نويسندگان يوناني و رومي اساطير
بيشتر كتابهاي حاوي داستانهاي اساطيري اصولاً از اوويد، شاعر يوناني، بهره و مايه گرفتهاند، يعني از شاعري که در زمان فرمانروايي آگوستوس (1) ميزيسته و ميسروده است. اوويد خود زبدهاي از اساطير است. در اين رشته شما نميتوانيد هيچ نويسندهي باستاني را با وي مقايسه کنيد. او تقريباً تمامي داستانها را نوشته و همه را نيز به تفصيل ساخته و پرداخته است. ما گهگاه فقط داستانهايي را در كتابهاي وي ميبينيم و ميخوانيم که در ادبيات و در دنياي هنر براي ما آشنا بودهاند. در اين کتاب من کوشيده ام تا سر حد امکان کمتر از آن داستانها استفاده کنم. در اين هيچ ترديدي نيست که اوويد شاعري والا و داستانسرايي خوب بود، و به اساطير ارج مينهاد و آن را ميستود چون ميدانست که اساطير چه مصالح خوبي در اختيارش گذاشته است. اما نظرگاهش بسيار بيش از ما با آن فاصله داشت. او اسطورهها را مهمل ميپنداشت و نوشته است:
من دروغهاي شاخدار شاعران باستان را بازگو ميکنم،
که چشمهاي انساني تاکنون آنها را نديده است.
او با تاکيد و اصرار تمام به خواننده اش ميگويد: «ابلهانه بودنشان زياد مهم نيست. من به آنها طوري لباس زيبا ميپوشانم که شما آنها را دوست خواهيد داشت». و واقعاً چنين ميکند، و چه خوب و بقاعده، ولي در دستهاي وي تمام آن داستانها که از نظر شاعران يوناني ادوار نخستين مثل هزيود و پندار (Pindar) حقيقتي مسلم و آشکار و متين بودهاند، و براي تراژدي نويسان يوناني وسايل يک حقيقت ژرف مذهبي به شمار ميرفتهاند، به صورت افسانه و قصههاي سرگرم کننده، و در مواردي، به صورت لطيفه و طنز درآمدهاند. اسطوره نويسان يوناني نه اهل فصاحت و بلاغتاند و نه اصولاً احساس گرا.
شمار نويسندههاي بزرگي که داستانهاي اساطيري را به ما رساندهاند چندان زياد نيست. البته هومر در رأس آنها قرار دارد. داستانهاي ايلياد و اوديسه از کهن ترين نوشتههاي يوناني و كتابهايي هستند که کهن ترين نوشتهها را در خود جاي دادهاند. ما واقعاً نميتوانيم تاريخ دقيق هر يک از بخشهاي آنها را تعيين کنيم. دانش پژوهان هم در اين زمينه با يکديگر هم عقيده نيستند. ترديدي نيست که اين اختلاف عقيده همچنان ادامه خواهد داشت. تاريخ تقريباً غيرقابل اعتراضي را که نوشتهاند، مربوط به يک هزار سال پيش از ميلاد مسيح است ـ لااقل براي داستان ايلياد، که کهن تر از آن ديگري است.
با توجه به آنچه از اين پس در اين قسمت و فصلهاي ديگر اين کتاب ميآيد، تاريخ گفته شده حتماً مربوط به دورانهاي پيش از ميلاد مسيح است، مگر اينکه صريحاً گفته شود که غير از اين و مربوط به بعد از ميلاد مسيح است (2).
دومين نويسنده را بعضي وقتها به قرن نهم و در مواردي به قرن هشتم (پيش از ميلاد) نسبت دادهاند. هِزيود کشاورز ندار و بينوايي بود که زندگي تلخ و دشواري را ميگذراند. هيچ تباين و تفاوتي را بزرگتر و آشکارتر از آن تبايني نخواهيد يافت که بين اشعار او، کارها و روزها، که در آن ميخواهد به انسانها ثابت کند که در اين دنياي خشن و ناهنجار چگونه بايد خوب زيست، و شکوه و عظمت كتابهاي ايلياد و اوديسه وجود دارد. اما هزيود گفتنيهاي زيادي درباره خدايان دارد، و شعر دومي که معمولاً آن را به وي نسبت ميدهند، يعني تئوگوني يا دودمان خدايان، کاملاً به اساطير مربوط ميشود. اگر واقعاً هزيود آن را نوشته است، که در آن هنگام کشاورز ندار و بي چيزي بيش نبوده است و در کشتزاري دورافتاده و دور از شهر ميزيسته است، پس نخستين مرد در سرزمين يونان است که از خود پرسيده است که اين چيزها چگونه به وجود آمدهاند، يعني دنيا، آسمان، خدايان، نوع بشر، و نيز به فکر افتاده است که براي آن توضيح و توصيفي بيابد. هومر هيچ گاه به چيزي نينديشيده است. شعر «دودمان خدايان» روايتي است درباره آفريده شدن جهان هستي، و به وجود آمدن خدايان، و اين امر در مقوله اساطير اهميت زيادي دارد.
پس از اين دو، نوبت به سرودهاي هومريک ميرسد، يعني به اشعاري که در حرمت و تقدس خدايان گوناگون سروده شده است. البته نميتوانيم بگوييم که قطعاً در چه تاريخي سروده شدهاند ولي بسياري از محققان و دانش پژوهان آنها را مربوط به پايان قرن هشتم يا اوايل قرن هفتم (پيش از ميلاد مسيح) دانستهاند. آخرين سرودي که از اهميت برخوردار است ـ چون روي هم رفته سي و سه سرود است ـ به آتن قرن پنجم يا احتمالاً قرن چهارم (پيش از ميلاد) تعلق دارد.
پندار، بزرگترين شاعر غزلسراي يونان، نويسندگي و سرودن شعر را در اواخر قرن ششم (پيش از ميلاد) آغاز کرده است. او اودِس (Odes) را به افتخار برندگان مسابقات پهلواني جشنهاي بزرگ ملي يونان سروده است، و در تمامي اين اشعار از اسطوره سخن گفته است يا به آن اشارهاي کرده است. در امر اسطوره نويسي، پندار نيز مثل هزيود شهرت دارد.
اِسکيلوس (Aeschylus) که سالخورده تر از سه شاعر تراژدي نويس ديگر است، معاصر پندار بوده است. آن دو شاعر ديگر، يعني سوفوکلس و اوريپيدِس (Euripides) يا اوريپيد اندکي جوان تر از او بودند. اوريپيدس، که جوان ترين بود، در پايان قرن پنجم (پيش از ميلاد) درگذشت. تمامي نمايشنامههاي اسکيلوس، البته به استثناي «ايرانيان» که آن را به افتخار پيروزي يونانيان بر ايرانيان در سالاميس (Salamis) نوشته است، از موضوعهاي اساطيري سخن گفتهاند. اينان، به اتفاق هومر، مهمترين منابع اطلاعاتي ما از اساطير هستند. آريستوفانس (Aristophanes) طنزنويس بزرگ که در ساليان آخر قرن پنجم و اوايل قرن چهارم (پيش از ميلاد) ميزيسته است، اغلب به اسطوره اشاره ميکند، همان گونه که دو تن از نثرنويسان بزرگ، يعني هرودوت، نخستين تاريخ نگار اروپا که با اوريپيدس معاصر بوده است، و افلاطون فيلسوف که کمتر از يک نسل بعد از وي ميزيسته است، اشاراتي ميکنند.
شعراي پيرو مکتب اسکندريه که آنان را شعراي اسکندراني ميخوانند، حدود 250 پيش از ميلاد ميزيستهاند و آنان را بدان جهت اسکندراني خواندهاند که نويسندگي را از زماني آغاز کردهاند که مرکز ادبيات يوناني از يونان راهي اسکندريه در مصر شده بود. آپولونيوس (Apollonius) رود سي يا رود زي داستان «در جست و جوي پشم طلايي) را به تفصيل نوشته است، و در مورد همين داستان از شماري اسطورهي ديگر هم ياد کرده است. او و سه اسکندراني ديگر، که آنها هم چيزهايي درباره اساطير نوشتهاند، يعني شعراي روستانشين به نامهاي تئوکريتوس (Theocritus) و بيون و موسکوس (Moschus) آن سادگي اعتقادي هزيود و پندار به خدايان را از دست دادهاند، و در نتيجه از ژرفا و جذابيت نظريه آن شاعران درباره مذهب کاملاً جدا مانده و دور شدهاند. با وجود اين مثل اوويد سبک پندار و پوچ انديش نيستند.
دو نويسنده متأخر، به نامهاي آپولئيوس (Apuleius)، که از قوم لاتين بود، و لوسيان (Lucian)، که يوناني بود، و هر دو در قرن دوم (پيش از ميلاد) ميزيستهاند، سهم بسزايي در شناسايي اساطير دارند. داستان مشهور کيوپيد و پسيشه يا پسيکه (3) را فقط آپولئيوس نوشته است که بسيار شبيه به اوويد مينويسد. لوسيان از هيچ کس تقليد نميکند و فقط مثل خودش مينويسد. او خدايان را هجو کرده است. خدايان در زمان وي مايهي شوخي و تمسخر شده بودند. با وجود اين، اطلاعات زيادي راجع به آنها به دست ميدهد.
آپولودوروس، که او نيز يوناني بود، بعد از اوويد قرار دارد و از فياض ترين نويسندههاي داستانهاي اساطيري به شمار ميآيد، اما درست برخلاف اوويد واقع بين و خيلي سنگين و رنگين است. تاريخ زندگي او را از قرن اول پيش از ميلاد تا قرن نهم پس از ميلاد مسيح نوشتهاند. محقق و دانش پژوه انگليسي، سِر ج. جي. فريزِر (J.g.frazer)، معتقد است که وي احتمالاً در قرن اول يا دوم پس از ميلاد مسيح ميزيسته و مينوشته است.
پاوسانياسِ (Pausanias) يوناني، که جهانگردي پرشور است و نويسنده نخستين کتاب راهنماي جهانگردي است، درباره رويدادهاي اساطيري که ميپندارد در نقاطي که او ديده به وقوع پيوسته است سخنان بسيار دارد. او در حدود قرن دوم بعد از ميلاد مسيح ميزيسته است، اما در مورد داستانها اظهار ترديد نکرده است. او با جديت تمام درباره شان سخن گفته و نوشته است.
و اما در مورد تمام نويسندگان رومي، ويرژيل (Virgil) يا ويرجيل (4) پيشتازترين آنهاست. او نيز مثل اوويد، که با وي همزمان بود، اعتقادي به اساطير نداشت، ولي طبيعت انساني را در آنها يافته و در نتيجه شخصيتهاي اساطيري را برخلاف تراژدي نويسان يوناني زندگي بخشيده است.
شاعران رومي ديگري هم هستند که درباره اساطير مطالبي نوشتهاند. کاتولوس(Catullus) شماري از اين داستانها را نوشته است، و هوراس نيز اغلب به آنها اشاره کرده است، اما هيچ يک از آنها اهميت اساطيري ندارد. اين داستانها در نظر تمامي روميان کاملاً دور از ذهن و تيره بودهاند. نويسندههاي يوناني که به نوشتههاي خود اعتقاد داشتهاند، بهترين راهنماهاي دانش اساطيري يوناني هستند.
من دروغهاي شاخدار شاعران باستان را بازگو ميکنم،
که چشمهاي انساني تاکنون آنها را نديده است.
او با تاکيد و اصرار تمام به خواننده اش ميگويد: «ابلهانه بودنشان زياد مهم نيست. من به آنها طوري لباس زيبا ميپوشانم که شما آنها را دوست خواهيد داشت». و واقعاً چنين ميکند، و چه خوب و بقاعده، ولي در دستهاي وي تمام آن داستانها که از نظر شاعران يوناني ادوار نخستين مثل هزيود و پندار (Pindar) حقيقتي مسلم و آشکار و متين بودهاند، و براي تراژدي نويسان يوناني وسايل يک حقيقت ژرف مذهبي به شمار ميرفتهاند، به صورت افسانه و قصههاي سرگرم کننده، و در مواردي، به صورت لطيفه و طنز درآمدهاند. اسطوره نويسان يوناني نه اهل فصاحت و بلاغتاند و نه اصولاً احساس گرا.
شمار نويسندههاي بزرگي که داستانهاي اساطيري را به ما رساندهاند چندان زياد نيست. البته هومر در رأس آنها قرار دارد. داستانهاي ايلياد و اوديسه از کهن ترين نوشتههاي يوناني و كتابهايي هستند که کهن ترين نوشتهها را در خود جاي دادهاند. ما واقعاً نميتوانيم تاريخ دقيق هر يک از بخشهاي آنها را تعيين کنيم. دانش پژوهان هم در اين زمينه با يکديگر هم عقيده نيستند. ترديدي نيست که اين اختلاف عقيده همچنان ادامه خواهد داشت. تاريخ تقريباً غيرقابل اعتراضي را که نوشتهاند، مربوط به يک هزار سال پيش از ميلاد مسيح است ـ لااقل براي داستان ايلياد، که کهن تر از آن ديگري است.
با توجه به آنچه از اين پس در اين قسمت و فصلهاي ديگر اين کتاب ميآيد، تاريخ گفته شده حتماً مربوط به دورانهاي پيش از ميلاد مسيح است، مگر اينکه صريحاً گفته شود که غير از اين و مربوط به بعد از ميلاد مسيح است (2).
دومين نويسنده را بعضي وقتها به قرن نهم و در مواردي به قرن هشتم (پيش از ميلاد) نسبت دادهاند. هِزيود کشاورز ندار و بينوايي بود که زندگي تلخ و دشواري را ميگذراند. هيچ تباين و تفاوتي را بزرگتر و آشکارتر از آن تبايني نخواهيد يافت که بين اشعار او، کارها و روزها، که در آن ميخواهد به انسانها ثابت کند که در اين دنياي خشن و ناهنجار چگونه بايد خوب زيست، و شکوه و عظمت كتابهاي ايلياد و اوديسه وجود دارد. اما هزيود گفتنيهاي زيادي درباره خدايان دارد، و شعر دومي که معمولاً آن را به وي نسبت ميدهند، يعني تئوگوني يا دودمان خدايان، کاملاً به اساطير مربوط ميشود. اگر واقعاً هزيود آن را نوشته است، که در آن هنگام کشاورز ندار و بي چيزي بيش نبوده است و در کشتزاري دورافتاده و دور از شهر ميزيسته است، پس نخستين مرد در سرزمين يونان است که از خود پرسيده است که اين چيزها چگونه به وجود آمدهاند، يعني دنيا، آسمان، خدايان، نوع بشر، و نيز به فکر افتاده است که براي آن توضيح و توصيفي بيابد. هومر هيچ گاه به چيزي نينديشيده است. شعر «دودمان خدايان» روايتي است درباره آفريده شدن جهان هستي، و به وجود آمدن خدايان، و اين امر در مقوله اساطير اهميت زيادي دارد.
پس از اين دو، نوبت به سرودهاي هومريک ميرسد، يعني به اشعاري که در حرمت و تقدس خدايان گوناگون سروده شده است. البته نميتوانيم بگوييم که قطعاً در چه تاريخي سروده شدهاند ولي بسياري از محققان و دانش پژوهان آنها را مربوط به پايان قرن هشتم يا اوايل قرن هفتم (پيش از ميلاد مسيح) دانستهاند. آخرين سرودي که از اهميت برخوردار است ـ چون روي هم رفته سي و سه سرود است ـ به آتن قرن پنجم يا احتمالاً قرن چهارم (پيش از ميلاد) تعلق دارد.
پندار، بزرگترين شاعر غزلسراي يونان، نويسندگي و سرودن شعر را در اواخر قرن ششم (پيش از ميلاد) آغاز کرده است. او اودِس (Odes) را به افتخار برندگان مسابقات پهلواني جشنهاي بزرگ ملي يونان سروده است، و در تمامي اين اشعار از اسطوره سخن گفته است يا به آن اشارهاي کرده است. در امر اسطوره نويسي، پندار نيز مثل هزيود شهرت دارد.
اِسکيلوس (Aeschylus) که سالخورده تر از سه شاعر تراژدي نويس ديگر است، معاصر پندار بوده است. آن دو شاعر ديگر، يعني سوفوکلس و اوريپيدِس (Euripides) يا اوريپيد اندکي جوان تر از او بودند. اوريپيدس، که جوان ترين بود، در پايان قرن پنجم (پيش از ميلاد) درگذشت. تمامي نمايشنامههاي اسکيلوس، البته به استثناي «ايرانيان» که آن را به افتخار پيروزي يونانيان بر ايرانيان در سالاميس (Salamis) نوشته است، از موضوعهاي اساطيري سخن گفتهاند. اينان، به اتفاق هومر، مهمترين منابع اطلاعاتي ما از اساطير هستند. آريستوفانس (Aristophanes) طنزنويس بزرگ که در ساليان آخر قرن پنجم و اوايل قرن چهارم (پيش از ميلاد) ميزيسته است، اغلب به اسطوره اشاره ميکند، همان گونه که دو تن از نثرنويسان بزرگ، يعني هرودوت، نخستين تاريخ نگار اروپا که با اوريپيدس معاصر بوده است، و افلاطون فيلسوف که کمتر از يک نسل بعد از وي ميزيسته است، اشاراتي ميکنند.
شعراي پيرو مکتب اسکندريه که آنان را شعراي اسکندراني ميخوانند، حدود 250 پيش از ميلاد ميزيستهاند و آنان را بدان جهت اسکندراني خواندهاند که نويسندگي را از زماني آغاز کردهاند که مرکز ادبيات يوناني از يونان راهي اسکندريه در مصر شده بود. آپولونيوس (Apollonius) رود سي يا رود زي داستان «در جست و جوي پشم طلايي) را به تفصيل نوشته است، و در مورد همين داستان از شماري اسطورهي ديگر هم ياد کرده است. او و سه اسکندراني ديگر، که آنها هم چيزهايي درباره اساطير نوشتهاند، يعني شعراي روستانشين به نامهاي تئوکريتوس (Theocritus) و بيون و موسکوس (Moschus) آن سادگي اعتقادي هزيود و پندار به خدايان را از دست دادهاند، و در نتيجه از ژرفا و جذابيت نظريه آن شاعران درباره مذهب کاملاً جدا مانده و دور شدهاند. با وجود اين مثل اوويد سبک پندار و پوچ انديش نيستند.
دو نويسنده متأخر، به نامهاي آپولئيوس (Apuleius)، که از قوم لاتين بود، و لوسيان (Lucian)، که يوناني بود، و هر دو در قرن دوم (پيش از ميلاد) ميزيستهاند، سهم بسزايي در شناسايي اساطير دارند. داستان مشهور کيوپيد و پسيشه يا پسيکه (3) را فقط آپولئيوس نوشته است که بسيار شبيه به اوويد مينويسد. لوسيان از هيچ کس تقليد نميکند و فقط مثل خودش مينويسد. او خدايان را هجو کرده است. خدايان در زمان وي مايهي شوخي و تمسخر شده بودند. با وجود اين، اطلاعات زيادي راجع به آنها به دست ميدهد.
آپولودوروس، که او نيز يوناني بود، بعد از اوويد قرار دارد و از فياض ترين نويسندههاي داستانهاي اساطيري به شمار ميآيد، اما درست برخلاف اوويد واقع بين و خيلي سنگين و رنگين است. تاريخ زندگي او را از قرن اول پيش از ميلاد تا قرن نهم پس از ميلاد مسيح نوشتهاند. محقق و دانش پژوه انگليسي، سِر ج. جي. فريزِر (J.g.frazer)، معتقد است که وي احتمالاً در قرن اول يا دوم پس از ميلاد مسيح ميزيسته و مينوشته است.
پاوسانياسِ (Pausanias) يوناني، که جهانگردي پرشور است و نويسنده نخستين کتاب راهنماي جهانگردي است، درباره رويدادهاي اساطيري که ميپندارد در نقاطي که او ديده به وقوع پيوسته است سخنان بسيار دارد. او در حدود قرن دوم بعد از ميلاد مسيح ميزيسته است، اما در مورد داستانها اظهار ترديد نکرده است. او با جديت تمام درباره شان سخن گفته و نوشته است.
و اما در مورد تمام نويسندگان رومي، ويرژيل (Virgil) يا ويرجيل (4) پيشتازترين آنهاست. او نيز مثل اوويد، که با وي همزمان بود، اعتقادي به اساطير نداشت، ولي طبيعت انساني را در آنها يافته و در نتيجه شخصيتهاي اساطيري را برخلاف تراژدي نويسان يوناني زندگي بخشيده است.
شاعران رومي ديگري هم هستند که درباره اساطير مطالبي نوشتهاند. کاتولوس(Catullus) شماري از اين داستانها را نوشته است، و هوراس نيز اغلب به آنها اشاره کرده است، اما هيچ يک از آنها اهميت اساطيري ندارد. اين داستانها در نظر تمامي روميان کاملاً دور از ذهن و تيره بودهاند. نويسندههاي يوناني که به نوشتههاي خود اعتقاد داشتهاند، بهترين راهنماهاي دانش اساطيري يوناني هستند.
پي نوشت ها :
1- Augustus
برادرزاده ژوليوس (جوليوس) سزار که در 63 پيش از ميلاد مسيح ميزيسته است. توضيح اينکه ژوليوس در زبان ايتاليايي جوليوس تلفظ ميشود و ژوليوس تلفظ فرانسه آن است.
2- براي اينکه اشتباهي پيش نيايد هر جا لازم بوده مترجم تاريخ پيش از ميلاد يا بعد از آن را ذکر کرده است.
3- Psyche
البته در زبان انگليسي سيکي تلفظ ميشود.
4- Virgil
به ايتاليايي ويرجيل تلفظ ميشود و ويرژيل تلفظ فرانسه آن است.