «دارن» را به جرم کتک زدن يک زن بازداشت کند. دارن همان شب به پاسگاه پليس برده شد. آن جا مورد بازجويي قرار گرفت و بعد هم با وثيقه آزاد شد.
دارن در ژانويه سال بعد به دادگاه احضار شد ولي در آنجا ادعاي بي گناهي کرد. دادگاه براي تحقيقات بيشتر به جلسه اي ديگر موکول شد. او در آوريل 2008 ادعايش را پس گرفت و اعتراف کرد که همسر سابقش را کتک زده. دادگاه او را به پرداخت 1500 پوند جريمه و به عهده گرفتن تمام هزينه هاي دادرسي محکوم کرد. دارن آن موقع بازيکن و مربي باشگاه «پيتر بورو يونايتد» بود که در «ليگ 2» انگليس بازي مي کرد. تماشاگران انگليسي پس از رو شدن ماجراي فرگوسن جوان، در استاديوم ها او را با لقب «دارن زن کتک زن» صدا کردند. هيچ وقت معلوم نشد در آن روز کتک کاري، آيا سرالکس فرگوسن در خانه بوده يا نه ولي اين ماجراها انگار براي دارن آمد داشت. تيم او در فصل 2008 ـ 2007 (همان فصل ماجراي کتک کاري) در «ليگ 2» به مقام دوم رسيد و «ليگ يک» صعود کرد.سال بعد هم دارن توانست «پيتربورو» را به نايب قهرماني در ليگ يک برساند و با آن ها به مسابقات «قهرماني» (يک رده پائين تر از ليگ برتر) برود. پسر ياغي سرالکس با آن که در خانواده دوستي و همسرداري اصلا به پدرش نرفته بود ولي در تيمداري و مربيگري چندان بي شباهت به پدرش نبود ولي «رئيس» کجا و «زن کتک زن» کجا؟!
ـ محصولي از تيم هاي پايه يونايتد
دارن در روز نهم فوريه 1972 در شهر گلاسکو اسکاتلند به همراه برادر دوقلويش «جيسون» به دنيا آمد. آن ها يک برادر بزرگتر به نام «مارک» هم دارند. وقتي فرگي مربي يونايتد شد، دارن را هم به تيم هاي پايه اين باشگاه برد. او در سيستم تيم هاي جوان يونايتد رشد کرد تا اين که در سال 1990 و در سن 18 سالگي، براي نخستين بار طعم پوشيدن لباس تيم اصلي منچستر يونايتد را چشيد. 2 سال بعد، دارن در 15 بازي اول فصل 93 ـ 1992 ليگ برتر و با استفاده از مصدوميت برايان رابسون بزرگ به طور ثابت بازي کرد ولي بعد که رابسون برگشت، دارن به نيمکت دوخته شد تا اين که در پايان فصل هم چند بازي به او رسيد و طعم قهرماني را چشيد. فصل 94 ـ 1993 که شروع شد، پدر و پسر فهميدند که دارن در حضور بزرگاني که يونايتد دارد، چيزي نخواهد شد. بنابراين فرگوسن جوان با قراردادي 250 هزار پوندي به «ولور همپتون» پيوست تا پيراهن شماره 18 او در يونايتد به «سايمون ديويس» برسد. 3 فصل حضور در ولور همپتون، بدون رسيدن به ليگ برتر؛ اين نتيجه حضور دارن در تيم رده پاييني ولور همپتون بود. آن ها در اين مدت حتي 2 بار هم به بازي هاي پلي آف براي راهيابي به ليگ برتر رسيدند ولي رنگ ليگ برتر را نديدند. دارن پس از آن به «اسپارتا روتر دام» هلند رفت.14 بازي و يک گل، نتيجه حضور چند ماهه او در سرزمين لاله هاي نارنجي بود. پسر فرگي دوباره در همان سال به انگليس برگشت و با تيم دسته سومي «ورکسهم» قرارداد بست و تا سال 2007 آن جا ماند تا در 310 بازي 51 گل براي اين تيم بزند. او در سال 2007 به تيم «پيتر بورويونايتد» پيوست تا براي آن ها بازي کند ولي ناگهان سر از نيمکت مربيگري آن ها درآورد. او که در سال 2001 و در زمان حضورش در «ورکسهم» سابقه دستياري مربي را داشت، اين بار در ميانه هاي فصل 2008 ـ 2007 سرمربي پيتربورو شد و تيمش را در پايان فصل به رتبه دهم رساند و فصل بعد با تيمش در ليگ 2 انگليس دوم شد و حتي در يک نوبت مربي ماه آن ليگ هم شد. دارن تيمش در فصل بعد دو بر صفر از تيم کارلو آنچلوتي باخت و با FACUP وداع کرد ولي همکاري او با پيتربورو همچنان ادامه دارد، گرچه دارن و تيمش اين روزها حال خوشي ندارند...
ـ پسري که حرف پدرش را گوش مي کند
بي شک الکس فرگوسن بزرگ ترين مربي تاريخ فوتبال انگلستان و باشگاه منچستريونايتد است که به دست آوردن ده ها عنوان بزرگ و کوچک او را علاوه بر يک مربي بزرگ و با تجربه، به مشاوري کهنه کار و کار بلد تبديل کرده که توصيه هايش مي تواند راهگشاي هر مربي جواني باشد. در دوران آماده سازي تيم هاي بريتانيايي پيش از شروع فصل 2008 ـ 2007، منچستر يونايتد و پيتربورو يونايتد در ديداري دوستانه به مصاف هم رفتند تا رويارويي پدر و پسر به عنوان مربي هاي 2 تيم شکل بگيرد. دارن آن روزها درباره الگو گرفتن از پدر و پا جاي پاي او گذاشتن گفت:«خيلي ها من را با نام پدرم مي شناسند ولي من معتقدم اگر بخواهم مربي خوبي شوم، بايد خودم را هم پيدا کنم. خيلي خوب است که نصيحت هاي او را گوش کنم و آن ها را به کار ببندم ولي راستش در اصل، او هم مثل همه پدرها، براي من هم پدر است. هنوز آن شب بزرگي را به ياد مي آورم که پدرم در آبردين به اتاق خوابم آمد و گفت که همه بايد به منچستر برويم. من 15 سالم بود ولي خيلي خوب مي دانستم که او پيشنهاد تيم هاي بزرگي را رد کرده ولي اين يکي فرق مي کرد. خودش آن شب به من گفت «بايد بريم پسر!آدم بايد خل باشه اگه اين پيشنهاد رو رد کنه» من آن شب خيلي خوشحال نبودم چرا که از يونايتد خوشم نمي آمد ولي برادرم که هوادار يونايتد بود حسابي کيف کرد. من آرسنالي بودم و به همين خاطر از منچستر خوشم نمي آمد.»
اما در خانواده اي فوتبالي، نقش مادر خانواده در رساندن مردان خانه به موفقيت خيلي مهم است. دارن درباره مادرش مي گويد: «خود پدرم هم خيلي خوب مي داند که اگر مادرم نبود، فرگي به اين جا نمي رسيد و رئيس نمي شد ولي اين مثلي که مي گويند پشت هر مرد موفق، يک زن موفق ايستاده را من قبول ندارم يا لااقل در مورد من که صدق نمي کند. مي دانيد که من از همسرم جدا شدم و البته موفق هم هستم!»
دارن نقش پدرش در حضور خود در ترکيب تيم اصلي يونايتد را انکار مي کند و مي گويد آن روزها هيچ سفارش و پارتي بازي در کار نبوده:«من بازيکن تيم جوانان بودم. سرمربي تيم جوانان من را به پدرم سفارش کرد. قرار شد اگر شايستگي بازي در تيم اصلي را داشته باشم، براي يونايتد بازي کنم و... خب من شايستگي اش را داشتم.» و آيا رابطه اين 2 در آن روز، رابطه پدر ـ فرزندي بوده يا رابطه مربي ـ بازيکن؟ دارن مي گويد:«اصلا انگار نه انگار که ما پدر و پسر هستيم. همان جا بود که فهميدم کارم از همه بازيکنان ديگر سخت تر است. پدر اصلا نسبت به من ملايمت نشان نمي داد. او يک مربي سخت گير بود و نمي گذاشت درباره تيم با او حرف بزنم. هرگز هم نمي ترسيد که اگر من را بازي ندهد، مادرم آن شب به خانه راهش ندهد يا برايش شام درست نکند!»
مثل اين که رياست در خانواده فرگوسن موروثي است. همه سابقه مديريت الکس فرگوسن را خوب مي دانند و حالا دارن هم مي گويد:«من بيش از اين که مربي باشم، حس مي کنم مدير خوبي هستم. فکر مي کنم مي توانم خيلي خوب تصميم بگيرم و افراد زيردستم را هدايت کنم. اين چيزها را هم از پدر ياد گرفته ام و هم با مربيان ديگري مشورت کرده و از آن ها آموخته ام.»
مهم ترين پندي که دارن از فرگي بزرگ گرفته اين چند جمله است:«پدرم به من گفت که هميشه بايد با بازيکنان تيمم روراست باشم و منطقي برخورد کنم چرا که احساساتي بودن مي تواند به قيمت از دست دادن شغلم تمام شود.»
فرگوسن کوچک درباره سرمربي منچستر يونايتد چه نظري دارد؟:«هيچ کس نمي تواند کاري که او کرده را انجام دهد. الکس فرگوسن ديگر تکرار نمي شود. پدرم يک آدم ويژه و باهوش است که هر روز پخته تر مي شود. به همين خاطر من، برادرانم و مادرم هميشه از او مي خواهيم مواظب خودش باشد.»
حالا خانواده اي که اين قدر پدرشان را دوست دارند، آيا شده که او را در انجام کارهايش کمک کنند يا چيزي به او بگويند که تاثيري در آينده اش داشته باشد؟ دارن مي گويد که او يک بار براي هميشه جرات کرده تا پدرش را نصيحت کند.
بله، دارن جوان، فرگي بزرگ را نصيحت هم کرده است:«يکبار؛ فقط يکبار من و برادرانم، پدرم را نصيحت کرديم. همه ما مي دانستيم که بازنشسته شدن او اشتباه است. به او گفتيم پدر تا جايي که توانت اجازه مي دهد کار کن. تو ثابت کرده اي که مي تواني و لياقتش را داري تا هر سال تيمي بسازي که از تيم سال قبلت بهتر باشد...»
منبع:هفته نامه ورزشي تماشاگر شماره 38



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط