رومیان: هنر، دین و اسطوره
نويسنده:استیوارد پرون
ترجمهی باجلان فرخی
ترجمهی باجلان فرخی
واژه روم و دين جدايي ناپذير و از دو هزار سال پيش روم خاستگاه آييني كهن بوده است. اين آيين از شرق به روم راه يافت و از طريق يهود فلسطين و خاستگاه يوناني آن درايتاليا نزد رهروان بنيادگذار آن شكل گرفت. زماني كه در سال 61 ميلادي پولس قديس از يهودياني كه به زبان يوناني سخن میگفت به ايتاليا رسيد جامعه مسيحيان ساكن روم ايجاد شده بود. بسياري ازاين افراد از خويشاوندان پولس و بیشترین آنان بدان گونه كه از نامههاي پولس قديس به آنان برميآيد از غيريهوديان كورينتي بودند كه چهارسال پيش بدين كيش روي آورده بودند.
ورود پولس (شاول) به روم با آغاز تشكل كليساي رمي در قلمروي جديد همراه بود و رويدادهايي كه درپي آن پديد آمد دو پرسش را مطرح میسازد. نخست آن كه اين نودينان از چه چيزي متأثر شده بودند، و دومين پرسش اين است كه اين مردمان چه گونه به آيين ناشناختهی مسيحي و وارداتي يوناني – سامي و ديني غيرازدين پدران خود روي آوردند.
چگونه دو نابعه رمي، يك امپراتور و يك شاعر، كوشيدند مسير تاريخ روم را با جنبه آييني دادن بدان تغيير دهند و دراين راه تقريباً موفق شدند؛ و سرانجام آن كه چه گونه تك خدايي سرانجام به پيروزي دست يافت، نخستين بار به شكل كفرآميز و پس از تلاشي جانكاه به شكل مسيحيت به هنگام كاربرد چشم جان ما بیشتر متوجه موضوع میشود و در مییابیم كه تمركز ما با مه زرين مفهوم يوناني –رمي تيره میشود. آن چه امروز آن را هنر رمي مینامیم طي سه قرن حد فاصل مرگ اسكندر و تولد اگوستوس Augustus ادبيات و هنر – به ويژه معماري – يونان و روم چندان يك پارچه و به هم نزديك شدند كه بايد ازآن به عنوان هنري تركيبي نام برد و دين رومي نيز چنين بود. در حقيقت خاستگاه دين رمي با يوناني متفاوت و گذر زمان اين دو را در مرحله تحولي آن به هم پيوند داد؛ و چنين است كه بررسي سرشت واقعي دين رمي و مطالعه خاستگاه و تحول دين کهنتر رمي میتواند مفيد باشد.
توضيح عکس: بخش مرکزي فوروم forum يا ميدان تجمع گاه ازجانب عربي با تپه پالانتين palantine درجانب راست.
خاستگاههای اساطیر روم
روميان بسيار ديرتر از يونانيان آغاز كردند. در عصر نوسنگي مردماني كه روميان آنان را ليگور Ligure مینامند به ايتاليا رسيدند. اين مردمان از شمال آفريقا و از طريق اسپانيا بدين سرزمين راه يافتند و در ناحيه ساحلي ژنوا Genova كه هنوز هم آن را ليگوريا Liguria مینامیم ساكن شدند. ليگورها مردماني پرطاقت و زيرك بودند و هم بدين دليل درامپراتوري روم دوام آوردند. در هزاره سوم پيش از ميلاد مهاجمان ديگري همانند مهاجمان ديگر از مسير شمال به ايتاليا راه يافتند و با خود عناصر تازه اي را بدين سرزمين آوردند. يكي از اين عناصر فلز و آن فلز مفرغ بود. مفرغ و سلاح مفرغي با استيلاي نظامي همراه بود كه نوآمدگان براي نگهداري آن دژها و اردوگاههاي قابل دفاع و ذوزنقه اي شكلي بنا نهادند كه چوبين و همانند گونهاي از اقامتگاههاي دريايي بر روي زمين بود و اين گونه ازاسكانگاهها ترهمارا Terremara نام داشت. واژه ترهمارا از زبان بومزادان ايتاليا گرفته شده و جمع آن ترماره است. ترهمارا نياي اردوگاههاي رومي بود. ترهمارانشينان از ليگورها پيشرفتهتر بودند اما هنوز خط نداشتند و در روستاهاي بدنما و کلانهای سازمانيافتهاي زندگي میکردند و زباني كه با آن سخن میگفتند احتمالاً نياي زبان لاتين بود.
در سده يازده پيش از ميلاد جاي مردمان عصر مفرغ را موج سومي از مردماني كه با سلاح آهني مسلح بودند گرفتند. اين مردمان كه ويلانوا Villanova [مردمان داراي فرهنگ عصر آهن] نام داشتند و از ويلانوا شهرك كوچكي نزديك بلونا Blogona آمده بودند و نخستين بار در سال 1853 شناسايي شدند. اين مردمان نسبت به روزگار خود از تمدن برخوردار اما فرهنگ آنان از مردمان سواحل نيل و دره فرات فروتر و هنوز خط نداشتند.
در چينهشناسي بر فرازاين چینهها كه هر يك دربردارنده عناصر خاصي است گروه چهارمي قرار دارد كه زمان آن به سده نهم پيش از ميلاد باز میگردد. گروه چهارم گروهي بود كه از تمدن والا برخوردار بود. آنان نه از سرزمینهای لميزرع شمال كه از آسياي كوچك آمده و اتروسک Etrusce نام داشتند و از منطقهاي كه مأواي آنان بود به ايتاليا راه يافتند. در دانش باستان شناسي در گذر هر سال آثارجديدي از اتروسكها به دست میآید و اين آثار ما را با مهارت آنان در نقاشي، فلزكاري، پيكرتراشي و مهارت در دريانوردي آشنا میسازد. با اين همه هنوز از اين مردمان اندكي میدانیم، چرا كه هنوز نتوانستهايم نوشتههاي آنان را بخوانيم اما به نظر میرسد كه اين نوشتهها با واژگان رُز [فرهنگ بدوي ايتاليا] به شكلي ماهرانه اما پيچيده و مبهم نوشته شده است. اتروسكها بر تفأل و توجه بر مردگان تأكيد داشتند و فديههاي ارزشمندي كه از گورهاي آنان به دست آمد گوياي چنين توجهي است و همه اين آثار زينتبخش موزههاي رم، پالسترينا Palestrina و تاركونيا Tarquinia و سرزمینهای ديگر است.
و سرانجام پنجمين گروه اين مجموعهی تشكيلدهنده اجزاء روم و توانمندترين آنان يونانيان بودند. در شمار بوملاد هلاس Hellas میتوان از مستعمرات يونان در جنوب يونان نام برد كه برخي ازآن ها درصد مايلي روم قرار داشت و مجموعه اين مستعمرات چندان زياد بود كه ازآن ها با نام ماگناگريشيا Maga Gracia يونان بزرگ ياد میشد، بازمانده معابد دوری Dori از آن روزگار در ماگنا گريشيا و سيسيل بيش از خود يونان است. کهنترین اين مستعمرات در سده هشتم پيش از ميلاد بنياد نهاده شد، اما پيوند اين مناطق با يونان به سده سيزدهم پيش ازميلاد باز میگردد.
از اين زمان به بعد است كه به شالوده واقعي روم میرسیم. در زماني از سده هشتم پيش از ميلاد آثاري از اسكان ابتدايي در پالاتين مشهود و روم با اين بناها آغاز میشود. در بحث از دين رمي اما بايد دو عامل را به خاطر سپرد. نخست باورهاي اصلي و بومي ايتاليااي بدون نفوذ اتروسك ها و يونانيان. در توجه به فرهنگ رُز و ياد از آن پوزانياس Pausanias از مراسمي كه به روزگار او، حدود سده دوم ميلادي، برپا میشد ياد میکند و شكل اين مراسم به گونه اي است كه با الگوي يوناني آن سر و كار داريم؛ چنين است كه درآثار دو شاعر بزرگ دوره اگوستن Augustan، ويرژيل و اويدونيز. سخن از سنتهای ايتاليايي بايد با احتياط مورد توجه قرار گيرد.
در سخن گفتن از فرهنگ ايتاليايي، اگر در دو سوي آن فرهنگ يوناني نباشد، سخن از حوزه اي كلي است. زماني كه اتروسك ها به ايتاليا پانهادند هنر نوشتن را، كه به نظر میرسد آن را از يونانيان آموخته بودند، با خود به ايتاليا آوردند؛ درآن زمان اشعار هومر صدساله و يادآور بسياري از رفتارها، شهرها و دست ساخت هااي است كه زمان آن به تمدن ميسن وا نهاده بود. دژهاي ميسن و تيرنTiryn آرامگاهها و کاخهای پيلوس Pylos، جواهرات، ظرفها و زيورهاي طلا و سلاحهای موجود در موزه ملي آتن و موزه هراكليونHerakleion در كرت هنوز هم بازديدكنندگان را شگفتزده میکند. اين همه شكوه، زادهي مردهريگ فرهنگ كلاسيك يونان بود كه درآن زمان تولد يافت. سخن از زماني است كه رومیها، سروران آتي يونان و جهان هنوز وحشي بودند و در جهت پديد آوردن نشاني پايدار از دين امپراتوري و جمهوري روم بود كه توحش پايدار نماند.
توضيح عکس: پانل اتروسكي از ظرف جاي خاكستر مرده احتمالاً از ولترا Volterra ( 100-150 ق. م). نقش برجسته فراز گردونه دربردارندهی تصوير زن و مردي است كه مشايعت كنندگان او را تا جهان زيرين همراهي میکنند. بريتيش میوزم، لندن
توضيح عکس: نقش برجسته يك محراب دربردارندهی تصوير رمولوس Romulus و رموس Remus، نقش برجسته زيرين نشان دهندهی شيرخوردن آنان از پستان گرگ است. روميان بدين روایتها علاقه مند و نمودهاي آن در ستونهای تراژان Trajan و ماركوس اورليوس هنوز هم در روم برجا است. موزه واتيكان.
منبع: پرون، استیوارد؛ (1381) شناخت اساطیر روم، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
ورود پولس (شاول) به روم با آغاز تشكل كليساي رمي در قلمروي جديد همراه بود و رويدادهايي كه درپي آن پديد آمد دو پرسش را مطرح میسازد. نخست آن كه اين نودينان از چه چيزي متأثر شده بودند، و دومين پرسش اين است كه اين مردمان چه گونه به آيين ناشناختهی مسيحي و وارداتي يوناني – سامي و ديني غيرازدين پدران خود روي آوردند.
چگونه دو نابعه رمي، يك امپراتور و يك شاعر، كوشيدند مسير تاريخ روم را با جنبه آييني دادن بدان تغيير دهند و دراين راه تقريباً موفق شدند؛ و سرانجام آن كه چه گونه تك خدايي سرانجام به پيروزي دست يافت، نخستين بار به شكل كفرآميز و پس از تلاشي جانكاه به شكل مسيحيت به هنگام كاربرد چشم جان ما بیشتر متوجه موضوع میشود و در مییابیم كه تمركز ما با مه زرين مفهوم يوناني –رمي تيره میشود. آن چه امروز آن را هنر رمي مینامیم طي سه قرن حد فاصل مرگ اسكندر و تولد اگوستوس Augustus ادبيات و هنر – به ويژه معماري – يونان و روم چندان يك پارچه و به هم نزديك شدند كه بايد ازآن به عنوان هنري تركيبي نام برد و دين رومي نيز چنين بود. در حقيقت خاستگاه دين رمي با يوناني متفاوت و گذر زمان اين دو را در مرحله تحولي آن به هم پيوند داد؛ و چنين است كه بررسي سرشت واقعي دين رمي و مطالعه خاستگاه و تحول دين کهنتر رمي میتواند مفيد باشد.
توضيح عکس: بخش مرکزي فوروم forum يا ميدان تجمع گاه ازجانب عربي با تپه پالانتين palantine درجانب راست.
خاستگاههای اساطیر روم
روميان بسيار ديرتر از يونانيان آغاز كردند. در عصر نوسنگي مردماني كه روميان آنان را ليگور Ligure مینامند به ايتاليا رسيدند. اين مردمان از شمال آفريقا و از طريق اسپانيا بدين سرزمين راه يافتند و در ناحيه ساحلي ژنوا Genova كه هنوز هم آن را ليگوريا Liguria مینامیم ساكن شدند. ليگورها مردماني پرطاقت و زيرك بودند و هم بدين دليل درامپراتوري روم دوام آوردند. در هزاره سوم پيش از ميلاد مهاجمان ديگري همانند مهاجمان ديگر از مسير شمال به ايتاليا راه يافتند و با خود عناصر تازه اي را بدين سرزمين آوردند. يكي از اين عناصر فلز و آن فلز مفرغ بود. مفرغ و سلاح مفرغي با استيلاي نظامي همراه بود كه نوآمدگان براي نگهداري آن دژها و اردوگاههاي قابل دفاع و ذوزنقه اي شكلي بنا نهادند كه چوبين و همانند گونهاي از اقامتگاههاي دريايي بر روي زمين بود و اين گونه ازاسكانگاهها ترهمارا Terremara نام داشت. واژه ترهمارا از زبان بومزادان ايتاليا گرفته شده و جمع آن ترماره است. ترهمارا نياي اردوگاههاي رومي بود. ترهمارانشينان از ليگورها پيشرفتهتر بودند اما هنوز خط نداشتند و در روستاهاي بدنما و کلانهای سازمانيافتهاي زندگي میکردند و زباني كه با آن سخن میگفتند احتمالاً نياي زبان لاتين بود.
در سده يازده پيش از ميلاد جاي مردمان عصر مفرغ را موج سومي از مردماني كه با سلاح آهني مسلح بودند گرفتند. اين مردمان كه ويلانوا Villanova [مردمان داراي فرهنگ عصر آهن] نام داشتند و از ويلانوا شهرك كوچكي نزديك بلونا Blogona آمده بودند و نخستين بار در سال 1853 شناسايي شدند. اين مردمان نسبت به روزگار خود از تمدن برخوردار اما فرهنگ آنان از مردمان سواحل نيل و دره فرات فروتر و هنوز خط نداشتند.
در چينهشناسي بر فرازاين چینهها كه هر يك دربردارنده عناصر خاصي است گروه چهارمي قرار دارد كه زمان آن به سده نهم پيش از ميلاد باز میگردد. گروه چهارم گروهي بود كه از تمدن والا برخوردار بود. آنان نه از سرزمینهای لميزرع شمال كه از آسياي كوچك آمده و اتروسک Etrusce نام داشتند و از منطقهاي كه مأواي آنان بود به ايتاليا راه يافتند. در دانش باستان شناسي در گذر هر سال آثارجديدي از اتروسكها به دست میآید و اين آثار ما را با مهارت آنان در نقاشي، فلزكاري، پيكرتراشي و مهارت در دريانوردي آشنا میسازد. با اين همه هنوز از اين مردمان اندكي میدانیم، چرا كه هنوز نتوانستهايم نوشتههاي آنان را بخوانيم اما به نظر میرسد كه اين نوشتهها با واژگان رُز [فرهنگ بدوي ايتاليا] به شكلي ماهرانه اما پيچيده و مبهم نوشته شده است. اتروسكها بر تفأل و توجه بر مردگان تأكيد داشتند و فديههاي ارزشمندي كه از گورهاي آنان به دست آمد گوياي چنين توجهي است و همه اين آثار زينتبخش موزههاي رم، پالسترينا Palestrina و تاركونيا Tarquinia و سرزمینهای ديگر است.
و سرانجام پنجمين گروه اين مجموعهی تشكيلدهنده اجزاء روم و توانمندترين آنان يونانيان بودند. در شمار بوملاد هلاس Hellas میتوان از مستعمرات يونان در جنوب يونان نام برد كه برخي ازآن ها درصد مايلي روم قرار داشت و مجموعه اين مستعمرات چندان زياد بود كه ازآن ها با نام ماگناگريشيا Maga Gracia يونان بزرگ ياد میشد، بازمانده معابد دوری Dori از آن روزگار در ماگنا گريشيا و سيسيل بيش از خود يونان است. کهنترین اين مستعمرات در سده هشتم پيش از ميلاد بنياد نهاده شد، اما پيوند اين مناطق با يونان به سده سيزدهم پيش ازميلاد باز میگردد.
از اين زمان به بعد است كه به شالوده واقعي روم میرسیم. در زماني از سده هشتم پيش از ميلاد آثاري از اسكان ابتدايي در پالاتين مشهود و روم با اين بناها آغاز میشود. در بحث از دين رمي اما بايد دو عامل را به خاطر سپرد. نخست باورهاي اصلي و بومي ايتاليااي بدون نفوذ اتروسك ها و يونانيان. در توجه به فرهنگ رُز و ياد از آن پوزانياس Pausanias از مراسمي كه به روزگار او، حدود سده دوم ميلادي، برپا میشد ياد میکند و شكل اين مراسم به گونه اي است كه با الگوي يوناني آن سر و كار داريم؛ چنين است كه درآثار دو شاعر بزرگ دوره اگوستن Augustan، ويرژيل و اويدونيز. سخن از سنتهای ايتاليايي بايد با احتياط مورد توجه قرار گيرد.
در سخن گفتن از فرهنگ ايتاليايي، اگر در دو سوي آن فرهنگ يوناني نباشد، سخن از حوزه اي كلي است. زماني كه اتروسك ها به ايتاليا پانهادند هنر نوشتن را، كه به نظر میرسد آن را از يونانيان آموخته بودند، با خود به ايتاليا آوردند؛ درآن زمان اشعار هومر صدساله و يادآور بسياري از رفتارها، شهرها و دست ساخت هااي است كه زمان آن به تمدن ميسن وا نهاده بود. دژهاي ميسن و تيرنTiryn آرامگاهها و کاخهای پيلوس Pylos، جواهرات، ظرفها و زيورهاي طلا و سلاحهای موجود در موزه ملي آتن و موزه هراكليونHerakleion در كرت هنوز هم بازديدكنندگان را شگفتزده میکند. اين همه شكوه، زادهي مردهريگ فرهنگ كلاسيك يونان بود كه درآن زمان تولد يافت. سخن از زماني است كه رومیها، سروران آتي يونان و جهان هنوز وحشي بودند و در جهت پديد آوردن نشاني پايدار از دين امپراتوري و جمهوري روم بود كه توحش پايدار نماند.
توضيح عکس: پانل اتروسكي از ظرف جاي خاكستر مرده احتمالاً از ولترا Volterra ( 100-150 ق. م). نقش برجسته فراز گردونه دربردارندهی تصوير زن و مردي است كه مشايعت كنندگان او را تا جهان زيرين همراهي میکنند. بريتيش میوزم، لندن
توضيح عکس: نقش برجسته يك محراب دربردارندهی تصوير رمولوس Romulus و رموس Remus، نقش برجسته زيرين نشان دهندهی شيرخوردن آنان از پستان گرگ است. روميان بدين روایتها علاقه مند و نمودهاي آن در ستونهای تراژان Trajan و ماركوس اورليوس هنوز هم در روم برجا است. موزه واتيكان.
منبع: پرون، استیوارد؛ (1381) شناخت اساطیر روم، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
/ج