بررسي تاريخي جايگاه زن در جاهليت و قرآن با توجه به آيه ضرب(1)
چكيده:
مرحله مقاله با نشوز زن، «ضرب» را عنوان كرده و مفسران از ديرباز در بيان معنا و شيوه و حكمت آن با چالش هاي چندي مواجه بوده اند. وضعيت فرهنگي و اجتماعي زنان معاصر سبب تغيير نگرش در مفهوم «ضرب» در آيه شده و محدود كردن آن به غير دردناك بودن يا تعبير آن به سفر كردن، جدايي و... از روش هايي است كه مفسران و محققان براي برون رفت از چالش اتخاذ كرده اند.
كليد واژه ها: قرآن، زن، آيه 34 سوره نساء، نشوز، ضرب زنان
مقدمه
سوره نساء، ششمين سوره اي است كه در مدينه بر پيامبر(ص) نازل شده و 176 آيه دارد. نام سوره را به دليل وجود همين آيات دانسته اند. (معرفت، 1 /137) در آيه 34 اين سوره، قواميت مرد در خانواده، زنان صالح، خوف از نشوز زن و مراحل سه گانه مقابله با آن شامل «وعظ»، «هجر» و «ضرب» مطرح شده است. با توجه به اينكه «ضرب» به معناي زدن از مسائل بحث برانگيز اين آيه مي باشد؛ مطالعه بستر نزول آيه به درك بهتر مقصود شارع كمك مي كند. در اين راستا لازم است جايگاه زنان به عنوان همسر از جايگاه عمومي زن در جامعه جدا نيست، وضعيت عمومي زنان در آستانه نزول قرآن در فرهنگ جاهلي بررسي مي شود.
دوران جاهليت
وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ...» (آل عمران، 154) «... و گمان ناروائي به حق بردند، مثل گمان زمان جاهليت و مي گفتند آيا ما را پس از اين امر جنگ
چيزي (فرجي) هست اي رسول(ص) بگو تمام امور به دست خدا است...». آيه 50 سوره مائده طلب آنچه قبل از اسلام از بت پرستي يا آيين يهود و غيره وجود داشته، را به حكم جاهلي تشبيه كرده است. در واقع، در اين آيه به حدود زماني جاهليتي اشاره شده است: « أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ» (المائده، 50) «آيا اينان درباره حد زنا و قصاص، حكم جاهليت را طلب مي كنند و كيست نيكوتر از خدا كه براي قومي حكم كند كه يقين دارند». در آيه 33 سوره احزاب، آشكار كردن زينت، تكبر در حركت و يا جمع كردن بين همسر و رفيق را به نمايش جاهلي مثال زده است: « وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (احزاب، 33) «اي زن هاي رسول، در خانه هاي خود بنشينيد و زينت خود را ظاهر ننماييد و به روش زمان جاهليت از خانه بيرون نياييد و نماز را بپا داريد و زكات بدهيد و خدا و رسول را اطاعت نماييد. جز اين نيست كه خدا مي خواهد اي اهل بيت كه خباثت و پليدي را از شما خانواده پيمبر ببرد و شما را از هر خباثتي پاك گرداند». قرآن از حميت جاهلي و ظن جاهلي، به عنوان خصوصيات بر جا مانده از آن دوران نام مي برد. حميت جاهلي با فوران خشم و غصب و ظن جاهلي را به شك و ترديد در مورد ياري خداوند در جنگ تعبير كرده است. در نتيجه جاهليت، نه به معناي دوران ناداني (جهل مقابل علم) بلكه به معناي دوراني كه حلم و سكينه و آرامش در آن وجود ندارد، تعبير شده است. (ايزوتسو، 265) در حقيقت به دوران فترتي كه جزيرة العرب بدون قانون يا پيامبري كه به او وحي شود، به سر مي برد و كتاب منزلي نداشت، جاهليت گفته مي شود. (ابراهيم حسن، 28) در اين دوران جايگاه زنان در اقوام مختلف و از جمله عرب ها نا برابري با مردان بود و وجود برخي عادات ظالمانه نزد تعدادي از قبايل مانند زنده به گور كردن دختران يكي از نمودهاي فرهنگ جاهلي است.
جايگاه زن در باورهاي ديني جاهلي
پس صابئيان را مي توان از اهل كتاب دانست. پرستش ملائكه و جن نيز در بين اهل حجاز وجود داشته است، ولي بيش تر مردم حجاز بت پرست بوده اند.
زن در باورهاي ديني جاهلي موقعيت دوگانه اي داشت. در باورهاي ديني يهود، حوا باعث راندن آدم از بهشت شد، پس به سختي هايي چون حيض، فرزند زادن، سختي و پليدي مبتلا شد. (بلعمي، 1 /48) هم چنين يهود از زنان حائض كناره گرفته و جامه و ظرف و هر چه را به آن دست زده باشد، نجس مي دانستند. يهود عقيده داشت اگر زن حائض به گوشت قرباني دست بزند، بايد آن را بسوزانند. كسي كه زن حائض را مس كند، نجس است و ناني كه زن حائض بپزد يا غذايي كه طبخ كند و هر چه را كه شستشو دهد، همه آن ها نجس است و بر پاكيزگان حرام است. (مقدسي، 4 /34) ساكنان مدينه و دهات اطراف آن، بدان جهت كه آداب و رسوم يهوديان در ايشان سرايت كرده بود، سخت گيري هاي يهود را در معاشرت با زنان حائض معمول مي داشتند. (طباطبايي، 2 /208)
گروهي از عرب ها اعتقاد داشتند ملائكه دختران خدا بوده و آن ها را مي پرستيدند. (ابن كثير، 3 /51) آيات چندي در قرآن به اين موضوع پرداخته و اين مورد را به شدت تكذيب كرده است. (صافات، 149؛ النجم، 19؛ آل عمران، 80) مطابق آيه 26 سوره النجم، مشركان اعتقاد داشتند ملائكه آن ها را شفاعت خواهند كرد. آن ها مجسمه هايي مؤنث مي ساختند و اين مجسمه ها را تمثال ملائكه دانسته و مي پرستيدند؛ «وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى» (النجم، 26) مثلاً «لات»، «عزي» و «منات» از بت هاي مادينه معروف در زمان قبل از اسلام بودند. (ابن كلبي، 17) با توجه به آيات 21-19 سوره نجم «أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى* وَمَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى* أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى» (النجم، 21) «به من خبر دهيد از لات و عزي و منات آن سومين ديگر، آيه [به خيالتان] براي شما پسر است و براي او دختر؟» در قرآن نيز به مؤنث بودن اين بت ها تصريح شده است. بعضي بر اين عقيده اند كه مؤنث ساختن تعدادي از بت ها از جهت آن است كه مانند ملائكه اين بت ها را دختران خدا دانسته و از آن ها طلب شفاعت مي كردند. گروهي تشابه جنسيتي ملائكه با زنان را نزد عرب ها به حساب مشترك بودن زنان و ملائكه در لطافت و زيبايي، پوشيدگي و استتار و مهربانب و دلسوزي مي دانند. (انصاري، 44)
نگرش هاي منفي نسبت به زنان در جاهليت
سطح كلان جامعه عرب وجود داشت، نگاه به زن به عنوان موجودي پست بود. در جاهليت زن را مظهر مكر و نيرنگ دانسته و عقيده داشتند زن همانند شيطان در پي فريب دادن مردان است؛ به طوري كه زنان را در مكر، به مار تشبيه مي كردند. (زبيدي، 1 /467) همچنين ضرب المثل «كيد النساء» نشان از مكر و حيله زنان دارد. (ثعالبي نيشابوري، 458)
اين بيت شعر به يك شاعر جاهلي نسبت داده شده است:
كادني المازني عند ابي العباس و الفضل ما علمت كريم
شبها بالنساء في كل امر ان كيد النساء كيد عظيم
مازني نزد ابوالعباس با من به نيرنگ رفتار كرد، در حالي كه فضل، مرد كريمي است و تو به اين، به خوبي آگاهي. در هر امري او به زنان شبيه شد. به درستي كه حيله زنان بس بزرگ است. (ثعالبي نيشابوري، 458)
آنان مطابق ضرب المثل «الطيره في الثلاث: في المرأه و الدابه و الدار» شومي را در سه چيز مي دانستند؛ زن، مركب، خانه (افغاني، 28)؛ همچنين ضرب المثل «مرأه مشومه و عقري حلقي»؛ «زن شوم است و قومش را زمين گير و ريشه كن مي كند» را دليل شومي زنان دانسته اند. (جواد علي، 4 /619)
ضرب المثل «رأي النساء» براي بيان سستي نظر زنان، (ثعالبي نيشابوري، 24) و عبارت منسوب به پيامبر «شاوروهن و خالفوهن» با زنان مشورن كنيد، اما در عمل با نظراتشان مخالفت كنيد، براي بيان عدم اعتماد به نظر زنان به كار مي رفت. (جواد علي، 4 /618) بعضي از آن ها عقيده داشتند «زنان داراي عقل و رأي نيستند تا ضعيف و سست گردد». (الزبيدي، 5 /618) البته در اين ميان شواهدي از احترام و محبت به زنان و دختران نيز وجود دارد كه در اشعار جاهلي آمده است، اما تعداد آن ها اندك و محدود به زندگي اشراف مي باشد.
با وجودي كه در اشعار جاهلي نشانه هايي از عشق و علاقه اعراب جاهلي به دخترانشان ديده مي شود، ولي شواهدي وجود دارد كه نگاه عمومي به زن همراه با تكريم نبوده است. از آن جمله زنده به گور كردن دختران است كه در بين برخي قبايل عرب وجود داشته است. علل اين دختر كشي در جاهليت متفاوت بود. عده اي معتقدند دختر كشي عرب ها، به يك عقيده ديني قديمي بر مي گردد؛ به اعتقاد گروهي از عرب ها، دختران، افرادي پليد از مخلوقات شيطان بودند. بنابراين با كشتن آن ها از شرشان رهايي پيدا مي كردند. (وافي، 141) عده اي ديگر،تقديم براي الهه ها را، دليل كشتن دختران مي دانند. اين عمل در آيات
عهد قديم هم ديده مي شود. مواردي از جمله داستان ذبح اسماعيل، نشان دهنده وجود اين قانون نزد عبرانيان و داستان ذبح عبداللّه دليل وجود آن نزد عرب است. (وافي، 144) قرطبي يكي از دلايل دختر كشي را ملحق شدن آن ها به ملائكه مي داند: « چون اعراب جاهلي بر اين عقيده بودند كه ملائكه دختران خدا هستند، دختران را مي كشتند تا به ملائكه ملحق شدند». (قرطبي، 19 /152) هم چنين غيرت شديد اعراب نسبت به زنان و دختران، يكي از دلايل كشتن دختران دانسته شده است. اعراب نسبت به اسارت دختران در جنگ و ازدواج با غير هم كفو غيرت نشان داده و آن ها را مي كشتند. (نوري، 20)
از جمله عواملي كه قرآن نيز به آن اشاره كرده است، عامل اقتصادي و فقراست. اين عامل مهم ترين عامل در فرزند كشي و مخصوصاً دختر كشي نزد عرب عنوان شده است. آيه 31 سوره اسراء، به فرزند كشي از ترس فقر اشاره دارد: «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْا كَبِيرًا» (اسراء، 31) «از ترس فقر اولاد خود را نكشيد، ما آن ها و شما را روزي مي دهيم، همانا كشتن آن ها خطايي بزرگ است». آيات 8 و 9 سوره تكوير نيز به كشتن فرزندان بي گناه اشاره كرده: «وَإِذَا الْمَوْءدَةُ سُئِلَتْ*بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» (التكوير، 9)؛ «و در آن هنگام سؤال كرده شود، كه طفل بي گناه را به چه جرم كشتيد؟». آيات 58 و 59 سوره نحل به شرم دختر دار شدن اشاره كرده است: « وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ* يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلاَ سَاء مَا يَحْكُمُونَ» (النحل، 59-58) « و وقتي به يكي از اين كافران به پيدا نمودن دختر مژده دهند، صورت او سياه مي شود و از غم، در حالي كه غضبناك است، خود را از بدي آنچه به وي بشارت داده شده است، پنهان مي دارد (انديشه مي كند) كه آيا او را به طور خواري نگاه دارم يا او را در خاك كنم. آگاه باش بد است آنچه كه آن ها حكم مي كنند». چون در قرآن به اين نكته كه گروهي از اعراب از ترس فقر فرزندان خود را مي كشتند، اشاره شده، پس مي توان نتيجه گرفت كه اين موضوع تنها در سال هاي قحطي و گرسنگي رخ مي داده است. (وافي، 140)
همچنين در آيه 28 سوره اعراف «وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءنَا...» (الاعراف، 28)؛ (و چون كار زشتي كنند، مي گويند: پدران خود را بر آن يافتيم)، به يكي ديگر از اعمالي كه در جاهليت متداول بوده و اسلام از آن نهي كرده، اشاره شده است. مفسران «فاحشه» را در اين آيه اشاره به رسم اعراب جاهلي مي دانند كه در موقع طواف زن و مرد عريان مي شدند و خانه خدا را طواف مي كردند و اعتقاد داشتند همان طور كه از مادر متولد شده اند، بايد
طواف كنند و هنگام طواف نبايد لباسي بر تن داشته باشند كه در آن گناه مرتكب شده اند. (طبري، 8 /114) در آيه 33 همين سوره: «قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ...» (الاعراب، 33)؛ «بگو پروردگار من فقط زشتكاري ها را- چه آشكارش [باشد] و چه پنهان- حرام گردانيده است»، فاحشه آشكار و پنهان را تحرين فرموده است. مفسران، فاحشه آشكار را طواف خانه خدا در حالت عريان و فاحشه پنهان را زناي پنهان عنوان كرده اند. (طبري، 8 /124) مواردي اين چنين كه توسط برخي قبايل عرب انجام مي گرفت باعث تحريك شهوات شده و زمينه هاي خيانت همسران را به يكديگر ايجاد مي كرد.
پي نوشت ها :
1. دكتراي علوم قرآن و حديث و مدير بخش گروه اديان دانشنامه قرآن شناسي
نشاني الكترونيكي: Ali@ Mamouri.com
2. كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث در دانشگاه پيام نور قم
نشاني الكترونيكي: Khoshsokhanzahra@ gmail.com
* تاريخ دريافت مقاله: 20 /1 /1389
* تاريخ پذيرش مقاله: 23 /2 /1389