آثار مثبت و منفی تغییر در واحد پول ملی
مدتی است که بحث تغییر نام واحد پول ملی و حذف صفرها از آن، نقل محافل اقتصادی و کارشناسان این عرصه شده است و حتی این مباحث به داخل جامعه و درون خانه های مردم نیز کشیده شده است. عده ای در موافقت و عده ای در مخالفت آن استدلال ها کرده اند. تجربه کشورهای استفاده کننده از این روش نشان می دهد که تغییر واحد پول ملی با هدف تقلیل نقدینگی کشور نیاز به عملیات فوق العاده پیچیده، هماهنگ و برنامه ریزی شده دارد که به هیچ وجه با ساختار مدیریتی و فرهنگی کشور ما سازگاری ندارد. جای سوال این است که آیا برای کنترل تورم ناچار از انجام چنین عملیات پیچیده ای هستیم؟ دولت و بانک مرکزی به عنوان طراح این موضوع، با برشمردن مزایای این طرح، این اقدام را اقدامی مثبت و در جهت آسانی معاملات مالی بین مردم و جامعه، مهار تورم و همچنین ارتقای ارزش پول ملی می دانند و به اجرای آن طی چند سال آینده اصرار دارند. حال سوال این است که آیا واقعآً تغییر واحد پول ملی و حذف صفرها باعث تحول در اقتصاد ملی می شود؟ یکی از مراکزی که در این خصوص اقدام به پژوهش و تحقیق کرده است، مرکز پژوهش های مجلس است که در نوشتار به آن می پردازیم.
آنچه که در این رابطه از تجربه سایر کشورها برداشت می شود، این است که این کشورها در مواجهه با بروز ابرتورم در مقاطع زمانی کوتاه جنگی یا در مقابل تورم های بالا و پایدار بی ثبات کننده در دوران گذار اقتصادی، دست به کار اصلاح واحد پول ملی یا تغییر آن زده اند و هدف هم این بوده است که یا بعد از اعمال سیاست های تثبیت و یا بعد از برطرف شدن شرایط بی ثبات کننده جنگی، با این اقدام به جامعه علامت بدهند که دوران گذشته سپری شده و زمان پایداری، ثبات و اعتماد فرا رسیده است و یا حتی در حین مواجهه با تورم های بالا و حاکمیت انتظارات بی ثبات، به عنوان ابزار تثبیت کننده انتظارات تورمی یا مکمل سیاست های پولی و مالی و اقتصادی، اقدام به تعییر واحد پول خود کرده اند.
این تجربیات نشان داده که به لحاظ جایگاه واقعی، تغییر واحد پول ملی در جایگاه معلول قرار دارد و نه علت، یعنی این سیاست فقط نشان از پشت کردن به شرایط بی ثبات و رو آوردن به ثبات از طریق اصلاحات پولی و حقیقی و نهادی است و بنابراین این سیاست ماهیت علامت دهنده و مکمل نهایی دارد و لزوماً تا وقتی اقتصاد با سیاست های تثبیت و اقدامات حقیقی و نهادی مستعد ثبات پیدا نکرده باشد، اقدام به تغییر واحد پول ملی، به نتیجه مطلوب منجر نمی شود و تورم همچنان پابرجا می ماند و به نوعی شرایط برای تکرار تغییر واحد پول ملی تکرار می شود.
از سوی دیگر، تغییر واحد پول کشور، نظام آمار و اطلاعات کشور و داده های سری های زمانی را دچار اختلال می کند. ارقام بدهکار، بستانکار و مانده منابع و مصارف بانک ها و بودجه کشور را دچار آشفتگی می سازد. ارقام و اعداد مندرج در قوانین، بخشنامه ها و دستورالعمل های اجرایی کشور را دستخوش دگرگونی و ابهام می کند و بار زیادی از کار و فعالیت جدید را برای اصلاح جداول، برنامه های نرم افزاری اصلاح آمار و ارقام قوانین و آیین نامه ها بر بدنه اجرایی و کارشناسی کشور تحمیل می سازد که هزینه فرصت آن برای کشور زیاد است. کلیه اسکناس ها و سکه های موجود باید از نو طراحی و تجدید چاپ شوند و ... که همه اینها بار مالی و هزینه ای شگرفی را بر کشور تحمیل می کند که دور از منطق اقتصادی برای افزایش بهره وری در نظام اجرایی کشور است.
مجموعه مشکلات منطقی و اجرایی مورد اشاره باعث می شود تا استفاده از این روش به عنوان آخرین گزینه از سوی دست اندرکاران و دولتمردان کشورها مورد توجه قرار نگیرد و سعی شود تا از روش های دیگر به عنوان اولویت های برتر استفاده شود. فروش اوراق مشارکت، افزایش نرخ ذخیره قانونی، بالا بردن نرخ بهره، ممانعت از کسری بودجه، کاستن از بار بودجه ای دولت با کوچک سازی حجم دولت و گسترش سطح فعالیت بخش خصوصی، حذف قید و بندهای ساختاری از نظام تولید، کنترل برداشت از صندوق ذخیره ای ارزی، بازپرداخت بدهی های انباشته شده دولت ها به بانک مرکزی و ... تمامی راهکارهای کارآمد و قابل اجرایی هستند که می توان با اجرای آنها نقدینگی را مهار کرد و یا به سمت و سوی تولید روانه کرد و از شدت تورم در کشور کاست، لذا اگر هدف پیشنهاددهندگان این طرح، تقلیل و سهمیه بندی حجم پول کشور نباشد و صرفاً حذف ساده صفر از پول ملی باشد، در این صورت باید اظهار داشت که در بهترین حالت اجرا و خوش بینانه ترین حالت آن، [یعنی ] مبنی بر عدم اختلال در نظام پولی، محاسباتی و آماری کشور، این اقدام یک اقدام خنثی و بی اثر است و بر بخش واقعی اقتصاد از قبیل ارزش افزوده بخش ها و رشد اقتصادی، پس انداز، سرمایه گذاری، صادرات، اشتغال، توزیع درآمد و ... اثری نخواهد گذاشت.
زیرا نه درآمد واقعی مردم و واحدهای اقتصادی تغییر خواهد کرد و نه بردرآمد و مخارج دولت چیزی افزوده خواهد شد، [به عبارتی] نه قیمت های نسبی تغییر خواهند کرد و نه ساز و کار تخصیص بهینه منابع دگرگون خواهد شد، لذا تأکید می شود که این عدم تأثیر، تحت شرایط اجرای مطلوب است و گرنه این موضوع خود می تواند باعث آشفتگی و اختلال در نظم اقتصادی شده و موجبات رکود اقتصادی، کندی گردش امور و بدتر شدن توزیع درآمد در کشور نیز بشود. در هر صورت، دلیل دولت برای تغییر واحد پول هر چه باشد، قدر مسلم این است که باید این دلیل به صورت شفاف از طرف مسئولان اعلام شود تا مشخص شود که تغییر واحد به چه دلیل الزامی شده است. با شناخت دلیل می توان بحث در مورد الزامات را به صورتی جدی تر و ملموس تر ارائه کرد.
از نظر کارایی نیز اگر چه تغییر واحد پول ملی از هدر رفتن منابع جامعه جلوگیری می کند و استفاده از پول جدید، هزینه فرصت کمتری برای افراد جامعه به بار خواهد آورد و به آسان سازی محاسبات پولی و بیان قیمت ها بر حسب پول ملی، ایجاد سهولت در پرداخت های نقدی و ثبت اقلام مالی منجر می شود، اما این آثار، وابستگی شدیدی به شرایط اقتصادی حاکم و نحوه نگرش به سیاست های اقتصادی دارند.
تا زمانی که سیاست های اقتصادی، خط مشی دقیق و هدفمندی را به خود نگرفته اند، انضباط مالی دولت به خلق مداوم نقدینگی و تورم منجر می شود، نظام بانکی بهره وری پایینی داشته و تغییر واحد پول ملی از کارایی لازم برای تغییر انتظارات جامعه نسبت به شرایط اقتصادی برخوردار نیست و فقط دامنه معضلات اقتصادی را افزایش می دهد. بنابراین اگر چه ارزش واحد پولی ملی در مقابل ارزهای معتبر خارجی بسیار ناچیز است و نیز قدرت خرید داخلی ملی آن هم بسیار اندک و پایین بوده و در اصل حذف چند صفر را ضروری می کند، لکن تا شرایطی که لوازم اجرای این سیاست تحقق نیافته باشد و ثبات نسبی قیمت ها و انضباط مالی قابل قبولی در رفتار مالی اقتصاد ملاحظه نشود. اجرای این سیاست توصیه نمی شود و حداقل تا پایان برنامه پنجم توسعه که آثار تورمی اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها ظاهر نشده، مناسب است اجرای این سیاست را به تعویق انداخت.
منبع:پایگاه بصیرت
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
مقدمه
آنچه که در این رابطه از تجربه سایر کشورها برداشت می شود، این است که این کشورها در مواجهه با بروز ابرتورم در مقاطع زمانی کوتاه جنگی یا در مقابل تورم های بالا و پایدار بی ثبات کننده در دوران گذار اقتصادی، دست به کار اصلاح واحد پول ملی یا تغییر آن زده اند و هدف هم این بوده است که یا بعد از اعمال سیاست های تثبیت و یا بعد از برطرف شدن شرایط بی ثبات کننده جنگی، با این اقدام به جامعه علامت بدهند که دوران گذشته سپری شده و زمان پایداری، ثبات و اعتماد فرا رسیده است و یا حتی در حین مواجهه با تورم های بالا و حاکمیت انتظارات بی ثبات، به عنوان ابزار تثبیت کننده انتظارات تورمی یا مکمل سیاست های پولی و مالی و اقتصادی، اقدام به تعییر واحد پول خود کرده اند.
این تجربیات نشان داده که به لحاظ جایگاه واقعی، تغییر واحد پول ملی در جایگاه معلول قرار دارد و نه علت، یعنی این سیاست فقط نشان از پشت کردن به شرایط بی ثبات و رو آوردن به ثبات از طریق اصلاحات پولی و حقیقی و نهادی است و بنابراین این سیاست ماهیت علامت دهنده و مکمل نهایی دارد و لزوماً تا وقتی اقتصاد با سیاست های تثبیت و اقدامات حقیقی و نهادی مستعد ثبات پیدا نکرده باشد، اقدام به تغییر واحد پول ملی، به نتیجه مطلوب منجر نمی شود و تورم همچنان پابرجا می ماند و به نوعی شرایط برای تکرار تغییر واحد پول ملی تکرار می شود.
اصلاحات پولی و ابعاد آن
دلایل اصلاح پولی
1- کوچک شدن زیاده از حد واحد پول ملی
2- بالا بردن سادگی انجام مبادلات با پول ملی
3- پیوستن به یک نظام پولی جدید
4- افزایش اعتماد عمومی
5- کسب اعتبار داخلی و بین المللی
تاثیر تغییر واحد پول در اقتصادکشور
از سوی دیگر، تغییر واحد پول کشور، نظام آمار و اطلاعات کشور و داده های سری های زمانی را دچار اختلال می کند. ارقام بدهکار، بستانکار و مانده منابع و مصارف بانک ها و بودجه کشور را دچار آشفتگی می سازد. ارقام و اعداد مندرج در قوانین، بخشنامه ها و دستورالعمل های اجرایی کشور را دستخوش دگرگونی و ابهام می کند و بار زیادی از کار و فعالیت جدید را برای اصلاح جداول، برنامه های نرم افزاری اصلاح آمار و ارقام قوانین و آیین نامه ها بر بدنه اجرایی و کارشناسی کشور تحمیل می سازد که هزینه فرصت آن برای کشور زیاد است. کلیه اسکناس ها و سکه های موجود باید از نو طراحی و تجدید چاپ شوند و ... که همه اینها بار مالی و هزینه ای شگرفی را بر کشور تحمیل می کند که دور از منطق اقتصادی برای افزایش بهره وری در نظام اجرایی کشور است.
مجموعه مشکلات منطقی و اجرایی مورد اشاره باعث می شود تا استفاده از این روش به عنوان آخرین گزینه از سوی دست اندرکاران و دولتمردان کشورها مورد توجه قرار نگیرد و سعی شود تا از روش های دیگر به عنوان اولویت های برتر استفاده شود. فروش اوراق مشارکت، افزایش نرخ ذخیره قانونی، بالا بردن نرخ بهره، ممانعت از کسری بودجه، کاستن از بار بودجه ای دولت با کوچک سازی حجم دولت و گسترش سطح فعالیت بخش خصوصی، حذف قید و بندهای ساختاری از نظام تولید، کنترل برداشت از صندوق ذخیره ای ارزی، بازپرداخت بدهی های انباشته شده دولت ها به بانک مرکزی و ... تمامی راهکارهای کارآمد و قابل اجرایی هستند که می توان با اجرای آنها نقدینگی را مهار کرد و یا به سمت و سوی تولید روانه کرد و از شدت تورم در کشور کاست، لذا اگر هدف پیشنهاددهندگان این طرح، تقلیل و سهمیه بندی حجم پول کشور نباشد و صرفاً حذف ساده صفر از پول ملی باشد، در این صورت باید اظهار داشت که در بهترین حالت اجرا و خوش بینانه ترین حالت آن، [یعنی ] مبنی بر عدم اختلال در نظام پولی، محاسباتی و آماری کشور، این اقدام یک اقدام خنثی و بی اثر است و بر بخش واقعی اقتصاد از قبیل ارزش افزوده بخش ها و رشد اقتصادی، پس انداز، سرمایه گذاری، صادرات، اشتغال، توزیع درآمد و ... اثری نخواهد گذاشت.
زیرا نه درآمد واقعی مردم و واحدهای اقتصادی تغییر خواهد کرد و نه بردرآمد و مخارج دولت چیزی افزوده خواهد شد، [به عبارتی] نه قیمت های نسبی تغییر خواهند کرد و نه ساز و کار تخصیص بهینه منابع دگرگون خواهد شد، لذا تأکید می شود که این عدم تأثیر، تحت شرایط اجرای مطلوب است و گرنه این موضوع خود می تواند باعث آشفتگی و اختلال در نظم اقتصادی شده و موجبات رکود اقتصادی، کندی گردش امور و بدتر شدن توزیع درآمد در کشور نیز بشود. در هر صورت، دلیل دولت برای تغییر واحد پول هر چه باشد، قدر مسلم این است که باید این دلیل به صورت شفاف از طرف مسئولان اعلام شود تا مشخص شود که تغییر واحد به چه دلیل الزامی شده است. با شناخت دلیل می توان بحث در مورد الزامات را به صورتی جدی تر و ملموس تر ارائه کرد.
جمع بندی و نتیجه گیری
از نظر کارایی نیز اگر چه تغییر واحد پول ملی از هدر رفتن منابع جامعه جلوگیری می کند و استفاده از پول جدید، هزینه فرصت کمتری برای افراد جامعه به بار خواهد آورد و به آسان سازی محاسبات پولی و بیان قیمت ها بر حسب پول ملی، ایجاد سهولت در پرداخت های نقدی و ثبت اقلام مالی منجر می شود، اما این آثار، وابستگی شدیدی به شرایط اقتصادی حاکم و نحوه نگرش به سیاست های اقتصادی دارند.
تا زمانی که سیاست های اقتصادی، خط مشی دقیق و هدفمندی را به خود نگرفته اند، انضباط مالی دولت به خلق مداوم نقدینگی و تورم منجر می شود، نظام بانکی بهره وری پایینی داشته و تغییر واحد پول ملی از کارایی لازم برای تغییر انتظارات جامعه نسبت به شرایط اقتصادی برخوردار نیست و فقط دامنه معضلات اقتصادی را افزایش می دهد. بنابراین اگر چه ارزش واحد پولی ملی در مقابل ارزهای معتبر خارجی بسیار ناچیز است و نیز قدرت خرید داخلی ملی آن هم بسیار اندک و پایین بوده و در اصل حذف چند صفر را ضروری می کند، لکن تا شرایطی که لوازم اجرای این سیاست تحقق نیافته باشد و ثبات نسبی قیمت ها و انضباط مالی قابل قبولی در رفتار مالی اقتصاد ملاحظه نشود. اجرای این سیاست توصیه نمی شود و حداقل تا پایان برنامه پنجم توسعه که آثار تورمی اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها ظاهر نشده، مناسب است اجرای این سیاست را به تعویق انداخت.
منبع:پایگاه بصیرت
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج