رنگ سفيد
يک چادر سفيد خوش گل دارم.
وقتي آن را سرم مي کنم، مامان مي گويد:« مثل فرشته مي شوي!»
دست هايم را باز مي کنم مثل بال هاي سفيد کبوتر دور مامان مي چرخم؛ ولي زود خسته مي شوم. به مامان مي گويم:« کاش بال هايم راستکيِ راستکي بود.
آن وقت مي توانستم پرواز کنم. بروم با ستاره ها دوست بشوم و روي ابرهاي سفيد و نرم آسمان بالا و پائين بپرم و بازي کنم.»
مامان لبخند مي زند و مي گويد:« تو پرنده ي مني. اگر بخواهي، مي تواني با فرشته ها پرواز کني؟»
منبع:نشريه ماهک شماره 23
وقتي آن را سرم مي کنم، مامان مي گويد:« مثل فرشته مي شوي!»
دست هايم را باز مي کنم مثل بال هاي سفيد کبوتر دور مامان مي چرخم؛ ولي زود خسته مي شوم. به مامان مي گويم:« کاش بال هايم راستکيِ راستکي بود.
آن وقت مي توانستم پرواز کنم. بروم با ستاره ها دوست بشوم و روي ابرهاي سفيد و نرم آسمان بالا و پائين بپرم و بازي کنم.»
مامان لبخند مي زند و مي گويد:« تو پرنده ي مني. اگر بخواهي، مي تواني با فرشته ها پرواز کني؟»
منبع:نشريه ماهک شماره 23