خدايان رومي

دوازده خداي بزرگ اولمپ نشين در یونان، به خدايان رومي هم بدل شده‌‌اند. تأثير و نفوذ هنر و ادبيات يونان به حدي در روم نيرومند شد که خداوندان باستان روم آن گونه تغيير يافتند که با خدايان همتاي يوناني خود مشابه شوند و در نتيجه آنها را يکسان يافتند. اما بسياري از خدايان رومي اسامي رومي داشتند. اين خدايان عبارت بودند از: ژوپيتر يا
يکشنبه، 27 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خدايان رومي

خدايان رومي
خدايان رومي


 






 
دوازده خداي بزرگ اولمپ نشين در یونان، به خدايان رومي هم بدل شده‌‌اند. تأثير و نفوذ هنر و ادبيات يونان به حدي در روم نيرومند شد که خداوندان باستان روم آن گونه تغيير يافتند که با خدايان همتاي يوناني خود مشابه شوند و در نتيجه آنها را يکسان يافتند. اما بسياري از خدايان رومي اسامي رومي داشتند. اين خدايان عبارت بودند از: ژوپيتر يا جوپيتر (زئوس)، جونو (هرا)، که جونون هم خوانده شده است، نِپتون (پوزئيدون)، وِستا (هِستيا)، مارس (آرِس)، مينِروا (آتنا)، ونوس (آفروديت)، مرکوري (هرمس)، ديانا (آرتميس)، وولکان يا مولسيبِر (هفااستوس)، سِرِس (دِمِتِر). دو خدايي که همان نامهاي يوناني را نگه داشتند عبارت بودند از: آپولو و پلوتو، ولي اين خداي اخير آن سان که در يونان رسم بود، هيچ گاه هادس خوانده نشد. باکوس، که او را هيچ وقت ديونيسوس يا ديونيزوس نخواندند، خداوند شراب بود که نام لاتين «ليبِر» هم داشت، به معني آزاده.
گزينش و پذيرش خدايان يوناني موضوعي کاملاً ساده بود، زيرا روميان از خود خداي مجسم و مشخصي نداشتند. آنها، يعني روميان، اعتقادات مذهبي عميقي داشتند ولي آن طور که بايد اهل انديشه و تفکر نبودند و هيچ وقت نمي‌توانستند خدايان اولمپ نشيني را با همان خصوصيات بارز و آشکار بيافرينند. خدايان روميان، تا پيش از آنکه از يونانيان تقليد کنند، مبهم و ناشناخته بودند، و چيزي فراتر از «آن بالاسري ها» نبودند. آنها «نومينا» بودند، يعني قدرت يا اراده ـ و يا شايد قدرتِ اراده.
تا پيش از راه يافتن ادبيات و هنر يونان به سرزمين ايتاليا، روميان داشتن خدايان زيبا و شاعرانه را حس نکرده بودند. آنها مردمي واقع بين و واقع گرا بودند و به «موزهاي بنفشه به گيسو زده‌اي که الهام بخش آوازند» و يا «آپولوي چنگ نواز که با چنگش آهنگهاي دلنشين مي‌نواخت» و يا به چيزهايي از اين گونه توجهي نشان نمي‌دادند. آنها خدايان سودمند مي‌خواستند. مثلاً يک قدرت مهم کسي بود که از گهواره پاسداري مي‌کرد. و ديگري آن بود که بر غذاي کودکان نظارت داشت. درباره نومينا هيچ داستاني نوشته نشده است، و چه بسا که آنها را نه به صورت نرينه نشان داده‌‌اند و نه مادينه. اما کار و فعاليتهاي ساده زندگي پيوند بسيار نزديکي با آنها داشت و، برخلاف خدايان يوناني، البته به استثناي دمتر و ديونيسوس، بزرگي و اعتبارشان نيز در همين بود.

لارها و پنات ها
 

لارها و پنات‌ها مهمترين و معتبرترين خدايان شان بودند. هر خانواده‌ي رومي يک لار داشت که روح يک نيا بود، و نيز چندين پنات که خدايان اجاق و پاسداران انبار آذوقه بودند. آنها خدايان خاص خانواده بودند و فقط به آن تعلق داشتند و پاسداران و حاميان تمامي اعضاي خانواده. آنها را در معابد نمي‌پرستيدند، و فقط در خانه مورد پرستش قرار مي‌گرفتند و هر بار که خانواده سفره مي‌گسترد، مقداري از غذا نيز به آنها پيشکش مي‌شد. البته لارها و پنات‌هاي عمومي هم وجود داشتند که وظيفه شان در قبال شهرها همان بود که ديگران در برابر خانواده داشتند.
همچنين نوميناهاي زيادي بودند که با زندگي خانوادگي ارتباط داشتند، مثل تِرمينوس، که پاسدار مرزها بود؛ پرياپوس که علت باروري و حاصلخيزي بود؛ پالِس (Pales) نيرودهنده چارپايان و رمه ها؛ سيلوانوس، ياري دهنده شخم زنها و کشاورزان و هيزم شکنان. شمار اين خدايان زياد است و بحث را به درازا مي‌کشاند. هر آن چيزي که براي کشتزار مهم و حياتي بود تحت نظر و مراقبت يک قدرت نيکوکار و روزي رسان قرار داشت، که هيچ کس نينديشيد سيما يا شکل و صورت ويژه‌اي به آنها بدهد.

ساتورن
 

ساتورن اصولاً يکي از نوميناهاست و پاسدار و حافظ بذرپاشان و بذر، همان گونه که همسرش، اوپس (Ops) ياري دهنده برداشت محصول بود. در اعصار بعد او را مشابه «کرونوس» يوناني و پدر ژوپيتر دانستند که زئوس رومي بود. به اين ترتيب وي به يک شخصيت ويژه بدل شد و داستان‌هاي زيادي درباره وي بر سر زبانها افتاد. در زمستان هر سال به ياد دوران طلايي فرمانروايي وي بر سرزمين ايتاليا جشن بزرگ «ساتورناليا» را برگزار مي‌کردند. سبب برگزاري اين جشن اين بود که مي‌پنداشتند دوران طلايي در همين زمان به زمين بازمي گردد. در آن هنگام هيچ جنگي روي نمي‌داد، برده‌ها و اربابان بر سر يک سفره مي‌نشتند و با هم غذا مي‌خوردند، اعدام‌ها به عهده‌ي تعويق مي‌افتاد، زمان دادن هديه بود، فکر برابري، يعني برابري و يکسان بودن انسان ها، از ياد آدميان نمي‌رفت.

جانوس (ژانوس)
 

جانوس نيز اصولاً يکي از نوميناها بود، و «خداي آغاز نيک» که بي ترديد پاياني نيکو در پي داشت. او تا حدودي شخصيت و تجسم يافته بود. پرستشگاه وي در رُم به شرق و غرب کشيده شده بود، يعني در همان جاهايي که روز آغاز مي‌شود و پايان مي‌يابد، و دو در داشت که مجسمه اش را بين آنها برپا داشته بودند و آن مجسمه دو صورت يا چهره داشت، يکي جوان و ديگري پير. اين درها را فقط هنگامي که صلح و آرامش بر شهر حاکم بود مي‌بستند. در هفتصد سال نخستين از عمر شهر رم درها را سه بار بستند: در دوران فرمانروايي نوما پادشاه نيکوکار؛ پس از جنگ نخست پونيک که کارتاژ در سال241 پيش از ميلاد مسيح شکست خورد؛ و در دوران فرمانروايي آگوستوس که به روايت ميلتون:
هيچ صداي جنگ و ستيزي
از دنيا به گوش نرسيد.
بنابراين ماه وي، يعني ماه ژانويه، را نخستين ماه سال نو قرار دادند.

فونوس (Faunus)
 

فونوس نوه پسري ساتورن بود و نوعي خداي روميِ پان، و خداي روستايي. او پيامبر و پيشگو نيز بود و وقتي انسان‌ها در خواب بودند با آنها سخن مي‌گفت.

فون‌ها (Fauns)
 

فون‌ها ساتيرها يا نيم خدايان رومي بودند.

کوئيرينوس
 

کوئيرينوس نام خداونديِ رومولوس، بنيان گذار شهر رم است.

مان ها
 

مان‌ها ارواح مردگان نيکوکار در هادس بودند که گاهي خدا به شمار مي‌آمدند و مورد پرستش قرار مي‌گرفتند (1).
لِمورها (Lemures)
لمورها يا «لارواها» ارواح مردگان پليد و گنهکار بودند و همه از آنها مي‌هراسيدند (2).

کامِن ها
 

کامن‌ها نخست الهه‌هايي مفيد و واقع گرا بودند و محافظ چشمه سارها و چاه ها، که هم بيماري‌ها را درمان مي‌کردند و هم آينده را پيشگويي مي‌کردند. اما در آن هنگام که خدايان يوناني به روم آمدند کامن‌ها را مشابه خدايان غيرفعال و بيهوده، مثل موزها، به شمار آوردند که فقط به علم و هنر مي‌انديشيدند. معروف است که اِگِريا، آموزگار شاه نوما، هم کامِن بوده است.

لوسينا
 

لوسينا را زماني «ايلي تيا»ي رومي دانسته‌‌اند که خداي زايمان بود، ولي اين نام را معمولاً به جاي جونو و ديانا به کار مي‌بردند.

پومونا و وِرتومنوس
 

در آغاز نومينا و قدرت‌هايي بودند که از تاکستان‌ها و باغ‌ها نگهداري مي‌کردند. اما بعدها شخصيت و تجسم يافتند، و در داستاني آمده است که چگونه به عشق يکديگر گرفتار شدند.

پي نوشت ها :
 

1- کلمه مان (Mane) يا مانه به زبان لاتين باستان يعني مهربان. هنگام پرستش آنها، شراب و عسل پيشکش مي‌شده است.
2- براي رهايي از آنها، شب هنگام پدر خانواده مقداري لوبيا يا باقلا به بيرون خانه مي‌انداخت تا لمورها سرگرم گردآوري آنها شوند. لمورها پس از گرد آوردن لوبياها مي‌رفتند و تا يک سال به آن خانواده آسيبي نمي‌رساندند.
 

منبع:هميلتون، اديت؛ (1387) سيري در اساطير يونان و رم، ترجمه عبدالحسين شريفيان، تهران، اساطير، چاپ سوم.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.