شهيد آیت الله صدوقي و علما و مراجع (1)
نويسنده:
گفتگو با مرحوم آيت الله سيد روح الله خاتمي
درآمد
انتصاب آيت الله خاتمي پس از شهادت آيت الله صدوقي به امامت جمعه يزد، تسكيني بر رنج و درد ناشي از فقدان آن شهيد همام بود. رابطه ديرپاي اين دو عالم رباني و يار قديمي، شناختي عميق را براي هر دو به ارمغان آورد كه پاره اي از آنها در اين گفتگوي دردمندانه واگويه شده است.
لطفاً نحوه آشنايي خود را با مرحوم شهيد آيت الله صدوقي بيان كنيد؟
آشنايي اينجانب با آيت الله شهيد صدوقي به زمان هي بسيار دور بر مي گردد و آن وقتي است كه ايشان و من در عنفوان جواني بوديم، من در اصفهان مشغول تحصيل بودم و ايشان هم بعد براي تحصيل تشريف آوردند و در اولين برخوردي كه داشتيم، نمي دانم در نتيجه توافق روحي يا در نتيجه اخلاق حسنه ايشان بود كه همان وقت يك پيوند محبتي بين من و ايشان موجود شد، به طوري كه تصور مي شد سال ها با هم مانوس و رفيق بوده ايم و از آن روز ديگر، روز به روز اين پيوند محكم تر شد. ايشان مدتي در قم بودند و من هم قم بودم و بعد از اينكه من به اردكان آمدم، ايشان هم به يزد آمدند و بعد از ورودشان به يزد ما باز روابطمان خيلي توسعه پيدا كرد و روابط معنوي هم كه برقرار بود و متصل مستحكم تر مي شد تا حتي منجر به اين شد كه يك وصلتي هم بين ما بشود و پسر ايشان، داماد بنده شود و در نتيجه اينكه بچه هايمان از نسل من و ايشان باشند، اينها بيشتر باعث تحكيم روابط دوستيمان شد و به علاوه آن جهات معنوي كه بين من و ايشان برقرار بود. خلاصه سير آشنايي من و ايشان تا زمان شهادتشان اين بود.
قدري پيرامون شخصيت اخلاقي و علمي شهيد آيت الله صدوقي توضيح بفرمائيد؟
راجع به شخصيت علمي و اخلاقي آقاي صدوقي، خوشبختانه در اين ايام بسيار گفته شده، من هم در مصاحبه ها و نوشته ها مواردي را گفته ام، ولي فضائل اخلاقي ايشان به حدي است كه هر چه هم انسان بگويد، كم گفته است. معمولا وقتي مي خواهند از بزرگان، تمجيد و تعظيمي بكنند، به طور معمول مي آيند و كارهايي را كه انجام داده، خيراتي از وجود ايشان نصيب مرده شده، اينها را گويندگاني كه در وصف آنها صحبت مي كنند، مي گويند. به نظر من البته اينها هم بايد گفته شود، ولي عمده چيزي كه هست، اينكه ما شرح زندگي بزرگان را كه مي گوييم نه از باب اين است كه بخواهيم آنها را تعظيم كنيم و سودي براي آنها ببخشيم، بلكه مي خواهيم فضائل آنها را بگوييم كه ديگران هم تاسي بكنند و اين يكي از وسايل تربيتي است كه انسان فضائل و اخلاقيات و رفتار بزرگان را براي ديگران الگو قرار بدهد تا ديگران تاسي بكنند و بنابراين ما اگر در فضائل و شخصيت آقاي صدوقي مي گوييم كه اين همه خيرات و بركات از وجود ايشان نصيب جامعه اسلامي شده، از قبيل: عمران و آبادي ها، تشكيل حوزه علميه، از قبيل: كمك هايي كه به مستضعفين مي كردند و... از كارها و حسناتي كه از ايشان مانده و ثبت شده، بهتر اين است كه ببينيم سر و رمز و منشا اينها چيست؟ ببينيم سر اينكه ايشان اين قدر موفق بوده اند كه خير و بركت از وجود ايشان تراوش بكند، چيست؟ البته شرح و تفصيل نمي توانم بدهم، اما به طور اجمال بايد عرض بكنم كه آقاي صدوقي اين طوري كه من مشاهده شان كردم، همچنان كه علامه حلي درباره خواجه طوسي مي گويد: «من در ميان اين همه علما و دانشمندان و بزرگان كه ديدم، او فاضل ترين و برترين كساني بود از حيث اخلاق.» من هم بايد درباره ايشان همين را عرض كنم، واقعا من در زندگي خودم كمتر كسي را به جامعيت اخلاقي حضرت آيت الله صدوقي ديده بودم.
ايشان واقعا متخلق به اخلاق اسلامي و رمز موفقيت ايشان در اين امور، همان اخلاق اسلامي ايشان بود، به جهت اينكه كارهايي كه اين جور اشخاص، رهبرها، روسا، علما و مراجع انجام مي دهند، شخصا خودشان انجام نمي دهند. اينها مردم را مي كشند به سوي خير و به وسيله مردم اين معني انجام مي گيرد و انجام گرفتن اين مطلب از مردم، فرع بر اين است كه مردم توجه و ارادت و اخلاص نسبت به آن شخص داشته باشند تا رهبري هايي كه مي كند، انجام بدهند. خوب اين هه عمران و اينكه انجام شده و اين همه پولي كه به وسيله آقاي صدوقي خرج شده، اينها همه از مردم بوده، حالا بگو اين همه به عنوان وجوهات بوده يا به عنوان ديگري، بالاخره مردم داده اند و مردم اين اعال را انجام مي دادند، در نتيجه اين است كه يك چيزهايي در وجود ايشان مي ديدند كه ارادت مي ورزيدند و اخلاص ايشان را تشخيص مي دادند. روي اين حساب ايشان اگر اراده مي كردند و يك چيزي مي گفتند، مردم هم گوش مي دادند و اين در نتيجه تخلق ايشان بود به اخلاق اسلامي كه حالا يك به يك آن را نمي توانم بشمارم.
يكي از آن چيزها تواضع ايشان بود كه اخلاق حميده بزرگي است كه اسلام به آن تعليم مي كند و درباره آن وارد شده كه هركسي تواضع بيشتر كند، خدا هم عزت و برتري و شرافت بيشتر به او مي دهد، و ايشان هم در نهايت درجه تواضع بوده به كوچك و بزرگ، به شريف و وزين، واقعا يك مردي بود به تمام معنا متواضع، همان طور كه خدا دستور مي دهد به پيغمبرش كه تو بايد نهايت تواضع و فروتني را نسبت به مومنين داشته باشي. اين خلق اسلامي و خلق پيغمبر گونه در آقاي صدوقي به حد اعلا موجود بود كه حتي به بچه ها چنان تواضع مي نمود و محبت مي كرد كه بچه ها با يك ملاقات، واقعا ارادتمند ايشان مي شدند. در نتيجه اين اخلاق و اصلاح كار، مردم، آمادگي براي پذيرفتن مردم و رفع احتياجات مردم بود كه اين مرد اگر مدتي نخوابيده بود و مي خوابيد و اگر يك كسي حتي براي كاري جزئي و شخصي كارشان داشت، ايشان مي سپرد كه مرا بيدار كنيد. تمام مردم را مي پذيرفت و امور مردم را به لطف و محبت اصلاح مي كرد. صحبت كردنش گرم، برخوردش با اشخاص با كمال تواضع بود، به طوري كه نبود كسي كه يك برخورد با آقاي صدوقي كرده باشد و نسبت به ايشان ارادت نورزد، بي اختيار نباشد در اينكه اطاعت فرمانش را بكند.
يكي از چيزهايي كه خدا به ايشان اعطاء كرده بود كه رمز موفقيتشان بود، اين بود كه ايشان خواب و بيداري شان، در اختيار خودشان بود. اگر يك شبانه روز خواب نمي رفت، خستگي در ايشان پديد نمي آمد و اگر كه شبانه روز رنج مي كشيد، هيچ به روي خود نمي آورد. مثلا دعوت مي كردند كه آقا به فلان دهي بروند براي عقد يك آدم معمولي، ايشان واقعا با اينكه كمال رنج بود برايشان ولي با كمال خوشرويي مي پذيرفتند. علاوه بر اين سعه صدر و بلندنظري آقاي صدوقي، در صرف مال كه اين هم يكي از رموز موفقيت هاي آقاي صدوقي بود.
و بالاتر از همه آن اخلاص و تقواي ايشان بود، همان طوري كه روزهاي خود را در اختيار مردم مي گذاشت و در اصلاح امور مردم، شب هايش را با خدا روابطي داشتند و بي اغراق مي گويم از اول جواني تا آن شب آخر عمرشان، نماز شبشان ترك نشد. بسا مي شد كه تا يك ساعت بعد از نصف شب براي اصلاح كار مردم گرفتار بودند و مي خوابيدند و ظرف يك ساعت بيدار مي شدند و نماز شب و روابط معنوي با خدا را حفظ مي كردند، اين بود كه توفيق فوق العاده اي شامل حال ايشا شده بود و ايشان در زندگي اين همه موفقيت پيدا كردند از حيث عمران و آبادي و از حيث دستگيري مستضعفان، از حيث خدمت به مردم كه يكي از كارهايي است كه افضل كارهاي يك مؤمن است. ايشان همه امور مردم روش اصلاحي داشتند و موقعيتشان هم در نتيجه عملشان طوري بود كه خيلي زود، كارهاي بسيار دشوار و مشكل را با جزئي سعي و كوشش حل مي كردند.
از مديريت ايشان نكاتي را ذكر كنيد.
مردم از ايشان حرف شنوايي داشتند. حتي در زمان طاغوت كه رژيم با روحانيت طرف بود، آقاي صدوقي طوري زندگي كرده بودند كه مسئولين استان با اينكه از مركز دستور داشتند، ولي براي احترام شخصيت ايشان، حرف شنوايي داشتند و از ايشان كارهاي مردم را بهتر انجام مي دادند. اين بود كه رژيم طاغوت هم با وجود فشار و اختناق نمي توانست در يزد كاري كند. ايشان در نتيجه اخلاق حسنه، شخصيت برجسته اي داشتند كه مسئولين امور در برابر ايشان كوچك بودند در خيلي از موارد ايشان جلوي فسادشان را مي گرفتند. مجموع اخلاق و فضائل آقاي صدوقي چيزي بود كه در كمتر كسي ديده بودم و آنچه كه در ابراز رياست و رهبري بود، در ايشان موجود بود.
شاید کسی که در مرتبه ایشان بود، در هیچ یک از استانها، موقعیت ایشان را در کار خیر و ترویج را نداشت. اگر بیوگرافی آقای صدوقی را خواسته باشیم بگوییم، صرفا نباید بگوییم که ایشان این کار یا آن کار را کرده اند، باید بگوییم چرا این کارها را کرده اند؟ چه در ایشان بود که این همه کار کردند؟ آن اخلاق و صفات حسنه و پسندیده اسلامیکه لازمه تربیت اسلامی است، در ایشان موود بود، ایشان این جور بودند که موفق به این امور شدند. این البته به اندازه ای بود که حال مزاجی اجازه می داد، چند کلمه ای عرض کردم و یک اشاره ای بود و حال آن که در شرح حال ایشان باید کتابها نوشته شود.
رابطه شهید آیت الله صدوقی با امام راحل چگونه بود؟
رابطه حضرت آیت الله صدوقی با امام از خیلی زمانهای پیش شروع می شود. ایشان همان هنگامی که طلبه جوانی بودند و در قم بودند، از همان اول ورودشان برخورد دوستانه ای داشتند، البته مقام امام آن روز هم مقام والایی بود. یکی از کسانی که با حضرت امام مأنوس بودند و عنوان رفاقت و دوستی داشتند، حضرت آیت الله صدوقی بود که در سفر با هم بودند و خیلی مورد لطف و محبت امام بودند و همین جریان دنباله پیدا کرد، زمانی که مسأله انقلاب پیش آمد و به مناسبت فعالیتهای چشمگیری که آقای صدوقی در انقلاب داشتند، البته آن رابطه ها مستحکم تر شد و همیشه ایشان این توجهی که امام داشتند نسبت به آقای صدوقی، این را از قدیم داشتند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 34
درآمد
انتصاب آيت الله خاتمي پس از شهادت آيت الله صدوقي به امامت جمعه يزد، تسكيني بر رنج و درد ناشي از فقدان آن شهيد همام بود. رابطه ديرپاي اين دو عالم رباني و يار قديمي، شناختي عميق را براي هر دو به ارمغان آورد كه پاره اي از آنها در اين گفتگوي دردمندانه واگويه شده است.
لطفاً نحوه آشنايي خود را با مرحوم شهيد آيت الله صدوقي بيان كنيد؟
آشنايي اينجانب با آيت الله شهيد صدوقي به زمان هي بسيار دور بر مي گردد و آن وقتي است كه ايشان و من در عنفوان جواني بوديم، من در اصفهان مشغول تحصيل بودم و ايشان هم بعد براي تحصيل تشريف آوردند و در اولين برخوردي كه داشتيم، نمي دانم در نتيجه توافق روحي يا در نتيجه اخلاق حسنه ايشان بود كه همان وقت يك پيوند محبتي بين من و ايشان موجود شد، به طوري كه تصور مي شد سال ها با هم مانوس و رفيق بوده ايم و از آن روز ديگر، روز به روز اين پيوند محكم تر شد. ايشان مدتي در قم بودند و من هم قم بودم و بعد از اينكه من به اردكان آمدم، ايشان هم به يزد آمدند و بعد از ورودشان به يزد ما باز روابطمان خيلي توسعه پيدا كرد و روابط معنوي هم كه برقرار بود و متصل مستحكم تر مي شد تا حتي منجر به اين شد كه يك وصلتي هم بين ما بشود و پسر ايشان، داماد بنده شود و در نتيجه اينكه بچه هايمان از نسل من و ايشان باشند، اينها بيشتر باعث تحكيم روابط دوستيمان شد و به علاوه آن جهات معنوي كه بين من و ايشان برقرار بود. خلاصه سير آشنايي من و ايشان تا زمان شهادتشان اين بود.
قدري پيرامون شخصيت اخلاقي و علمي شهيد آيت الله صدوقي توضيح بفرمائيد؟
راجع به شخصيت علمي و اخلاقي آقاي صدوقي، خوشبختانه در اين ايام بسيار گفته شده، من هم در مصاحبه ها و نوشته ها مواردي را گفته ام، ولي فضائل اخلاقي ايشان به حدي است كه هر چه هم انسان بگويد، كم گفته است. معمولا وقتي مي خواهند از بزرگان، تمجيد و تعظيمي بكنند، به طور معمول مي آيند و كارهايي را كه انجام داده، خيراتي از وجود ايشان نصيب مرده شده، اينها را گويندگاني كه در وصف آنها صحبت مي كنند، مي گويند. به نظر من البته اينها هم بايد گفته شود، ولي عمده چيزي كه هست، اينكه ما شرح زندگي بزرگان را كه مي گوييم نه از باب اين است كه بخواهيم آنها را تعظيم كنيم و سودي براي آنها ببخشيم، بلكه مي خواهيم فضائل آنها را بگوييم كه ديگران هم تاسي بكنند و اين يكي از وسايل تربيتي است كه انسان فضائل و اخلاقيات و رفتار بزرگان را براي ديگران الگو قرار بدهد تا ديگران تاسي بكنند و بنابراين ما اگر در فضائل و شخصيت آقاي صدوقي مي گوييم كه اين همه خيرات و بركات از وجود ايشان نصيب جامعه اسلامي شده، از قبيل: عمران و آبادي ها، تشكيل حوزه علميه، از قبيل: كمك هايي كه به مستضعفين مي كردند و... از كارها و حسناتي كه از ايشان مانده و ثبت شده، بهتر اين است كه ببينيم سر و رمز و منشا اينها چيست؟ ببينيم سر اينكه ايشان اين قدر موفق بوده اند كه خير و بركت از وجود ايشان تراوش بكند، چيست؟ البته شرح و تفصيل نمي توانم بدهم، اما به طور اجمال بايد عرض بكنم كه آقاي صدوقي اين طوري كه من مشاهده شان كردم، همچنان كه علامه حلي درباره خواجه طوسي مي گويد: «من در ميان اين همه علما و دانشمندان و بزرگان كه ديدم، او فاضل ترين و برترين كساني بود از حيث اخلاق.» من هم بايد درباره ايشان همين را عرض كنم، واقعا من در زندگي خودم كمتر كسي را به جامعيت اخلاقي حضرت آيت الله صدوقي ديده بودم.
ايشان واقعا متخلق به اخلاق اسلامي و رمز موفقيت ايشان در اين امور، همان اخلاق اسلامي ايشان بود، به جهت اينكه كارهايي كه اين جور اشخاص، رهبرها، روسا، علما و مراجع انجام مي دهند، شخصا خودشان انجام نمي دهند. اينها مردم را مي كشند به سوي خير و به وسيله مردم اين معني انجام مي گيرد و انجام گرفتن اين مطلب از مردم، فرع بر اين است كه مردم توجه و ارادت و اخلاص نسبت به آن شخص داشته باشند تا رهبري هايي كه مي كند، انجام بدهند. خوب اين هه عمران و اينكه انجام شده و اين همه پولي كه به وسيله آقاي صدوقي خرج شده، اينها همه از مردم بوده، حالا بگو اين همه به عنوان وجوهات بوده يا به عنوان ديگري، بالاخره مردم داده اند و مردم اين اعال را انجام مي دادند، در نتيجه اين است كه يك چيزهايي در وجود ايشان مي ديدند كه ارادت مي ورزيدند و اخلاص ايشان را تشخيص مي دادند. روي اين حساب ايشان اگر اراده مي كردند و يك چيزي مي گفتند، مردم هم گوش مي دادند و اين در نتيجه تخلق ايشان بود به اخلاق اسلامي كه حالا يك به يك آن را نمي توانم بشمارم.
يكي از آن چيزها تواضع ايشان بود كه اخلاق حميده بزرگي است كه اسلام به آن تعليم مي كند و درباره آن وارد شده كه هركسي تواضع بيشتر كند، خدا هم عزت و برتري و شرافت بيشتر به او مي دهد، و ايشان هم در نهايت درجه تواضع بوده به كوچك و بزرگ، به شريف و وزين، واقعا يك مردي بود به تمام معنا متواضع، همان طور كه خدا دستور مي دهد به پيغمبرش كه تو بايد نهايت تواضع و فروتني را نسبت به مومنين داشته باشي. اين خلق اسلامي و خلق پيغمبر گونه در آقاي صدوقي به حد اعلا موجود بود كه حتي به بچه ها چنان تواضع مي نمود و محبت مي كرد كه بچه ها با يك ملاقات، واقعا ارادتمند ايشان مي شدند. در نتيجه اين اخلاق و اصلاح كار، مردم، آمادگي براي پذيرفتن مردم و رفع احتياجات مردم بود كه اين مرد اگر مدتي نخوابيده بود و مي خوابيد و اگر يك كسي حتي براي كاري جزئي و شخصي كارشان داشت، ايشان مي سپرد كه مرا بيدار كنيد. تمام مردم را مي پذيرفت و امور مردم را به لطف و محبت اصلاح مي كرد. صحبت كردنش گرم، برخوردش با اشخاص با كمال تواضع بود، به طوري كه نبود كسي كه يك برخورد با آقاي صدوقي كرده باشد و نسبت به ايشان ارادت نورزد، بي اختيار نباشد در اينكه اطاعت فرمانش را بكند.
يكي از چيزهايي كه خدا به ايشان اعطاء كرده بود كه رمز موفقيتشان بود، اين بود كه ايشان خواب و بيداري شان، در اختيار خودشان بود. اگر يك شبانه روز خواب نمي رفت، خستگي در ايشان پديد نمي آمد و اگر كه شبانه روز رنج مي كشيد، هيچ به روي خود نمي آورد. مثلا دعوت مي كردند كه آقا به فلان دهي بروند براي عقد يك آدم معمولي، ايشان واقعا با اينكه كمال رنج بود برايشان ولي با كمال خوشرويي مي پذيرفتند. علاوه بر اين سعه صدر و بلندنظري آقاي صدوقي، در صرف مال كه اين هم يكي از رموز موفقيت هاي آقاي صدوقي بود.
و بالاتر از همه آن اخلاص و تقواي ايشان بود، همان طوري كه روزهاي خود را در اختيار مردم مي گذاشت و در اصلاح امور مردم، شب هايش را با خدا روابطي داشتند و بي اغراق مي گويم از اول جواني تا آن شب آخر عمرشان، نماز شبشان ترك نشد. بسا مي شد كه تا يك ساعت بعد از نصف شب براي اصلاح كار مردم گرفتار بودند و مي خوابيدند و ظرف يك ساعت بيدار مي شدند و نماز شب و روابط معنوي با خدا را حفظ مي كردند، اين بود كه توفيق فوق العاده اي شامل حال ايشا شده بود و ايشان در زندگي اين همه موفقيت پيدا كردند از حيث عمران و آبادي و از حيث دستگيري مستضعفان، از حيث خدمت به مردم كه يكي از كارهايي است كه افضل كارهاي يك مؤمن است. ايشان همه امور مردم روش اصلاحي داشتند و موقعيتشان هم در نتيجه عملشان طوري بود كه خيلي زود، كارهاي بسيار دشوار و مشكل را با جزئي سعي و كوشش حل مي كردند.
از مديريت ايشان نكاتي را ذكر كنيد.
مردم از ايشان حرف شنوايي داشتند. حتي در زمان طاغوت كه رژيم با روحانيت طرف بود، آقاي صدوقي طوري زندگي كرده بودند كه مسئولين استان با اينكه از مركز دستور داشتند، ولي براي احترام شخصيت ايشان، حرف شنوايي داشتند و از ايشان كارهاي مردم را بهتر انجام مي دادند. اين بود كه رژيم طاغوت هم با وجود فشار و اختناق نمي توانست در يزد كاري كند. ايشان در نتيجه اخلاق حسنه، شخصيت برجسته اي داشتند كه مسئولين امور در برابر ايشان كوچك بودند در خيلي از موارد ايشان جلوي فسادشان را مي گرفتند. مجموع اخلاق و فضائل آقاي صدوقي چيزي بود كه در كمتر كسي ديده بودم و آنچه كه در ابراز رياست و رهبري بود، در ايشان موجود بود.
شاید کسی که در مرتبه ایشان بود، در هیچ یک از استانها، موقعیت ایشان را در کار خیر و ترویج را نداشت. اگر بیوگرافی آقای صدوقی را خواسته باشیم بگوییم، صرفا نباید بگوییم که ایشان این کار یا آن کار را کرده اند، باید بگوییم چرا این کارها را کرده اند؟ چه در ایشان بود که این همه کار کردند؟ آن اخلاق و صفات حسنه و پسندیده اسلامیکه لازمه تربیت اسلامی است، در ایشان موود بود، ایشان این جور بودند که موفق به این امور شدند. این البته به اندازه ای بود که حال مزاجی اجازه می داد، چند کلمه ای عرض کردم و یک اشاره ای بود و حال آن که در شرح حال ایشان باید کتابها نوشته شود.
رابطه شهید آیت الله صدوقی با امام راحل چگونه بود؟
رابطه حضرت آیت الله صدوقی با امام از خیلی زمانهای پیش شروع می شود. ایشان همان هنگامی که طلبه جوانی بودند و در قم بودند، از همان اول ورودشان برخورد دوستانه ای داشتند، البته مقام امام آن روز هم مقام والایی بود. یکی از کسانی که با حضرت امام مأنوس بودند و عنوان رفاقت و دوستی داشتند، حضرت آیت الله صدوقی بود که در سفر با هم بودند و خیلی مورد لطف و محبت امام بودند و همین جریان دنباله پیدا کرد، زمانی که مسأله انقلاب پیش آمد و به مناسبت فعالیتهای چشمگیری که آقای صدوقی در انقلاب داشتند، البته آن رابطه ها مستحکم تر شد و همیشه ایشان این توجهی که امام داشتند نسبت به آقای صدوقی، این را از قدیم داشتند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 34
/ج