اهميّت كشاورزي در اسلام
انسان و آبادي زمين
«هو أنشأكم من الأرض و استعمركم فيها»؛(1)
«خداوند شما را از زمين خلق نموده و عمران و آبادي آن را از شما خواسته است».
در جهان طبيعت، هيچ حيواني واجد فكر خلاق و نيروي ادراك براي آباد ساختن زمين و استخراج منابع و ذخاير آن نيست. فقط آدميانند كه از اين عطيه گرانقدر برخوردارند و ميتوانند با اعمال فكر و به كار گرفتن نيروهاي دروني و بروني خود، به خواسته الهي جامه تحقق بپوشانند، استعدادهاي نهفته زمين را به فعليت درآورند، آن را آباد سازند و مورد استفاده و بهرهگيري قرار دهند.
با پيشرفت علوم طبيعي و برقرار شدن تمدن صنعتي، عمران و آبادي زمين به سرعت گسترش يافته و چهره كره خاكي، به كلي دگرگون شده است، ولي قديميترين وسيله عمران زمين كه همچنان پايدار مانده و هرگز از ميان نميرود، كشاورزي و درختكاري است. چه، مزارع و باغها وسيلهي تأمين غذاي مردم و حافظ حيات آنان است و درآيين اسلام اين دو كار، بسيار مهم تلقي شده و از اولياي دين درباره آنها روايات بسياري شده است.
قال الصّادق (ع): «ازرعوا و اغرسوا و الله ما عمل النّاس عملاً أحلّ و لا أطيب منه»؛(2)
امام صادق (ع) فرموده است: «زراعت كنيد و درخت بنشانيد. قسم به خدا بين تمام كارهايي كه مردم براي زندگي انجام ميدهند، هيچ كاري حلالتر و پاكتر از آن نيست».
قضاي الهي خاك و آب را مجراي ارتزاق انسانها قرار داده و مردم موظفند سينه خاك را بشكافند، بذر خود را در آن بيفشانند، به روزي خداداد دست يابند و به حيات خويش ادامه دهند.
اگر كسي صاحب آب و زمين باشد و از روي تسامح و سستي، به موقع بذر افشاني نكند و زمين را معطل بگذارد يا مزرعه سبز و درختان باغ خود را مشروب ننمايد، آب را هدر دهد و زراعت و اشجار را بخشكاند، بيگمان بر اثر اين عمل ناروا، از طرفي نعمت الهي را كفران نموده و از طرف ديگر به جامعه ستم كرده است. چنين انساني در پيشگاه الهي مسئول و در نظر اولياي اسلام ،سخت مورد بدبيني است.
اهميّت كشاورزي در اسلام
علوم واختراعات تازه، در اصل از مسلمانان اقتباس شده است، و گواه بر اين موضوع دهها كتاب و مقاله از دانشمندان متخصّص خاور و باختر در اين تحقيقات و مباحث است؛ پس لازم است كه مسلمانان در گسترش بخشيدن به دايره ي علوم و صنايع، از اسلاف خويش پيروي كنند، از اين جمله است آنچه به تكامل كشاورزي مربوط ميشود و به بهرهوري سرشار از آنچه خداوند متعال در طبيعت، آبها، نور و هوا و زمين به وديعت نهاده است.
«هو أنشأكم من الأرض و استعمركم فيها...»(3)
«او شما را از زمين پديد آورد، و به آباد كردن آن واداشت...».
در تفسير آيه آمده است كه يكي از معاني آن چنين است: «شما را فرمان داد تا چيزهايي را كه به آنها نياز داريد پديد آوريد؛ يعني خانه بسازيد و زراعت و درختكاري كنيد».(4)
قال النّبيّ (ص): ما من مسلم يغرس غرساً و يزرع زرعاً، فيأكل منه انسان أو طير أو بهيمة، الّا كانت له به صدقة.(5)
پيامبر (ص): «هيچ مسلماني نيست كه درختي را در زمين بنشاند يا زراعتي را كشت كند، و انسان يا پرنده يا چرندهاي از آن بخورد، مگر اينكه براي او صدقهاي محسوب شود.»
قال النّبي (ص): من غرس غرساً فأثمر، أعطاه الله من الأجر قدر ما يخرج من الثّمر.(6)
پيامبر (ص) فرموده: «هر كس درختي بنشاند و به بار بنشيند، خدا به اندازهاي كه ميوه از آن فراهم آيد، به او پاداش ميدهد.»
قال النّبي (ص): ان قامت السّاعة و في يد أحدكم الفسيلة،فإن
استطاع أن لا تقوم السّاعة حتّي يغرسها فليغرسها.(7)
پيامبر (ص) فرموده: «اگر قيامت بر پا شود و در دست يكي از شما نهالي باشد، اگر بتواند چنان كند كه كمي پيش از قيامت، آن را بكارد، بايد بكارد.»
درباره حضرت علي نقل شده است:
انّه كان يعمل بيده و يجاهد في سبيل الله ... و لقد كان يري و معه القطار من الإبل و عليه النّوي، فيقال: ما هذا يا أبا الحسن؟ فيقول:نخل ان شاءالله، فيغرسها فما يغادر منه واحدة.(8)
او با دستان خود كار ميكرد و در راه خدا به جهاد ميرفت... او را ميديدند كه با يك قطار شتر، با بار هست? خرما، در حركت است، و چون به او ميگفتند: يا ابا الحسن اينها چيست؟ ميفرمود: «درخت خرما انشاءالله»؛ پس آنها را ميكاشت و حتّي يكي از هستهها را دور نميانداخت.
1. قال الصادّق (ع): ما في الأعمال شييء أحب إلي الله تعالي من الزّراعة، و ما بعث الله نبيّاً الاّ زارّعاً، الاّ إدريس فإنّه كان خيّاطاً.( سفينة البحار، ج1، ص549.)
امام صادق (ع) فرمود: «در ميان كارها چيزي در نزد خداي متعال، محبوبتر از كشاورزي نيست؛ خدا هيچ پيامبر ي را مبعوث نكرد مگر اينكه كشاورز بود، جز ادريس كه خيّاط بود.»
قال الصّادق (ع): عن ابيه، عن آبائه: سئل رسول الله (ص)أي المال خير؟ قال: زرع زرعه صاحبه و أصلحه، و أدي حقّه يوم حصاده. قيل : يا رسول الله (ص)! فأي المال بعد الزّرع خير؟ قال: رجل في غنمه، قد تبع بها مواضع القطر...قيل: يا رسول الله(ص)! فأي المال بعد الغنم خير؟ قال: البقر تغدو بخير و تروح بخير. قيل: يا رسول الله(ص)! فأي المال بعد البقر خي؟ قال: الرّاسيات في الحول، و المطعمات في المحل، نعم الشيء النّخل. من باعه فإنما ثمنه بمنزلة رماد علي رأس شاهقة إشتدّت به الرّيح في يوم عاصف، إلا أن يخلف مكانها...(9)
اما صادق (ع) به نقل از پدرش، و ايشان نيز از پدرانش فرمود: از پيامبر خدا پرسيدند كه كدام مال بهتر است؟ فرمود: «كشتي كه صاحبش آن را بكارد و آن را بارور سازد، و پس از درو كردن حق آن را بدهد» گفتند: اي پيامبر خدا پس از زراعت، كدام مال نيكوتر است؟ فرمود: «(مال) مردي گوسفند دار كه به دنبال گوسفندان خود به سرزمينهاي باران خيز ميرود...»، گفتند: اي پيامبر خدا! پس از گوسفنداري چه مالي؟ فرمود: «گاوداري كه صبح و شام از آن بهره مي رسد» گفتند: اي پيامبر خدا! پس از گاوداري چه مالي؟ فرمود: «ريشه داران در گل، و خوراك دهندگان در خشك سالي، بهترين چيز يعني درخت خرما؛ كسي كه آن بفروشد، پول آن همچون خاكستري بر سر كوهي بلند، در روزي طوفاني خواهد بود كه بادي سخت بر آن بوزد ( و آن را بر باد دهد)، مگر اينكه نخل ديگري با پول آن بخرد و بكارد.»
يزيد بن هارون الواسطيّ قال: سألت جعفر بن محمّد (ع) عن الفلّاحين؟ قال: هم الزّارعون، كنوز الله في أرضه؛ و ما في الأعمال شيء أحب إلي الله من الزّراعة...(10)
يزيد بن هارون واسطي ميگويد: از جعفر بن محمد (ع) دربار? كشاورزان پرسيدم، فرمود: «كشاورزان گنجهاي خدا بر روي زمينند؛ در كارها هيچ چيز در نزد خدا محبوبتر از زراعت نيست....»
قال الصّادق (ع): انّ الله عزّ و جلّ أحب لأنبيائه (ع) من الأعمال ، الحرث و الرّعي...(11)
امام صادق (ع) فرمود: «خداي بزرگ، براي پيامبرانش از ميان كارها، زراعت و چوپاني را بيشتر دوست داشت....» قال الصّادق (ع): الزّراعون كنوز الأنام، يزرعون طيّباً أخرجه الله عزّ و جلّ. و هم يوم القيامة أحسن مقاماً، و أقربهم منزلة، يدعون المباركين.(12)
امام صادق (ع) فرمود: «كشاورزان گنجهاي خلقند، چيزي پاكيزه ميكارند و خداوند بزرگ آن را از زمين بر ميآورد، و آنان در روز قيامت بهترين مقام را دارند، و در نزديكترين منزلت قرار ميگيرند، آنان «مبارك» (فرخندگان، بركتداران) خوانده ميشوند.»
قال الصّادق (ع): الكيمياء الاكبر، الزّراعة.(13)
امام صادق (ع) فرمود: «كيمياي بزرگ، زراعت است.»
قال الصّادق (ع): عن أبيه: كان أميرالمؤمنين (ع) يقول: من وجد ماءً و تراباً ثمّ افتقر، فأبعدهُ الله من رحمته.(14)
امام صادق (ع) فرمود:به نقل از امام محمّد باقر (ع) نقل كرده است كه أميرالمؤمنين (ع) ميگفت: «هر كس آب و خاكي در اختيار داشته باشد و (كشت و كاري نكند و) فقر بماند، خدا او را از رحمت دور سازد.
علي (ع) الگويي براي همه
در سرزمينهايي از اين قبيل، استخراج آبهاي زيرزميني از طريق حفر چاهها، احداث چشمهها و قناتها مناسبترين راه براي به دست آوردن آب است، و ميتوان گفت در اين گونه اقليمها چاه سهم عظيمي در تمدن بشري داشته است. از اين رو ساكنان عربستان به خوبي به تأثير مهمي كه چاهها ميتوانند در زندگي آنان توانند داشته باشند پي برده بودند، آنان براي ادامه زندگي از آب چاه استفاده ميكرند و اطراف چاهها را براي سكونت خود بر ميگزيدند و گاه براي تصرف و تملك چاهها جنگهاي خونيني به راه ميانداختند.
چاهها به اندازهاي براي آنان اهميت داشت كه بسياري از مسائل فرهنگي آنان به گونهاي به آنها مرتبط بود؛ به عنوان نمونه آنان بسياري از چاهها را به اسامي قبيلهها، مكانها و اشخاص نام گذاري ميكردند. «چاه بني ازدان، چاه بني ذروان، چاه بني زريق، چاه بني فلان، چاه بني كنده و چاه بني خطمه» در زمره چاههايي است كه به نام قبيلهها مشهور شدهاند.
در آن روزگار، عرب چند مشكل اساسي درباره چاهها داشت كه مهمترين آنها عبارت بودند از:
1- نداشتن ابزار مناسب، حتي ابزار ابتدايي براي حفر چاهها و آشنا نبودن با شيوههاي كندن آن؛
2- فقدان قانوني كه با آن بتوان مسائل حقوقي چاهها را مشخص كرد؛ يكي از دلايل جنگهاي خونيني كه گاه بر سر تصرف چاهها به راه ميافتاد به همين نكته باز مي گشت؛
3- عدم رعايت مسائل بهداشتي.
پس از ظهور اسلام، مشكلات ياد شده به ميزان گستردهاي حل شده؛ زيرا قوانين حقوقي و فقهي اسلام در اين باره بسيار دقيق و حساب شده است (15) و بر رعايت مسائل بهداشتي نيز تأكيد فراوان دارد.(16)
اما مهمترين مشكل، يعني كمبود چاههاي آب همچنان براي جامعه اسلامي باقي ماند؛ چون ابزار چاه كني بسيار ساده و حفر چاه - به گونهاي كه به آب برسد و نياز مردم را برآورد - در زمره اعمال دشوار به شمار ميرفت و اين كار، پولاد مرداني را ميطلبيد كه پا در صحنه گذراند، با عزم استوار و همتي والا زمينهاي خشك را تا اعماق حفر كنند، با بيرون آوردن آب به زمين، خرمي و سرسبزي ببخشند و كام تشنه آدميان، حيوانات و گياهان را سيراب سازند.
انگيزه حفر چاه
1- سرسبزي و خرمي زمين: گياهان، زمين را به نشاط ميآورد و بدان خرمي و حيات بدان بخشد. بر پايه روايات متعدد، علي (ع) به كاشت درختان علاقهاي وافر داشت:(17)
ثلاثة يذهبن عن قلب الحزن، الماء و الخضراء و الوجه الحسن؛(18)
برخي از علي (ع) روايات كردهاند : «نگاه به آب، سبزي و چهره زيبا غم را مي زدايد». و استخراج آب و در دسترس گذاشتن آن يكي از عوامل سرسبزي و خرمي زمين است.
2- تأمين هزينه زندگي و امرار معاش: كه در منطق اهل بيت (ع) جنبه عبادي دارد.
قال علي (ع): الكادّ علي عياله كالمجاهد في سبيل الله؛(19)
علي (ع) فرمود: «كسي كه براي تأمين زندگي خود، خويش را به زحمت بيندازد، اجر مجاهد در راه خدا را دارد.»
يكي از مصاديق آن كشاورزي و باغ داري است كه به آب نيازمند است و با توجه به كم بودن باران در آن منطقه، بهترين راه تأمين آب، حفر قنات، چشمه و چاه بوده است.
3- درآمد براي تأمين نيازهاي فقيران و نيازمندان: علام? مجلسي (رحمة الله)
نقل كرده كه درآمد غلّه آن حضرت چهل هزار دينار بوده كه همه را صدقه قرار داده، و شمشير خود را نيز فروخت و فرمود: «اگر غذاي شب داشتم، آن را نميفروختم.»(20)
4- ايجاد چاه براي حجاج بيت الله الحرام: اين چاهها در مسير حاجيان كنده شده تا هنگام سفر به مكه معظمه، براي مصرف، از آب اين چاهها استفاده كنند. با توجه به مسافت طولاني بين مكه و مدينه و كمي آبادي و آب در اين مسير، اين چاهها در آسان كردن مسافرت به سمت مكه نقش مهمي داشتهاند.
5- ايجاد رفاه براي مسافران بين شهرها: با توجه به اينكه ارتباطات نقش مهمي در توسعه فرهنگ و اقتصاد جامعه دارد، بودن آب، آباداني و امنيت در مسير سفر تأثير بسزايي در انجام اين مسافرتها داشت.
6- تهيه آب براي نوشيدن مردم و نظافت نمازگزاران و زيارت كنندگان: مثل چاههايي كه نزد مسجد فتح و مسجد جامع بصره و نزد قبر حضرت حمزه سيد الشهداء در احد كنده است.
بر پايه برخي روايات، پيامبر خدا (ص) در آخرين سخنراني خود نكته مهمي را در اين باره فرمود:
«هر كس چاه آبي حفر كند و آن چاه به آب برسد و آب آن را در اختيار مسلمانان قرار دهد - مانند آنان كه از آن وضو ميگيرند و با آن وضو نماز ميخوانند -
خداوند به وي پاداش خواهد داد؛ و نيز به اندازه موهاي بدن آدميان، حيوانات درنده و اهلي و پرندگاني كه از آن مينوشند، به وي پاداش عظيمي عطا خواهد كرد و روز قيامت بر حوض پيامبر خدا (ص) وارد خواهد شد.»(21)
7- تهيه آب در ميقات براي استفاده و انجام وظايف ميقات، مثل نمازها و غسلهاي وارده.
8- به جا گذاشتن باقيات صالحات و موقوفات.
امام صادق (ع): «رسول اكرم (ص) غنائم جنگي را تقسيم كرد و زميني نصيب اميرالمؤمنين (ع) شد. آن حضرت نيز در آن زمين چشمهاي احداث كرد كه از آن مثل گردن شتر، آب فوران ميكرد و اسم آن را «ينبع» نهاد، كسي آمد و به پيامبر (ص) بشارت داد. حضرت فرمود: به وارث آن بشارت بده كه اين براي حجاج بيت الله الحرام و پويندگان راه خداست؛ نه فروخته ميشود و نه هديه ميگردد و نه ارث برده ميشود...».(22)
9- دادن هديه و پرداخت بدهي ديگران: در وصيتنامه حضرت رسول (ص) نقل شده كه آن بزرگوار، دادن بدهي خود را به عهده علي (ع) گذاشت و ايشان نيز دين را اداء كرد. ابوالطفيل نقل كرده است: علي (ع) را ديدم كه يتيمان را دعوت ميكرد و به آنها عسل ميخورانيد به نحوي كه بعضي اصحاب به ايشان
گفتند: اي كاش ما هم يتيم بوديم!(23)
10- آزاد كردن بردگان: به طريق مختلف و متعدد نقل شده كه علي (ع) بيل ميزد و زمين آباد ميكرد و هزار برده را از مال خود آزاد ساخت.(24)
چاهها و چشمههاي احداث شده به دست آن حضرت
1- چاه و چشمه «ينبع»
ابتدا لازم است ينبع را مشخص كنيم؛ ياقوت حموي ميگويد: شهري بين مكه و مدينه از بلاد بني حمزه است.(25)
ينبع قلعهاي است كه در آن، آب روان و مزرعه بسيار وجود دارد كه زئران حج در آن توقف كرده و از فضاي پردرخت و نخلستانها و آبهاي گوارا استفاده ميكردند. در عصر حاضر حدود شش هزار نفر در آن ساكنند و نُه منزل از مدينه به طرف مكه فاصله دارد.(26)
اين منطقه به دارا بودن آب زير زميني بسيار و كيفيت خوب براي زراعت و درختكاري و داشتن زمين مناسب براي كشت و كار و باغداري، معروف بوده است.
در روايات ابن شهر آشوب، تعداد چشمهها و چاههاي ينبع يكصد حلقه ذكر شده است.(27)
حضرت علي (ع) توليت چاهها و چشمههاي ينبع را به امام حسن و امام حسين(ع) سپرد. و فرمود: «تصدي اين اموال و اوقاف به حسن بن علي محول ميشود تا از منافع آن به مقدار معروف و متداول استفاده كند و بقيه را - چنانكه خداوند راضي باشد-مصرف كند». دراين وصيتنامه علت واگذاري توليت به حسنين (ع)، انتساب آن دو به رسول خدا (ص) است.(28)
2- «يغيبغه» كه معناي لغوي آن، چاه نزديك است. از اين نام هم در وصيتنامه حضرت علي (ع) سخن به ميان آمده است و حضرت آن را وقف فقيران مدينه كرده و توليت آن را به فرزندش امام مجتبي (ع) سپرده است.(29)
3- «چشمه ابانيزر» اين چشمه هم در وصيت آمده و هم در روايت ابن شهر آشوب ذكر شده است.
ابي نيزر از غلامان اميرالمؤمنين (ع) و از فرزندان نجاشي، پادشاه حبشه بود كه امام او را در مكه نزد تاجري يافت و به سبب نيكيهاي نجاشي به مسلمانان مهاجر، او را خريداري و آزاد كرد. پس از مرگ نجاشي گروهي نزد ابانيزر آمده و از او دعوت كردند كه به حبشه برگردد تا سلطنت را به او بسپارند؛ و لكن او پاسخ داد: بعد از تشرف به اسلام سلطنت نميخواهد.
چشمه ابي نيزر در نزديكي يغيبغه قرار داشته است و صيغه صدقات اين دو چشمه با هم خوانده شده است و براي فقيران اهل مدينه و در راه ماندگان وقف شده است. از آن رو كه ابانيزر در زمين و مزرعههاي اين چشمه كار ميكرده است، «چشمه ابانيزر» نام گرفت، چه اين كه در روايت علي (ع) تصريح شده است كه ابانيزر در آنجا كار كند و از درآمد آن زندگيش تأمين شود.
4- «وادي القراء» اين وادي در جمادي الاخر سال هفتم هجري بعد از خيبر فتح شد و در اين وادي بلال، نگهبان و محافظ رسول خدا (ص) بود.
وادي القراء از توابع مدينه است و شهر آبادي است كه نخلستانهاي بسيار و باغها و چشمههاي فراوان دارد. حضرت علي (ع) در زمان پيامبر اكرم (ص) مالك برخي چشمهها و مزرعههاي اين وادي شدند كه در وصيت نامه خود آنها را صدقه دادند.
5- «ميقات جحفه» كه قريهاي بزرگ بوده و بين راه مدينه و مكه و ميقات اهل شام و مصر است، و قبلاً نام آن «مهيعه» بوده و از اين جهت كه بعضي از سالها سيل به ساكنان آن آسيب ميرسانيده به جحفه مشهور شده، كه به رسوبات به جامانده و خشك شده سيل اطلاق ميشود و از غدير خم دو ميل فاصله دارد.(30)
6- «عبادان» در سمت غربي دجله و شمال بصره واقع است و در جزيره بين دو نهر قرار گرفته است.
در روايت ابن شهر آشوب تصريح شده است كه آن بزرگوار در عبادان چاهي حفر كرد و اين چاه تا مدتها وجود داشته است و محل مراجعه مردم بوده است.
7- «اذينه» از نواحي مدينه است.(31)
از اين ملك فقط در وصيتنامه حضرت اسم برده شده است.
8- موارد ديگري نيز از چاه و چشمههايي كه آن بزرگوار حفر فرمودهاند عبارتند از: چاههايي در راه مكه، چاهي در راه كوفه نزد مسجد فتح، چاهي در راه مدينه، چاهي در كوفه و چاهي در بصره.
نكته
تمام اين تلاشها و فعاليتهاي علي (ع) به ما ميآموزد كه اولاً بايد داراي فعاليت و تلاش باشيم و ثانياً از نتيجه تلاش و كار به نفع جامعه و افراد نيازمند استفاده نموده و مشكلات جامعه خود را حل نماييم، و الاّ اگر كار و تلاش و به دست آوردن اموال باعث شود كه انسان اموال را جمع نموده و جامعه از آن بهره و استفاده نبرند. و فقط شخص مانند سرمايه داران قاروون صفت اموال را جمعآوري نموده و ديگران را از بهره آن محروم نمايد. در تعاليم عاليه اسلام از آن به شدت نهي و مورد مذمت قرار گرفت و در قرآن شريف وعده عذاب اليم به آنان داده شده است.(32)
اهميت دامداري
حال از همين جا ميتوان به اهميت دانش دامپزشكي پي برد، چرا كه حفظ و حراست بهداشت دامها بر عهده يك دامپزشك است. يعني يك دامپزشك با تأمين بهداشت و مبارزه با عوامل تهديد كننده حيات دام، طيور، آبزيان و حشرات مفيد، ضمن اقدامات بهداشتي لازم براي افزايش طول عمر آنها، با تأمين سلامتي اين دسته از موجودات كمك ميكند تا بازدهي توليدي و خدماتي آنها بيشتر بشود.
از طرف ديگر، يك دامپزشك وظيفه مبارزه با بيش از 400 بيماري مشترك بين انسان و حيوان را دارد؛ بيماريهايي كه به صورت مستقيم (تماس با دام آلوده) و غير مستقيم (استفاده از توليدات يا فرآوردههاي دامي) به انسان منتقل شده و حيات او را به مخاطره مياندازد. بالاخره دامپزشكان در حفظ محيط زيست نقش بسزايي دارند، چرا كه به مبارزه با بيماريهاي خاصّ وحوش و بيماريهاي مشترك بين انسان و وحوش ميپردازند. كه البته در جاي خود حايز اهميت بوده و بايد از آن قدرداني شود.
حتي امروز كه دستگاههاي توليدي و ماشيني آنقدر گسترده شده كه همه چيز را تحت الشعاع قرار داده، باز دامداري و كشاورزي مهمترين بخش توليد زندگي انسان را تشكيل ميدهد، چرا كه ميدانيم پايه ي اصلي تغذيه در اين دو قسمت نهفته و به همين دليل رسيدن به حد خودكفائي در قسمت دامداري و كشاورزي، نه تنها ضامن استقلال اقتصادي است كه استقلال سياسي نيز تا حد زيادي به آن مربوط است.
بنابراين، جاي تعجب نيست كه تمام ملتهاي دنيا ميكوشند كه صنعت كشاورزي و دامداري خود را تا سر حد امكان توسعه دهند و از صنايع روزآمد براي اين توسعه كمك گيرند.
نياز به اين دو، تا آن حد اساسي است كه گاه كشورهاي به اصطلاح ابر قدرت همچون روسيه، براي رفع نيازمندي خود در اين زمينه ناچار ميشوند با دادن امتيازهاي سياسي دست نياز خود را به سوي كشورهايي كه درست در قطب مخالفند، دراز كنند!
و به همين دليل در اسلام و آموزههاي حيات آفرين آن اهميت فوق العاده زيادي به مسأله ي دامداري و كشاورزي داده شده است و با استفاده از هر فرصت، مسلمانان را به آنها تشويق كرده است.
در آيات قرآن خواندهايم كه با چه لحن تشويق آميزي از موضوع دامها سخن ميگويد و منافع آن را اعم از منافع غذايي و پوششي بر ميشمرد و حتي رفت و آمد آنها را به صحرا با تعبير زيبايي كه بسيار شوق انگيز است بيان ميكند.(33)
منظره ي جالب حركت دسته جمعي گوسفندان و چهارپايان به سوي بيابان و چراگاه، سپس بازگشتشان به سوي آغل و استراحتگاه -كه قرآن از آن تعبير به «جمال» كرده-تنها يك مسأله ي ظاهري و تشريفاتي نيست، بلكه بيانگر واقعيتي در اعماق جامعه، و گوياي اين حقيقت است که چنين جامعهاي خود كفاست، فقير، مستمند و وابسته به اين و آن نميباشد، خودش توليد ميكند، و آنچه را كه خود دارد مصرف مينمايد!
اين در واقع جمال استغناء و خودكفايي جامعه، توليد و تأمين فرآوردههاي مورد نياز يك ملت است، و به تعبير گوياتر جمال استقلال اقتصادي و ترك هر گونه وابستگي است!
اين واقعيت را روستائيان و روستازادگان، بهتر از مردم شهرنشين درك ميكنند كه مشاهده ي رفت و آمد اين چهارپايان سودمند چگونه به آنها آرامش خيال ميدهد، آرامشي كه از احساس بينيازي بر ميخيزد و از انجام مؤثر يك وظيفه ي اجتماعي حاصل ميشود.
جالب اينكه در آيه ي شريفه، نخست به بازگشت آنها از صحرا اشاره ميكند چرا كه در هنگام بازگشت، پستانهايشان پرشير، شكمهايشان سير، و در چهرههايشان نشانههاي رضايتمندي ديده ميشود، و به همين دليل از آن حرص و عجلهاي كه صبح به هنگام حركت به صحرا دارند در آنها خبري نيست، آرام و مطمئن گام بر ميدارند، به استراحتگاه نزديك ميشوند و هر كس از مشاهد? منظر? پستانهاي پرشيرشان احساس بينيازي ميكند.
«و الأنعام خلقها لكم، فيها دفء و منافع، و منها تأكلون».(34)
«چارپايان را آفريد، كه براي شما در آنها گرما (پوشش گرم كننده) و سودهايي است، و از (گوشت وشير) آنها ميخوريد.
«و جعل لكم من جلود الأنعام بيوتاً تستخفّونها يوم ظعنكم و يوم إقامتكم ، و من أصوافها و أوبارها و أشهارها أثاثاً و متاعاً...».(35)
«(خداوند) براي شما از پوستهاي چارپايان خانهها خيمهها) يي فراهم آورد-كه (به هنگام استفاده از آنها) در سفرها و در اقامتگاهها احساس سبكي ميكنيد. و از پشمها و كركها و موهاي آنها اثاث و متاع...».
قال النّبي(ص)- فيها رواه الامام علي بن أبي طالب(ع): عليكم بالغنم و الحرث، فإنهما يغدوان بخير، و يروحان بخير.(36)
پيامبر(ص) به روايت امام عليّ بن ابيطالب (ع) فرمود: به گوسفند داري و كشاورزي روي آوريد، كه صبح و شام سود ميرسانند.
قال النّبي (ص) لعمّته: ما يمنعك من أن تتخذي في بيتك البركة؟ فقالت: يا رسول الله ! ما البركة؟ فقال: شاة تحلب، فأنّه من
كانت في داره شاة تحلب أو نعجة أو بقرة فبركات كلُّهن.(37)
پيامبر (ص) به عمّه خويش فرمود: «چه مانعي دارد كه بركت را به خان? خود بياوري؟» گفت: يا رسول الله! برکت چيست؟ فرمود: «گوسفند شيرده، چه آن كس كه گوسفندي شيرده يا گوسالهاي يا ماده گاوي در خانه خود داشته باشد، همه ي اينها بركت است.»
قال النّبي (ص)....انّ الله أنزل ثلالث بركات: الماء و النّار و الشاة.(38)
پيامبر (ص) فرمود: «...خداوند سه بركت نازل كرده است: آب، آتش و گوسفند.»
پينوشتها:
1. - هود،61.
2. - سفينه، جلد اول «زرع»، ص545.
3. - هود،61.
4. - مجمع البيان، ج5، ص174.
5. - مستدرك الوسائل، ج2، ص501.
6. - همان.
7. - همان.
8. - مستدرك الوسائل، ج2، ص501.
9. - أمالي، شيخ صدوق، صص312-313؛ وسائل، ج13، ص192.
10. - وسائل، ج12، ص25.
11. - علل الشّرايع، ج1، ص32.
12. - وسائل، ج13، ص194.
13. - وسائل، ج13، ص194.
14. - وسائل، ج12، ص24.
15. - جواهر، ج38، ص41و 42.
16. - بحار، ج80، ص32و 33.
17. - وسائل،ج12، ص26-22.
18. - خصال، ص92 مضمون حديث البته و مطلب بالا شعر معروفي است.
19. - كافي، ج5، ص88.
20. - بحار، ج41، ص26.
21. - بحار، ج76، ص371.
22. - فروع كافي، ج7،ص54.
23. - مناقب، ج2، ص75 .
24. - كافي، ج5، ص74.
25. - معجم مااستعجم من الماء و البلاد و المواضع، ج1، ص658.
26. - الروض المعطار في خبر الاقطار، مكتبة لبنان، ص621.
27. - بحار، ج41، ص32.
28. -همان، ص40.
29. - همان.
30. - معجم البلدان، ج2، ص111.
31. - معجم البلدان، ج2، ص166.
32. - توبه،34.
33. - نحل،4و5.
34. - نحل،5.
35. - نحل،80.
36. - بحار، ج64، ص133؛ از كتاب «المحاسن».
37. - سفينة البحار، ج1، ص719.
38. - سفينة البحار، ج1، ص719.
/ج